eitaa logo
💎 یک جرعه معرفت 💎
68 دنبال‌کننده
690 عکس
52 ویدیو
17 فایل
🤲 یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلّب‌َ القُلوب ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ 🤲 🌐 کانال دیگر معراج با نماز: @Meraj_ba_Namaz ✍ نظرات: @Labbayk_Mahdi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌈 #یک_جرعه_باور ۳ 💫 هفتاد شعله سوزان، بسان نور طعم پذیرش زیبای صد عطش اما نه در طلب آب رود و شط 🌟 در مکتب وجود معنای آب آب حیات است و مشق ما لب تشنگی به لذت این قطره های نور 🎇 وقتی حسین در تیره های شب، بُکشد رقص شعله را آری، زمانه زیبای انتخاب ماندن کنار نور در اندیشه های روز رفتن، بسان غرقه به ظلمت، به راه شب ☀️ رمز شکستن شب، روز باوری ست خورشید و پرده نشینی به پشت ابر؟ سروی که خم کند او سر به پیش باد؟ ♥️ در مکتب حسین (ع) با "آ"، حدیث آب شروع می شود ولی باید، تمام واژه های مکتب او را دوباره خواند باید کنار "آب"، ز "آزادگی" نوشت باید کنار "بغض" فروخورده از عطش اینک، "بشارت" نور و امید داد باید جوار "علقمه"، از "عاشقی" سرود 🏝 وقتی که آبروی آب، در این دشت رفته است هیهات از آنکه به دشمن بگوید آب دریا کجا طلب آب، از سراب؟ ❣بنویس شیعه عاشق، تو مشق عشق سرمشق آب، درس نخستین او ولی تکلیف ما، قرائت مکتوب عاشقی ست 🚩 هفتاد آیه روشن به خط سرخ هفتاد شمع فروزان به جسم شب هفتاد "نه"، به بیعت با شب پرست مست آری بشوی ترس دو چشمت به سیل اشک بیدار کن، خفته دلت را به سینه ای زنجیر را، ز باور اندیشه باز کن 💞 در نی نوای عشق ما خود نی ایم و نواها، همه از اوست از ماورای این لب خشکیده از عطش بانگی رسا به گوش تو آیا نمی رسد؟ 💓 می خواندت حسین (ع): آزاده باش و بخوان آیه های نور آزاده باش و بمان با خدای خویش آزاده باش، شیعه عاشق به یاد ما ✍ شاعر: #کیوان_شاهبداغی‌ ❣#زندگی‌تون_پر_از_نگاه_خدا 🆔 @Marefate_Mahdavi
🌈 ۴ 🥀 من به آرامی یک شب پره شاید به سبکبالی یک خاطره، باید بروم ... 💌 نامه رفتن من را روزی، باد خواهد آورد بعد از آن رفتن من باز خورشید طلوع خواهد کرد یاس گل خواهد داد عید خواهد آمد خواهرم بعد سه روز، باز خواهد خندید و فراموش کند کوچه، قدم های مرا 😔 خاطر خسته ایام، دگر یاد مرا خواهد برد و چه بسیار پس از آن که دگر شمع ها فوت شوند، کیک ها خورده شوند جای خالی مرا، آینه خواهد فهمید کفش آویخته ام، حجم خالی قدم های مرا و نسیم، رد پایم ز کف کوچه ایام، به در خواهد برد عکس من، جای خودش را به گلی، منظره ای، خواهد داد 🗓 باز تقویم ورق خواهد خورد رود دنیا، جریان خواهد داشت من به این جاری دنیا که نمی اندیشم و نمی اندیشم، که پس از رفتن من تو به آن چشم پر از پرسش این راز، چه می خواهی گفت؟ 🌺 که تو هم می دانی بعد از این رفتن من جریان دارد رود سرخی داغ شقایق در دشت شوق پرواز پرستو در باغ 💔 رد یک خاطره در باور قاب و دلت می شکند از غم حسرت نادیدن من قطره اشکی چکد از گونه عشق 💞 مهربانم امروز قبل از آنی که رسد پیک ناخوانده باد قدر این مانده نفس را تو بدان عاشقی را دریاب ✍ شاعر: 🆔 @Marefate_Mahdavi
