هیچ وقت به اولویتِ اولت نگو اولویت دوم!
▪️ گاهی ما در زندگی، در تعیینِ اولویتها اشتباه میکنیم. در حالیکه اولویتها، مسیر زندگی انسان را مشخص میکنند. بعضی چیزها (مثل یاریِ امام) را اگر از دست بدهی، دیگر با هیچ کارِ خیری نمیتوانی آن را جبران کنی. بهانه طِرماح، بردنِ آذوقه و امکانات برای خانوادهاش بود. قرار شد برود و زود بازگردد، اما پس از شهادتِ امام حسین رسید.
▫️ یا مثلاً بعضی از کسانی که میتوانند برای تعجیل در ظهور کاری بکنند، میگویند اول کارهای خودم را انجام دهم، اول به زندگی خود و خانوادهام سر و سامان بدهم و... بعد برای ظهور تلاش میکنم. در صورتی که اولویتِ کارهای ما، باید کار برایِ امام و تعجیل در ظهور باشد. بیش از هزار سال است که امام به غیبت رفته است. مگر ما کاری مهمتر از این که ظهورِ امام را نزدیک کنیم، داریم؟!
▪️ وقتی اولویتَت در زندگی، امام زمان باشد، میتوانی با تغییرِ نیّتها به همهی کارهایت رنگِ امام زمان بدهی. مثلاً اگر معلمی، نیّت کن همهی امورِ زندگیات برای امام باشد، حتی خواب و غذایت. مثلاً چنین نیتی: من میخوابم یا غذا میخورم تا انرژی داشته باشم، که بتوانم در کلاس، برای بچه شیعههای امام زمان، بهتر کار کنم.
#توجیه_المسائل_کربلا
#قسمت_سیزدهم
ادامه دارد ....
eitaa.com/marefat72
🔵 یک قرار روزانه 🔵
🔺هر روز یک فراز از زیارت جامعه کبیره (برای شناخت امام و انس با حضرت )
✨یا مولای (عج)
أَشْهَدُ أَنَّ ...
✨فالرَّاغِبُ عَنْكُمْ مَارِقٌ
وَ اللازِمُ لَكُمْ لاحِقٌ
وَ الْمُقَصِّرُ فِي حَقِّكُمْ زَاهِقٌ
وَ الْحَقُّ مَعَكُمْ وَ فِيكُمْ
وَ مِنْكُمْ وَ إِلَيْكُمْ
وَ أَنْتُمْ أَهْلُهُ وَ مَعْدِنُهُ
وَ مِيرَاثُ النُّبُوَّةِ عِنْدَكُمْ
وَ إِيَابُ الْخَلْقِ إِلَيْكُمْ
وَ حِسَابُهُمْ عَلَيْكُمْ
وَ فَصْلُ الْخِطَابِ عِنْدَكُمْ
وَ آيَاتُ اللَّهِ لَدَيْكُمْ
وَ عَزَائِمُهُ فِيكُمْ وَ نُورُهُ
وَ بُرْهَانُهُ عِنْدَكُمْ وَ أَمْرُهُ إِلَيْكُمْ
✨مولای من (عج)
شهادت میدهم که
روگردان از شما خارج از دين،
و ملازمتان ملحق شونده به شما،
و كوتاهى كننده در حقّتان قرين نابودى است،
و حق همراه شما و در شما
و از شما و به سوى شماست،
و شما اهل حق و سرچشمه آن هستيد
و ميراث نبوّت نزد شماست،
و بازگشت خلق به سوى شما،
و حسابشان با شماست،
و سخن جدا كننده حق از باطل نزد شماست،
آيات خدا پيش شما،
و تصميمات قطعى اش در شما،
و نور و برهانش نزد شماست،
و امر او متوجه شماست
#زیارت_جامعه
#قسمت_سیزدهم
#امام_زمان
https://eitaa.com/joinchat/973733973Cb5a6fd2b5a
🔰 شرح دعای ندبه 🔰
🔺پیامبران؛ مستقر کنندگان حق در تاریخ(بخش دوم)
🔹«وَ لِئَلّا يَزُولَ الْحَقُّ عَنْ مَقَرِّهِ وَ يَغْلِبَ الْبَاطِلُ عَلَي أَهْلِهِ وَ لا يَقُولَ أَحَدٌ لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولاً مُنْذِراً وَ أَقَمْتَ لَنَا عَلَما هَادِياً فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزَي».
