✳️ برای کسانی که نمیخواهند در انتخابات شرکت کنند
مادربزرگم –خدابیامرز- با اینکه خداوند عمر طولانی به وی عنایت کرد، تا آخرین سالی که هوشوحواسش اجازه میداد، در همه انتخاباتها شرکت کرد. آخرین باری که خوب یادم مانده است، انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ بود. با مسجد محل تماس گرفتم که ایشان با این سن امکان حضور ندارد، لطفاً طبق قانون صندوق سیار بیاورید. بهانه آوردند که امکانش را نداریم. خانومجون اما دلش به رأی دادن بود. او را روی کولم گذاشتم و سوار پیکان خودم کردم و بردم دم مسجد. باز هم برای آوردن صندوق تا دم در خودرو مشکل داشتند. سرآخر راضی شدند کار ثبت مشخصات و اثر انگشت او را دم ماشین انجام دهند و من رأی را در داخل حوزه بیندازم. به مادربزرگم گفتم: من به آقای ناطق نوری رأی میدهم، شما را هم همینطور بنویسم؟ گفت: نه؛ اسم اون سید اولاد پیغمبر را بنویس. گفتم: خانومجون! اون برای ریاست جمهوری مناسب نیست. با تندی به من گفت: همین که گفتم: اسم اون سید رو بنویس. من هم در برگ رأی حاجخانوم نوشتم: حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمد خاتمی. و برگشتیم.
مدتی بعد از دوم خرداد، بهزاد نبوی در جلسهای خصوصی گفت: آقای خاتمی دوسه روز قبل از انتخابات، پایش را توی یک کفش کرده بود که من شانسی برای رأی آوردن ندارم و همه قرائن نشان میده که ناطق نوری رئیس جمهور است. بروید دنبال یک [...] دیگر بگردید. نبوی ادامه داد که حضار همگی یکصدا اصرار کردند حتی اگر بتوانیم در حد دوسه میلیون هم رأی جمع کنیم میتوانیم با اتکا به آن کارهایی انجام دهیم و موفقیتهایی در آینده کسب کنیم. اگر ایشان این خاطره را بعدها در نشستهای عمومی بازگو نکرده بود، در این یادداشت به آن اشاره نمیکردم.
در هر صورت آقای خاتمی به مدد نفرت آنموقع مردم از آقای هاشمی رفسنجانی و تبلیغاتی که طیف چپ علیه ناطق نوری (یار نزدیک هاشمی) انجام داد و نیز تصمیماتی که در ستاد جنگ روانی گرفته شد از جمله تأکید شدید آقای حجاریان بر تبلیغ روی سیادت آقای خاتمی برای تأثیرگذاری روی بدنه مذهبی توده مردم(سلام بر سه سید فاطمی/ خامنهای، خمینی و خاتمی)، با رأی بالا رئیسجمهور شد.
این یادداشت برای حزباللهیها و انقلابیانی که در هر صورت در همه انتخاباتها شرکت و به «وظیفه» و «تکلیف» دینی و ملی خود عمل میکنند، نوشته نشده است. این یادداشت برای این قلمی شده که کسانی که تصمیم بگیرند و بخواهند سرنوشت خودشان را تغییر بدهند، بخواهند به «تکلیف عقلی» خود عمل و از «حق» خود برای تغییر وضع موجود به وضع مطلوب استفاده کنند، بدانند اگر «برنامهریزی» و «پایمردی» داشته باشند، میتوانند به نتیجه دلخواه خود برسند.
آمارها و قرائن هم نشان میدهد که در انتخابات پیش رو، هم تعداد تأیید صلاحیتشدگان به نسبت انتخاباتهای قبلی بسیار بیشتر است و هم خیلی از کسانی که به دلایل درست و غلط در دورههای پیشین تأیید صلاحیت نشده یا خود نمایندگان مجلس شورا اعتبارنامه آنان را رد کرده بودند، در این دوره نامشان در فهرست کسانی که در معرض انتخاب مردم قرار دارند ثبت شده است. بنابر این بسیاری از بهانههای قدیمی برای شرکت نکردن و بهره نگرفتن از این فرصت جدی برای ایجاد تغییرات، کاربردی ندارد و شرایط برایشان مهیاست.
بارها دیدهایم که یک شخص در یک دوره مجلس برای وزارت رأی اعتماد گرفته و دوره دیگر نه، این یعنی که با انتخاب مردم امکان تغییر –مثبت یا منفی- شرایط برای تأثیرگذاری در هیئت دولت و کارگزاران اصلی نظام فراهم میشود. بنابر این کسانی که از این فرصت استفاده نمیکنند و باز هم به غرغرکردن و نقزدن از شرایط ادامه میدهند، پیش از همه باید خودشان را ملامت کنند که چنین فرصتهایی را برای تغییر ریل سیاستگذاریها از دست میدهند.