🌈 #یک_جرعه_باور ۶ 🌏 این فصل های سال آیات کبریاست زیبا نشانه ی ادوار زندگی منزل به منزلِ سفری رو به سوی او 🌸 آغاز این سفر در نوبهار عمر فصل شکفته شدنِ بر زمین خاک زیبا جوانه های تولد، امید، عشق 🍀 فصل میانه ی این عمر چون رسد بر شاخه های عمر محصول کِشته پدیدار می شود با شاخه های خم شده از میوه های دل 🍂 وانگه خزان عمر فصل رها شدن برگ ها ز شاخ آغاز دل بریدن از دل سپرده ها با خش خش مرور رفته و عریان شاخه ها ❄️ فصل نهایی این عمر چون رسد بر تن ردای سپیدی به سان برف خوابیده تا که رسد باز نو بهار ♻️ اما حکایت زیبای این سفر در تیره های خاک به پایان نمی رسد 🍁 بر شاخه های عمر هر برگ و بار خاکی دنیا که بوده است افتاده بر زمین خدا مانده زیر پا چونان که برگ های جدا گشته از درخت 😊 اما عزیز دل آن ریشه ماندنی ست آن روح پاک مسافر که در ره است 🌟 بر این کتابت گویای کائنات بر سوره های هستی زیبای پیش رو بر آیه های روشن این لحظه های عمر ما را تلاوت تدبیر گفته اند ☀️ ما را بشارت آغاز داده اند در نوبهار معادی کنار او جاوید فصل ملاقات نور و عشق بیدار می شویم 💫 باور کنیم این سفر، از او به سوی او ایمان بیاوریم به میعاد واپسین فصل حیات باقی و آن روزِ ماندگار ✍ شاعر: #کیوان_شاهبداغی‌ ❣ #زندگی‌تون_پر_از_نگاه_خدا 🆔 @Marefate_Mahdavi
🌈 #یک_جرعه_باور ۷ ❤️ صبحت قرین عشق نگاهت به آفتاب ☀️ آمد دوباره نور سرمشق مهربانیِ خورشید، پیش روست می تابد او به زمین، بر بسیط خاک بی آنکه از گرفته ی آن، پرس و جو کند 🌹 بی ادعا، صبور تکلیف او، سخاوت مـღـر است بر زمین در پیش چشم او فرقی میان سهم گل و خار و خس که نیست گرما و نور را، به مساوات می دهد هرگز نکرده خرده شکایت ز خاکیان 💖 گر عشقِ نور الهی به قلب توست در جستجوی قربِ الهی اگر تویی خورشید سیره باش در نور، غرقه شو با مـღـر، آشنا 💝 زیبا، سخی مـღـر خودت را تو هدیه کن چون آفتابِ پاک بی ادعا بتاب بر این زمینِ خاک ✍ شاعر: #کیوان_شاهبداغی‌ ❣ #زندگی‌تون_پر_از_نگاه_خدا 🆔 @Marefate_Mahdavi
‍🌈 #یک_جرعه_باور ۸ 🌊 دریاب راز زلالی ز رود پاک آن رود رفته، به دریا رسیده است بگذشته از هر آنچه که در راه دیده است ⛰ یا برده سنگ ریزه، به همراه خویشتن یا از میان کوه، بگشوده در خروش گذشتن، مسیر خویش اهدای زندگی به مسیری که می رود تقدیم باور سبزی به دشت خشک ⬅️ اما اگر که بمانی به مکر خاک تا انتقام سنگ ریزه بگیری ز روزگار در خویش مانده ای در این حصار خاک مرداب می شوی ♻️ مرداب یا که رود؟ این انتخاب ماست مرداب تیره دل یا چون زلال رود جاری به شوق دیدن دریا، به سان رود یا چون سکون آب در خویشتن فرو نشسته به مرداب غصه ها ❇️ آری، گذشت رمز بقا، جاودانگی ست بگذر از آنچه که، در راه دیده ای بخشیده قهر رفیقان نیمه راه بگذشته از گناه عزیزان آشنا نامهربانی این روزگار سخت گهگاه، نارفیقی این مردمان خوب زخم به جان نشسته از این لحظه های تلخ 💎 دریا نمی شوی، اگر نپذیری مرام رود آئین رود، رمز گذشتن ز هر چه هست بی اعتنا به سنگِ نشسته میان راه در آرزوی رسیدن، وصال دوست ❣آری، گذشت زیبا شباهتی به فعل خداوند مهربان این آرزوی تو در سجده های عشق دریاب راز زلالی ز رود پاک 😔 دریا اگر نپذیرد تو را به خویش سرگرم چاله ی حکایات بین راه این سنگ ریزه ی شکایات روزگار در خویش مرده ای مرداب گشته ای ✍ شاعر: #کیوان_شاهبداغی‌ ❣ #زندگی‌تون_پر_از_نگاه_خدا 🆔 @Marefate_Mahdavi
