بانوی شهیده نصرت بنان 🌹
که به همراه پدر و سه فرزندش و برادرزاده اش در بمباران هوایی شهر خرم آباد در تاریخ ۹ فروردین ۱۳۶۷ مظلومانه به شهادت رسیدند .
همچنین داماد و نوه اش بنام عباس و مجید شعاعی و چند نفر دیگر از خانواده و بستگان آنها به شهادت رسیدند.
💙پدرش: علی اکبر بنان
پسرانش :
❤️غلامعباس خدمتی ۱۹ ساله
💛محسن خدمتی ۱۴ ساله
🧡محمدرضا خدمتی ۴ ساله
💚زهرا بنان فرزند مرتضی یک ساله
شادی روحشان صلوات🍀
خاطره همسر شهید در اینجا
shahidd.blog.ir/post/1539
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
بانوی شهیده نصرت بنان 🌹
که به همراه پدر و سه فرزندش و برادرزاده اش در بمباران هوایی شهر خرم آباد در تاریخ ۹ فروردین ۱۳۶۷ مظلومانه به شهادت رسیدند .
همچنین داماد و نوه اش بنام عباس و مجید شعاعی و چند نفر دیگر از خانواده و بستگان آنها به شهادت رسیدند.
💙پدرش: علی اکبر بنان
پسرانش :
❤️غلامعباس خدمتی ۱۹ ساله
💛محسن خدمتی ۱۴ ساله
🧡محمدرضا خدمتی ۴ ساله
💚زهرا بنان فرزند مرتضی یک ساله
شادی روحشان صلوات🍀
خاطره همسر شهید در اینجا
shahidd.blog.ir/post/1539
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
هدایت شده از کاروان انقلاب
🔰 #حرز_امام_جواد (علیهالسلام)
❗️خواندن و همراه داشتن این دعا👆
برای دفع بلاها خیلی مؤثر است❗️
#کاروان_انقلاب 🇮🇷
@karvane2
🌹 شهید علی آقازاده از شهدای امروز اقدام تروریستی رژیم صهیونیستی، اهل قم بودند
♦️شهید علی آقازاده از شهدای امروز حمله تروریستی رژیم صهیونیستی از اهالی روستای حاجی آباد آقا(شهرقنوات) استان قم بودند.
♦️دو برادر دیگر ایشان عباس و ابوالفضل آقازاده نیز قبلا به افتخار شهادت رسیده بودند.
♦️شهید عباس آقازاده از شهدای جنگ تحمیلی و شهید ابوالفضل آقازاده شهید مدافع حرم بودند
🌹امان از دل مادرش که الان سه تا از فرزندانش به خیل شهدا پیوستند
◾️به حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف، مقام معظم رهبری ، خانواده معظم شهید تبریک و تسلیت میگوییم.
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
هدایت شده از کاروان انقلاب
ولادت امیرالمؤمنین حضرت علی (ع) و روز پدر بر همه ارادتمندان آن حضرت مبارک باد
#کاروان_انقلاب 🇮🇷
@karvane2
هدایت شده از اشعار فاطمی
🌼🍃🌼 🍃عشق علی(ع) 🍃🌼🍃🌼
باز پيچيده به هر كوی و مكان بوی علی(ع)
هر دل غمـزدهای آمده در كوی علی(ع)
حوريانـی ز بهــشت آمـده در ميلادش
خانهی كعبـه منوّر شـده از روی علی(ع)
فاطمـه بنت اسـد، مـادر آن شيـر خـدا
فاطمـه بنت نبی همسر دلجوی علی(ع)
عارفـان جلـوه حق را , ز كجـا می طلبند
گو تماشـا بكنند از گُل خوشبـوی علی(ع)
هيـچ آييـنه جمـال ازلـی را ننمـود
بهتـر از معرفـت و سيرت نيـكوی علی(ع)
در شـب كفـر و ستم دين خـدا پا نگـرفت
مگـر از نـور دل و قـوت بازوی علـی(ع)
يارب از دسـت علـی كوثر لبريـزم بخـش
تا ببوسم ز صفا دست علی, روي علی(ع)
آنكه عمـری به گناه و غم و غفلـت گذراند
امشب از عشق علی گشته ثناگوی علـی(ع)
💠 ۱۳ رجب , میلاد باسعادت مولی الموحدین و امیرالمؤمنین , حضرت علی بن ابیطالب (علیه السلام) و روز پدر و روز مرد بر تمامی شیعیان آن حضرت و بلکه برهمه مسلمانان و تمامی مردم آزادهی جهان مبارک باد 💐💐💐
حمیدرضا فاطمی
#اشعار_فاطمی 🌸🌼🍀
@Fatemi84
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️
