eitaa logo
حسینیه (اشعار آیینی و مراثی اهل بیت)
1.1هزار دنبال‌کننده
799 عکس
550 ویدیو
7 فایل
هدف ؛ انتشار اشعار،مدایح و مراثی اهل‌بیت علیه السلام مکتوب،شنیداری و دیداری باشد که مورد قبول حضرت زهرا سلام الله علیها قرار گیرد هزینه استفاده #صلوات دوستان #شاعر اشعار زیبای خودتان را جهت ارائه در کانال ارسال کنید به ادمین کانال @Alirezanikoo_m
مشاهده در ایتا
دانلود
مولا که دو چشم حیدری وا می کرد یک لحظه نظر به هر دو دنیا می کرد اما  گهِ سِیر قامتت یا عباس با گردش سر، تـو را تماشا می کرد او با تو که تمرین منظم می کرد تصویر جوانی اش مجسم می کرد اما عجبا که ذوالفقار حیدر در پیش غضب‌های تو سر خم می کرد یک جلوه ز نور اهل بیت عباس است تکبیر سرور اهل بیت عباس است نامی که طلاکوب نمودست خدا بر تاج غرور اهل بیت عباس است قاسم نعمتی © اشعار آیینی 👇👇👇 @marsieh_madh ✋🇮🇷
یا علی! این کیست می‌آید شتابان سوی تو؟ با قدی رعنا و بازویی چنان بازوی تو؟ او که می‌آید تو احساس جوانی می‌کنی باز یاد رزم و شور پهلوانی می‌کنی آمده پیش تو تا مشق سپه‌داری کند تا به سبک حیدری تمرین کرّاری کند می‌زند زانو که رسمت را بیاموزد، علی! با چه شوقی بر لبانت چشم می‌دوزد، علی! مانده‌ام در بهت شاگردی که استادش تویی هم چراغ رفتن و هم نور ایجادش تویی بارها آن اسم زیبا را شنیدم من ولی چیز دیگر بود عباسی که تو گفتی علی! با صدایی مهربان گفتی: بیا عباس من! تیغ را بردار با نام خدا عباس من! نور چشمان علی! پیش پدر چرخی بزن شیرِ من! شمشیر را بالا ببر، چرخی بزن این چنین با هر دو دستت تیغ را حرکت بده دست چپ را هم به وزن تیغ خود عادت بده فکر کن هر حالتی بر جنگ حاکم می‌شود دستِ چپ، عباس من! یک وقت لازم می‌شود الامان از چشم شور و تیر پنهانی پسر! کاش می‌شد چشم‌هایت را بپوشانی پسر! بی‌نقاب ای جلوهٔ حُسن خدادادی نجنگ سعی کن تا می‌شود بی خُودِ فولادی نجنگ... تشنه‌ای، فهمیدم از آنجا که شیداتر شدی تا لبانت خشک شد عباس، زیباتر شدی... قاسم صرافان ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅   © اشعار آیینی 👇👇👇 @marsieh_madh ✋🇮🇷    ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
دوباره از نجف گفتم نسیمِ صبحگاهی را که پَر دادیم دلها را کبوترهایِ چاهی را زیارت‌نامه شد شعرم  همین که از علی گفتم شرافت میدهد این نام  کاغذهایِ کاهی را نه عالم بود نه آدم که آندَم دستِ حق می‌دوخت به قد و قامتِ مولا  قَبایِ پادشاهی را همیشه مادرم میگفت خلقت کارِ دستِ اوست که بر این سقفِ شب پاشیده پولکهایِ ماهی را میانِ نقطه‌هایِ نور   ماهی بی‌نظیر آمد شبم روز است حالا که امیر بنِ امیر آمد که هست اینکه علی دارد سرش را روی دامانش که بوسه می‌زنند از شوق امامان هم به دستانش خجالت می‌کشد مهتاب از نور جبینِ او حسودی می‌کند خورشید بر ماهِ شبستانش اگر بیرق بیافرازد اگر قامت بیاراید فلک را سقف بشکافد کجیِ تیغِ بُریانش که هست این سربه‌زیرِ بی‌نظیرِ شیرگیری که خیال فاطمه تخت است با او از عزیزانش تعالی‌لله از این چشم و تعالی‌الله از آن اَبرو که حیران میشود حتی علی از