eitaa logo
روضه رضوان
1.3هزار دنبال‌کننده
572 عکس
280 ویدیو
30 فایل
از عناوین جهان مرثیه خوان ما را بس اشعار اهل بیت علیهم السلام + مقتل عربی🌷 امیر حسین سعیدی پور آیدی ما 👈 @amir_saidi کپی فقط با ذکر لینک ⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
ته گودال تمام بدنش می سوزد خواهری دید عقیق یمنش می سوزد نیزه ها زیر حرارت همگی ذوب شدند بی سبب نیست جراحات تنش می سوزد کربلا ملک خودش بود، غریبی این جاست چه غریبانه کسی در وطنش می سوزد بی هوا نیزه ای آمد، همه مبهوت شدند بعد آن نیزه گمانم دهنش می سوزد ماجرای ته گودال مرا خواهد کشت دل من بیشتر از لب زدنش می سوزد گیرم اصلاً کفنی بر تن او پوشیدید قطعاً از داغی صحرا کفنش می سوزد عصر شد، کرب و بلا مثل مدینه شده بود بانویی گوشه ای از پیرهنش می سوزد @marsieha
۲۴.mp3
979.8K
🎙۱ این شعر فقط بایستی در اوج خوانده شود... از خواندن در ابتدای جلسه خودداری شود
۱ متن عربی👇👇👇 صاحَ الحُسَينُ عليه السلام‏: أما مِن مُغيثٍ يُغيثُنا لِوَجهِ اللّهِ تَعالى. أما مِن ذابٍّ يَذُبُّ عَن حَرَمِ رَسولِ اللّهِ! فَلَمّا سَمِعَ الحُرُّ بنُ يَزيدَ هذَا الكَلامَ، اضطَرَبَ قَلبُهُ، ودَمَعَت عَيناهُ فَخَرَجَ باكِيا مُتَضَرِّعا مَعَ غُلامٍ لَهُ تُركِيٍّ. وكانَ كَيفِيَّةُ انتِقالِهِ إلَى الحُسَينِ عليه السلام أنَّهُ لَمّا سَمِعَ هذَا الكَلامَ مِنَ الحُسَينِ عليه السلام أتى إلى عُمَرَ بنِ سَعدٍ، فَقالَ لَهُ: أمُقاتِلٌ أنتَ هذَا الرَّجُلَ؟ قالَ: إي وَاللّهِ! قِتالًا شَديدا أيسَرُهُ أن تَسقُطَ الرُّؤوسُ وتَطيحَ الأَيدي، فَقالَ: أما لَكُم في واحِدَةٍ مِنَ الخِصالِ الَّتي عَرَضَ عَلَيكُم رِضىً؟ فَقالَ: وَاللّهِ لَو كانَ الأَمرُ إلَيَّ لَفَعَلتُ، ولكِنَّ أميرَكَ قَد أبى ذلِكَ.فَقالَ لَهُ رَجُلٌ مِن قَومِهِ: يا أبا يَزيدَ! إنَّ أمرَكَ لَمُريبٌ، فَمَا الَّذي تُريدُ؟ قالَ: وَاللّهِ إنّي اخَيِّرُ نَفسي بَينَ الجَنَّةِ وَالنّارِ، ووَاللّهِ لا أختارُ عَلَى الجَنَّةِ شَيئا ولَو قُطِّعتُ وحُرِّقتُ. ثُمَّ ضَرَبَ فَرَسَهُ، ولَحِقَ بِالحُسَينِ عليه السلام مَعَ غُلامِهِ التُّركِيِّ، فَقالَ: يَابنَ رَسولِ اللّهِ، جَعَلَنِيَ اللّهُ فِداكَ! إنّي صاحِبُكَ الَّذي حَبَستُكَ عَنِ الرُّجوعِ، وسايَرتُكَ فِي الطَّريقِ، وجَعجَعتُ بِكَ في هذَا المَكانِ، وَاللّهِ الَّذي لا إلهَ إلّا هُوَ، ما ظَنَنتُ القَومَ يَرُدّونَ عَلَيكَ ما عَرَضتَ عَلَيهِم، ولا يَبلُغونَ بِكَ هذِهِ المَنزِلَةَ، وإنّي لَو سَوَّلَت لي نَفسي أنَّهُم يَقتُلونَكَ ما رَكِبتُ هذا مِنكَ، وإنّي قَد جِئتُكَ تائِبا إلى رَبّي مِمّا كانَ مِنّي، ومُواسيكَ بِنَفسي حَتّى أموتَ بَينَ يَدَيكَ، أفَتَرى ذلِكَ لي تَوبَةً؟ قالَ: نَعَم! يَتوبُ اللّهُ عَلَيكَ ويَغفِرُ لَكَ، مَا اسمُكَ؟ قالَ: أنَا الحُرُّ، قالَ: أنتَ الحُرُّ كَما سَمَّتكَ امُّكَ، أنتَ الحُرُّ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ؛ انزِل، فَقالَ: أنَا لَكَ فارِسا خَيرٌ مِنّي لَكَ راجِلًا، اقاتِلُهُم عَلى فَرَسي ساعَةً، وإلَى النُّزولِ ما يَصيرُ أمري. ثُمَّ قالَ: يَابنَ رَسولِ اللّهِ! كُنتُ أوَّلَ خارِجٍ عَلَيكَ، فَائذَن لي أن أكونَ أوَّلَ قَتيلٍ بَينَ يَدَيكَ، فَلَعَلّي أن أكونَ مِمَّن يُصافِحُ جَدَّكَ مُحَمَّداً غَداً فِي القِيامَةِ. فَقالَ لَهُ الحُسَينُ عليه السلام: إن شِئتَ فَأَنتَ مِمَّن تابَ اللّهُ عَلَيهِ وهُوَ التَّوّابُ الرَّحيمُ. فَكانَ أوَّلَ مَن تَقَدَّمَ إلى بِرازِ القَومِ الحُرُّ بنُ يَزيدَ الرِّياحِيُّ، فَأَنشَدَ في بِرازِهِ: إنّي أنَا الحُرُّ ومَأوىَ الضَّيف ِ أضرِبُ في أعناقِكُم بِالسَّيفِ‏ عَن خَيرِ مَن حَلَّ بِوادِي الخَيفِ أضرِبُكُم ولا أرى مِن حَيف‏ ثُمَّ لَم يَزَل يُقاتِلُ حَتّى قُتِلَ، فَاحتَمَلَهُ أصحابُ الحُسَينِ عليه السلام حَتّى وَضَعوهُ بَينَ يَدَيِ الحُسَينِ عليه السلام وبِهِ رَمَقٌ، فَجَعَلَ الحُسَينُ عليه السلام يَمسَحُ التُّرابَ عَن وَجهِهِ، وهُوَ يَقولُ لَهُ: أنتَ الحُرُّ كَما سَمَّتكَ بِهِ امُّكَ، أنتَ الحُرُّ فِي الدُّنيا و أنتَ الحُرُّ فِي الآخِرَة. 📚مقتل الحسين خوارزمی ج۲ ص۹
ترجمه مقتل👇👇👇 🔸امام حسين عليه السلام بانگ زد: «آيا ياورى نيست كه ما را به خاطر رضاى خداى متعال، يارى دهد. آيا مدافعى نيست كه از حرم پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، دفاع كند؟!». هنگامى كه حُرّ بن يزيد، اين سخن را شنيد، دلش مضطرب و چشمانش اشكبار شد و گريان و نالان، با غلام تُركش، بيرون آمد. چگونگى رفتنش به سوى حسين عليه السلام، اين گونه بود كه چون اين سخن را از حسين عليه السلام شنيد، نزد عمر بن سعد آمد و به او گفت: آيا تو مى‏خواهى با اين مرد، بجنگى؟! عمر گفت: به خدا سوگند، آرى؛ چنان جنگى كه آسان‏ترين بخش آن، انداختن سرها و افتادن دست‏ها باشد. حُر گفت: آيا هيچ يك از پيشنهادهاى ايشان، شما را راضى نمى‏كند؟ عمر سعد گفت: به خدا سوگند، اگر كار به دست من بود، [صلح‏] مى‏كردم؛ امّا فرمانده‏ات [عبيد اللّه‏] از آن، خوددارى مى‏كند. سپس حُر جلو رفت و از مردم، كناره گرفت و به مردى از قبيله‏اش به نام قُرّة بن قيس كه همراه او بود، گفت: اى قُرّه! آيا امروز، اسبت را آب داده‏اى؟ گفت: نه. گفت: آيا نمى‏خواهى كه به او آب بنوشانى؟ قُرّه مى‏گويد: به خدا سوگند، گمان بردم كه او مى‏خواهد كنار بكِشد و در جنگ، حاضر نشود و خوش ندارد كه من، او را در حال چنين كارى ببينم، مبادا كه گزارش دهم. به او گفتم: به اسبم آب نداده‏ ام. مى‏روم تا به او آب بدهم. از آن جا كه حُر بود، دور شدم. به خدا سوگند، اگر مرا از قصد خود آگاه مى‏كرد، همراه او به سوى حسين عليه السلام مى‏رفتم. حُر، كم كم خود را [به حسين عليه السلام‏] نزديك مى‏كرد. مردى از قبيله‏اش به او گفت: اى ابا يزيد! كارت مشكوك است. چه مى‏خواهى بكنى؟ حُر گفت: به خدا سوگند، خود را ميان بهشت و دوزخ مى‏بينم و به خدا سوگند، هيچ چيز را بر بهشتْ ترجيح نمى‏دهم، حتّى اگر تكّه تكّه و سوزانده شوم. آن گاه اسبش را هِى زد و با غلام تركش به حسين عليه السلام پيوست و گفت: خدا، مرا فدايت كند، اى فرزند پيامبر خدا! من، همانم كه تو را از برگشتن، باز داشتم و همراهت در راه آمدم و تو را وادار به فرود آمدن در اين جا كردم. به خدايى كه جز او خدايى نيست، گمان نمى‏كردم كه اينان، پيشنهادت را نپذيرند و كارت را به اين جا برسانند. اگر پى مى‏بردم كه آنان مى‏خواهند تو را بكُشند، اين كار را با تو نمى‏كردم. من اكنون با توبه از گذشته‏ام به درگاه خدا، نزد تو آمده‏ام و تو را با جانم يارى مى‏دهم تا پيشِ روى تو بميرم. آيا در اين براى من، توبه‏اى هست؟ حسين عليه السلام فرمود: «آرى. خدا، توبه‏ات را مى‏پذيرد و تو را مى‏آمرزد. نامت چيست؟». گفت: من، حُر هستم. فرمود: تو «حُر (آزاده) هستى، همان گونه‏اى كه مادرت تو را ناميده است. تو در دنيا و آخرت، آزاده هستى. فرود بيا». حُر گفت: من، سواره باشم، برايت بهتر است تا پياده باشم. لَختى سوار بر اسبم، با آنان مى‏جنگم و در پايان كارم، به فرود (شهادت)، خواهد انجاميد. سپس گفت: اى فرزند پيامبر خدا! من نخستين كسى هستم كه بر تو بيرون آمد. پس اجازه بده تا نخستين كشته‏ پيشِ روى تو باشم تا شايد از مصافحه كنندگان با جدّت محمّد صلى الله عليه و آله در فرداى قيامت باشم. حسين عليه السلام به او فرمود: «اگر بخواهى، سخنى نيست، كه تو از كسانى هستى كه خداوند، توبه‏شان را مى‏پذيرد؛ چرا كه او توبه‏پذيرِ مهربان است». نخستين كسى كه پا به ميدان نهاد و به نبرد تن به تن با دشمن پرداخت، حُرّ بن يزيد رياحى بود كه به گاه بيرون آمدنش