eitaa logo
مردان خدا 📿
372 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
890 ویدیو
60 فایل
مردان خدا کسانی که زندگی شان الگویی برای جویندگان حقیقت است. انبیاء ، علما ، شهدا ، صالحین و خوبان‌ عالم با ما همراه باشید 🥀🍀🌻🌹🌼 http://eitaa.com/joinchat/2035810317C9e86d81327
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیدی که برای شهادت از برادر بزرگترش پیشی گرفت شهید جمال کاوند 🌹 نام پدر : محمدجواد تاریخ تولد : 1334/01/17 محل تولد : بروجرد تاریخ شهادت : 1359/04/02 محل شهادت : اسلام آباد غرب ، شمال غربی کرند مسؤلیت هنگام شهادت : فرمانده سپاه در کرند غرب مزار شهید : گلزار شهدای شهرستان بروجرد نحوه شهادت شهید جمال کاوند شهید جمال کاوند ، بعد از یک درگیری شـدید با عـوامل ضـد انقـلاب ، هنـگام مـراجعـت با خــودرو از مسـیر کـوه ­هـای دالاهـو ، در منطـقه­ ی (قوش چی­ باشی قلخانی) در حالی ­که پایش به خاطر اصابت گلوله مجـروح شده بود به اسارت افراد ضد انقلاب درآمد و در مدت دو ماهی که در چنگال آن­ ها اسـیر بود با فجیـح­ ترین ، بی­ رحمـانه­ ترین و دردناک­ ترین روش ­ها ، شکنـجه شد و این ظالـمان از خـدا بی خبـر پس از تحـمل شکنـجه های ناجوانمردانه ، جسدش را تکه تکه کرده و در یک گونی قرار دادند و به دست همرزمانش رسانند . شهید جمال کاوند بالاخره در دوم تیرماه سال ۱۳۵۹ ( ۱۳۵۹/۰۴/۰۲ ) به دست مزدوران وطن­ فروش و عوامل سرسپرده به غرب و شرق به فیض عظمای شهادت نایل گردید. روحش شاد و راهش پر روهرو باد . shahidd.blog.ir/post/1148 📿 @mardane_khoda
هدایت شده از کاروان انقلاب
🌸🌸🌸🌸🌸 الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ  عید الله الاكبر عید غدیر بر شما تبریک و تهنیت باد . 🇮🇷 @karvane2
دوبرادر شهیدی که در یک روز، یک لحظه و به یک شکل به شهادت رسیدند شهید اصغر مکتوبیان، يكم فروردين 1340، در شهرستان اصفهان چشم به جهان گشود.يازدهم آبان 1361،عملیات محرم در عین خوش دهلران بر اثر غرق شدن در آب توسط نیروهای عراقی شهيد شد. شهید سعید مکتوبیان، نوزدهم تير 1345، در شهرستان اصفهان چشم به جهان گشود. يازدهم آبان 1361، درپل چم هندی عملیات محرم بر اثر غرق شدن در آب توسط نیروهای عراقی شهيد شد.در عملیات محرم استان اصفهان بیش‌از ۷۰۰شهید تقدیم کرد که فقط در شهرستان اصفهان در یک روز ۳۷۰ شهید تشییع شد شهید اصغر مکتوبیان، تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. صافکار بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور يافت. ودر عملیات متعدد حضور داشت مزار او در گلستان شهدای زادگاهش واقع است. برادرش شهید سعید مکتوبیان، . تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. صافکار بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور يافت. .ودر عملیات متعدد شرکت داشت مزار او در گلستان شهدای اصفهان زادگاهش واقع است. شادی روحشان الفاتحه مع صلوات التماس دعا فرج آقا امام زمان عج و شفا بیماران ان شاالله زیارت عتبات عالیات و آخر عاقبت بخیری 📿 @mardane_khoda