fatemi84.blog.ir
بسیجی شهید رحیم رشنو طائی🌹
نام پدر: درویش
تاریخ تولد: 1-9-1345
محل تولد: خرم آباد
نوع اعزام به جبهه : بسیجی
تاریخ شهادت : 26-2-1365
محل شهادت : حاج عمران
گلزار شهدا: بهشت رضا فاز 1 شهر:خرم آباد- لرستان
شهید رحیم رشنو طائی فرزند حاج درویش در نیمه دوم سال ۱۳۴۵ در خرمآباد به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی را در مدرسه بیهقی بهخوبی به پایان رساند و تحصیلات راهنمایی را در مدرسه راهنمایی که بعداً به نام شهید عباس ملکی خرمآباد نامیده شد گذراند. سپس وارد دبیرستان ۱۳ آبان شد. و ایشان در همان اوایل انقلاب با اینکه سن کمی داشت ولی کارهایی را که افراد بزرگ در حق اسلام و انقلاب انجام میدادند انجام میداد .
او بیش از ۱۲ بار به جبهه رفت و سخت علاقهمند به واحد تخریب بود و شیفته شهادت در راه خدا بود تا اینکه در عملیات حاجی عمران در سال ۶۵ به آنچه میخواست رسید.
وصیتنامه شهید رحیم رشنو طائی
shahidd.blog.ir/post/1547
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
شهید رحیم رشنو 🌹
نام پدر: میرصیدی
شغل : تراشکاری
تاریخ تولد: 1-3-1346
محل تولد: خرم آباد
نوع اعزام به جبهه : سرباز کمیته
تاریخ شهادت : 28-9-1365
محل شهادت : فاو
دلیل شهادت : اصابت ترکش به سر
گلزار شهدا: بهشت رضا فاز 1 شهر خرم آباد - استان لرستان
یکم مرداد ۱۳۴۶، در شهرستان خرمآباد به دنیا آمد. پدرش میرصیدی، فروشنده بود و مادرش آغابانو نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. تراشکار بود. به عنوان سرباز کمیته انقلاب اسلامی در جبهه حضور یافت. بیست و هشتم آذر ۱۳۶۵، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. پیکر او را در بهشت رضای زادگاهش به خاک سپردند.
خاطرات شهید
وقتی که جنگ شروع شد گفت مادر من دیگر به مدرسه نمیروم و میخواهم به جبهه بروم. گفتم پسرم هنوز شما کوچک هستی. گفت چون که امام عزیز دستور داده باید به جبهه بروم و با دشمنان و منافقین بجنگم. پدر و مادر شما هم کاری کنید تا امام عزیز از شما راضی باشد. اگر ما رفتیم و شهید شدیم انشاءالله که نجات بخش شما در آن دنیا باشیم.
میگفت مادر اگر من شهید شدم تو را به خدا شما خودتان را اذیت نکنید و دشمنان را به ما نخندانید. مواظب باش خواهرانم شیون نکنند و یا این که در حین مراسم عزاداری روسری از سر آنها نیفتد تا هر چه شهید دادهایم خونشان به هدر برود. باید شما بنا به دستور حضرت امام حجابتان را حفظ کنید. (نقل از مادر شهید)
خاطرات خانواده از شهید :
shahidd.blog.ir/post/1548
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
زندگینامه شهید قدرت الله جدیدی🌹
شهید قدرت الله جدیدی در سال 1341 در خانواده ای مذهبی در الیگودرز به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی را پشت سر گذراند و همزمان با تحصیل در بیرون از خانه کار می کرد و کمک خرج برای خانواده خویش بود .از نظر اخلاقی ایشان بسیار خوش اخلاق بودند . از خصوصیات بارز ایشان این بود که زودتر از همه سلام می کردند مخصوصاً به بچه ها. در کار منزل به مادر بسیار کمک می کرد و همیشه کارها را بین بچه های دیگر تقسیم می کرد که مادر زیاد متحمل زحمت نشود . نسبت به نماز و روزه بسیار مقید بود . اگر کسی غیبتی می کرد مانع میشد.