براى هماوردى، چنين خواند: من، بى‏گمان، آزاده‏ام و پناه ميهمانان‏ امّا گردنِ‏ شما را با شمشير مى‏زنم. به دفاع از بهترين ساكنان خَيف شما را مى‏زنم و در آن، هيچ ستمى نمى‏بينم. همچنين روايت شده كه چون حُر به حسين عليه السلام پيوست، حُر چهل سوار و پياده را نيز كُشت و همچنان مى‏جنگيد تا آن كه اسبش را پِى كردند و پياده مانْد؛ امّا همچنان مى‏جنگيد و مى‏گفت: اگر اسبم را پِى مى‏كنيد، من فرزندى آزاده‏ام‏ شجاع‏تر از شير شرزه. و به گاه حمله، ناتوان نيستم‏ بلكه هنگام فرار ديگران، استوار مى‏ايستم. آن گاه، جنگيد تا كشته شد. ياران حسين عليه السلام او را بُردند و در حالى كه هنوز رَمقى داشت، پيشِ روى حسين عليه السلام نهادند. امام عليه السلام، غبار از چهره‏اش پاك كرد و فرمود: «تو آزاده‏اى، همان گونه كه مادرت تو را ناميده است. تو در دنيا و آخرت، آزاده ‏اى». 📚 مقتل الحسين عليه السلام للخوارزمي: ج ۲ ص ۹ @marsieha
۲ 🔹كانَ فيمَن بُعِثَ إلَيهَ [إلَى الحُسَينِ عليه السلام‏] الحُرُّ بنُ يَزيدَ الحَنظَلِيُّ ثُمَّ النَّهشَلِيُّ عَلى‏ خَيلٍ، فَلَمّا سَمِعَ ما يَقولُ الحُسَينُ عليه السلام، قالَ لَهُم: ألا تَقبَلونَ مِن هؤُلاءِ ما يَعرِضونَ عَلَيكُم؟ وَاللَّهِ لَو سَأَلَكُم هذَا التُّركُ وَالدَّيلَمُ ما حَلَّ لَكُم أن تَرُدّوهُ، فَأَبَوا إلّاعَلى‏ حُكُمِ ابنِ زِيادٍ. فَصَرَفَ الحُرُّ وَجهَ فَرَسِهِ وَانطَلَقَ إلَى الحُسَينِ عليه السلام وأصحابِهِ، فَظَنّوا أنَّهُ إنَّما جاءَ لِيُقاتِلَهُم، فَلَمّا دَنا مِنهُم قَلَبَ تُرسَهُ وسَلَّمَ عَلَيهِم، ثُمَّ كَرَّ عَلى‏ أصحابِ ابنِ زِيادٍ فَقاتَلَهُم، فَقَتَلَ مِنهُم رَجُلَينِ، ثُمَّ قُتِلَ رَحمَةُ اللَّهِ عَلَيهِ. 🔸به نقل از هلال بن يَساف: ميان كسانى كه به سوى حسين عليه السلام روانه شدند، حُرّ بن يزيد حنظلى نَهشَلى بود كه فرماندهىِ سوارانى را به عهده داشت. او هنگامى كه پيشنهاد حسين عليه السلام را شنيد، به سپاه ابن زياد گفت: چرا آنچه را به شما پيشنهاد مى‏دهند، نمى‏پذيريد؟ به خدا سوگند، اگر ترك و ديلم هم چنين چيزى را از شما مى‏خواستند، برايتان روا نبود كه آن را رد كنيد. امّا آنان، جز به تن در دادن حسين عليه السلام به حكم ابن زياد، راضى نشدند. حُر نيز روى اسبش را چرخاند و به سوى حسين عليه السلام و يارانش رفت، به گونه‏اى كه آنان (ياران امام عليه السلام)، گمان بُردند كه او به جنگ با ايشان آمده است؛ امّا چون به آنان نزديك شد، سپرش را واژگون كرد و بر آنان، سلام داد و سپس به ياران ابن زياد، حمله كرد و با آنان جنگيد و دو تن از آنان را كُشت و سپس به شهادت رسيد. رحمت خدا بر او باد! 📚تاریخ طبری ج۵ ص۳۹۲ @marsieha