شهید موسی محسن ‌زاده نام پدر: علی تولد : 1340/07/01 محل تولد : نهبندان روستای قدمگاه شهادت : 1365/02/31 محل شهادت: حاج عمران مزار شهید: گلزار شهدای بیرجند شهید موسی محسن‌زاده، سال ۱۳۴۰ش در روستای قدمگاه نهبندان از توابع شهرستان بیرجند چشم به جهان هستی گشود. موسی در خانواده‌ای سخت‌کوش و رنج‌دیده اما مذهبی و مؤمن رشد کرد. چون در روستا امکانات تحصیل فراهم نبود، خانواده‌اش به زاهدان رفتند تا هم فرزندانشان تحصیل کنند و هم امکانات کار و امرار معاش برایشان فراهم شود. او تحصیلاتش را در زاهدان تا سوم راهنمایی ادامه داد. پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی نیز همواره در خدمت اسلام و نظام اسلامی بود تا این‌که به استخدام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و به‏ دنبال آغاز جنگ تحمیلی رژیم بعثی عراق علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، با اشتیاقی خاص، عازم جبهه ‏های پیکار حق علیه باطل گردید. شهید محسن‌زاده چندین ‏بار مجروح شد اما دست از مبارزه برنداشت. آخرین نوبتی که موسی به مرخصی آمده بود، ضمن خداحافظی از شهادت خویش صحبت کرد. سرانجام عملیات و الفجر 8 در منطقه‌ عملیاتی حاج‌عمران در تاریخ سی و یکم اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۶۵ هجری شمسی در سن بیست و پنج سالگی به خیل شهدای ایران اسلامی پیوست. پیکر مطهر شهید موسی محسن‌زاده سال‌ها مفقود بود تا این‌که پس از پانزده سال، به ‏وسیله‌ گروه تفحص کشف گردید و در تاریخ سی و یکم خردادماه ۱۳۸۰ش پس از تشییعی باشکوه در بیرجند، در گلزار شهدای سرفراز این شهر به خاک سپرده شد. shahidd.blog.ir/post/1151 📿 @mardane_khoda
هدایت شده از کاروان انقلاب
سلامتی زنان چادری صلوات 🌼 سلامتی دختران چادری صلوات🍀 گرامی باد 🇮🇷 @karvane2
سفارش به نماز و روزه در وصیت شهدا 🌹 shahidd.blog.ir/post/469 📿 @mardane_khoda
🌷 🌷 . 🌷هوا به شدت گرم بود، که به ما اطلاع دادند در یکی از پایگاه‌های اطلاعات و عملیات بین نیروهاى سپاه و اشرار درگیری به وجود آمده، علی محمد به همراه هشت تن از افرادش با هلی‌کوپتر به منطقه رفت و پس از حل مشکل تصمیم گرفت مسیر برگشت را با یکی از خودروهای سپاه بیاید. هنوز نیمی از راه را نیامده متوجه شدیم مسیر با مقداری چوب بسته شده است. همه سکوت کرده و مضطرب بودیم، ناگهان علی محمد از ماشین پیاده شد و چوب‌ها را کنار زد. 🌷در همین لحظه صدای رگبار گلوله‌ها در فضا پخش شد. همه از ماشین پیاده شدیم. ساعتی نگذشت که همه‌ی دوستانم توسط منافقین به شهادت رسیدند. یکی از اشرار تا علی محمد را دید فریاد زد: "این شیرازی است بزنیدش." علی محمد به خاطر ضربه‌های سختی که در لبنان به صهیونیست‌ها و در کردستان به منافقین زده بود با نام شیرازی معروف بود و دشمنان حسابی از او می‌ترسیدند و برای سرش جایزه گذاشته بودند. بار دیگر رگبار گلوله‌ها به سمت علی محمد جاری شد. 🌷وقتی علی به زمین افتاد، اشرار آرام و با دلهره به او نزدیک شدند یکی از آن‌ها برای اطمینان تیری به سر او زد و دیگری تیری در دهان او و دیگران بار دیگر بدنش را آماج گلوله‌های خود نمودند. بیش از هفتاد گلوله بر پیکر رنجور علی نشست و آن‌ها در آخرین دقایق تصمیم گرفتند، پیکر خونین او را با خود ببرند. که صدای هلی‌کوپترهای سپاه و نیروهای امداد آنان را وادار به عقب‌نشینی نمود. 🌷خبر شهادت شیرازی مدتها با شادی در رادیوهای منافقین و اسرائیل تکرار می‌شد. همیشه نامه‌هایش را با این عبارت به اتمام می‌رساند، "امروز سرباز اسلام، فردا شهید گمنام". یکی از نامه‌هایش را با هم می‌خوانيم؛ "....