eitaa logo
گاهی وقت‌ها
3.8هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
2.8هزار ویدیو
90 فایل
گاه‌نوشت‌های «نظیفه سادات مؤذّن» سطح چهار (دکترا) حکمت متعالیه از جامعةالزهرا، مدرّس فلسفه، نویسنده و پژوهشگر.
مشاهده در ایتا
دانلود
┅═🌸🍃═┅ جمله‌ی روی کاشی نیمه‌تمام مانده بود... انگار غمی در میان خشت خشت دیوار، سنگینی می‌کرد! تکه‌های کاشیِ خردشده، هر کدام یک قسمت از حوض فیروزه‌ای بودند و تنها ماهی بود که روی دیوار جان می‌داد از نبودن مصرع‌های بیت... بنّا کاشی‌ها را از زمین جمع می‌کرد، اما انگار تکه‌های قلبش بود که زیر دست و پای مردم لگد مال می‌شدند. با نگاه حسرت‌آمیز به دیوار، که به‌جای شعری زیبا، این‌بار کاشی‌ها، در تصویر، آه می‌کشیدند! این کاشی‌ها باید سراینده‌ی شعر همدلی باشند؛ اما با شکستن کاشی‌ها و تنهاییِ بنّا، ریسمان همیاری به باریک‌ترین رشته رسیده بود! تا اینکه در هیاهوی سکوت، در تیره و تار بودن مهتاب، مردی کمرخمیده، دستی بر شانه‌ی شکسته‌ی بنّا کشید. غبارها را با لبخند عمیقش کنار زد و دست در دست هم ترمیم کردند قلب شکسته‌ی بیتی از سعدی را. آنجا او کلامی از امام صادق را برای بنا گفت: المؤمنُ أخو المؤمنِ كالجَسَدِ الواحدِ، إنِ اشتكَى شيئا مِنهُ وَجَدَ ألمَ ذلكَ في سائرِ جسدِهِ مومن برادر مومن است مانند یک پیکری که هرگاه عضوی از آن درد گیرد، اعضای دیگر نیز، احساس درد کنند. پیرمرد و بنا با یکدیگر جان به دل کاشی‌ها بخشیدند و غنچه شکفت و باز در حوض آبی ماهی غلتید. کاشی‌ها با خط خوش بر دل دیوار نوشتند: بنی آدم اعضای یک دیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند ┅═🌸🍃═┅ 🔗 ╭┅═ 🌸🍃═┅─╮ @mangenechi ╰─┅═🌸🍃═┅╯
┄•●❥ در جمله‌ای که توصیف می‌کند شجاعت را، تو هم نهاد هستی هم گزاره. فارغ از هر قید زمان و‌ مکان. در هر صحنه‌ای که بپاخاستی، رد پای پوتین‌های با صلابت تو را زمین به آغوش گرفت و به رخ جهانیان کشید. خواستم تو را این بار غیر از پشت سنگرها ببینم؛ تصور کردم وقتی را که هر زائری چشم می‌دوزد به آرامش با اقتدار حرم بانو زینب(س) گوشه‌ی چشمش برق می‌زند و تصویر غیرت تو به پهنای صورتش روانه می‌شود. این است معجزه‌ی بودنت! ┄•●❥ ┄•●❥ @mangenechi