با شروع جنگ تحمیلی وارد بسیج پاسداران شد و مشغول خدمت افتخاری گردید . سپس به خدمت زیر پرچم رفته و ۲ سال تمام در منطقه آذربایجان غربی با گروهکهای ضد انقلاب مبارزه کرد و بعد از اتمام سربازی رسماً عضو سپاه پاسداران شد و مرتب در جبهه ها حضور داشت . وقتی به ایشان گفته می شد چقدر به جبهه می روی می گفت مادر تو نمی خواهی در قیامت پیش فاطمه زهرا (س) رو سفید باشی و بالاخره یک شب خواب دیده بود از دست حضرت علی (ع) لیوان آبی گرفته و نوشیده و خودش دیگر می دانست که شهید می شود .
دوستانش نقل می کنند که قبل از شهادت به قدری نورانی شده بود که همه به یکدیگر می گفتند قدرت شهید می شود و نقل می کنند که خودش را توی گودالی می انداخت و می گفت باید از حالا بفهمم که در قبر چه بلایی سر انسان می آید و بالاخره در ماه رمضان سال ۱۳۶۵ در جبهه حاج عمران شربت شهادت نوشید و به لقاء الله پیوست .
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد .
shahidd.blog.ir/post/1550
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
سلام خدا بر شهدا 🌹
شهید والامقام شهید ۱۳ ساله صیادی حاجت میده و خواسته ای داشته باشی برآورده میکنه و دست رد به سینه کسی نمیزنه. شهید صیادی یک شخصیتی متدین و معنوی بود که اعتقادی راسخ به خداوند متعال و ائمه معصومین(ع) داشت. وی از همان کودکی به کرامات و معجزات پیامبران و ائمه معصومین(ع) اعتقاد کامل داشت و هر دعایی که میکرد مستجاب میشد و همین دعای مستجاب او باعث شد به بالاترین مقام که همان مقام شهدا است برسد.
#شهید #صلوات 🍀
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
شهید نعمت الله سرلک🌹
نام پدر: علی
تاریخ تولد: ۱۳۴۴/۰۵/۰۵
محل تولد: الیگودرز
نوع اعزام: سرباز ارتش
تاریخ شهادت : ۱۳۶۶/۰۷/۲۰
محل شهادت : سردشت
مزار : گلزار شهدای الیگودرز
شهید نعمت الله سرلک فرزند علی در یکی از روستاهای الیگودرز به نام نصرآباد در سال 1344 دیده به جهان گشود. دوران کودکی خود را در روستا سپری کرد و در کنار پدر و مادری مذهبی و متدین تربیت اسلامی را فرا گرفت. ادامه تحصیل را در شهرستان تا مقطع دیپلم ادامه داد و در اوائل انقلاب به کمک انقلاب رفت و در جنگ تحمیلی هم یک سرباز وظیفه شناس و شجاع در برابر دشمن بعثی قرار گرفت و در تاریخ ۱۳۶۶/۰۷/۲۰ به درجه رفیع شهادت رسید و جسد پاک و مطهرش را در گلزار شهدای شهرستان الیگودرز به خاک سپردند.