نمی‌دانم که این بدن ضعیف به وطن یا سرزمین اسلامی ام، باز می‌گردد و یا تکه تکه و چاک چاک می‌شود و شاید اصلاً بدنی نماند و مانند صدها شهید گمنام مفقود در کربلای ایران و در خارج از مرزها در راه هدف در بیابان ها بر روی شن های داغ و تفتیده بماند اما در این راه خود را نمی‌بینم و تنها خدا را می‌بینم.... 🌷....مگر حسینِ (ع) زهرا (س) در عاشورا نفرمود كه: اگر دین جدم، پیامبر با کشته شدن من باقی می‌ماند پس ای شمشیرها و ای نیزه‌ها بر بدنم فرود آیید و بدنم را تکه تکه کنید. حال اگر دین اسلام با جهاد و به خون خفتن من زنده می‌ماند پس اى خمپاره‌ها و ای رگبار مسلسل‌ها بر بدن من ببارید و بدنم را قطعه قطعه کنید که ما در سنگر مانده ایم و آماده ایم.... 🌷....با شما مردم یک سخن دارم اگر دست از انقلاب و ولایت بردارید و یا بی‌تفاوت بمانید، شهدا روز محشر جلو شما را خواهند گرفت.... و ای مسئولین به واسطه‌ی خون عزیزان شهید و جانباز روی کار آمدید و مسئولیت جایگاه گذشته را بر عهده گرفتید مصلحت اندیشی نکنید و سازش و بی‌تفاوتی را کنار بگذارید و سخت و مقاوم باشید." 🌹خاطره اى به ياد شهید معزز علی محمد کرمی، معاون عملیات قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ 👇 ♥️ @shahidnekahi
📊 موضع‌ جدید رهبری‌ پیرامون کشف‌حجاب✋ 👳🏼‍♂رهبر حکیم انقلاب در دیدار نیمه فروردین ۱۴۰۲ هشت نکته اساسی در مورد بیان کردند که همراه پی‌نوشت تحلیلی تقدیم می‌شود: 🔻۱. مساله کشف حجاب . پ.ن: این نکته امیدبخش بیانات امام خامنه‌ای در حوزه فرهنگ و حجاب بود. 🔻۲. کشف حجاب حرام شرعی است پ.ن: حجاب حکم الهی است و قابل عقب نشینی نیست. 🔻۳. کشف حجاب حرام سیاسی است. سیاسیون و مسئولان سابق و کنونی ساختار سیاسی کشور به تناسب توان، موظفند در برابر هجوم به حکم الهی حجاب اقدام کنند. 🔻۴. حجاب، امری قانونی است. پ.ن حتی کسانی که اعتقاد دینی به حجاب ندارند، موظف به رعایت حجاب در محیط‌های عمومی هستند. 🔻۵. پشت پرده کشف حجاب دستگاه‌های جاسوسی هستند. پ.ن:کوتاهی دستگاه‌های امنیتی در برخورد و افشای دستهای پشت پرده جریان ضد حجاب قابل قبول نیست 🔻۶. خیلی از کشف حجاب کنندگان، اگر بدانند دستگاههای جاسوسی پشت سیاست مبارزه با حجاب هستند، قطعا این کار را نمی کنند. پ.ن: ابتکار و هم افزایی متقابل دستگاههای ، و برای آگاهی بخشی در افکار عمومی بخش‌هایی از جامعه واقعا ضغیف است. 🔻۷. دشمن با نقشه و برنامه وارد کار شده است مسئولین هم باید برنامه داشته باشند و دارند.کارهای بی قاعده نباید انجام گیرد. پ.ن: اگر برنامه نظام برای مبارزه با کشف حجاب قوی‌تر و سریع‌تر از برنامه دشمن نباشد، کارهای هزینه ساز، شتابزده و نمایشی موجب می شود پازل برنامه دشمن تکمیل شود. 🔻۸. جزو اولین کارهای امام در هفته‌های اول انقلاب،بیان قاطع و الزامی حجاب بود. پ.ن: برخی از معممین و کت شلواری هایی که در دو جناح سر سفره انقلاب به مراتب علمی و اجتماعی و اقتصادی رسیدند باید در دفاع و تبیین حکم الهی حجاب وارد میدان شوند ... ✍حمیدرضا ابراهیمی ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓ 📣 عملیات روشنگری 🇮🇷 @EmamKhamene ┗━━🌺🍃━━━━━━━
هدایت شده از مردان خدا 📿
سردار شهید توکل حسنوند 🌹 شهدای لرستان وصیت نامه در 👇👇👇 Shahidd.blog.ir/post/337 📿 @mardane_khoda
هدایت شده از کاروان انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 انتقادات شدید عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی به وزیر علوم! ❌️وزیر علوم همین دولت انقلابی خیلی نفهمه، اگر پیداش کنم شاید یه کتکی هم بزنم ... 🇮🇷 @karvane2