‍🌈 ۹ ❣دو رکعت عاشقی❣ 😍 چه زیبا آسمانی مهربان ماهی و گرما بخش خورشیدی و چشمانی که می بیند تو را گوشی، پذیرای طنین گرم پیغامت و دستانی به سوی بی کرانت وین، طپنده قلب پر مهری که می خواند تو را گرما سرشکی، در کنارت، در حضورت ✨ اینک پر از نورم بر این باور که تو هستی و می دانی که من هستم همان جایی، همان وقتی، همان جوری که می خواهی که من باشم نمی ترسم چو می دانم، تو هستی در کنارم ❤️ مهربانم، آشنای خوب همراهم تو نور آسمان ها و زمین اینک نشانم ده، قرارم ده مرا از این حجاب ظلمت وین پرده های نور، بیرون کن نگیر از من نیازم را، خودت را عاشقم فرما زمینی عشق را بی یاد تو، هرگز نمی جویم که قبل و بعد و با هر چیز، من تنها تو را دیدم ☺️ چه زیبا خالقی دارم که زیبایی من را دوست می دارد بیاندیشم به زیبایی، به زیبایی سخن گویم تا که کردارم به زیبایی بیانجامد سلامم ده و تسلیم و توکل را عطایم کن چه تقدیری مرا فرموده ای اینک، نمی دانم نسیمی، باد همراهی، یا که طوفانت چه باک، گر ریشه دارد، با تو ایمانم سلام ای هق هق آرام شب هایم سلام ای رویش همراهیت در عمق ایمانم 💭 هلا ای جمله مهمانان خوان خالق یکتا کنار سفره هستی گر، ما به دعوت آمدیم با خود چه آوردیم؟ سلامی، دست مهری، خرده عشقی، ساده لبخندی؟ بفرمایی، به همنوئی به لب هامان بگو جاری ست؟ نگاه مهربانانه، بر این هم سفره گان داریم؟ دو زانو می توان بنشست، تا جای رفیقی بر سفره مهیا کرد به روی سفره دنیا عزیزم، دگر سالم نمکدانی بگو باقی ست؟ و لفظ شکر، نه بر گفتار، بر کردار ما جاری ست؟ 😇 به جای آرزوی بهره مندی بیا تا ما سعادت را از او خواهیم خدا با ماست، ما هم با خدا باشیم به نورش، دیده هامان را شفا بخشیم ببینیم آبی دریا، خروش رود را رقص و سماع شاپرک ها را زمینی بنده ای اما تو روحی آسمانی در بدن داری کمی با آسمان نزدیک تر باشیم 😊 نسیمی می وزد گاهی، به گوش دل، دعای قاصدک ها را نیوشا شو دو رکعت عاشقی فرما کویری روزگاران را به باران، آشنایی ده دعای جیرجیرک را به آمینی، تو راهی کن به هستی با چنان چشمی که جمله، جلوه اویند یکتا شو بپوشان عیب مردم را ببخشا، رحم کن با بینوایان، همنوایی کن خلاصه با تو می گویم عزیزا به اهلش واگذار اینک امانت را خلیفه گاه گاهی هم خدایی کن ✍ شاعر: 🆔 @Marefate_Mahdavi
🌈 #یک_جرعه_باور ۱۰ 💞 اهل آرامش که شدی شاد کردن دیگران بیشتر از شاد بودن خودت به دلت می چسبد و از این کار حال خوشی پیدا می کنی. 😇 ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﮐﻪ ﺑﺮﺳﯽ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﻣﯽﮔﻴﺮﺩ، ﺁﺭﺍﻣﺸﮕﺮ ﻣﯽﺷﻮﯼ ... ﻧﻪ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﻣﯽ ﺭﻧﺠﯽ، ﻭ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺁﺳﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﺭﻧﺠﺎﻧﯽ ... 🤗 ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺳﻬﻢ ﺩﻝ ﻫﺎﻳﯽ ﺳﺖ که مهربانی را به حراج گذاشته‌ اند و ﻧﮕﺎﻩ ﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﺧﺪﺍﺳﺖ ... ❣ #زندگی‌تون_پر_از_نگاه_خدا 🆔 @Marefate_Mahdavi