shahidd.blog.ir/post/1552
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
شهید حسین کاگونی🌹
نام پدر: شکرخدا
تاریخ تولد: ۰۲-۱۰-۱۳۴۵
محل تولد: فریدونشهر
تاریخ شهادت : ۲۶-۰۲-۱۳۶۵
محل شهادت : حاج عمران
دلیل شهادت : اصابت تیر و ترکش دشمن
گلزار شهدا: الیگودرز
شهید اصالتا اهل روستای کاهگان از توابع شهرستان فریدونشهر است. و نزدیک الیگودرز
خاطرات دلاوران الیگودرز در حاج عمران:
shahidd.blog.ir/post/1549
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
هدایت شده از کاروان انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقط به عشق علی (ع)
#کاروان_انقلاب 🇮🇷
@karvane2
هدایت شده از کاروان انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خواب عجیب استاد شجاعی 🤔
گناه من چیه ؟! 😳
این کلیپ فرق میکنه . حتما ببینید
#امام_زمان عج
#کاروان_انقلاب 🇮🇷
@karvane2
هدایت شده از کاروان انقلاب
Shab14Ramazan1399[01].mp3
22.59M
🌸بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ 🌸
🤲🎋🤲 الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ 🤲🎋🤲
🌺سلام علیکم🌺
🌸دعای مجیر🖐🌹🖐
🎤با نوای: حاج میثم مطیعی
🔸🌸🔸🌸🔸🌸🔸
🤲🌷🤲 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ احْشُرْنٰا مَعَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِین🤲🌷🤲
🤲به حق خانم حضرت زینب(سلام الله علیها)🤲
وَالعاقِبَهُ لِلمُتَقین
هرکس دعای مجیر را در شبهای ایام البیض ماههای رجب و شعبان و رمضان بخواند خداوند همه گناهانش را مورد بخشش قرار میدهد.
#کاروان_انقلاب 🇮🇷
@karvane2
سردار شهید علی محمد نقیبی🌹
ولادت : ۱۳۴۱ الیگودرز
محل شهادت: استان سلیمانیه عراق، منطقه عملیاتی ماووت
تاریخ شهادت : ۱۳۶۶/۲/۲
مسؤلیت در زمان شهادت : فرمانده یکی از محورهای عملیاتی لشگر ۵۷ حضرت ابوالفضل علیه السلام
سردار شجاع و با اخلاص جبهه ها
زندگینامه و خاطرات سردار شهید علی محمد نقیبی
shahidd.blog.ir/post/1334
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
ششم بهمن ، سالروز حماسه مردم آمل گرامی باد 🌹
روایت دختر ۱۴سالهای که شهید بهشتی وعده شهادتش را داد🌹
شهیده سیده طاهره هاشمی ، شهیده شاخص سال ۱۳۹۲ وقتی صبح کنار سفرهی صبحانه خوابش را برای مادر و عباس تعریف کرد، به آرامی گفت: من شهید میشوم. عباس به یاد انشای طاهره افتاد که اول نوشته بود دوست دارم فلسفه بخوانم؛ اما در پایان نوشت به من الهام شده که پیش خدا خواهم رفت...
مطلب بیشتر در اینجا ⬇️
shahidd.blog.ir/post/1334
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
ششم بهمن ، سالروز حماسه مردم آمل گرامی باد 🌹
روایت دختر ۱۴سالهای که شهید بهشتی وعده شهادتش را داد🌹
شهیده سیده طاهره هاشمی ، شهیده شاخص سال ۱۳۹۲ وقتی صبح کنار سفرهی صبحانه خوابش را برای مادر و عباس تعریف کرد، به آرامی گفت: من شهید میشوم. عباس به یاد انشای طاهره افتاد که اول نوشته بود دوست دارم فلسفه بخوانم؛ اما در پایان نوشت به من الهام شده که پیش خدا خواهم رفت...
⬇️⬇️⬇️
shahidd.blog.ir/post/1334
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
روایت دختر ۱۴سالهای که شهید بهشتی وعده شهادتش را داد🌹
شهیده سیده طاهره هاشمی ، شهیده شاخص سال ۱۳۹۲ وقتی صبح کنار سفرهی صبحانه خوابش را برای مادر و عباس تعریف کرد، به آرامی گفت: من شهید میشوم. عباس به یاد انشای طاهره افتاد که اول نوشته بود دوست دارم فلسفه بخوانم؛ اما در پایان نوشت به من الهام شده که پیش خدا خواهم رفت...