دلاور شهید اسدالله حسنوند 🌹 یادداشتی از شهید اسدالله حسنوند ای عمار، سمیه، یاسر، درود بر پدر و مادرتان باد. این سه نفر با این خانواده ۳نفری از بی پناه ترین افراد بودند . ابوجهل تصمیم گرفت خاندان یاسر را مواخذه کند دستور داد آتش و تازیانه آماده نمودند و و را کشان کشان به آنجا بردند. با نیش خنجر و آتش و تازیانه آنها را زجر دادند. این حادثه آنقدر تکرار شد که سمیه و یاسر بدون اینکه تا دم مرگ یک لحظه از درود بر پیامبر باز بمانند زیر شکنجه جان دادند . وصیت نامه و خاطرات در اینجا : shahidd.blog.ir/post/1157 📿 @mardane_khoda
هدایت شده از کاروان انقلاب
🔻 لعن رضاشاه مقرّب است حجت‌الاسلام روانبخش: 🔹من در یزد درس می‌خواندم. برای زیارت به قم آمده بودم و هنوز معمم نبودم. ۱۷ ساله بودم. جلوی دفتر تبلیغات ایستاده بودم که ماشین سوار شوم تا خودم را به سه راه بازار برسانم. آن‌وقت تریلی‌ها و اتوبوس‌ها از داخل شهر می‌رفتند. ماشین هم کم گیر می‌آمد. وقتی ایستادم که تاکسی سوار شوم، دیدم یک فولکس واگن نگه داشت و شیشه را پایین کشید و گفت کجا می‌خواهی بروی و من هم گفتم و گفتند سوار شو. ماشین هم برای یک طلبه‌ای بود، یک نفر هم جلو نشسته بود و آیت‌الله مصباح هم عقب نشسته بود. 🔹طلبه جلویی پیاده شد. صندلی فولکس به گونه‌ای است که باید صندلی آن خوابانده شود تا کسی پیاده شود، من هم رفتیم عقب و پهلوی آیت‌الله مصباح نشستم. 🔹️ خب من ایشان را اصلاً نمی‌شناختم. ایشان پرسید کجا می‌روی؟ من هم با لهجه خالص یزدی گفتم می‌خواهم به یزد بروم. ایشان هم یزدی صحبت کردند. گفتم شما هم یزدی هستید؟ فرمودند بله، اهل خود یزد هستم. اسم ایشان را پرسیدم که فرمودند مصباح هستم. 🔹 اسم ایشان را شنیده بودم، ولی خودشان را ندیده بودم. آن‌وقت ۴۰ ساله بودند. جوان بودند. به من گفتند دوست داری زود ماشین گیر بیاوری و به یزد بروی؟ گفتم: بله، خیلی دوست دارم. چون شب هم شب سردی بود. ایشان گفتند تسبیح داری؟ گفتم بله. گفتند با تسبیح صدبار رضا شاه را لعن کن تا زود ماشین گیر بیاوری. من هم با خودم گفتم ایشان عجب وردی یاد می‌دهد!📿 🔹حدود سال ۵۵ بود. به سه راه بازار رسیدم. تسبیح را گرفتم شروع به ذکر کردم. ایشان فرمودند این ذکر بسیار مقرب است، چون رضاشاه نسبت به دین خیلی ظلم کرده است. لعن را شروع کردم، تا حدود لعن ۷۰ گفته بودم که یک ماشین نو از همین بلیزرها جلوتر از من ایستاد، افراد دیگری هم کنار جاده بودند، ولی به من گفت کجا می‌روی؟ من هم گفتم یزد. گفت بیا برویم. سوار شدیم و بقیه لعن‌ها را هم در ماشین گفتم. 🚗 🇮🇷 @karvane2
شهید قربان‌علی عزت پور 🌹 نام پدر: علی اکبر تاریخ تولد: 1343/11/10 محل ولادت : خرم آباد تاریخ شهادت: 1362/01/09 منطقه عملیاتی شهادت: تپه های دوقلو - جنگل امقر ، بستان مزار شهید : گلزار بهشت رضا فاز یک - خرم آباد ، لرستان ❤️ شهید عزت‌پور در وصیت‌نامه خود نوشته: «شهادت یعنی جنگ با نفس، جنگ با دشمن خدا، جنگ با دشمن پیامبر(ص)، جنگ با دشمن، آری! جنگ با ظلم، جنگ با جهل. پس من که این مراحل را تا این اندازه دیده و تمام آن‌ها را درک کرده‌ام امروز که جنگ در صحرای خوزستان و آن هم در میان اسلام و کافر است شرکت نکنم؟» shahidd.blog.ir/post/1160 📿 @mardane_khoda