🌈 #یک_جرعه_باور ۱۱ ❤️ و اما عاشقی رسم خوشایندی ست که قلبت نشکند قلبی نگاه تو نیاویزد به چشمانی غبار غم نچیند ساقه ی گل، دست مهر تو نبندی پای پرواز کبوتر را ⛔️ نرنجاند تبر در دست تو، آرامش زیبای جنگل را نخشکانی به لب، زیبا نهال پاک لبخندی نسوزاند زبان آتشت دل های مردم را نمیراند کلامت حرمت والای انسان را 😔 کمی از یادها رفته ست می دانم ولیکن عاشقی رسم خوشایندی ست ✍ شاعر: #کیوان_شاهبداغی‌ ❣ #زندگی‌تون_پر_از_نگاه_خدا 🆔 @Marefate_Mahdavi
🌈 #یک_جرعه_باور ۱۲ ❣دلم را مهربانی برده از آغاز از آن روزی که حتی من نبودم عاشقش بودم و آن معشوق زیبا، عاشقم فرمود، آنگه عاشق سرگشته اش را، سوی خلقت خواند 😍 نظر بر خاک سرد و تیره ای فرمود و خاک تیره ام را با گلاب عشق، گِل می کرد دمید آهسته در گِل، روح زیبای خودش را، با کلام مهر خود فرمود: برای عاشقی، زین لحظه دیگر باش و من، مهمان بزم هستی اش گشتم 💞 نگاهم کرد، دل را برد از آن پس هر کجا، رد نگاهم می رود آن مهربان، آنجاست 😇 به هر سویی پرستوی نگاهم پرکشید دیدم خدای مهربان آغوش بگشوده ست 💖 نشانی را میان سینه ام پنهان نمود و با نوای مهر، من را گفت: از این خاک غریب آهسته بگذر سوی من باز آ و من، بار سفر را سوی او بستم 💔 بر این خاک زمینی، من غریبی کرده بغضی سینه ام را، سخت می آزرد زمین خوردم، نشستم ولیکن او دوباره دست من بگرفته، راهم برد ❤️ میان سینه نجوا کرد نمی مانی تو بر این خاک تو را آغوش گرم مهربانی چشم در راه است 🕊 بگوشم خوانده او این راز و روحم داده او پرواز دلم را برده از آغاز ✍ شاعر: #کیوان_شاهبداغی‌ ❣ #زندگی‌تون_پر_از_نگاه_خدا 🆔 @Marefate_Mahdavi
🌈 #یک_جرعه_باور ۱۳ 🥀 زیباست عاشقی گیرم که عشق این طرفه یادگار الهی به جان ما با دست های ظلم کنون زیر خاک رفت 🌱 ما را چه باک خاک روزی دوباره زمین سبز می شود از بیشمار دانه که در زیر خاک رفت 🌹 پر می شود بسیط زمین از حضور نور روزی دوباره سر زند این عشق های پاک 💖 آنکس که خاک می کند این عشق های پاک هرگز گمان نبرده که نام اصیل ما در کوی مکتب دل "بذر" بوده است ✍ شاعر: #کیوان_شاهبداغی‌ ❣ #زندگی‌تون_پر_از_نگاه_خدا 🆔 @Marefate_Mahdavi
🌈 ۱۴ 🚪قسم کین بسته درها را کلیدی هست گشایش کار دستان خداوندی ست و در بستن، نشستن هم فریب آئینِ دنیایی ☝️نمیراند تو را، آوار تنهایی نبندد پای تو، این مرگ پنهانی 👣 تو راهی شو خدای یوسف، آری می گشاید بسته درها را ✍ شاعر: 🆔 @Marefate_Mahdavi
🌈 #یک_جرعه_باور ۱۵ 🍂 از برگ ها بپرس از لابلای خش خش در گفتگوی او کین رنگ زرد که بر گونه های عشق جای طروات و سبزی گرفته است پایان راه نیست آغاز دیگری ست 🍁 رنگ لباس سفر، بر ردای برگ زیبا نشانه از او به سوی او فصل رها شدن از شاخه های سست میل شنیدن نجوای ریشه ها 🍂 در این کتابت گویای پیش رو در سوره خزان این آیه های مهر زیبا نشانه ای ست 🍁 بدرودِ شاخه ها نجوا به گوش خاک از برگ ها بپرس ✍ شاعر: #کیوان_شاهبداغی‌ ❣ #زندگی‌تون_پر_از_نگاه_خدا 🆔 @Marefate_Mahdavi
