eitaa logo
منگنه‌چی
4.6هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
81 فایل
درباره‌ی منگنه‌چی @mangenechi_ma تبلیغات و تبادل با منگنه‌چی @mangenechi_tab
مشاهده در ایتا
دانلود
🌾🔸️ آیت الله فاطمی نیا: از یک سال قبل به فکر شب قدر باشید. 🔸️ اگر ما چند شب مانده به شب قدر به فکر شب قدر هستیم، هنر نمی‌کنیم. جمال السالکین آیت الله آمیرزا جواد آقای ملکی تبریزی قدس الله روحه می‌نویسد: یک سال مانده به شب قدر به فکر شب قدر باشید. در جوانی که این مطلب را دیدم، خیال خامی داشتم، خیال می‌کردم که این مرد بزرگ می‌خواهد بگوید که یعنی آدم تقویمش را نگاه کند، آن شب مثلاً به خانه دوستش نرود، آن شب عروسی نرود، آن شب را ضایع نکند و از این حرف‌ها. بعد فهمیدم که نه، مقصودش این نیست. می‌خواهد بگوید در طول سال کاری نکنی که آن کار شب قدر بیاد جلوی تو را بگیرد. یک دلی شکستی، به دست نیاوردی، همینطور که سرگرم بک یا الله هستی، اون دل میاد میگه یواش برو کجا میری! حقی رو ضایع کردی، هنوز جبران نکردی؛ پدر رو خشمگین کردی، دل مادر رو شکستی و هکذا. 🌾🔸️ 🌾🔸️@mangenechi
~°•°🪴•° بالاترین ذکر جوانی از آیت الله بهجت ذکری خواست. فرمودند: «هیچ ذکری بالاتر و مهم‌تر از عزم پیوسته و همیشگی بر ترک گناه، نیست. یعنی تصمیم به اینکه اگر صد سال به تو عمر داد(ه شود)، حتی یک گناه نکنی. همان‌طوری که حاضر نمی‌شوی یک استکان زهر بخوری.» 📚کرامت‌های آموزنده، ناصر لطیفی گنبدی، ج۱، ص۱۴۹ ~°•°🪴•° ~🪴 @mangenechi
~◇🌻◇ ◇آیت الله فاطمی‌نیا رحمة الله علیه: سه چیز است که بسیار فساد به بار می‌آورد. _ یکی جوانی است. جوانی خوب است، امّا باید کنترل بشود، بالاخره جوان هر کار را که نمی‌کند. _ دیگری بیکاری و فراغت است. کسی که بیکار باشد، همه کار از او سر می‌زند. جوانی که کار داشته باشد یا درس بخواند، شب وارد خانه می‌شود، بعد هم نماز خود را می‌خواند، یک چیزی می‌خورد و می‌خوابد. امّا وقتی بیکار باشد، حالا ساعت ۱۲ شب است، می‌گوید: برویم یک دوری بزنیم، چه دوری ساعت ۱۲ !! پرنده‌ها خوابیدند، انسان‌های عاقل خوابیدند، تو کجا می‌روی؟!  _ مورد آخر هم جده است، به معنای پول‌زیاد؛ جوان هستم، بیکار هم هستم، پول هم ماشاءالله هر چه بخواهم به غیر حساب داده می‌شود! این هم موجب فساد است! ~◇🌻◇ ~◇🌻◇@mangenechi
🌿🔹️ سیر و سلوک به ذکر و ورد نیست؛ به‌ ایستادن در نقطه مسئولیت است. یکی از شاگردان آیت الله بهجت(ره) می‌گوید: رسیده بودم سر دو راهی انتخاب؛ یک سو رفتن به آذربایجان و تدریس در مدرسه دینی باکو و سوی دیگر مسئولیتی وزین در همین قم. نگران دوری از فضای معنوی قم بودم. برای مشورت نزد آقای بهجت رفتم و فکر می‌کردم توصیه ایشان به ماندن در قم است. حرف‌هایم را که شنید، گفت: «طبیب باید آنجا برود که مریض زیاد است؛ بروید باکو!» دوباره تاکید کردم و گفتم: «اگر از امور معنوی دور شوم چه؟» محکم فرمودند: «نخیر آقا! ویرانی‌های آنجا را در نظر بگیرید. خیال می‌کنید سیر و سلوک به این است که تسبیح هزاردانه بگیرید و ذکر بگویید؟! این نیست آقا، بروید!» 📚بشارت از حضرت حجت، ص۸۳ 🌿🔹️ 🌿🔹️ @mangenechi