ببرید حرم ، بین مردم پخش کنید! 🔻در خامنه یک باغ آبا و اجدادی داشتند که داخلش یک چشمه بود. یک سال باغداری که به آن باغ رسیدگی می‌کرد، صندوق‌های سیبی را بار زد و آورد مشهد دم خانهٔ آقاسیدجواد که این‌ها سهم شماست. سیدجواد حال‌ و احوال کرد و از اوضاع باغ و آبیاری پرسید. گفتند: «از آب چشمهٔ خودتان آبش دادیم؛ گاهی هم از جوی آب عمومی.» آقاسیدجواد گفت: «حالا که از آب عمومی استفاده کردید، بهتر است ببرید در حرم بین مردم پخش کنید.» نه اینکه استفاده از جوی عمومی اشکال شرعی داشته باشد، آقاسیدجواد خیلی اهل مراقبه و احتیاط بود. 📚 از کتاب | کوتاهه‌هایی از زندگی 📖 ص ۹۲ 📿 @mardane_khoda
هدایت شده از کاروان انقلاب
اعمال و دعاى روز مباهله روز بیست و چهارم ذی الحجه بنابر اَشْهر روزى است که مُباهَلَه کرد رسول خدا صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله با نصاراى نجران و پیش از آنکه خواست مُباهله کند عبا بر دُوش مبارک گرفت و حضرت امیرالمؤمنین و فاطمه و حَسَن و حسین عَلیهمُ السلام را داخل در زیر عبا نمود و گفت پروردگارا هر پیغمبرى را اهل بیتى بوده است که مخصوص ترین خلق بوده اند به او خداوندا اینها اهل بیت منند پس از ایشان برطرف کن شک و گناه را و پاک کن ایشان را پاک کردنى پس جبرئیل نازل شد و آیه تطهیر در شأن ایشان آورد پس حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله آن چهار بزرگوار را بیرون برد از براى مباهله چون نگاه نصارى بر ایشان افتاد و حقّیّت آن حضرت و آثار نزول عذاب مشاهده کردند جُرأت مُباهله ننمودند و استدعاى مصالحه و قبول جزیه نمودند . بالجمله این روز , روز شریفى است و در آن چند عمل وارد است : اوّل : غسل دوّم : روزه سوّم : دو رکعت نماز و آن مثل نماز روز عید غدیر است در وقت و کیفیّت و ثواب و آیة الکرسى که در نماز مباهله است تا هُمْ فیها خالِدُونَ است. در هر رکعت بعد از حمد ، ده مرتبه قل هو الله ، ده مرتبه آیت الکرسی ، ده مرتبه انا انزلناه . چهارم : خواندن دعاى مباهله : اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ بَهاَّئِکَ بِاَبْهاهُ وَکُلُّ بَهاَّئِکَ بَهِىُّ ... پنجم : بخواند دعایى که شیخ وَ سَیّد روایت کرده اند بعد از دو رکعت نماز و هفتاد مرتبه استغفار و دعای بعد از آن. sokhann.blog.ir/post/231 🇮🇷 @karvane2
هدایت شده از کاروان انقلاب
12_1_Mahdi_samavati(Doaye_ruze_Mobahele).mp3
9.53M
دعای روز مباهله (۲۴ ذیحجه) با صدای دلنشین حاج مهدی سماواتی متن دعا در: اینجا 🇮🇷 @karvane2
عکس ها و خاطرات رزمنده دلاور حاج محمدرضا درخشان از منطقه زبیدات سال ۱۳۶۴ shahidd.blog.ir/post/1162 📿 @mardane_khoda
شهید صیداحمد سپهوند 🌹 نام پدر: جمعه شغل: پاسدار تاریخ تولد: 6-6-1330 شمسی محل تولد: خرم آباد تاریخ شهادت : 14-2-1364 شمسی محل شهادت : زبیدات دلیل شهادت : اصابت ترکش به سر گلزار شهدا: بهشت رضا فاز 1 شهر خرم آباد - استان لرستان shahidd.blog.ir/post/1161 📿 @mardane_khoda
خاطره شهادت شهید جوزی امیری 🌹 راوی: علی حسین حسین پور من و جوزی امیری داشتیم در مورد خاکریز هایی که شب قبل زده بودیم صحبت می کردیم . صحبت هایمان که تمام شد از او جدا شدم و به طرف سنگر خودم رفتم. شاید حدود سه دقیقه بعد صدای انفجار بلند شد ، خمپاره 60 به ماشین جوزی امیری اصابت کرده بود و او درون ماشین بود و به شهادت رسیده بود .بدن او به سختی متلاشی شده و سوخته بود. جسد پاک شهید جوزی امیری را به پشت خط منتقل کردیم . پس از چند روز یک پای او را که داخل ماشین جا مانده بود پیدا کردیم و فوراً آن را به پیکر شهید رساندیم و به همراه آن دفن کردیم . صلوات را فراموش نکنید shahidd.blog.ir/post/1161 📿 @mardane_khoda