۳ 🔹ضَرَبَ الحُرُّ بنُ يَزيدَ فَرَسَهُ، وجازَ عَسكَرَ عُمَرَ بنِ سَعدٍ لَعَنَهُ اللَّهُ إلى‏ عَسكَرِ الحُسَينِ عليه السلام، واضِعاً يَدَهُ عَلى‏ رَأسِهِ، وهُوَ يَقولُ: اللَّهُمَّ إلَيكَ انيبُ فَتُب عَلَيَّ؛ فَقَد أرعَبتُ قُلوبَ أولِيائِكَ وأولادِ نَبِيِّكَ. يَابنَ رَسولِ اللَّهِ، هَل لي مِن تَوبَةٍ؟ قالَ: نَعَم، تابَ اللَّهُ عَلَيكَ. قالَ: يَابنَ رَسولِ اللَّهِ! أتَأذَنُ لي فَاقاتِلَ عَنكَ؟ فَأَذِنَ لَهُ، فَبَرَزَ وهُوَ يَقولُ: أضرِبُ في أعناقِكُم بِالسَّيفِ عَن خَيرِ مَن حَلَّ بِلادَ الخَيفِ‏ فَقَتَلَ مِنهُم ثَمانِيَةَ عَشَرَ رَجُلًا ثُمَّ قُتِلَ، فَأَتاهُ الحُسَينُ عليه السلام ودَمُهُ يَشخَبُ، فَقالَ: بَخٍ بَخٍ يا حُرُّ، أنتَ حُرٌّ كَما سُمِّيتَ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ، ثُمَّ أنشَأَ الحُسَينُ عليه السلام يَقولُ: لَنِعمَ الحُرُّ حُرُّ بَني رِياحِ ونِعمَ الحُرُّ مُختَلَفُ الرِّماحِ‏ ونِعمَ الحُرُّ إذ نادى‏ حُسَيناً فَجادَ بِنَفسِهِ عِندَ الصَّباحِ‏ 🔸حُرّ بن يزيد، اسبش را هِى كرد و از لشكر عمر بن سعد- كه خدا، لعنتش كند-،عبور كرد و به لشكر حسين عليه السلام رسيد، در حالى كه دستش را بر سرش نهاده بود و مى‏گفت: خدايا! به سوى تو باز مى‏گردم. تو هم توبه‏ام را بپذير كه من، دل‏هاى دوستان تو و فرزندان پيامبرت را لرزانده‏ام. اى فرزند پيامبر خدا! آيا من مى‏توانم توبه كنم؟ امام عليه السلام فرمود: «آرى. خداوند، توبه‏ات را پذيرفت». حُر گفت: اى فرزند پيامبر خدا! آيا اجازه مى‏دهى برايت بجنگم؟ امام عليه السلام، اجازه فرمود. او به ميدان آمد، در حالى كه چنين رَجَز خواند: من، گردن‏هايتان را با شمشير مى‏زنم‏ در راه بهترين ساكن سرزمين خَيف (صحراى مكّه). آن گاه، هجده تن از آنان را كُشت و سپس، كشته شد. امام حسين عليه السلام نزد او- كه خون از بدنش جارى بود- آمد و فرمود: «به به! اى حُر! تو در دنيا و آخرت، حُرّى (آزاده‏اى)، همان گونه كه چنين ناميده شده‏اى». سپس امام حسين عليه السلام، چنين سرود: بهترين آزاده، حُرّ رياحى است‏ و چه آزاده‏اى، كه جايگاه آمد و شدِ نيزه ‏ها! و چه خوب آزاده ‏اى كه چون حسين، نداد داد در نخستين ساعات صبح، جان خود را فدا كرد. 📚امالی شیخ صدوق ص ۲۲۳ @marsieha
437.4K
نکات مهم در سه مقتل بالا👆👆👆
۲۵.mp3
3.21M
🎙شعر زمزمه
۲۶.mp3
1.26M
گوشواره چیست؟