 ~◇🌻◇ ◇آیت الله جوادی آملی: دنیا چیزی نیست که اگر کسی به دامش افتاد، هر وقت که دلش خواست بتواند از آن رها شود. بلکه خاصیّتش این است که تا انسان به دام افتاده را فرومایه نکند و آبروی او را نبرد و به زباله‌ای تبدیل نگرداند، رهایش نمی‌کند. ~◇🌻◇ ~◇🌻◇@mangenechi
🍃🪷 آیت‌الله سید عبدالله فاطمی‌نیا -رحمة‌الله‌علیه- 🟢 خبرهای بد را هیچ وقت در خانه نگویید. تا به خانه می‌رسد، می‌گوید تصادفی را دیدم! نمی‌خواهد بگویید. اصلا خبرهای منفی را در منزل نگویید. شما را به خدا قسم می‌دهم این‌ها را رعایت کنید؛ ضربه‌هایی به خانواده زده می‌شود که جبران نمی‌شود. چیزهای پریشان کننده نگویید. به همسر و بچه‌ها آرامش دهید. 🍃 🍃 @mangenechi
🍃🪷 دنیای با سعادت ◇آیت الله بهجت -رحمة الله علیه- انبیا و ائمه علیهم السلام نیامده‌اند که بگویند مردم از دنیا هیچ بهره‌ای نداشته باشند؛ بلکه آمده‌اند طریقه‌ی دنیاداری با سعادت و عزت و ... را هم به ما نشان بدهند. انفاق، احسان، صداقت، دوستی و محبت و در فکر هم بودن یکی از راه‌های سعادت دنیوی ماست. اگر در فکر هم، یار هم، غم‌خوار هم باشیم، درواقع، در فکر خود هستیم و در نتیجه دنیای خود را هم نگهداری کرده‌ایم. 📚رحمت واسعه، ص۱۶۹ 🍃🪷 🍃 @mangenechi
~°•°🪴•° ◇ آیت‌‌الله شیخ علی‌اکبر برهان: «ثواب زیاداست، ولی ثواب‌دان ما سوراخ است‌. یعنی فلان عمل خوب را به جای می‌آوریم و ثواب می‌بریم؛ اما عمل حرام دیگری انجام می‌دهیم، مثلاً غیبت می‌کنیم و همه ثواب‌ها می‌ریزد.» 📚 مؤدّب آداب، ص۱۲. ~°•°🪴•° ~🪴 @mangenechi
🍃🪷 ◇آیت‌الله‌ العظمی‌ جوادی‌ آملی: «بوعلی‌سينا اين حرف‌ها را از كجا ياد گرفت؟ خودش می‌گويد که من از كجا ياد گرفتم. می‌گويد من هر وقت مشكلی داشتم و مطلبی برای من حل نمی‌شد، وضو می‌گرفتم، می‌رفتم مسجد جامع شهر، دو ركعت نماز می‌خواندم، با خدا گفتگو می‌كردم، مسئله برای من حل می‌ شد. اين شرح حال خودش است. می‌گويد من شاگرد اين «الصَّلَاة» هستم كه «عَمُودُ الدِّين» است.» 📚درس اخلاق ۹۳/۵/٢٣ 🍃🪷 🍃 @mangenechi
~◇🌻◇ 💠 خاطره بسیار مهم و خواندنی نوه علامه مصباح یزدی(ره) از ایشان قسمت اول 🔸️تقریباً چهل‌وپنج دقیقه‌ای به اذان مغرب و عشا مانده بود. رفته بودم منزل حاج‌آقا به ایشان سری بزنم. تنها بودند؛ حتی حاج‌خانم هم نبودند. حاج‌آقا داشتند پاهایشان را چرب می‌کردند. سال‌ها بود زانودرد و پادرد همپایشان شده بود. دکترها روغن‌هایی را تجویز کرده بودند و باید هر روز پایشان را چرب می‌کردند. 