مینا حسینی- دوست صمیمی و هم کلاس طاهره- درباره آن روز میگوید:
«از مهرماه سال ۶۰ من و طاهره هم کلاس بودیم و روی یک میز مینشستیم. خیلی زود با هم صمیمی شدیم و او حکم راهنمای مرا پیدا کرد. او فرزند بزرگ خانواده نبود و برادرها و خواهرهای بزرگترش او را راهنمایی میکردند؛ ولی من فرزند بزرگ خانواده بودم و کسی نبود که در زمینهی فعالیتهای اجتماعی راهنمایم باشد. به همین دلیل وقتی دیدم او مشغول این گونه فعالیتهاست، علاقمند شدم که در کنارش باشم و کمکش کنم.
یادم هست یکی از همکلاسیهای ما به شدت تحت تأثیر خواهرش قرار داشت که عضو منافقین بود. طاهره سعی میکرد با آرامش و محبّت، حقایق را به او بفهماند. پدر این دختر از تحصیل کردههای سرشناس آمل بود. تلاشهای طاهره را برای روشنگری بچهها میدیدم و هزاران سوال در ذهنم مطرح میشد که تا آن روز به آنها فکر نکرده بودم.
روز ۶ بهمن ۶۰ رفتم مدرسه و دیدم مدیر اعلام کرد که مدرسه تعطیل است و برگردید به خانههایتان. شهر شلوغ بود و آنها هیچ مسوولیتی را در قبال حفظ جان ما قبول نمیکردند. ما در خانه تلفن نداشتیم و نمیتوانستم به خانوادهام اطلاع دهم که سالم هستم. از طرفی هم به شدت ترسیده بودم و نمیتوانستم تنهایی به خانه برگردم. طاهره گفت: نترس، من تو را میرسانم. اول میرویم خانه ما، بعد با هم به خانهی شما میرویم.
به خانهی طاهره که رسیدیم مادرش گفت: بچههای سپاه به ملافه و باند و مواد ضدعفونی و دارو نیاز دارند. با طاهره به خانهی همسایه رفتیم و این چیزها را جمعآوری کردیم. بعد طاهره گفت: بیا برویم خون بدهیم. رفتیم به درمانگاه آمل و دیدیم صف طولانی جلوی درمانگاه آمل تشکیل شده. مدتی ایستادیم، دیدیم فایده ندارد و به این زودیها نوبت ما نمیشود. به خانهی طاهره برگشتیم. مادرش گفت: بروید برای بچهها نان تهیه کنید.
رفتیم و نان خریدیم و برگشتیم. در خانهشان جنب و جوش زیادی دیده میشد و هر کس به نوعی درگیر کاری بود. دوباره به ما گفتند باید نان بخرید. من گفتم: خیلی دیرم شده و خانوادهام نگران خواهند شد. طاهره گفت: باهم ناهار میخوریم و بعد به خانهی شما میرویم و به آنها خبر میدهیم که سالم هستی. از همان جا هم نان میخریم و باهم برمیگردیم و شب را خانهی ما میمانی. ناهار که خوردیم خواهرش یک اسکناس بیست تومانی به ما داد و گفت: همه را نان بخرید.
باهم راه افتادیم و به خیابان آمدیم. از وضعیتی که در شهر بود به شدت وحشت کرده بودم. از هر طرف صدای تیراندازی میآمد. آقایی به ما اشاره کرد که برویم داخل آن چاله. بعدها فهمیدیم که آن مرد، محمد شعبانی فرمانده سپاه آمل بود. هر دو روی زمین دراز کشیدیم. نمیدانستم طاهره چه وضعیتی دارد. من به دیوار نزدیکتر بودم و طاهره طرف دیگر بود. ناگهان احساس کردم طاهره صدایم میزند. سرم را آرام برگرداندم و دیدم طاهره روی زمین است.
آقای شعبانی گفت: بلند شوید و از این جا بروید. من آرام آرام خودم را روی زمین کشیدم و خیالم راحت بود که طاهره هم پشت سرم میآید. بلند شدم و رفتم پشت دیوار. یکی از بچههای محلهمان را دیدم. گفت: چرا ایستادهای و نمیروی؟ گفتم: منتظر دوستم هستم. گفت: دوستت از آن طرف رفت، تو برو خانهتان. خیالم راحت شد.