🌈 #یک_جرعه_باور ۱۶ 💖 دلت گرم خدای مهربان 💖 🌙 شب چون رسد ز راه بی هیچ دلهره از صبح پیش رو دلگرم بر دمیدن خورشید روز نو بر هم نهاده دیده خدا را که خواب نیست! 🌏 تا بوده این جهان تا هست آسمان قبل از گشودنِ چشمانِ مردمان، گسترده او، هماره سفره فردا بر این جهان 🙂 هرگز غمین مباش هیهات اگر رها کند او آنکه خوانده است ما آمده، کمی مانده، رفته ایم اما عزیز دل او ازل، هماره بوده و او، تا ابد که هست ❤️ در بیکرانه‌ی این کائناتِ عشق ما میهمان او ز عدم، بر زمینِ خاک او مهربان خدا مهمان نواز هستی بی انتهای خویش ✍ شاعر: #کیوان_شاهبداغی‌ ❣ #زندگی‌تون_پر_از_نگاه_خدا 🆔 @Marefate_Mahdavi
🌈 #یک_جرعه_باور ۱۷ 👈 نه از آغاز چنين رسمی بود و نه فرجام، چنان خواهد شد كه كسی جز تو، تو را دريابد 👌 تو در اين راه رسيدن به خودت، تنهایی ظلمتی هست، اگر چشم از كوچه‌‌ی ياری، بردار و فراموش كن اين، كهنه خيال نور فانوس رفيقی، كه تو را دريابد دست ياری، كه بكوبد در را پرده از پنجره ها برگيرد قفل را بگشايد ☀️ كوله‌ بارت بردار دست تنهایی خود را تو بگير و از آئينه بپرس منزل روشن خورشيد، كجاست؟ 🌊 شوق دريا اگرت هست، روان بايد بود ورنه، در حسرت همراهی رودی به زمين، خواهی شد 😍 مقصد از شوق رسيدن، خاليست راه، سرشار اميد 🤗 و بدان، كین امروز منتَظَر، فردایی ست كه تو ديروز، در اميد وصالش بودی 😇 بهترين لحظه راهی شدنت، اكنون است لحظه را دريابيم 💫 باور روز، برای گذر از شب، كافیست که از آغاز، چنان رسمی بود و سرانجام، چنين خواهد شد ✍ شاعر: #کیوان_شاهبداغی‌ ❣ #زندگی‌تون_پر_از_نگاه_خدا 🆔 @Marefate_Mahdavi
‍ 🌈 #یک_جرعه_باور ۱۸ 💖 تقدیم به آنان که از جنس مهربانی اند ❣بگویم کیستی؟ اینک تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو می گوید: تو گرما بی توقع گر دهی: خورشید عالم تاب دنیایی تواضع گر کنی، خاکی شوی، آری زمینِ پاکِ زیبایی 🌊 تو دریا دل شوی، دریای مواج خروشانی تو پهناور شکوه بخششی، ابری، ستیغ کوه آزادی بخوانی گر حدیث عاشقی، آنگه ملک آیین بیداری به زیر آری اگر سر را به وقت اوج و پر باری، پس آنگه بر فرو افتادگان آغوش بگشایی، تو هم یک شاخه از زیبا درخت سبز طوبایی نمانی گر تو در "من" بودنت، جاری شوی، رودی، تو دریایی ☀️ تو ای دردانه عالم تو خورشیدی، زمینی، قله ای، از جنس دریایی تو مسجود ملک در عرش بالایی بخندی گر به روی مردمان از جنس پاک نوبهارانی ببخشایی اگر، آنگه بپوشانی تو عیب مردمان آری تو ستاری نرنجانی اگر خاطر نسیمی، عطر یزدانی 😇 عصایت گر ببلعد مار جهل مردمان آنگه تو موسایی تو مرهم گر نهی دردی، تو عیسایی به قدرت گر رعایت می کنی موری، سلیمانی تو ابراهیم مایی، گر فرو ریزی بساط مانده ی بت های باطل را محمد می شوی، وقتی بخوانی مردمان را سوی ما آنگه رسول مصطفایی ❤️ اگر در جسم دنیایی، تو از خاکی به روح پاک خود، از جنس رب لایزالی ⛓ نبینم بسته کس، اندیشه و دست تو را، در بند و زندانی 🔮 به خلقت یک جهانی در تو و آنگه تو جمع هر چه امکانی 😊 عزیزم با تو می گویم تو انسانی ✍ شاعر: #کیوان_شاهبداغی‌ ❣ #زندگی‌تون_پر_از_نگاه_خدا 🆔 @Marefate_Mahdavi
🌈 #یک_جرعه_باور ۱۹ 💌 پیکی ز سمت نور آورده یک پیام آن مهربان رفیق دعوت نموده مرا رو به سوی نور 🛣 داده ست او نشانی خود تا که من به شوق راهی شوم ز من بدوم رو به سوی دوست 😔 افسوس من هنوز در این تمام عمر محو قرائت زیبا نشان او در خود نشسته و راهی نگشته ام ✍ شاعر: #کیوان_شاهبداغی‌ ❣ #زندگی‌تون_پر_از_نگاه_خدا 🆔 @Marefate_Mahdavi