🔸️احوال‌پرسی همیشگی و خوش‌و‌بشی کردیم. حاج‌آقا همچنان مشغول بودند که از من خواستند چیزی برایشان بیاورم. می‌خواستند بگویند متکا را بیاور که کلمه‌اش یادشان نیامد! چند ثانیه کشید. مقداری که گذشت متوجه شدم و متکا را برایشان آوردم. 🔸️سرشان را انداخته بودند پایین. غرق فکر شدند. چند دقیقه‌ای سکوت شد. رو کردند به من و بغض‌آلود و با صدای لرزان گفتند: «آدم گاهی اوقات کلمه به این سادگی که شاید هزاران بار در طول زندگی با آن سروکار داشته، یادش می‌رود، اگر روزی به ما گفتند که خدایت کیست و یادمان رفت آن موقع چه خاکی بر سر کنیم؟ اگر گفتند که امامت کیست و یادمان رفت، اگر گفتند کتابت چیست و یادمان رفت! آنجا باید چه کنیم؟» آن بغض سنگین اشک شد و کم‌کم از چشمانشان سرازیر شد. 🔸️ این سؤال را تکرار کردند. گفتند: «چه کار کنیم؟» فکر می‌کردم این پرسش مقدمه توضیحی است، اما دیدم ادامه دارد. باز هم مرتب از من پرسیدند.«به نتیجه‌ای رسیدی؟ فکر کردی؟» همزمان خودشان هم حال معنوی دیگری پیدا کرده بودند که لحظه‌به‌لحظه تشدید می‌شد. ~◇🌻◇ ~◇🌻◇@mangenechi
~◇🌻◇ قسمت دوم 🔸️نزدیک اذان شد. از وضو که برگشتند دوباره با بغض و اشک پرسیدند: «خب! به نتیجه‌ای رسیدی چه کار کنیم؟» مات و مبهوت مانده بودم. رفتند سمت چوب‌لباسی‌. عطرهای دم‌دستی‌شان را آنجا می‌گذاشتند. صدای اذانشان در خانه پیچید. وقتی نزدیک سجاده شدند، بغض صدایشان ترکید. به پهنای صورت اشک می‌ریختند. گفتند: «شما که جوابی به این سؤال ندادی! اگر پرسیدند اسم خدایت کیست، اگر یادمان رفت چه کنیم. اما فکر می‌کنم این «علی علی» گفتن‌های ما در طول زندگی که هر جا توانستیم و از دستمان برآمد، مدام گفتیم «علی علی» این «علی علی» گفتن‌ها ما را رها نمی‌کند. ما را ول نمی‌کنند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) به جایش می‌آیند و جواب این «علی علی» گفتن‌ها را می‌دهند. اگر هم یادمان برود به ما یادآوری می‌کنند.» 🔸️بعد بلافاصله گفتند: «اگر در این دنیا ایمان‌مان را امانت بدهیم دست امیرالمؤمنین (علیه السلام) به شرطی که ایمان را خراب نکرده باشیم، بگوییم این امانت خدمت شما آن لحظه و جایی که من احتیاج دارم، این را به من برگردانید؛ بعید می‌دانم امیرالمؤمنین کسی باشد که بخواهد از امانت نگهداری نکند و حتماً آدم امینی است. مهم این است که ما ایمان‌مان را امانت دهیم. این علی علی گفتن‌ها آنجا کار خودش را می‌کند.» 🔸️مشغول نماز مغرب شدیم. نماز عجیبی شد. ادعا ندارم همیشه با ایشان بوده‌ام و حالاتشان را دیده‌ام، اما در سن‌وسال خودم و در موقعیت‌هایی که با حاج‌آقا ارتباط داشتم، کمتر چنین نمازی از ایشان دیده بودم. با حال و پر اشک. بین هر آیه سوره حمدشان گریه می‌کردند. 🔸️بین دو نماز بحث را ادامه دادند و تأکید کردند روی اینکه آدم ایمانش را بسپارد به دست آن‌ها، آن‌ها شب اول قبر بر‌گردانند. ~◇🌻◇ ~◇🌻◇@mangenechi