🔹براي اينكه يك روز هم كه شده، حق از جايگاهش گم نشود و باطل بر حقطلبان چيره گردد. و تا حجت بر مردم تمام شود و كسي نگويد چرا براي ما پيامبر و انذاردهندهاي نفرستادي تا نشانة هدايت ما را بر پا بدارد و نگذارد ما خوار و ذليل شويم.
🔹لذا خداوند در سراسر تاريخ بشر كاري كرد تا همواره مردم براي تشخيص حق از باطل ملاك داشته باشند. اصلاً صحنه زندگي بشر اينطور نبوده است كه در برههاي از تاريخِ حيات او حق برايش پنهان باشد.
#شرح_دعای_ندبه
#زمینه_سازان_ظهور
#قسمت_سیزدهم
https://eitaa.com/joinchat/973733973Cb5a6fd2b5a
☀️بصیرت و انتظار فرج☀️
🔹حجاب آخرالزمانی(بخش اول)
✨آنچه موجب شده تا در موضوع «مهدويت و انتظار» با دقت فراوان مباحث دنبال شود ، پیچیدگی حجابی است که در آخرالزمان به صحنه ميآيد، حجابی که به ظاهر نجاتبخش است ولی در باطن ظلمت است.
✨ در همين رابطه فرمودهاند دجّال بسيار جذّاب به صحنه میآید نه مثل چنگيزخان مغول، بلکه راه حلهایی نشان میدهد و برنامههایی می ريزد که اکثراً معتقد میشوند آن برنامهها آنها را از مشکلات زندگیشان نجات میدهد، به طوری که همهی مجذوبين دجّال مسخ میشوند و از حقيقت انسانی خارج میگردند، بدون اينكه بفهمند حيوان شدهاند.
✨اينکه فرمودهاند دجّال يك چشم دارد حاکی از يك بُعدیبودن شخصيت او است که نمیتواند به ساحات قدسی عالم و آدم نظر کند. او مجذوبينِ خود را گرفتار ظاهر زندگی میکند، در حدّی که به همان ظاهر قانع میشوند و از فطرت انسانی که به ساحاتی ديگر گرايش دارد فاصله میگیرند.
ادامه دارد.....
#بصیرت_و_انتظار_فرج
#قسمت_سیزدهم
https://eitaa.com/joinchat/973733973Cb5a6fd2b5a
🔶مبانی معرفتی مهدویت🔶
🔺امام حاکم بر تن خود هستند
✨سؤالي مطرح ميشود كه آيا مثل ساير انسانها، تن امام حاكم بر «من» ايشان است؟ يعني اينطور كه تن ما يك محدوديتي براي ما دارد كه به راحتي نميتوانيم ارادههايمان را عملي كنيم، تن امام هم براي امام چنين است؟ و يا من ايشان بر تن خود و بر كلّ جهان حاكم است؟
✨شما ميدانيد كسي كه اندكي رياضت بكشد تا حاكم بر بدنش شود، ميتواند طيّالارض كند؛ يعني وقتي بدن انسان در قبضة «من» انسان درآيد، هر جا بخواهد ميتواند بدن را ايجاد كند، نه اينكه بدن را از جايي به جاي ديگر حركت دهد، زيرا بردن و حركتدادن محتاج زمان است.
شاگرد مرحوم قاضيطباطبايي ميگويد: ديدم كه جناب قاضي به تنها اتوبوس مسير سامراء به نجف نرسيدند. ما حركت كرديم و رفتيم. ولي با كمال تعجّب در نجف ديدم كه مرحوم قاضي(رحمةاللهعليه) در حرم هستند يعني آقا با طيّالارض به نجف آمده بودند. طيّالارض كه براي نوكران امام واقع ميشود، در مقام امام چيزي نيست.
✨امام چون حاكم بر بدن خويش است، ميتواند هر وقت كه خواست تن خود را حاضر كند. در روايت است كه وقتي حضرت ظهور ميكنند، همة مردم ايشان را ميشناسند؛ چراكه بين مردم بودهاند، نه اينكه فقط بين مردم اصفهان يا تهران يا جاي ديگر بودهاند، بلكه همهجا حاضرند و به هر نحوه كه خواستند با بدني كه اراده كنند ظاهر ميشوند و به هيچجا محدود نميشوند.
