eitaa logo
معرفت مهدوی
720 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
3 فایل
به امید روزی که همه پیامهای دنیا یکی شود: «مهدی آمد» شروع: 99/9/18 لینک ناشناسمون( سخنی، انتقاد یا پیشنهادی دارید بفرمائید) https://6w9.ir/Harf_9491682 https://eitaa.com/joinchat/973733973Cb5a6fd2b5a
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃زیارت آل یاسین با صدای استاد فرهمند 🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭ @marefatmahdavi313
🏝دوباره صبح و دوباره سلام بر شما.... دوباره صبح و دوباره پرواز در نیلی پرطراوت یادتان... دوباره صبح و دوباره نفس کشیدن در هوای دوست داشتنتان... دوباره صبح و دوباره دل سپردن به محبت بی نهایتتان ... دوباره صبح و دوباره آرزوی بارانی دیدارتان ... چه خوشبختم که در سرزمین یاد شما صبح را آغاز می‌کنم... چه خوشبختم که شما را دارم...🏝 🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭ @marefatmahdavi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به خونه برگردیم... خونه آغوشِ حسینِ مگه نه؟ 🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭ @marefatmahdavi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷زیارت عاشورا علی فانی 🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭ @marefatmahdavi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 رسول اکرم (صلى اللہ عليه و آله) : ✍ مَن رُزِقَ تُقىً فَقَد رُزِقَ خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ 🖌 هر كس تقوا روزى اش شود، خير دنيا و آخرت روزى او شدہ است. 📗 كنزالعمال 🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭ @marefatmahdavi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر زمانی در دیارم حـس غربت میکنـم میروم مشهد سه روزی استراحت میکنم🙂 🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭ @marefatmahdavi313
📝 عناوین موعود ✨ نام ها، کنیه ها و القاب: وارث(بخش دوم)✨ ♻️همین طور شیخ طبرسی، این گونه نقل کرده است: کتاب اصلیه آسمانی در غاری در انطاکیه است و آنها را حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بیرون خواهد آورد. ♻️و نیز، فضل بن شاذان و علامه مجلسی، روایتی را از امام محمد باقر علیه السلام نقل نموده اند: أَول مَا يَبْدَأُ الْقَائِمُ بِأَنْطَاکِيَه فَيَسْتَخْرِجُ مِنْهَا التَّوْرَاه مِنْ غَارٍ فِيهِ عَصَا مُوسَی و خَاتَمُ سُلَيْمَان. ♻️اول چیزی که قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف به آن شروع می فرماید این است که از غاری در انطاکیه، عصای موسی علیه السلام و خاتم سلیمان علیه السلام را استخراج می کند. ♻️و دیگر نعمانی، روایتی را از امام جعفر صادق علیه السلام را نقل کرده که خطاب به یعقوب بن شعیب فرموده است: ♻️ آیا می خواهی پیراهن قائم آل محمد عجل الله تعالی فرجه الشریف را که در موقع خروج به تن می کند، به تو نشان بدهم؟ ♻️يعقوب بن شعیب با اشتیاق زیاد عرض کرد: آری، ای مولای من. ♻️آنگاه، امام جعفر صادق علیه السلام، کتابدانی را طلب فرمود و از داخل آن، پیراهن کرباسی را بیرون آورد، و پهن کرد. ناگهان در آستین چپ او خونی دیده شد. امام علیه السلام اشاره ای به پیراهن نمود و فرمود: ♻️این پیراهن رسول خدا صلى الله عليه و آله است که در روز جنگ احد، هنگامی که دندان ایشان را شکستند به تن مبارکشان بود و قائم آل محمد عجل الله تعالی فرجه الشریف در موقع خروج به تن می کند. ♻️یعقوب بن شعیب، بی اختیار پیراهن را بر می دارد و به آن بوسه می زند و بر روی چشمانش قرار می دهد. ♻️در این اثناء امام علیه السلام پیراهن را از دست یعقوب بن شعیب می گیرد و در سفط قرار می دهد. ♻️هم چنین، شیخ نعمانی و یعقوب کلینی، روایتی را از امام جعفر صادق علیه السلام نقل کرده اندکه آن حضرت فرموده است: ♻️صاحب این امر از مدینه به سوی مکه با میراث رسول خدا صلى الله عليه و آله بیرون می رود. ♻️راوی گوید؛ بی صبرانه عرض کردم: مولای من! میراث رسول خدا چیست؟ ♻️در این موقع امام علیه السلام با کلام دلنشین و جان بخش، فرمود: ميراث رسول خدا صلی الله علیه و آله؛ پرچم و زین و زره، شمشیر و پیکان کمان، و عمامه و برد می باشد. 🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭ @marefatmahdavi313
