🌸بسم رب الشهدا و الصدیقین🌸
✨خاطرات بیادماندنی 🌸
این قسمت : ✨خاطرات برادر صلاحی
#ضد-انقلاب-نباید-عرض-اندام-نماید-
یا عملیات انتقامی کباب پزهای پیشوا
✨روز بعد ، حدود ساعت ۹صبح سردار ایزدی آمدند، تیپ تا برنامه چگونگی مراسم تشیع #شهید-علی-آقا-قمی را با #شهید-کاوه و خانوادش هماهنگ کنند و تسلیتی هم به کاوه گفته باشد، اما کاوه این شیر صحنهای نبرد با دشمن ،به محض دیدن برادر مصطفی ایزدی همچون بچه ای که پدر از دست داده باشد، در بغل ایزدی بلند، بلند، #گریه می کرد.
✨برای مراسم چهلم شهید قمی پدر ایشان ۸ نفر #کباب-پز و رستوران دار از ورامین آوردن تیپ ویژه، تا شب مراسم به همه رزمندگان کباب بدن ، عصر ایشان در حسینیه پادگان تیپ منبر رفتن و کباب پزها گوسفندان را ذبح کرده پوست کندند تابرای چرخ کردن گوشت آماده نمایند.
✨در حین کار چرخ گوشت #خراب می شود، بعد از هماهنگی با سپاه مهاباد سردار غلام جلالی فرمانده وقت سپاه مهاباد ،کباب پزها با یک دستگاه مینی بوس با لاشهای گوشت عازم #مهاباد شدند، اما گویا قسمت چیز دیگریست چرخ گوشت سپاه مهاباد هم بعد از مدتی کار کردن خراب می شود .
✨مسولین #سپاه-مهاباد با تیپ ۱۱۰ شهید بروجردی هماهنگ می کنند و مینی بوس کباب پزها عازم مقر آن تیپ واقع در #جاده-میاندوآب می شود ، که در بین راه به #کمین-ضد-انقلاب افتادن و #جملگی-کباب-شدند.
✨ خبر این حادثه تلخ برای #کاوه خیلی #سخت-و-گران آمد. وشبانه به گردانها دستور #آماده-باش و#حرکت صادر کرد.
✨نیروها و ادوات از مهاباد به سمت جاده سردشت و از آنجا به منطقه ای که کاوه روی #نقشه-مشخص کرده بود و #حدس-می زد که اگر آنها تا صبح پیاده بروند، باید آنجا باشند، حرکت کردیم .
✨نزدیک #صبح به محلی که بایستی دو قسمت می شدیم، رسیدیم، بخشی به همراه برادر #منصوری از محوری رفتند و بخشی به همراه #حقیر-با-شهید-کاوه از محور دیگری رفتیم ،وبه یک روستایی رسیدم ،نماز صبح را خواندیم و بنده با نیروهای گردان پیاده به داخل روستا واردشدیم ،کاوه و خرمی بالای ارتفاع ماندند، ما وارد روستا شدیم که در گیری رخ #نداد ؛! اما در یکی از خانه ها چند #قاطر بود و #ابزاری که نشان از حضور ضد انقلاب در این محل بود،می داد.
✨بیرون روستا را با دوربین نگاه کردم دیدیم چند نفر از #ضد-انقلاب در حال فرار به سمت #کوه هستند،دقیقا" از پشت محلی که شهید کاوه ایستاده بود بالا میرفتن ،سریع با بی سیم محمود را صدا زدم ،!خرمی جواب داد؛! گفتم: حسن جان هر کار می گم ،سریع با محمود انجام بده ؛! بعد گفتم : به سمت چپ بخوابین ۱۰ متر از ارتفاع بیاین پایین؛! و بعد ،باز هم نشسته ۵۰ متر بیاین و بعد بلند شو؛!! جای قبلی تو ببین؛!!
✨ خوش بختانه خرمی و محمود کاری را که گفتم،به خوبی انجام دادند، وقتی بلند شدند، دشمن درست #جای-قبلی آنها بود؛!!
✨گفتم :حالا #دیدبان-ما شوید تا آتش #ادوات را هدایت و ما بر روی ضد انقلاب بریزیم ؛!!همین کار هم شد.
✨ من برای اولین بار در #بیسبم-صدا زدم #محمود-محمود-علی-کاوه با لحن خیلی قشنگی گفت :
✨#جانم-بگوشم؛!! گفتم : الله اکبر اولین گلوله ۱۰۶ را شلیک کردم #کاوه-گرا داد و #قلی-زد تا آنها به #درک-واصل- شدند.
✨از جیبشان #مدارک-کباب-پزهای ورامین را برداشتیم واز جنازها و قاطرهاشون هم #فیلم و #عکس گرفتیم و با #دست-پر به پادگان بر گشتیم.
✨#شهیدکاوه سه مطلب آن روز جلو حسن خرمی به حقیر گفت: اول فرمود: تو گفتی #جنگ-کوهستان بلد نیستی دوم گفت :من همیشه با #قمی-تو-بیسیم همدیگر. را #محمود #علی #صدا- #می زدیم بعد از #شهادت-قمی گفتم؛ دیگه این صوت را در پشت #بیسیم نخواهم شنید؛!! اما امروز وقتی شما مجددا گفتی محمود ،محمود ،علی ؛!! #حس-عجیبی بهم دست داد ؛!!انگارمجددا" #قمی- برایم #زنده-شد؛!! سوم اگه اینها را نمی گرفتیم #خجالت-می-کشیدم- با #پدر شهید-قمی-روبرو بشم.......
🍃🌸 والعاقبه للمتقین 🌸🍃
⭐️محمود کاوه ستاره طلایی ⭐️
🌸🍃💔