این کمان اَبرو شجاعت را شهامت را عَلَم را محترم کرده خدا نامِ بُلندش را به عِلیین عَلَم کرده برای خطی از مدحش که می‌خواهد خدا گوید مُرکب کرده دریا را درختان را قلم کرده پَری در زیر پایش  شَهپری هم رویِ خودِ اوست دو بال از جبرئیلش را خدا اینگونه کَم کرده دهان‌ها وا ، تپش‌ها تند ، بند آمد نَفس‌هاشان عرق می‌ریزد این لشکر  زمین انگار دَم کرده اگر جامه بِدَر کردند  اگر شلوار تَر کردند جوانیِ علی اینجاست اگر یک دشت رَم کرده کسی می‌آید از غوغایِ او عالم زمین گیر است اگر بَد می‌رَمَد لشکر  فقط تقصیرِ این شیر است حرم از روز روشن‌تر چه حاجت ماه را هرشب حرم وقتی که دارد نورِ بسم‌الله را هرشب من از نوری که دارد علقمه هر روز فهمیدم بغل می‌کرده این بِرکه جمالِ ماه را هرشب "به مژگانش سیه کرده" ... چه غوغا با مناجاتش  چه خوش با گریه تَر کرده سپاهِ شاه را هرشب زمانِ پاسداری‌اش  زمانِ آب آوردن فقط میگفت یازینب تمامِ راه را هرشب فقط از مَشک می‌پرسند طفلانِ پریشانش چه رازی داشت لبخندش که پیدا بود دندانش... حسن لطفی ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅   © اشعار آیینی 👇👇👇 @marsieh_madh ✋🇮🇷    ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
  تمام غصه‌ام این است ،پشت پا بخوری تو هم شبیه خودم نیزه بی هوا بخوری خدا کند که به فرقم نظر نیندازی هراس دارم از این عمق زخم جا بخوری! عزیز فاطمه مدیون زینبت کردم اگر که ثانیه ای غصه‌ی مرا بخوری شبیه من جگرت آب می‌شود وقتی به زیر تیغ وسنان حرص خیمه را بخوری خلاصه عرض کنم حرف تیرها این است قرار نیست که از آب کربلا بخوری!؟ وحیدقاسمی
18.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂مراسم عزاداری تاسوعا با حضور رئيس جمهور و مداحی حاج منصور ارضی 🍂 سخت است یل باشی ولی با دستِ بسته لعنت بر آن کس که غرورت را شکسته دیدند روی تو حرم حساس هستند با یک امان نامه غرورت را شکستند فامیلِ بد را تو نشد ساکت بسازی با آبرویت پیش ِ زینب کرد بازی اما تو فرزند امیرالمومنینی در معرفت آیینهٔ ام البنینی شمر و امیرش را چه رسوا ساختی تو آب دهان بر نامه اش انداختی تو گفتی که من تا آخرش پای حسینم با نوکری او امیر عالمینم ای کاش آقا دیده از دریا نبندد با ریسمان صبر دستم را نبندد ای کاش وقت حمله رویم را بگیرد ترسم که حکم صبر ، بازویم بگیرد سخت است یل باشی ولی با دست بسته بینی که نا محرم حریمت را شکسته من مرده باشم دست زینب را ببندند وقت زمین خوردن به ناموسم بخندند با تیر چشمانم الهی پاره باشد اما نبینم خواهرم آواره باشد من حاضرم نیزه به چشمانم نشیند اما کسی یک موی زینب را نبیند بر صورت من آی لشگر پا گذارید پوشیه را از روی زینب بر ندارید 🖋قاسم نعمتی مسجد ارک تهران 📝 | عضو شوید👇 ↳ @marsieh_madh