آن آقا مرا رساند به خانهمان. وقتی رسیدم خانه، متوجه شدم پدرم هم زخمی شده و کسی نمیداند او را کجا بردهاند. چون تلفن نداشتیم، آن شب نفهمیدم بالاخره طاهره به خانهاش رسید یا نه. وقتی خوابیدم خواب دیدم آرام از پلههای درمانگاه آمل بالا میروم. طاهره بالای پلهها با لباس بسیار قشنگی ایستاده بود. همین که مرا دید، لبخندی زد و دستش را به نشانهی خداحافظی برایم تکان داد.
صبح که بیدار شدم، مادرم میخواست برود از پدرم خبر بگیرد. من که وضع روحی مناسبی نداشتم در منزل ماندم. مادرم بعد از این که فهمید پدرم را در بیمارستان امیرکلای بابل بستری کردهاند، به خانهی طاهره رفت و از خانوادهاش سراغ او را گرفت. آنها فکر میکردند طاهره شب را در منزل ما مانده، با نگرانی پرس و جو کردند و متوجه شدند طاهره شهید شده و او را به بیمارستان بابل بردهاند.» (۱۰)
پیکر طاهره را در یک تشییع جنازهی باشکوه در باران اشک مردم انقلابی آمل و شهرهای اطراف در امامزاده ابراهیم این شهر به خاک سپردند. سالها از پرپر شدن گل نوشکفتهی مادر میگذرد. هرچند یاد و خاطرهی آن روز بغض در گلویش میفشارد؛ اما همیشه از جگر گوشهاش با غرور یاد میکند.
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
هدایت شده از مردان خدا 📿
از خواهران محترمه می خواهم مثل زینب کبری باشید و امام را دعا کنید و مثل زینب استوار باشید و همچنین حجابتان را کاملا حفظ کنید. اگر حجاب خود را حفظ نکنید به خون شهدا خیانت کرده اید و روز قیامت جلوی حضرت زهرا (س) و زینبکبری (س) شرمنده خواهید بود.
قسمتی از وصیت نامه شهید ۱۷ ساله رضا یاور
شهادت ۱۳۶۷/۰۱/۲۹ فاو
#حجاب
#حجاب_خونبهای_شهیدان
#شهدای_خور
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
هدایت شده از کاروان انقلاب
سالروز وفات حضرت زینب کبری سلام الله علیها اسوه صبر و فداکاری تسلیت باد 🖤
#کاروان_انقلاب 🇮🇷
@karvane2
گوارا باد شربت شهادت بر شهدای انقلاب اسلامی. (
امام خمینی )
شهید سید جعفر موسوی🌹
نام پدر: سید اسماعیل
تاریخ تولد: ١٣۳۷/۰۱/۰۲
محل تولد: املش
یگان خدمتی : ارتش (سرباز )
تاریخ شهادت: ۱۳٦١/۰٢/١١
محل شهادت : شوش
مزار شهید : گلزار شهدای املش -استان گیلان
🟡 وصیت نامه شهید سید جعفر موسوی
با سلام و درود بی پایان بر رزمندگان اسلام در تمامی جبهه ها که با ایثار خون خود برای اعتلای کشور اسلامی چون چراغ هدایتی هستند بسوى الله ، درود بیکران نثار شهدای گلگون کفن اسلام از آدم تا خاتم و تا خمینی ، سلام بر بدنهای پاره پاره و بخون آغشته آنها، آنانی که تا آخرین لحظه حیات از اسلام و آزادی و عدالت و قسط و انسانیت در مسیر پر فروغ و سراسر نور خدایی ، در برابر ظلمت شیاطین دفاع کردند ، و ننگ و نفرت ابدی به پست فطرتان و دون صفتانی که برای ادامه حکومت ننگین و جبارانه خود دست به هر جنایتی میزنند ، ما رزمندگان اسلام به مستضعفان جهان پشت نمیکنیم و تا آخرین نفس خود حسین زمان خود را یاری میکنیم و چون کوه، استوار می مانیم .
والسلام
شادی روح مطهر شهید صلوات🍀
shahidd.blog.ir/post/1559
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
هدایت شده از کاروان انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازدید ۴ ساعته رهبر معظم انقلاب از نمایشگاه توانمندیهای تولید داخل
#ایران_مقتدر
#کاروان_انقلاب 🇮🇷
@karvane2