🌹شهید احمد اعطایی 🌷به قدری به حضرت آقا ارادت داشت و ولایی بود که یک تابلو درست کرده و جلوی ورودی منزل نصب کرده بود که روی آن نوشته شده بود: هر که دارد بر ولایت بدگمان حق ندارد پا گذارد در این مکان 🌷می‌گفت: کسی که آقا را قبول ندارد، مدیون است که نان من را بخورد. آقا یعنی علی و علی یعنی اهل بیت(ع) و همه این‌ها به هم وصل هستند. " 🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭ @marefatmahdavi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◀️داستان زندگی ✍ آداب قبل و بعد از غذا دست‌هایش را می‌شست. این سنت را به بچه‌ها هم آموخته بود. همه اهل خانه قبل از نشستن سر سفره و پس از پایان غذا عادت به شستن دست‌ها داشتند. هر کاری را با نام خدا آغاز می‌کردند و با شکر خدا پایان می‌بخشیدند. قبل از خواب هم دست‌ها را شسته و برای خواب وضو می‌گرفتند. مادر از قول پدربزرگ می‌گفت:« هر که بخوابد، در حالی که دست‌هایش چرب است، جز خودش را ملامت نکند». 🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭ @marefatmahdavi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ماه پشت ابر من یک شبم بیرون بیا 🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭ @marefatmahdavi313
معرفت مهدوی
🌹﷽🌹 از امشب با عاشقانه‌ای متفاوت در دل بحران ایران و سوریه و با یادی از شهدای مدافع حرم در خدمت شم
✍️ 🌻قسمت دوم 💠 به‌قدری جدی شده بود که نمی‌فهمید چه فشاری به مچ دستم وارد می‌کند و با همان جدیت به جانم افتاده بود :«تو از اول با خونواده‌ات فرق داشتی و به‌خاطر همین تفاوت در نهایت ترک‌شون می‌کردی! چه من تو زندگی‌ات بودم چه نبودم!» و من آخرین بار خانواده‌ام را در محضر و سر سفره عقد با سعد دیده بودم و اصرارم به ازدواج با این پسر سر به هوای سوری، از دیدارشان محرومم کرده بود که شبنم اشک روی چشمانم نشست. از سکوتم فهمیده بود در مناظره شکستم داده که با فندک جرقه‌ای زد و تنها یک جمله گفت :«مبارزه یعنی این!» دیگر رنگ محبت از صورتش رفته و سفیدی چشمانش به سرخی می‌زد که ترسیدم. 💠 مچم را رها کرد، شیشه دلستر را به سمتم هل داد و با سردی تعارف زد :«بخور!» گلویم از فشار بغض به تنگ آمده و مردمک چشمم زیر شیشه اشک می‌لرزید و او فهمیده بود دیگر تمایلی به این شب‌نشینی عاشقانه ندارم که خودش دست به کار شد. در شیشه را با آرامش باز کرد و همین که مقابل صورتم گرفت، بوی بنزین حالم را به هم زد. صورتم همه در هم رفت و دوباره خنده مستانه سعد بلند شد که وحشتزده اعتراض کردم :«می‌خوای چی‌کار کنی؟» 💠 دو شیشه بنزین و فندک و مردی که با همه زیبایی و عاشقی‌اش دلم را می‌ترساند. خنده از روی صورتش جمع شد، شیشه را پایین آورد و من باورم نمی‌شد در شیشه‌های دلستر، بنزین پُر کرده باشد که با عصبانیت صدا بلند کردم :«برا چی اینا رو اوردی تو خونه؟» بوی تند بنزین روانی‌ام کرده و او همانطور که با جرقه فندکش بازی می‌کرد، سُستی مبارزاتم را به رخم کشید :«حالا فهمیدی چرا می‌گفتم اون‌روزها بچه بازی می‌کردیم؟» 💠 فندک را روی میز پرت کرد، با عصبانیت به مبل تکیه زد و با صدایی که از پس سال‌ها انتظار برای چنین روزی برمی‌آمد، رجز خواند :«این موج اعتراضی که همه کشورهای عربی رو گرفته، از تونس و مصر و لیبی و یمن و بحرین و سوریه، با همین بنزین و فندک شروع شد؛ با حرکت یه جوون تونسی که خودش رو آتیش زد! مبارزه یعنی این!» گونه‌های روشنش از هیجان گل انداخته و این حرف‌ها بیشتر دلم را می‌ترساند که مظلومانه نگاهش کردم و او ترسم را حس کرده بود که به سمتم خم شد، دوباره دستم را گرفت و با مهربانی همیشگی‌اش زمزمه کرد :«من نمی‌خوام خودم رو آتیش بزنم! اما مبارزه شروع شده، ما نباید ساکت بمونیم! بن علی یه ماه هم نتونست جلو مردم تونس وایسه و فرار کرد! حُسنی مبارک فقط دو هفته دووم اورد و اونم فرار کرد! از دیروز ناتو با هواپیماهاش به لیبی حمله کرده و کار قذافی هم دیگه تمومه!» 