🌈 ۲۰ 🍂 آخر پاییز 🍂 📖 اینک، کنار خاطرات خودم، من نشسته ام باید کتاب زندگی ام را، ورق زنم قبل از حساب و کتابی، که می رسد باید خودم، به حساب خودم، رسم 💭 با باوری که عبث من نیامدم در جنگ نور و سیاهی به روزگار من در کجای جهان ایستاده ام؟ تفریق کائنات، به هنگام رفتنم از وضع کائنات، به هنگام بودنم آری، جواب هر چه که شد وزن بودنم 😔 اما کنون، نتیجه من در زمین خاک مرغان بی گناه کم شده از ساحت زمین اتمسفری، که به شش ها کشیده ام آب زلال، که آلوده کرده ام زخم نهاده به دل، صد هزار بار عهد شکسته، به تعداد بی شمار دیگر حساب توبه، من از دست داده ام این است نقش من؟! 😢 در خاطرات خودم غوطه می خورم در جستجوی برگ سپیدی که روی آن بنوشته، دست کسی را گرفته ام اما دریغ، نیست نوری به راه کسی؟ نه نبوده ام لبخند بر لبان عزیزی نشانده ام؟ 🤔 می خوانم این کتاب زندگیم را دوباره من شاید در آن میانه بیابم دقایقی تا در کنار رفیقی، به رسم عشق فریاد درد سکوتی شنیده ام آیا ز چهره تبدار یک یتیم، اشکی زدوده ام؟ دست غریب کسی را گرفته ام؟ بر سفره ام به مهر، مانده به راهی، نشانده ام؟ در یاد یاکریم، یک سفره را به ساحت ایوان، تکانده ام؟ یک پرده بر گناه کسی، من کشیده ام؟ یک نان، شبانه به مسکین خورانده ام؟ 😞 فرق میان بودن و نابودنم کجاست؟ یک مرغ بیشتر، اتمسفری رها، آبی زلال تر! می کاوم این کتاب، پر غلط عمر خویش را تکلیف روز حسابم چه می شود؟ من مشق های عاشقیم را نوشته ام؟ یک ذکر بی ریا، ز قلبم گذشته است؟ این شانه را برای بغض کسی، قرض داده ام؟ از آنچه را که خدا روزیم نمود، یک لقمه خلق خدا را، خورانده ام؟ نوشانده ام زلال محبت کسی؟ 🙁 دریغ سطری ز عشق و عبادت، که هیچ، هیچ آری، خلیفه خدا به زمین بوده ام، ولی کالای جنس خدا، عرضه کرده ام؟ مهری، محبتی، سر سوزن عنایتی؟ عشقی، عدالتی، دل مردم رفاقتی؟ رد کرده ام امانت پاک خدای را؟ یک جرعه عشق در ره او؟ 😫 وای من که نیست بنشسته بر کرامت این خوان ایزدی بشکسته صد هزار نمکدان خالقم می شویم این نوشته ورق های عمر را با اشک گرم خویش اینک کتاب، از نیمه گذشته ست و من هنوز در آرزوی برگ سپیدی به جستجو بر فصل های رفته خود می کنم نظر در بخش قرب الهی در این کتاب سطری نوشته نیست در آن دو برگه خاکستری ز عمر زان خرده کار خیر هم، که به قصد ریا شده ست در ذیل آن، نوشته خدایم به خط سرخ پاداش آن، به خلایق، حواله شد 😥 بر آن هزار باید، و ناکرده های خویش تصمیم های به فردا سپرده ام تاریخ ها، همه دیروز و لحظه اند تاریخ صفحه فردا، ندیده ام آری در این کتاب عمر، فردا، نیامده ست شرمنده، عمر، ورق می زنم، چه سود ای وای از این ضخامت بدکرده های خویش 😰 من صفحه صفحه، سیاهی ورق زدم در سطر سطر رفته، خدا را ندیده ام. من واژه واژه، منیت رقم زدم تکلیف نانوشته، چه بسیار مانده است سرمشق های او، که فراموش کرده ام آنجا نوشته، ببخشم، ولی نشد با حق و صبر، جمله بسازم، ولی نشد با قهر و کینه، چه بسیار جمله ها آری قسم به جان زمان گریز پای خسران، کتاب عمر مرا، پر نموده است 😱 روزی رسد، که ندا می دهد، بخوان آری بخوان کتاب خودت را، حضور ما وانگه خودت، به خودت، نمره ای بده ای وای، اگر به دست چپ این جزوه را دهند! من شرم می