🔵 هنر، اندیشۀ هنر، حکمت هنر
🔸 «#هنر» آشکارگی زیباشناسانۀ تجربههای خود و خودیشدۀ هنرمند ـ مخاطب و در تعبیری نزدیک، وساطت انتقال چیزی از ناکجای انسانی به کجایی او، در یکی از انواع زبانهای مرسوم هنر است. شعر، نزدیکترین قسم کلمه و کلامی، از این انواع زبانی به آن تجربۀ زیباشناخت هنر است. هنر در این تعریف و با تأکید بر وجه تجربۀ زیستۀ خود و خودیشدۀ آن، از صنعت و بهمثابۀ یک پیشه فاصله میگیرد و بدین سان مرز میان «هنرمند» و «هنرپیشه» معلوم میشود.
🔹 در دورۀ معاصرِ #اندیشۀ_دینی ـ #اندیشۀ_هنری، اندیشۀ هنر ـ تجربۀ هنری در آستانۀ نسبتی دوباره با اندیشۀ دینی و تجربۀ زیست دینی، در عرصۀ هنر، سرِ حضور مییابد؛ در این صورت، میتوان از اندیشه و تجربۀ دینشناخت هنر سخن گفت و «حکمت قرآنی» در همین گذار از اندیشۀ الهیاتی به تجربۀ زیست دینی سر برمیآورد و از رهگذار آن، حکمت الهیاتی هنر و بهطور خاص «حکمت قرآنی هنر» معنا مییابد.
🔸 اندیشۀ هنری ـ تجربۀ هنری در عرصۀ اندیشه و تجربۀ مسلمانی هنر، در چندین نوبت تاریخی، مجال عینی نسبت با اندیشه و تجربۀ زیست دینی یافته است و در دو سطح و اشکوبۀ اندیشهپردازی هنر و آفرینش اثر هنری و در قالب یک مکتب و سبک معین هنری، نمود و حضور یافته است. تاریخ هنر در جهان اسلامی ـ ایرانیْ «تاریخ هنر مسلمانی» و به تعبیری دیگر «هنر آیینی» تلقی شده است و نه «تاریخ هنر دینی». بر همین منوال، مبنای مرسوم تقسیمبندی #دورههای_تاریخی_هنرْ دورههای حاکمیتی (مانند هنر دورۀ صفوی) یا مکانی (مانند مکتب اصفهان) بوده، و از یک تقسیمبندی درون اندیشهای و تجربتشناختِ هنری به دور بوده است، حالآنکه برای مثال تاریخورزی و تاریخپردازی اندیشه و تجربۀ هنری در غرب به لحاظ روششناسیِ فهم تاریخی بالنسبه به وسع تاریخ علم خویش بهنوعی رویکرد درونزا نزدیکتر شده است و تقسیمبندی دورههای تاریخی مستند به تاریخ اندیشۀ ترقیْ به عصر سنت، عصر مدرن و عصر فرانوگرایی از همین نگرۀ درونزا سرچشمه میگیرد. یک مبنای قابلدفاع برای نقد تاریخ هنرْ تفکیک دورههای تاریخی، دورههای اندیشۀ ترقی و مستند به آن است تا رویکرد بازخوانی و نقد تاریخ هنر نیز سمتوسوی آیندهنگر و آیندهنگار داشته باشد.
🖋 به قلم احمد #آکوچکیان
#گروه_پژوهشی_هنر
➺@markaz_strategic_roshd