به بهانه یادی از برادر شهید احمد سپهوند معاون فرمانده گردان انبیاء لشگر 57 ابوالفضل لرستان راوی محمد سلیمانی مخابرات گردان انبیاء : برادر سپهوند انسانی مومن ، شجاع ، و به سلامتی و حفظ جان رزمندگان اهمیت زیادی میداد . در یکی از روزهای بهار در منطقه زبیدات عراق شب را تا تا سحر پای بی سیم بیدار بودم دم صبح خوابم برد، بچه ها بیدارم نکردند ساعت 10 صبح بود بیدار شدم . فرصتی پیش آمده بود تا لباس هایم را بشویم . کنار تانکر آب که پشتش به عراقی ها بود و با گونی شن محصور شده بود نشسته بودم . کلاه خود سرم نبود . برادر سپهوند با لندکروز فرماندهی از کنارم رد شد از اینکه کلاه نداشتم از او خجالت کشیدم خودم را پنهان کردم و زیر چشمی به او نگاه میکردم دیدم اتفاقاً خودش نیز کلاه ندارد. خیلی تعجب کردم . چون برادر سپهوند در حفظ جان بسیجیان بسیار حساس بود و با کلاه بچه ها همیشه مسئله داشت . با ماشین نزدیک پارکینگ فرماندهی شد . در یک لحظه آنقدر خمپاره بر سرمان ریخت که فرصت نشستن هم نداشتیم خمپاره اولی به پشت تانکر آب اصابت کرد ولی عمل نکرد . بچه ها فکر کردند به من اصابت کرده به طرف من آمدند که دومین گلوله به کنار تانکر اصابت کرد و برادر میرزا علی دریکوند را مجروح کرد . سومی و چهارمی و پنجمی به سنگر تدارکات و فرماندهی و ماشین اصابت کرد . تعدادی از بچه ها زخمی شدند . خمپاره بارید و بارید، همه نگران بودند و فریاد میزدند بخوابید . احتمالاً آتش تهیه است هرکس مجروح نشده خودش را به سنگر دیدبانی برساند . همه این ماجرا با بلند شدن گرد و خاک و دود در کمتر از یک دقیقه بود . لحظه ای آتش قطع شد به دنبال هم می گشتیم . وقتی بلند شدم برادر میرزا علی دریکوند را دیدم که به شکم او ترکش خورده و با لبخند همیشگی به طرف آمبولانس می رود . یک نوجوان 15- 14 ساله را دیدم که با چهره ای دگرگون شده و صورتی سیاه شده به طرفم می آید . فهمیدم ترکش خورده ولی نمیدانستم به کجای او ، نمی توانست حرف بزند . ترکش به قفسه سینه اش و در نزدیکی قلبش اصابت کرده بود . به سراغ ماشین رفتیم ، برادر احمد سپهوند تکان می خورد ولی خون تمام بدنش را گرفته بود، او را از ماشین بیرون کشیدیم . اتفاقاً ترکش درست به سرش اصابت کرده بود . جایی که او همیشه به آن حساسیت نشان میداد و بچه ها را تشویق به کلاه خود کرده بود. او را به بیمارستان منتقل کردیم که مداوا اثر نکرد و به آرزوی دیرینه اش ، شهادت در راه خدا رسید. روحش شاد و یادش گرامی . را فراموش نکنید شهید صیداحمد سپهوند نام پدر: جمعه شغل: پاسدار تاریخ تولد: 6-6-1330 شمسی محل تولد: خرم آباد تاریخ شهادت : 14-2-1364 شمسی محل شهادت : زبیدات دلیل شهادت : اصابت ترکش به سر گلزار شهدا: بهشت رضا فاز 1 شهر خرم آباد - استان لرستان shahidd.blog.ir/post/1161 📿 @mardane_khoda