کنم، که بخوانم کتاب خویش با صفحه های پر از غفلت خدا با دست و پای و زبانم حضور او بر مشق زندگیم، صفر می دهم ☺️ اینک بهار شاد و دل انگیز عمر ماست روزی خزان خسته هم از راه می رسد من قبل آنکه برگه این امتحان عمر از دست من گرفته، که تا نمره ام دهند آری، نوشته غلط های خویش را با مهر آن مربی و پروردگار خویش با صد هزار فرصت جبران اشتباه در آن دمی، که از این عمر مانده است تا رخصتی بجاست 😇 با خواندن کتاب هدایت، که پیش روست در پای درس، اسوه رسولی، که آمده ست سر مشق بر گرفته، ز پاکان روزگار اصلاح می کنم و آنگه تمامی اوراق مانده را طرحی ز جلوه آن نور می کشم در انتهای ورقهای این کتاب، در ابتدای راه خرسند، برگه خود را به او دهم با نفس مطمئن، بشتابم حضور او راضی از او، برای فرصت زیبای زندگی راضی ز من، از آنچه نوشتم برای او آری، مرور کتابم تمام شد پائیز از کنار پنجره، دامن کشید و رفت من جوجه های خودم را، شمرده ام ✍ شاعر: 🌙 🆔 @Marefate_Mahdavi
🌈 #یک_جرعه_باور ۲۱ ☺️ خوب است حال من چون، خوانده او مرا که در آیم به بزم عشق مهمانِ میهمانی پروردگار خویش در لابلای هستی بی انتهای او 🤗 من را همو، که خالق عشق است، خوانده است اما کجا؟ به بزم محبت، کنار خویش تا کی؟ تا هست آسمان تا هست کهکشان تا هست هر چه هست 💌 من، میهمان بزم خدایم در این جهان در بزم هستی بی انتهای او من را به صرف معرفت خویش خوانده است 😍 آری به میل مهر نوشیدن از زلال باور و ایمان گوار نور من را به دیدن انوار پاک عشق درک حضور خویش دعوت نموده او ✍ شاعر: #کیوان_شاهبداغی‌ ❣ #زندگی‌تون_پر_از_نگاه_خدا 🆔 @Marefate_Mahdavi
🌈 ۲۲ ✋ سلام ای مرد جاویدان خدا حافظ نمی گویم، که اینجایی تو در یاد و غرور مردم این خاک، می مانی 👊 غریو شادی آنان که از پرواز تو شادند، کوتاه است 🥀 شهید شاهد زیبا دیار مردمان پاک هلا قاسم، تو ای سردار این ملک سلیمانی بساط عیش داعش با خروش خون تو، برچیده خواهد شد 🌷 مبارک باد بر تو اینچنین رفتن و یاد مردمان این وطن ماندن 🚩 نمی ماند عَلَم بر خاک تقاص خون پاکت از سیه اندیشه گان، با ما ✍ شاعر: 📌 پی نوشت: خوشا به سعادت کسی که تمام زندگیش مجاهدت و پایان عمرش شهادت باشد و آغاز مرگ مستکبران و بیداری و نجات مستضعفان جهان گردد. 🆔 @Marefate_Mahdavi
🌈 #یک_جرعه_باور ۲۳ 🖤 از سنگِ کینه ی مردم، به سوی خود دیوارِ غم مساز 🤗 این سنگ ها، که سوی تو پرتاب می شوند زیبا مصالح یک پلکان نو در پیش پای تو تا درک مهربانی آغوش آسمان ✍ شاعر: #کیوان_شاهبداغی‌ ❣ #زندگی‌تون_پر_از_نگاه_خدا 🆔 @Marefate_Mahdavi
🌈 ۲۴ 🚪 وقتی تمام شهر دیگر دری به روی تو، خود را نمی گشود دستان گرم رفیقی نیافتی آغوش مهر کسی، عاشقت نشد با آن دل شکسته، کسی مهربان نبود وقتی که کوبه های نکوبیده ای نماند تنها اگر شدی برگرد پیش من 💔 من عادتم، خریدن دل های خسته است من عاشقم، به آنکه نمی خواهدش کسی دل می برم، از آنکه دلش را شکسته اند 🤗 آغوش من، بپذیرد تو را به مهر برخیز، خسته ی این روزگار قهر 😇 در کوچه امید نبش طراوت زیبای عاشقی در انتهای آن گذر از هر چه غیر او آری، بزن تو زنگ خدا را غریب عشق ✨ در را نبسته ام که نباشد نیاز زنگ من چشم در رهم که بیایی عزیز من ✍ شاعر: 🆔 @Marefate_Mahdavi