🎙استاد طاهر زاده
#مبانی_معرفتی_مهدویت
#قسمت_سیزدهم
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
@marefatmahdavi313
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
🔴 #قسمت_سیزدهم
🌀فردای آن روز به عنوان عیادت مجددا به بیمارستان رفتیم و با تعجب متوجه اتفاق عجیبی شدیم.
وقتی وارد اتاق شدیم حال آقای گلپایگانی دیگه اثری از رفتن به بیماری تغییر کرده و دیگه اثری از رفتن و بیماری در چهره شان نیست.
🌀 بعضی دیگر هم مثل آقای مصطفی کوکل از تجار بزرگ انگلستان نیز به عیادت آیت الله گلپایگانی آمده بودند. و همه از سلامتی خوشحال بودند.
🌀خیلی خوشحال شدم متوجه شدم عریضه و توسل دیروز به امام زمان علیه السلام جواب ما رو داد حاج آقا باقرپسر آیت الله گلپایگانی هم کنار اتاق برای آقای کوکل قصه ی عریضه نوشتن من را تعریف می کرد که پس از اون بود که حال آقا بهتر شده و امام زمان چنین عمر دوباره به آیت الله گلپایگانی دادند.
🌀 فضای بیمارستان غرق در سرور و شادمانی بود همه چیز تغییر کرده بود پس از دقایقی آقای کوکل پیش من آمد و گفت: آقای ابطحی! شما عریضه به امام زمان نوشتید؟!
ادامه دارد.....
#امام_زمان
#عریضه_ای_در_قربت
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
@marefatmahdavi313
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
📝 #قسمت_سیزدهم
🌷گاهی صدایم می زد و می گفت: «اشرف سادات! امروز چند شنبه اس؟ » کمی فکر میکردم و لب هایم را به هم فشار می دادم و با انگشت هایم می شمردم و مثلا می گفتم:«دوشنبه» بلند صدا می زد یا قاضی الحاجات و هی تکرار می کرد.
🌷هوا هم که تاریک می شد، وضو میگرفت و با آن جثه ی کوچک دراز می کشید توی رختخوابش و لب هایش به ذکرخدا می جنبید تا خوابش ببرد.
🌷سحر، ناله ی ضعیفی به گوشمان می خورد. باصدای نماز شب خواندن والعنوگفتن های تنه آقاپهلو به پهلو می شدیم تا آقاجان برای نمازه صدایمان کند. به جز ننه آقا، پدر و مادرم را هم همیشه موقع اذان پای سجاده می دیدم. ما هم از بچگی ایستادیم کنارشان و یاد گرفتیم.
🌷نماز صبح که می خواندیم، دیگر روز ما شروع می شد. مایعنی من، فاطمه و مادرم، دوتا خواهر باید بسم الله می گفتیم و نخ می کشیدیم و گره می زدیم به قالب نصفه نیمه؛ مادرم هم مشغول کارهای خانه میشد.
🌷 اول صبحی، آفتاب هنوز نرسیده وسط آسمان، حیاط را که آب پاشی میکردیم، بوی کاهگل دیوارها بلند میشد. تا ذغال های داخل سماورخوب سرخ شوند و آب جوش بیاید، زیرانداز را که یک تکه گلیم کهنه بود، پهن می کردیم زیر درخت توت و صبحانه می خوردیم؛ اینها برای تابستان بود.
#تنها_گریه_کن
#اللهم_عجل_الولیک_الفرج
#شهدا_شرمنده_ایم
ادامه دارد.....
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
@marefatmahdavi313
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
🔵 شناخت شخص امام زمان علیه السلام ( قسمت هفتم) 🔵
🔺 نکته دیگر، درباره رشدجسمی امام زمان علیه السلام است، از قول جناب حکیمه خاتون خواهر امام هادي و عمه امام عسکری علیه السلام که در تاریخ امام زمان علیه السلام حضور این بانو بسیار فعال بوده و یکی ازشخصیت هایی است که بسیاري ازاطلاعات ازجانب او به جامعه دینی منتقل می شده، نقل می کند که من چهل روز پس از ولادت امام زمان علیه السلام به محضر امام عسکري علیه السلام رسیدم و دیدم که امام کودکی را به مـن نشـان میدهـد که به قـدو قـواره بچه دوسـاله است. من تعجب کردم وگفتم که این آقـازاده کیست؟ فرمـود: این فرزند نرجس است.
