eitaa logo
حسینیه (اشعار آیینی و مراثی اهل بیت)
1.1هزار دنبال‌کننده
801 عکس
552 ویدیو
7 فایل
هدف ؛ انتشار اشعار،مدایح و مراثی اهل‌بیت علیه السلام مکتوب،شنیداری و دیداری باشد که مورد قبول حضرت زهرا سلام الله علیها قرار گیرد هزینه استفاده #صلوات دوستان #شاعر اشعار زیبای خودتان را جهت ارائه در کانال ارسال کنید به ادمین کانال @Alirezanikoo_m
مشاهده در ایتا
دانلود
.... من نیمه جان زِ داغِ تو در این سفر شدم یک اربعین گذشته و من پیرتَر شدم من آب رفته‌ام! تو مَرا می‌شناسی‌اَم؟ من زِینبم! اگر چه کَمی مختصر شدم آن زینبم که بی تو نکردم شبی سحر چون شَمع، آب، بی تو به شام و سحر شدم سنگین‌تَرین مُصیبتم این بود، بَعدِ تو با قاتِلانِ سَنگ‌دِلَت، همسفر شدم از کوچه‌های شام چه گویم برای تو؟ آماجِ سَنگ و طَعنه‌ی هَر رهگذر شدم هَر جا که تازیانه به اَطفال می‌زدند با یادِ مادرم، تنشان را سپر شدم 😭😭💔 @marsieh_madh
آنچه از من خواستی با کاروان آورده‌ام یک گلستان گل به رسم ارمغان آورده‌ام از در و دیوار عالم فتنه می‌بارید و من بی‌پناهان را بدین دارالامان آورده‌ام اندر این ره از جرس هم بانگ یاری برنخاست کاروان را تا بدین‌جا با فغان آورده‌ام تا نگویی زین سفر با دست خالی آمدم یک جهان درد و غم و سوز نهان آورده‌ام قصهٔ ویرانه شام ار نپرسی خوشتر است چون از آن گلزار، پیغام خزان آورده‌ام دیده بودم تشنگی از دل قرارت برده بود از برایت دامنی اشک روان آورده‌ام تا به دشت نینوا بهرت عزاداری کنم یک نیستان ناله و آه و فغان آورده‌ام تا نثارت سازم و گردم بلاگردان تو در کف خود از برایت نقد جان آورده‌ام تا دل مهرآفرینت را نرنجانم ز درد گوشه‌ای از درد دل را بر زبان آورده‌ام @marsieh_madh
برگشتم از رسالت انجام داده‌ام زخمی‌ترین پیمبر غمگین جاده‌ام ناباورانه از سفرم خیل خارها تبریک گفته‌اند به پای پیاده‌ام یا نیست باورم که در این خاک خفته‌ای یا بر مزار باور خود ایستاده‌ام بارانم و ز بام خرابه چکیده‌ام شرمندهٔ سه‌سالهٔ از دست داده‌ام زیر چراغ ماه سرت خواب رفته‌ام بر شانهٔ کجاوهٔ تو سر نهاده‌ام دل می‌زدم به آب و به آتش برای تو از خیمه‌ها بپرس که پروانه زاده‌ام چون ابر آب می‌شدم از آفتاب شام تا ذره‌ای خلل نرسد بر اراده‌ام @marsieh_madh
پیری زمین گیرم، صبوری ناخوش احوال حس می کنم افتاده ام از شیب گودال یادم نرفته ذوالجناح بی سوارت یادم نرفته دختران بی قرارت یادم نرفته سنگ بر آیینه ات خورد یادم نرفته چکمه ای بر سینه ات خورد یادم نرفته گریه ام سیلاب می شد طفلی رقیه پابه پایم آب می شد زهرا شدم، در تنگنا آتش گرفتم من زودتر از خیمه ها آتش گرفتم از کربلایت زخمی و بی بال رفتم با چشم هایی تار از گودال رفتم از حال و روزم بی خبر بودم برادر با شمر و خولی همسفر بودم برادر با دست خالی جنگ آن اغیار رفتم با چادر خاکی سر بازار رفتم زخم زبان از شهر پر نیرنگ خوردم در کوفه از شاگردهایم سنگ خوردم از ازدحام کوچه ها رنجید زینب از هم محلی، کم محلی دید زینب همسایه ای داغ دلم را تازه میکرد چادر نمازم را سرش اندازه میکرد خاکستر غم، بر سر من ریخت کوفه خورشید را از شاخه ای آویخت کوفه رفتم، برای ماندن اسلام رفتم با آستینی پاره شهر شام رفتم از خنده های ساربان رنجید زینب آخر سرِ دروازه را هم دید زینب از راه های سخت و بی برگشت رفتم با دست هایی بسته پای طشت رفتم پیراهنت را سوختم تا پس گرفتم با خونِ دل عمامه ات را پس گرفتم در قتلگاه غم، زمین گیرم برادر دارم به قتل صبر می میرم برادر @marsieh_madh