اما یک نکته هم به دوستان حزباللهی و انقلابی و مخاطبان متدین عرض کنم که در انتخاب نمایندگان خود سختگیری داشته باشند. دینداری ظاهری و خوب بودن در برخوردها و حتی سالم بودنِ صرف برای یک نمایندۀ تراز کفایت نمیکند. او باید شجاع هم باشد و در مباحث مجلس به لایکخوردنها به اظهاراتش فکر نکند، بلکه درست تشخیص بدهد و شجاعانه پای حرفش بایستد هرچند این حرف با مشهورات و شعارهای عمومی رایج در فضای سیاسی و رسانهای متفاوت باشد. گاهی تصمیم درست برای ملت، مثل جراحی یک پزشک حاذق دردآور است اما نتیجه آن سالها سلامت و شادمانی در پی دارد، اما کسانی که میخواهند به هر طریقی و بدون رعایت مصلحت، رضایت ظاهری مردم را بگیرند، وضعیت غلط و نادرست را ادامه دادهاند و باید هم به آیندگان و هم در پیشگاه خداوند متعال پاسخگو باشند.
این نکته دقیق را هم از مرحوم آیتالله حائری شیرازی دیدم: «وقتی میخواهید نماینده انتخاب کنید، اول به «ایمان بالله»ش نگاه میکنید یا به «کفر به طاغوت»ش؟ اگر کفر به طاغوت را احراز نکردی، هرچه خوبی هم داشته باشد، ول معطل است».
#دژاکام
✳️ دموکراسی این چیزها را هم دارد! - بخش اول
فکر کنم همگی در اینکه انتخابات روز جمعه ایران پر از شگفتانهها و حواشی بعضاً جدید و به نوعی انقلاب در رأی دادن بود موافق باشیم، هرچند در ارزیابی و سوگیری درباره جزئیات آن نظرمان متفاوت باشد.
اینکه پرتعدادترین تأیید صلاحیتها را در این دوره شاهد بودیم، اینکه از تمامی سلیقهها و دیدگاهها بهوفور در بین نامزدها حضور داشتند، اینکه رأی نسل جوان در این انتخابات نقشآفرینی بیشتری داشت و مواردی از این دست را نباید خیلی جزو این عجایب محسوب کرد. این اتفاقات در دورههای قبل با کم و زیاد و شدت و ضعف سابقه داشته است. اما مواردی چون پشتکردن جدی و فراگیر به لیستی رأی دادن و تحقیق و بحث و پیگیری درباره اکثر کسانی که در لیستهای گروههای مختلف بخصوص در بین لیستهای نیروهای انقلابی و حزباللهی بودند، قطعاً با این شدت و فراگیری در انتخاباتهای گذشته بیسابقه بوده است. همچنین رأیهای با رودربایستی به بعضی از بزرگان و شخصیتهای روحانی و غیرروحانیِ استخوانخردکرده، در این انتخابات بهطور محسوسی کاهش پیدا کرد و جوانان و دیگر رأیدهندگان بیشتر از آنکه به ریشسفیدی و سابقه آنها توجه کنند، ناظر به عملکرد ضعیف، غلط یا ابهامآمیز برخی از این افراد، از خیر اعتماد به آنها گذشتند. ممکن است این جوانان و رأیدهندگان در تشخیص خوب و بد و ضعیف و قوی بودن افراد اشتباه کرده باشند، حتی ممکن است در تشخیص خوب و خوبتر و بد و بدتر هم دقیق عمل نکرده نباشند، اما در هر صورت تلاش خود را برای شناخت و ارزیابی کرده و سپس رأی داده بودند. بازماندن کسانی چون آیتالله #آملی_لاریجانی که از لحاظ سابقه اجرایی و سواد علمی در حد بالایی بودند از ورود به مجلس خبرگان و کسانی چون آقایان #باهنر و #نوبخت (یاران نزدیک آقایان #لاریجانی و #روحانی) از ورود مجدد به مجلس شورا آنهم در شهر خودشان، یک اتفاق جدید و به زعم من مبارک است؛ مبارک از این جهت که این رأی، لیستی و کورکورانه و برای اسقاط تکلیف یا از ترس رأیآوردن فهرست رقیب نبوده و روی تکتک آنها بحث و بررسی شده است و این جای شادمانی مضاعف دارد. بخصوص که این رفتار انسان را به یاد این توصیه عتابآلود #امام_خمینی به رأیدهندگان میاندازد که: «احدی شرعاً نمیتواند به کسی کورکورانه و بدون تحقیق رأی بدهد. و اگر در صلاحیت شخص یا اشخاصی تمام افراد و گروهها نظر موافق داشتند، ولی رأیدهنده تشخیصش بر خلاف همۀ آنها بود، تبعیت از آنها صحیح نیست، و نزد خداوند مسئولیت دارد».