🌈 ۲۵ 🗓 نــو ... روز در راه است و باور کرده ایم، باید روزگار را از نو شروع کنیم! 🏡 جامه هایمان نو می شود! غبار از چهره ی خانه هایمان تکانده می شود! اثاث اضافی و از کارافتاده، از رده خارج می شود و... 💔 اما باز هم، همه با هم، دلِ وامانده مان را از خاطر برده ایم! یادمان رفته، آنقدر غبار کینه، و منیّت و حسادت و... روی دل هایمان نشسته که اشک چشم‌مان خشک شده است! 😔 آنقدر نمازهایمان، تُند و بی روح تمام می شود که رنگ آرامش از چهره مان، پریده است! 💖 آنقدر غرق نوروز شده ایم که؛ یادمان رفته، ، ماهِ دل تکانیِ اهلِ دل، زودتر از نوروز، دربِ خانه هایمان زده و شعبان و رمضان در راه است... 🤔 کمی دورِ خودمان چرخ بزنیم و فکر کنیم؛ برای استقبال از نوروزِ دل هایمان، آماده ایم؟ ❣ 🆔 @Marefate_Mahdavi
🌈 ۲۶ ❤️ نمی میرد دلی کز عشق می گوید و دستانی که در قلبی، نهال مِهر می کارد نمی خوابد دو چشم عاشق نور و طلوع روشن فردا و خاموشی ندارد، آن لبان آشنا، با ذکر خوبی ها 🌷 نخواهد مُرد، آن قلبی که در آن عشق جاوید است تو می مانی در آواز پرستو های آزاد و رها آن سوی هر دیوار تو می خوانی بهاران با ترنم های هر باران تو می بینی گل زیبای باورهای نابت، غنچه خواهد کرد نهال پاک ایمانت، دوباره سبز خواهد شد ☀️ نسیم صبح، عطر آن سلام مهربانت هدیه خواهد داد و با امواج دریا بوسه بر دستان ساحل میزنی با عشق 🌹 تو را با مرگ کاری نیست تو، خاموشی نخواهی یافت الهی روح زیبا در بدن داری تو نا میرایِ جاویدی 🕯 تو در هر شعله می مانی تو در هر کوچه باغِ عاشقی با مِهر می خوانی و آواز تو را حتی سکوتت را لبان مردمان شهر، می بوسد دوباره عشق می جوشد تو چون نوری سیاهی می رود، اما تو می مانی ✍ شاعر: 🆔 @Marefate_Mahdavi
🌈 ۲۷ 🌍 خدا وقتی نخواهد، عمر دنیا، سر نخواهد شد 🌨 گلوی خشک صحرایی به باران، تر نخواهد شد 🍃 و تا وقتی نخواهد برگی از کاجی نمی‌افتد 🌾 و باغی از هجوم داس‌ها پرپر نخواهد شد 🌱 خدا وقتی نخواهد دانه‌ای کوچک‌تر از باران 🌺 گلی بالارونده مثل نیلوفر نخواهد شد 🦋 و کرم کوچکی، پروانه‌ای زیبا و کوهی سخت، 💎 عقیق و شیشه و آیینه و مرمر نخواهد شد ❇️ خدا وقتی بخواهد، می‌شود، وقتی نخواهد، نه 🥀 گلی بازیچه‌ی طوفانِ غارتگر نخواهد شد ✅ خدا وقتی بخواهد، غیر ممکن می‌شود ممکن ❎ ولی وقتی نخواهد، واقعاً دیگر نخواهد شد ✍ شاعر: مریم سقلاطونی ❣ 🆔 @Marefate_Mahdavi
🌈 ۲۸ 👌 نه تو می مانی، نه اندوه و نه هیچ یک از مردم این آبادی 🙏 به حباب نگران لب یک رود، قسم و به کوتاهی آن لحظه شادی، که گذشت غصه هم خواهد رفت آن چنانی که فقط، خاطره ای خواهد ماند ☝️لحظه ها عریانند به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز 😍 تو به آیینه نه آیینه به تو، خیره شده است 😊 تو اگر خنده کنی، او به تو خواهد خندید و اگر بغض کنی آه از آیینه دنیا، که چه ها خواهد کرد 😔 گنجه دیروزت، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف بسته های فردا، همه ای کاش، ای کاش ظرف این لحظه، ولیکن خالی است 💝 ساحت سینه، پذیرای چه کس خواهد بود غم که از راه رسید، در این سینه بر او باز مکن 😇 تا خدا یک رگ گردن باقی ست تا خدا مانده به غم، وعده این خانه مده ✍ شاعر: 🆔 @Marefate_Mahdavi