✍🌹شهيدی🌹 که تسبیح موجودات و جمادات را می شنید!!! 🌹شهيد🌹 عارف مسلک حسینعلی عالی فرمانده محور عملیاتی لشکر ۴۱ ثارالله 🔹بعضی از دوستان خاص او اذعان دارند که او به معرفتی دست یافته بود که می‌ توانست از ضمیر افراد اطلاع یابد. 🔸تسبیح موجودات عالم را که خداوند در قرآن بر آن تصریح کرده است بشنود. 🔹با حسین برای شناسایی رفتیم وقت نماز شد اوّل برادر عالی نماز را با صوتی حزین و دلی شکسته خواند. 🔸بعد ایشان به نگهبانی ایستاد و من به نماز من در قنوت از خدا خواستم یقینم را زیاد کند و نمازم را تا به آخر خواندم. 🔹پس از نماز دیدم حسین می‌ خندد به من گفت : می‌ خواهی یقینت زیاد بشه؟ 🔸با تعجّب گفتم: بله اما تو از کجا فهمیدی؟ 🔹خندید و گفت : چه‌ قدر؟ 🔸گفتم : زیاد. 🔹گفت : گوشِت رو بذار روی زمین و گوش کن. 🔸من همان کار را کردم شنیدم که زمین با من حرف می‌ زد و من را نصیحت می‌کرد. 🔹و می‌ گفت : مرتضی ! نترس عالم عبث نیست و کار شما بیهوده نیست. 🔸من و تو هر دو عبد خداییم اما در دو لباس و دو شکل. ⭕️سعی کن با رفتار ناپسندت خدا را ناراضی نکنی و... 🔹زمین مدام برایم حرف می‌زد سپس حسین گفت : مرتضی! یقینت زیاد شد؟ 🔸مرتضی می‌ گفت : من فکر می‌ کردم انسان می‌ تواند به خدا خیلی نزدیک شود اما نه تا این حد. ✅راوی شهید مرتضی بشارتی 💐هرکس به شهدا توسل کند به بن بست نمی خورد💐 📿 @mardane_khoda
هدایت شده از کاروان انقلاب
نماز امام جواد (ع) به توصیه عارف بالله حاج محمود آرزومند رمضانی برای رفع مشکلات و گرفتاری ها مخصوصا مالی [بنابر نقل سید ابن طاووس در کتاب جمال الاسبوع] نماز آن سرچشمه جود و کرم دو رکعت است که در هر رکعت یک مرتبه سوره حمد و هفتاد مرتبه سوره توحید خوانده می شود. پس از نماز این دعا را بخوانند: متن دعای آن حضرت: اللّهُمَّ رَبَّ الْاَرْوَاحِ الْفَانِیهِ، وَالْاَجْسَادِ الْبَالِیهِ، اَسْاَلُک بِطَاعَهِ الْاَرْوَاحِ الرَّاجِعَهِ اِلَی اَجْسَادِها، وَبِطَاعَهِ الْاَجْسَادِ الْمُلْتَیِمَهِ بِعُرُوقِها، وَبِکلِمَتِک النَّافِذَهِ بَینَهُمْ، وَاَخْذِک الْحَقَّ مِنْهُمْ وَالْخَلایِقُ بَینَ یدَیک ینْتَظِرُونَ فَصْلَ قَضَایِک، وَیرْجُونَ رَحْمَتَک، وَیخَافُونَ عِقَابَک، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَالِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلِ النُّورَ فِی بَصَرِی، وَالْیقِینَ فِی قَلْبِی، وَذِکرَک بِاللَّیلِ وَالنَّهارِ عَلی لِسانِی، وَعَمَلاً صالِحاً فَارْزُقْنِی. ترجمه دعا: خدایا! ای پروردگار جان های فنا یافته و بدن های پوسیده و در خاک افتاده، از تو درخواست می کنم به حق فرمان بری روان های بازآینده به بدن های خویش و به حق فرمانبری بدن های پیوسته به رگ های خویش و به حق گفتار پرنفوذت در میان آن ها و دادخواهی ات از ان ها، آنگاه که آفریده ها بر آستانت در انتظار داوری تو بنشسته اند و به مهر بی پایانت دل بسته و از شکنجه بی سرانجامت هراسانند؛ بر محمد و خاندان محمّد درود فرست و نور فروزان در دیدگانم و یقین بی گمان در جانم و یاد جاودان خود درهر شب و روز بر زبانم قرار ده و کردار پسندیده روزیم گردان. Sokhann.blog.ir/post/1472
شهید سعید زندی علی آبادی 🌹 (نام در شناسنامه داود) نـام پـدر :قربانعلی تـاریخ تـولـد :۱۳۴۱/۰۳/۰۵ مـحل تـولـد :تهران سـن :۲۲ سـال دیـن و مـذهب :اسلام شیعه وضـعیت تاهل: متاهل و یک فرزند شـغل : پاسدار تـحصیـلات : دیپلم تـاریخ شـهادت :۱۳۶۳/۱۲/۲۲ مـحل شـهادت : شرق دجله عـملیـات : بدر مـحل مـزار :گلزار شهدای بهشت زهرا (س) تهران -قـطعـه :۲۷، ردیـف :۱۰۹، شـماره :۱ زندگی نامه: شهید سعید زندی پنجم آذر ۱۳۴۱، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش قربانعلی و مادرش،محبوبه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته