eitaa logo
منگنه‌چی
4.2هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
86 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
«خداحافظ سالار» کتابی پر از زیبایی‌های ظاهری و باطنی‌ست. هم در مضمون، هم در لفظ. قلم توانمند و همیشه زیبای «حمید حسام» این بار از کسی نوشته، که سال‌ها آشنایش بوده. در این کتاب، «حاج حسین همدانی» را از زبان همسرش و از قلم دوست قدیمی‌اش می‌خوانید. کتاب از دوران کودکی همسر شهید تا شهادت سردار همدانی و پس از آن را در قالب داستانی جذاب، روایت می‌کند. ۳۹۶ صفحه متن و ۵۲ صفحه عکس، حجم مناسبی از آشنایی و دلبستگی را میان شما و سردار بزرگ ایران، حاج حسین همدانی حاصل خواهد کرد. کتابی که بیش از هفتاد بار تجدید چاپ شده است، حتماً ارزش خواندن دارد. ☺️ نشر بیست و هفت بعثت، ناشر این کتاب ارزشمند است. 🔹🔹🔶🔹🔹 @mangenechi
🔹🔶 گزیده‌ای از کتاب 🔶🔹 (فتنه ۸۸) امین گفت: حاج آقا مصوبه‌ی شورای امنیت ملی رو گرفت که نیروهای نظامی و انتظامی و مردمی از سلاح گرم استفاده نکنن‌. وقتی که درگیری‌ها اوج می‌گرفت و بسیجی‌ها کارد به استخوان‌شون می‌رسید، باز حاج آقا اجازه‌ی شلیک نداد. اگه کسی غیر از حاج آقا بود، کم می‌آورد یا از کوره در می‌رفت و حکم تیر می‌داد. مهدی هم که وقت ورود حسین برای مدیریت بحران تهران، به باباش گفته بود که این کار ترکش زیادی داره، از ورود پدرش اظهار خرسندی می‌کرد و می‌گفت: کنار بابا بودم که یه جوان که صورتش رو پوشونده بود، سنگ برداشت و به طرف ما پرتاب کرد و خورد به سر بابا. بلافاصله چند تا بسیجی رفتند و اون رو از بین دوستاش بیرون کشیدن. به حضرت آقا فحش داد! یکی از بسیجی‌ها گرفتش زیر مشت و لگد. بابا با صدای بلند نهیب زد که: نزنش! نزنش! اما بسیجی که حسابی غیرتش به جوش اومده بود، طرف رو کت بسته آورد پیش بابا. بابا با ترشرویی به بسیجی گفت: مگه نگفتم ولش کن؟! بسیجی گفت: همین بود که با سنگ زد توی سر شما! بابا گفت: نه، این نبود. بذار بره! طرف خجالت‌زده سرش رو پایین انداخت. وقتی داشت می‌رفت رو کرد به بابا و گفت: می‌دونستی که کار من بود، اما آزادم کردی. هیچ وقت این کارت رو فراموش نمی‌کنم حاج آقا! 🔹🔹🔶🔹🔹 @mangenechi