از سوی دیگر، شخصیتهای مرجعی که دیگران به تأسی از آنها میتوانند یا میتوانستند در انتخابات شرکت کنند هم رفتارهای یکسانی نداشتند. در میان اصلاحطلبان کسانی چون آقایان #خاتمی و #عبدالحمید اسماعیلزهی در انتخابات شرکت نکردند و یا مردم را از حضور منصرف کردند. دومی گفته بود: «مردم از انتخابات ناامید شدهاند و معتقدند که انتخابات و صندوق رأی نمیتواند مشکلات کشور را حل کند. مردم هیچ انگیزهای برای حضور در انتخابات ندارند و بسیار بعید میدانم که مردم در انتخابات آینده شرکت کنند». اما مردم نجیب سیستان و بلوچستان در عین اینکه شب قبل از انتخابات با سیل ویرانگری مواجه شدند که مشکلات آن هنوز باقی است، با شرکت پرشور در کارزار هر دو انتخابات مجلس شورا و خبرگان، نمایندگان شیعه و سنی خود را انتخاب کردند و بهوضوح جواب دندانشکنی به شخص مزبور دادند.
بگذریم که بعضی اصلاحطلبان بعد از رأی نیاوردن و بیاعتنایی مردم به آنها، در توییتهای خودشان از این موضوع ابراز ناراحتی و گلایه کردند و البته برای آمدن خودشان در انتخابات به سر مردم منت هم گذاشتند!
اما آقای خاتمی که کاملاً متوجه شده بود رأیدهندگان این دوره اقبال چندانی به او ندارند، حتی مانند یکی از دورههای گذشته به شهری بجز تهران هم نرفت و رأی نداد و بدینترتیب یک بار دیگر بر محافظهکاری و ترسش از تندروهای اصلاحطلب صحه گذاشت. این ترس خاتمی مسبوق به سابقه است؛ او پیشتر هم حاضر نشد سالم بودن کلی انتخابات سال ۸۸ را، همانطور که خصوصی در یکی دو دیدار دانشجویان اعتراف کرده بود، اعلام کند چرا که از واکنشهای تندروهای جریان اصلاحات میترسید و این بار هم ترس خود را با شرکت نکردن در انتخابات نشان داد.
#دژاکام
.....
....
✳ فاتحهخوانانِ جدیدِ آقای سکوت!
حدود ۴۰روز از آغاز عملیات طوفانالاقصی گذشته بود که ویدیویی بدون تاریخ از محمود احمدینژاد در یوتیوب منتشر شد که در کمال تعجب وی در آن تلویحاً از حق حیات اسرائیل در کنار فلسطینیها دفاع کرده و با انکار اظهارات مکرر قبلی خود، افزوده بود: «من نگفتهام که اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود.» وی خواستار -به تعبیر خودش- «راهکاری انسانی» و «انسانمدارانه» برای حل و فصل مشکلات ایران و اسرائیل و فلسطین شده و تهدید ایران در استفاده از زور و بمب و موشک علیه اسرائیل را کارساز ندانسته و گفته بود: «باید به سمتی برویم که اراده انسانها حاکم شود» و حرکت به سمت تقابل نظامی ایران و اسرائیل را نادرست تلقی کرده بود.
ماجرا هنگامی جدیتر شد که در ایام انتخابات ریاست جمهوری اخیر حتی دوستان نزدیک فعلی او تلاش کردند تا وی را حداقل برای رأیدادن به پای صندوق بکشانند و او حتی حاضر نشد درِ منزل خود را به روی این دوستان باز کند! اینبار فقط ما منتقدان سالهای اخیر او نبودیم که از رفتارهای او تعجب میکردیم؛ کسانی هم که از سالها پیش برای نشر نظریههای او کانال پربازدید تلگرامی راه انداخته بودند، با سرسختی او مواجه شده بودند.