🔺 دربـاره انبیـاي عظـام الهی وسـفراي الهی و اوصـیاي آنهـاکه خداونـدآنهـا را براي اطاعت بنـدگانش مبعوث کرده است،اسـتثنائاتی وجود دارد که خلقت آنها یکی از آن اسـتثنائات است و فرزندانی که در آینده به عنوان رهبران الهی منصوب می شوند، رشد یک ماهه آنها به اندازه یکسال رشدکودك معمولی است.
🔺 ویژگی هاي دیگري هم در این حدیث و احادیث دیگر براي آن حضرت ذکرشده که براي کسب اطلاعات افزون تر به کتب معتبر مراجعه شود.
🎙 استاد فیاضی
#قسمت_سیزدهم
#ذکر_نور_در_حضور_مشتاقان
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
@marefatmahdavi313
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
🔴 هیچ وقت به اولویتِ اولت نگو اولویت دوم!
◾️ گاهی ما در زندگی، در تعیینِ اولویتها اشتباه میکنیم. در حالیکه اولویتها، مسیر زندگی انسان را مشخص میکنند. بعضی چیزها (مثل یاریِ امام) را اگر از دست بدهی، دیگر با هیچ کارِ خیری نمیتوانی آن را جبران کنی. بهانه طِرماح، بردنِ آذوقه و امکانات برای خانوادهاش بود. قرار شد برود و زود بازگردد، اما پس از شهادتِ امام حسین رسید.
◾️ یا مثلاً بعضی از کسانی که میتوانند برای تعجیل در ظهور کاری بکنند، میگویند اول کارهای خودم را انجام دهم، اول به زندگی خود و خانوادهام سر و سامان بدهم و... بعد برای ظهور تلاش میکنم. در صورتی که اولویتِ کارهای ما، باید کار برایِ امام و تعجیل در ظهور باشد. بیش از هزار سال است که امام به غیبت رفته است. مگر ما کاری مهمتر از این که ظهورِ امام را نزدیک کنیم، داریم؟!
▪️ وقتی اولویتَت در زندگی، امام زمان باشد، میتوانی با تغییرِ نیّتها به همهی کارهایت رنگِ امام زمان بدهی. مثلاً اگر معلمی، نیّت کن همهی امورِ زندگیات برای امام باشد، حتی خواب و غذایت. مثلاً چنین نیتی: من میخوابم یا غذا میخورم تا انرژی داشته باشم، که بتوانم در کلاس، برای بچه شیعههای امام زمان، بهتر کار کنم.
#توجیه_المسائل_کربلا
#قسمت_سیزدهم
#محرم
#امام_حسین
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
@marefatmahdavi313
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
✍️ رمان#تنها_میان_داعش
#قسمت_سیزدهم
💠 و حرارت احساسش بهقدری بالا رفته بود که دیگر نتوانست ادامه دهد و حرف را به جایی جز هوای #عاشقی برد :«همون شب حرف دلم رو به بابا زدم، اونقدر استقبال کرد که میخواست بهت بگه. اما من میدونستم چیکار کردم و تو چقدر ازم ناراحتی که گفتم فعلاً حرفی نزنن تا یجوری از دلت در بیارم!»
💠 سپس از یادآوری لحظه ریختن شربت روی سرش خندهاش گرفت و زیر لب ادامه داد :«اما امشب که شربت ریخت، بابا شروع کرد!» و چشمانش طوری درخشید که خودش فهمید و سرش را پایین انداخت.
💠 دوباره دستی به موهایش کشید، سرانگشتش را که شربتی شده بود چشید و زیر لب زمزمه کرد :«چقدر این شربت امشب خوشمزه شده!»
💠 سپس زیر چشمی نگاهم کرد و با خندهای که لبهایش را ربوده بود، پرسید :«دخترعمو! تو درست کردی که انقدر خوشمزهاس؟»
💠 من هم خندهام گرفته بود و او منتظر جوابم نشد که خودش با شیطنت پاسخ داد :«فکر کنم چون از دست تو ریخته، این مزهای شده!»
💠 با دست مقابل دهانم را گرفتم تا خندهام را پنهان کنم و او میخواست دلواپسیاش را پشت این شیطنتها پنهان کند و آخر نتوانست که دوباره نگاهش را به زمین انداخت و با صدایی که از طپشهای قلبش میلرزید، پرسید :«دخترعمو! قبولم میکنی؟»...
ادامه دارد...
#امام_زمان
#اللهمعجللولیکالفرج
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
@marefatmahdavi313
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━