ای که نامت پناهِ عِلّیین پاشو از جا سپاهِ عِلّیین پاشو ای ماه، جلوه ی شب باش پاشو از جا، کفیل زینب باش پاشو تا سایه ی سرم باشی تا نگهبانِ معجرم باشی خواهرت آمده نگاهش کن تکیه بر چادرِ سیاهش کن آه... ای کُشته ی امان نامه سر فرو بردی از چه در جامه؟! زانویت را چرا بغل کردی؟! تو که بر قول خود عمل کردی خاطرت جمع، مردِ با احساس هیچ کس باورش نشد، عباس پاشو دلگرمی دلِ همه باش قوّتِ قلب آل فاطمه باش ماه من، بر رخت نقاب بزن حرز انداز زود، بر گردن کوفیان، چشمْ شور و نامردند تیرهای سه شعبه آوردند چشم هایت چقدر زیبایند بازوانت مرا تسلایند بوسه ی مرتضی بر آن خورده چشم هایت دل خدا برده من همین گونه هم پریشانم تو نباشی دگر چه می دانم... ... شاید از گریه غرقِ غم بشوم شاید اصلا اسیر هم بشوم شاید اصلا سرم شکسته شود دست من با طناب بسته شود شاید از روی تل نگاه کنم گریه، بالای قتلگاه کنم چه کنم گر حسین تنها شد؟! چه کنم قتلگاه غوغا شد؟! شاید اصلا مرا زمین بزنند کعب نی بر منِ حزین بزنند پاسبانِ نمازم، ای عباس تو نباشی چه سازم، ای عباس؟! محمد جواد شیرازی @marsieh_madh
اگر زمین بخورد، عرش را تکان بدهد کسی که سرو قدش سایه بر جنان بدهد به او همیشه مباهات می کند زینب به کوه شانه ی او تکیه آسمان بدهد به بارگاه پرش آسمان پناه آورد پناه عالمیان را پرش امان بدهد عجب نباشد اگر از خجالت آب شود شبیه مشک خودش جرعه جرعه جان بدهد جواب العطش خیمه را که مشک نداد جواب کودک بی شیر را کمان بدهد عقیق سرخ حسین از رکاب افتاده است نگین سرخ بهانه به ساربان بدهد بلند شو که پس از تو حسین می میرد تو دست و پا بزنی و حسین جان بدهد پس از تو آن که سرت را به دامنش دارد سر بریده به دامان این و آن بدهد پس از تو او سر خود را به طشت بگذارد پس از تو زلف حسین تو بوی نان بدهد لبی که بوسه روی دستهای تو می‌زد پس از تو بوسه به لبهای خیزران بدهد اگر شهید شوی گوشواره دق بکند رقیه رنگ رخش را به ارغوان بدهد محسن حنیفی @marsieh_madh
 مشک برداشت که سیراب کند دریا را  رفت تا تشنگی‌اش آب کـند دریا را  آب روشن شد و عکـس قمر افتاد در آب  ماه می‌خواست که مهتاب کند دریا را  تشنه می‌خواست ببیند لـب او را دریا  پس ننوشید که سیراب کند دریا را  کوفه شد علقمه، شقّ القمری دیگر دید  ماه افتاد که محراب کند دریا را  تـا خجالت بکشد، سرخ شود چهره آب  زخم می‌خورد که خوناب کند دریا را  ناگهان موج برآمد که رسید اقیانوس  تا در آغوش خودش خواب کند دریا را  آب مهریّه ی گل بود والّا خـورشید  در توان داشت که مرداب کند دریا را  روی دست تو ندیده است کسی دریا را  چون خدا خواست که نایاب کند دریا را  سیدحمیدرضا برقعی @marsieh_madh
enc_17228877564960738105197.mp3
3.7M
بزرگ نوکرا ابالفضله ، ام البنین مادر نوکر هاست❤️ | 📝 | عضو شوید👇 ↳ @marsieh_madh
علیهاالسلام علیه‌السلام 🔹نگاه تشنهٔ دریا🔹 بی‌تاب دوست بودی و پروا نداشتی در دل به غیر دوست تمنا نداشتی مادر! شنیده‌ام که تو در ازدحام زخم جز ذکر یا حبیب به لب‌ها نداشتی وقتی نسیم عشق وزیدن گرفته بود جز آرزوی دیدن زهرا نداشتی باور نمی‌کنم که در آن رستخیز درد دستی برای یاری مولا نداشتی آن لحظه می‌رسید به بالینت آفتاب اما دریغ، چشم تماشا نداشتی در مشک تشنه جرعهٔ آبی هنوز بود اما توان بردن آن را نداشتی تا خیمه‌های نور اگر آب می‌رسید شرم از نگاه تشنهٔ دریا نداشتی... 📝 📝 | عضو شوید👇 ↳ @marsieh_madh