شگفتآورتر اینکه در ماجرای شهادت مجاهد بزرگ فلسطینی اسماعیل هنیه هم این سکوت دهونیم ماهه ادامه یافت و سیاستمدار پرسروصدای آنروزهای ایران و جهان، در حد کلمهای و پیامی و توییتی دربارۀ این تروریسم آشکار واکنش نداشت. ما که مدتها بود دیگر برایمان بودونبود محمود و سکوتها و خفقانهایش فرقی نداشت، اما باز هم همین دوستان کانال معروف با اشاره به توییت فوری محمود پس از ترور نمایشی ترامپ خطاب به وی نوشتند: «جنابعالی صحبتکردن را خوب بلدید و اتفاقاً به نظر میرسد خیلی هم اهل سکوت و این چیزها نیستید؛ کمااینکه بعد از ترور نمایشی ترامپ خیلی سریع در توییتر به طور ضمنی ترور وی را محکوم کردید، اما اینکه چرا در تمام دهماه گذشته درباره جنایات اسرائیل و قتل عام مردم مقاوم فلسطین سکوت کردهاید و حتی ترور اسماعیل هنیه در خاک ایران و تجاوز اسرائیل به کشور باعث نشد حتی یک نشانه حیات از خود نشان بدهید جای علامت سؤال بزرگ است. ظاهراً جنابعالی دیگر خود را از صف جنوب جهان جدا کردهاید و به ناسیونالیسم افراطی و نفرتانگیز و نژادپرست اروپایی-آمریکایی پیوستهاید، با ترامپ همذاتپنداری میکنید و آنطور که از کانالهای خبری تحت مدیریت مستقیمتان برمیآید ترامپ و رهبران راست جهانی ناسیونالیست را بسیار میستایید. ما که تا دم در خانهتان هم برای مصاحبه و فهمیدن این جهانبینی کجومعوج شما آمدیم و در را باز نکردید...ما هم مایلیم بدانیم احمدینژادِ همراهِ چاوز چطور امروز به احمدینژادِ غمخوار ترامپ تبدیل شده است؟»
حالا نوبت معاون مشایی در دوران سردفتری ریاست جمهوری است که مثل همه این روزها و سالها برای رئیس سابقش توجیه بتراشد. او در صفحه مجازیاش بدون اینکه به روی خودش بیاورد حالا دیگر این دوستان گرمابه و گلستان و جوانان ضد امپریالیست تا همین چند هفته پیش دوست احمدینژادند که منتقد او شدهاند نه فقط کسانی که برای ریاست جمهوری او در ۸۴ و ۸۸ تلاش کردند، نوشت: «شما نسبت به این شخص دچار نوعی لجبازی کودکانه شدهاید که موجب واکنشهای پارادوکسیکالی و مازوخیسمی شده است. چرا از کسی که منحرف نامیدیدش توقع دارید مواضع همسو با شما اتخاذ کند؟ مگر نمیگفتید او مُردۀ سیاسی است؟ آیا در قاموس شما مرده حرف میزند؟»
فارغ از اینکه تعجب دوستان احمدینژاد از این است که اگر ساکتی چطور برای ترور ترامپ بلدی توییت بزنی اما برای نسلکشی دهماهه زنان و کودکان مظلوم فلسطینی و ترور مجاهد بزرگ فلسطینی نه! و فارغ از اینکه سیاست و کنش سیاسی را نباید مانند قهرهای دخترکان خردسال دانست که به کوچکترین زخم زبانی کنار میگیرند و صحنه بازی را ترک میکنند، اما باز هم توییتی که در کانال مکتوبات بازنشر شد، پاسخی به این دوست قدیمی است:
«صحبتکردن یا نکردن احمدینژاد از نسلکشی در غزه یا ترور اسماعیل هنیه یا پیروزی مادورو در ونزوئلا و آشوبهای رنگین آمریکایی بعد آن که شبیه انتخاب دوم او بود، ابداً اهمیتی ندارد. جهان مقاومت و ملل مستضعف جهان با سدهها تاریخچه مبارزاتی علیه نژادپرستی، اشغالگری و سلب اراضی، نسلکشی و به بردگی کشیدن انسانها مگر معطل اوست؟ حتی تصور آن هم خندهدار است. اینکه ما هم اینجا گاهی تلاش میکنیم بر این پیکر رو به زوال چوبی بزنیم و از خواب بیدارش کنیم، به خاطر اندوه و غصه ماست. اندوه خاموششدن یک ستاره در این آسمان بیکران و زیبای ضدامپریالیستی و فوتکردن به شمعی رو به اضمحلال به امید دوباره سوختن...! وگرنه ما خیلی پیش از اینها به قول خودش فاتحه را خواندهایم.. شما هم بخوانید.»
#دژاکام
.....
....