🏴 تو با هفتاد و دو یارت به روی نیزه ها رفتی و آوردی کنار خـویـش هفتاد و دو ملت را... ✍ شاعر: سید محمد حسین حسینی 🥀 @marsieh_madh 🥀
سلام ای عزیز دل ما حسین حبیبی تصدّق علینا حسین کس و کار ما آبرو دار ما همه ثروت ما ز دنیا حسین کسی حال مارا نپرسیده بود یکی یاد ما کرد..تنها حسین از آن دم که واشد زبانم به حرف.. به من گفت مادر..بگو یا حسین! زمین خورده بودم..به افتادنم.. همه خنده کردند..الا حسین بنا بود رسوای عالم شوم.. خرید آبروی گدا را حسین همه بنده هستند و مولا حسن همه عبد هستند و آقا حسین ضرر کردم از با همه بودنم.. رفاقت فقط با یکی!با حسین! نشستم به پایین مجلس ولی.. مرا برد بالای بالا حسین مرا میبری کربلا بازهم؟؟ مرا پر بده باز آنجا حسین زمین خوردی و مادرت ناله زد نزن دست و پا پیش زهرا حسین @marsieh_madh
شرح غمهای شما را چه کسی می فهمد روضه ی کرببلا را چه کسی می فهمد اینکه سلطان جهان بر بدنش جای کفن بوریا رفته خدا را چه کسی می فهمد تیغ و شمشیر مگر کم شده در کرببلا معنی سنگ و عصا را چه کسی می فهمد؟ غیر بابای، پسر اربن و اربا دیده چیدن تن به عبا را چه کسی می فهمد اینکه در اوج کرم باشی و مجبور شوی بزنی رو به گدا را چه کسی می فهمد؟ غیر سقا که شکوهش همه از غیرت بود ناله واعطشا را چه کسی می فهمد؟ جز دلِ سوخته ی عمه ی سادات، غمِ تن در دشت رها را چه کسی می فهمد غیر آن دختر گم گشته ی در صحرا،درد پای پر آبله ها را چه کسی می فهمد داغ شرمندگی خون خدا بر سر نی روبه روی اسرا را چه کسی می فهمد @marsieh_madh
1402/6/4 محبت علی و فاطمه حسین و حسن محبتی که پدر داده یادمان این است   محبتی که سرانجام در حساب و کتاب رسد به روز قیامت به دادمان این است   فقط ز درس الفبا ح س ی ن را بلدیم هزار شکر که سطح سوادمان این است   چه فرق می‌‌‌کند اصلاً عجم عرب غیره که اهل روضه شدیم و نژادمان این است   یکی زیارت دنیا یکی شفاعت حشر تمام خواهش دل‌های خادمان این است   بقیع می‌‌‌شود آباد مثل کرب‌وبلا خدا گواست که ما اعتقادمان این است @marsieh_madh
1402/6/8 ای از سفر برگشته بابا پیکرت کو؟ سیمرغ قاف عاشقی بال و پرت کو؟ بر روی شاخ نیزه‌ها گل کرده بودی حالا که پائین آمدی برگ و برت کو؟ از من نمی‌پرسی چه شد این چند روزه؟ از من نمی‌پرسی نشاط دخترت کو؟ آوای قرآن‌خواندنت لالایم بود قربان قرآن‌خواندن تو حنجرت کو؟ لب‌های من مثل لبت دارد ترک‌ها با این لب عطشان بگو آب‌آورت کو؟ کاری ندارم که چه شد موی سر من اما بگو بابای من موی سرت کو؟ می‌گفت عمه با عمامه رفته بودی حالا بگو عمامه پیغمبرت کو؟ بابا سراغ از گوشوار من نگیری من از تو پرسیدم مگر انگشترت کو؟ این چند روزه هر کسی سوی من آمد فریاد می‌زد خارجی پس زیورت کو؟ بعد از غروب واقعه همبازی‌ام نیست خیلی دلم تنگش شده پس اصغرت کو؟ @marsieh_madh
🏴 تو با هفتاد و دو یارت به روی نیزه ها رفتی و آوردی کنار خـویـش هفتاد و دو ملت را... ✍ شاعر: سید محمد حسین حسینی 🥀 @marsieh_madh 🥀
در این زمان که همه بی خیال آقایند خوشا کسی که بماند دچار هجرانش   کجاست چشم پر آبی که یار من باشد به اشکِ دیده شود داغدار هجرانش   ز بس که دوریِ کرب و بلا نصیبم شد نشسته بر سر و رویم غبار هجرانش   ⚫️ @marsieh_madh
ایوان نجف! باز دلم کرده هوایت رحمت به خلیلی که چنین کرده بنایت ای کاش کنم روبروی صحن تو سر خم مستانه به دور سر آقام بچرخم ای کعبه ی من، روی حیدر بهتر از وطن، کوی حیدر با بوی گنه آب و گلم ریخته برهم آقا نظری کن که دلم ریخته برهم دور از نجفت غرق بلا شد، شب و روزم تا کی من از این داغ نفسگیر بسوزم بر من خراب کن نگاهی یا ابوتراب کن نگاهی ⚫️ @marsieh_madh