علوم تجربی درس خواند. پاسدار بود. سال۱۳۶۳ ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. به عنوان لشکر ۲۷ محمد رسول الله در جبهه حضور یافت. بیست و دوم اسفند ۱۳۶۳، با سمت فرمانده گردان در شرق دجله عراق بر اثر اصابت ترکش خمپاره شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است. شادی روح مطهر شهید صلوات 🍀 کتاب : «بابا سعید» سرگذشت زندگی و خاطرات این شهید عارف است. shahidd.blog.ir/post/1164 📿 @mardane_khoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پرسید حاج آقا اگر کسی ۲۴ ساعت در عالم ملکوت باشه تکلیف نمازش چی میشه😳 📀 عارف شهید سعید زندی 🌹 📿 @mardane_khoda
🌸🍀🌼 بابا سعید 🌼🍀🌸 کتاب خاطرات جوان بسیجی عارفی که طی الارض و سیر ملکوتی می کرد پایگاه تحلیلی خبری هم اندیشی: کتاب «بابا سعید»، به بیان روایت‌هایی از زندگی یک جوان در دوران دفاع مقدس می‌پردازد که یک شبه ره صد ساله را طی کرد و به مقامات عرفانی بلندی رسید که عالمان دین پس از سال‌ها مجاهدت به آن می‌رسند و بعد هم به شهادت رسید. ره صد ساله، جستجو، بدون پدر، تصویر پدر، به جای پدر، ازدواج پر ماجرا، آب از سرچشمه، مکاشفه، پنجوین، وجعلنا، شفاعت، لقاء الله، اولین دیدار، والفجر مقدماتی، اسوه و سعید زنده از جمله فصل‌های این کتاب است. سوال‌های عجیب یک رزمنده از پیش‌نماز درباره پرواز روح در بخشی از کتاب و در داستان ره صد ساله می‌خوانیم: اسمش را پرسیدم و فهمیدم که نامش سعید است و از مسجدی در حوالی میدان آیت الله بروجردی(ره) تهران به همراه دوستانش آمده به جبهه. یک روز بعد از نماز سعید همراه با برخی رزمندگان در کنار من نشستند. وقتی اطراف من خلوت شد، سؤالی پرسید که من در آنجا جوابی به این سؤال ندادم سؤالی که او پرسید در مورد عروج روح و دیدار ملائک و رفتن به ملکوت بود. او غیر مستقیم می‌گفت که این اتفاق برایش رخ داده و در این زمینه سؤالی داشت اما من او را از ادامه دادن سخنانش منصرف کردم. در سالهای اول جنگ برخی از رزمندگان چنین مطالبی را نقل کرده بودند و همین امر باعث بروز بعضی از مشکلات شده بود لذا صلاح دیدم در این زمینه حرفی نزنم و سؤال سعید را جواب ندهم.... در ادامه این داستان راوی نقل می‌کند: «انگار قرار نبود این بنده خالص خدا در این دنیا شناخته شود همان جا نشستم و کمی فکر کردم به دوست سعید گفتم: از او چیزی میدانید؟ گفت اسمش سعید یا در شناسنامه (داود) زندی و بچه شرق تهران بود. او مدتها مسئول گروهان بهشتی بود و از آن آدم‌های مخلص و با تقوای روزگار بود که کسی او را نشناخت، من فقط میدانم که مدتی قبل ازدواج کرده بود. یکی دیگر از رفقایش جلو آمد و گفت حاجی این آقا سعید قبل از این عملیات ، در اوج فداکاری همسر باردارش را تنها گذاشت و به جبهه آمد. هیچ کس این انسان الهی را نشناخت. بعد ادامه داد البته حاج آقا این آقا سعید از اول این‌طوری نبود؛ او یکباره تغییر کرد و الهی شد. او تا قبل از ورود به جبهه یک جوان عادی مثل بقیه جوانها بود. حتی خیلی عادی تر از بقیه. اما....» شهید زندی در عین اینکه فرمانده گروهان تا بود روزانه 5 تا 14 هزار صلوات می فرستاد. نشر هادی کتاب «بابا سعید» را با قیمت 25 هزار تومان منتشر کرده است. علاقه مندان برای تهیه کتاب می‌توانند به نشانی اینترنتی نشر هادی مراجعه کنند: اینجا 📎 shahidd.blog.ir/post/1164 📿 @mardane_khoda