eitaa logo
مانیفست - رمان
330 دنبال‌کننده
20 عکس
8 ویدیو
3 فایل
مانیفست - داستانک @Manifestly مانیفست - رمان @Manifest ممکنه بعضی قسمتها برای بعضی ها نمایش داده نشه در این صورت به ادمین پیام بدید. @admin_roman رمان جاری ازدواج اجباری👈 لینک قسمت اول👇👇 eitaa.com/manifest/2678
مشاهده در ایتا
دانلود
مانیفست - رمان
#ازدواج_اجباری #قسمت_هشتاد_وسه لینک قسمت اول 👇 https://eitaa.com/manifest/2678 🍁بعد هم منو همونط
✅ لینک قسمت اول 👇 https://eitaa.com/manifest/2678 🍁یه بوگاتیه مشکی مات ..یعنی دلم میخواست برم دست بکشم روش تا ببینم واقعیه یا نه ..طبق عادت دهنم سه متر باز بود .. همینطور داشتم فکر میکردم که اگه این ماشین مال من بود چیکار میکردم و چیکار نمیکردم که دوباره با صدای بوقش دو قدم به عقب برداشتم ولی هنوزم کامل به خودم نیومده بودم .. دوباره داشتم میرفتم تو رویا که با صدای باز و بسته شدن در ماشین به همون سمت نگاه کردم به زحمت فراوان در دهنمو بستم وای خدای من این چه جیگریه !! 31 رو داشته باشه اصلا فکرشم نمیکردم که یه پسر به این جوونی از این ماشین پیاده شه ..بهش میخورد حدود 71 .. با دهن باز داشتم به این خوشکله نگاه میکردم که با اخم و عصبانیت داشت میومد سمتم ..وای خدا منو بگیر غش نکنم الان ... چشای عسلی مایل به سبز ابروهای پر و مردونه مشکی فکی خوشمل لبایی متناسب موهاشم که مدلش خیلی باحال بود و رنگشم مشکی بود که بالا زده بود .. اصلا کلا موقعیتو فراموش کرده بودم موقعی به خودم اومدم که دیدم رو به روم ایستاده و داره با یه پوزحند نگام میکنه ..اه اه بدم اومد ازش کلا از پسرای خودپسند بدم میومد ..این الان داره منو اینطوری نگاه میکنه که چی ؟ مثلا میخواست بگه خیلی از من سرتره .. منم متقابلا یه اخم گنده نشوندم بین ابروهام و به صورت تهاجمی براق شدم سمتش .. _ چیه ؟ آدم ندیدی که اینطوری نگاه میکنی ؟ برو اونور سر راهم وایسادی میخام رد شم .. پزخندش پرنگتر شد و با تمسخر جوابمو داد .. پسر_ آدم دیدم دیوونه ندیدم ..در ضمن فکر کنم این جنابعالی باشی که سر راه من سبز شدی نه من .. از گوشه ی چشم یه دیدی انداختم که دیدم ای وای خاک تو سرم این که راست میگه ..ولی به روی خودم نیاوردم .به قولا دست پیش گرفتم تا پس نیوفتم .. _ هه یه نگاهی به آینه بندازی اونم میبینی ..حالا هم بکش کنار وقت ندارم .. یهو قیافش رفت تو هم ولی تو چشماش میخوندم که خندش گرفته و داره یه جورایی لذت میبره از این کل کل ..ولی آخه .. یه قدم بهم نزدیک شد سرشو خم کرد سمتم ..کنار گوشم و شروع کرد به حرف زدن از حرکتش شکه شده بودم ..واسه همین نتونستم اکس العملی انجام بدم .. پسره _ دختر خانم بهتره که اون دهن کوچولوتو هر جایی باز نکنی ..ههممم همه مثل من نیستن که اینطوری باهات برخورد کنن ..جای این همه ورجورجه بهتر بود با یه عذر خواهی سر و ته قضیه رو هم بیاری نه !! الانم منتظرم .. بعد صاف ایستاد .. با چشای از حدقه در اومده داشتم به این یارو نگاه میکردم این چقدر پرو بود ... تا اومدم براق شم سمتش با صدای بوق یه ماشین دیگه و صدای داد امیر به خودم اومدم ..یواش یواش به عقب قدم برداشتم _ من .عمرا از توی خودپسند عذر خواهی کنم ..خودپسند یخی .. زبونمو براش در آوردم و برگشتم و به سمت ماشین امیر دوئیدم ..نمیدونستم امیر دیده مارو یا نه !! ولی اگه میدید حتما میومد پس ندیده .. همین که سوار ماشین شدم برگشتم عقب ولی از چیزی که دیدم دوباره تا مرز سکته رفتم .. این این پسر دم خونه ی ما چیکار داشت ؟؟؟ این پسر دم خونه ی ما چیکار داشت ؟؟؟