قلم از قامت این همه ابهت، به فقر واژه‌هایش پی می‌بَرَد. هنگامی که در توصیف حتی یک نگاه با غیرتش درمانده است. برآنم که برایت بگویم از جمعه‌ای که در بغض خونین خود، فریاد (هیات من الذلّه) را به گوش جهانیان رساند. و یا اشکی که در چرخش چشمان سید علی، بر تابوت علمدار رشیدش، چکیده شد و عصاره‌ای ناب از عشق بود: «لا نعلم منه الا خیرا» آنجا خدا خواست گردش زمین این بار مکثی کند و‌ سنگینی بی‌مثال این لحظه را در تاریخ عالم ثبت کند! سردار بزرگ! ما عاشقانت هم به‌پاخاستیم و قدم‌هایمان را با مسیر تابوت‌هایتان همراه کردیم. راستش را بخواهی این‌ کمترین کاری بود که می‌شد کرد در جبران قدم‌های باصلابتی که تو برای نجات میلیون‌ها انسان برداشته بودی. تو با هر قدمت، عنصری را از دشمن در هم می‌شکستی و پرچم ایران به جایش می‌نشاندی! ما خبر از استقبال ملکوتیان در لحظه‌ی عروج باشکوه و آسمانی‌ات نداریم! اما سخنان ولی امرمان، از علمدار بارشادتش، گویای مقام او در ملکوت اعلی ست، آنجا که فرمودند، +در زمان حیاتش هم، او شهیدی زنده بود. (۷۶/۵/۱۳) + در راه خدا و‌ برای خدا و مخلصاً لله مجاهدت کرد. (۹۷/۱۲/۱۹) +خدمات او نه منحصر به کشورهای منطقه و نه جهان اسلام، بلکه خدمت به همه‌ی بشریت است. (۹۶/۸/۳۰) +زحمات او ذخیره‌ی ارزشمندی در دیوان عدل الهی است. (۹۲/۶/۱۹) + او نمونه‌ی برجسته‌ی تربیت‌شدگان اسلام و‌ مکتب امام خمینی(ره) بود. (۹۸/۱۰/۱۳) و بالاخره شهادت را پاداش تلاش بی‌وقفه‌ی او در تمام این سال‌ها دانست. (۹۸/۱۰/۱۳) و در آخر بگویم که این قصه پایانی ندارد، قصه‌ی مردی که آوازه‌ی مردانگی‌اش در هر کوچه و‌ پس‌کوچه‌ی شهرها پیچیده است. قلم من هم ناتوان از توصیف اوست چه در زمانی که زمین از ثبات قدم‌هایش به آرامش می‌رسید و چه هنگامی که آسمانی شد و به جایگاه حقیقی خود دست یافت. @mangenechi
࿐❈🌟 اللهمّ زَیّنّی فیهِ بالسّتْرِ والعَفافِ خدایا، مرا در این ماه به پوشش و پاک دامنی زینت ده. 🌟❈࿐ بر سر آسمان حریر سیاه کشیدی تا زلفش را از غبار آلودگی‌ها حفظ کنی. وجود مرا هم در آغوش ماهت جای بده که روی سیاهم به سپیدی پاک‌دامنی جلا ببخشد. ࿐❈🌟 (خانم جعفری) 🌟❈࿐ @mangenechi
࿐❈🌟 اللهمّ وفّرْ فیهِ حَظّی من بَرَکاتِهِ خدایا، در این ماه بهره‌ام را از برکت‌هایش کامل گردان. 🌟❈࿐ ای خرم‌ترین نگار من! شاخه‌های رمضان تا بلندای سودای عشق قد کشیده‌اند. ثمره‌ی این بهار هستی را بر من ببخش و از برکت آن قلب مرا سیراب کن که در زمستان روزگار، سخت به آن محتاجم! و تو بهترین روزی‌دهنده‌ی روح و جان منی. ࿐❈🌟 (خانم جعفری) 🌟❈࿐ @mangenechi
࿐❈🌟 اللهمّ افْتَحْ لی فیهِ أبوابَ الجِنانِ خدایا، در این ماه درهای بهشت‌هایت را به رویم بگشا. 🌟❈࿐ ای معبودم! جز تو کسی نمی‌داند اسیر زنجیرهای نفس، عمر خویش را تباه کرده‌ام! از تو می‌خواهم بگشایی دریچه‌های قلبم را تا انوار رمضان جانم را فراگیرد و رایحه‌ی لطافت قرآنت، با آوای عشق، برایم تصویر بهشت را نمایان کند. ࿐❈🌟 (خانم جعفری) 🌟❈࿐ @mangenechi