💠 و می‌دانستم برای سرنگونی بشّار اسد لحظه‌شماری می‌کند و اخبار این روزهای سوریه هوایی‌اش کرده بود که نگاهش رنگ رؤیا گرفت و آرزو کرد :«الان یه ماهه سوریه به هم ریخته، حتی اگه ناتو هم نیاد کمک، نهایتاً یکی دو ماه دیگه بشّار اسد هم فرار می‌کنه! حالا فکر کن ناتو یا آمریکا وارد عمل بشه، اونوقت دودمان بشّار به باد میره!» از آهنگ محکم کلماتش ترسم کمتر می‌شد، دوباره احساس مبارزه در دلم جان می‌گرفت و او با لبخندی فاتحانه خبر داد :«مبارزه یعنی این! اگه می‌خوای مبارزه کنی الان وقتشه نازنین! باور کن این حرکت می‌تونه به ایران ختم بشه، بشرطی که ما بخوایم! تو همون دختری هستی که به خاطر اعتقاداتت قیام کردی! همون دختری که ملکه قلب پسر مبارزی مثل من شد!» 💠 با هر کلمه دستانم را بین انگشتان مردانه‌اش فشار می‌داد تا از قدرتش انگیزه بگیرم و نمی‌دانستم از من چه می‌خواهد که صدایش به زیر افتاد و عاشقانه تمنا کرد :«من می‌خوام برگردم سوریه...» یک لحظه احساس کردم هیچ صدایی نمی‌شنوم و قلبم طوری تکان خورد که کلامش را شکستم :«پس من چی؟» نفسش از غصه بند آمده و صدایش به سختی شنیده می‌شد :«قول میدم خیلی زود ببرمت پیش خودم!» کاسه دلم از ترس پُر شده بود و به هر بهانه‌ای چنگ می‌زدم که کودکانه پرسیدم :«هنوز که درس‌مون تموم نشده!» و نفهمید برای از دست ندادنش التماس می‌کنم که از جا پرید و عصبی فریاد کشید :«مردم دارن دسته دسته کشته میشن، تو فکر درس و مدرکی؟» 💠 به‌ هوای عشق سعد از همه بریده بودم و او هم می‌خواست تنهایم بگذارد که به دست و پا زدن افتادم :«چرا منو با خودت نمی‌بری سوریه؟» نفس تندی کشید که حرارتش را حس کردم، با قامت بلندش به سمتم خم شد و با صدایی خفه پرسید :«نازنین! ایندفعه فقط شعار و تجمع و شیشه شکستن نیست! ایندفعه مثل این بنزین و فندکه، می‌تونی تحمل کنی؟»... ✨ادامه دارد 🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭ @marefatmahdavi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعای عهد.mp3
10.11M
🔊 صوت دعای عهد 👤 حسین حقیقی ☀️ قرار صبحگاهی منتظران سرعت مناسب برای قرائت روزانه 🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭ @marefatmahdavi313
امام زمانم این هم تمام شد اما جامانده منم که یک عمر پشت مرزهاے رسیدن به تو ایستاده‌ام. اے وعدهٔ الهی! سال‌هاست کوله‌بارم خالی از عزم حرکت به سمت توست و سال‌هاست که آماده نیستم اما می‌دانم که این جاده، همیشه و هر لحظه به امام می‌رسد. پس این منم که باید بهانه‌ها را کنار بگذارم و راهی شوم. 🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭ @marefatmahdavi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃زیارت آل یاسین با صدای استاد فرهمند 🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭ @marefatmahdavi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 کسی که آل یاسین میخونه مطمئن باشه که امام زمان جوابش رو میدن 🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭ @marefatmahdavi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹نوکرم و به کربـلـا داره علاقه قلب من . . . 🌹بین تمـوم آدمــــا با تو عیاق قلب من 🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭ @marefatmahdavi313
صفحه 170 سوره مبارکه اعراف 🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭ @marefatmahdavi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◀️داستان زندگی ✍ عقیق پدر را دیده بود؛ هنگامی که موهایش را شانه می‌زد, وقتی ظاهرش را مرتب می‌کرد، موهایش را خضاب می‌کرد، زمانی که مسواک و عطر می‌زد و انگشتر به دست راست می‌کرد..... آموخته بود خودش را در خانه برای همسر بیاراید، آراسته‌ترین لباس و خوشبوترین عطر را برای همسر استفاده کند. وقتی علی علیه السلام به خانه می‌آمد، دستبند و گردنبند را به دست و گردن می آویخت و انگشتر به انگشت می‌انداخت. عقیق را دوست می‌داشت و می‌گفت:« هر کس انگشتری عقیق به دست کند، همواره با خیر روبرو خواهد بود». 🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭ @marefatmahdavi313