eitaa logo
روضه رضوان
1.3هزار دنبال‌کننده
573 عکس
280 ویدیو
30 فایل
از عناوین جهان مرثیه خوان ما را بس اشعار اهل بیت علیهم السلام + مقتل عربی🌷 امیر حسین سعیدی پور آیدی ما 👈 @amir_saidi کپی فقط با ذکر لینک ⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
ای مظهر عفو خدا حرّ گنه کار آمده دست از دو عالم شسته و از بهر ایثار آمده من بنده ات را بنده ام من از رخت شرمنده ام در پای تو پاینده ام یار توام تا زنده ام دل از دل و جان کنده ام لطفی که من درمانده ام درمانده ای درمحضرت با چشم خونبار آمده ای مظهر عفو خدا حرّ گنه کار آمده من عاشق روی توام زنجیری موی توام گرم هیاهوی توام خاک سر کوی توام لب تشنه جوی توام سرباز اردوی توام اینک برای یاریت یار آمده یار آمده ای مظهر عفو خدا حرّ گنه کار آمده زار و پریشان آمدم با جرم و عصیان آمدم با چشم گریان آمدم در کوی جانان آمدم بر دادن جان آمدم در بحر غفران آمدم جام دلم از کوثر عشق تو سرشار آمده ای مظهر عفو خدا حرّ گنه کار آمده این اشک و آهم یا حسین بار گناهم یا حسین من بی پناهم یا حسین دادی تو راهم یا حسین بنما نگاهم یا حسین عفو از تو خواهم یا حسین لطفی که از ره مانده ای با حالت زار آمده ای مظهر عفو خدا حرّ گنه کار آمده ای بحر احسان و عطا از تو عطا از من خطا از من جفا از تو صفا من حرّ بی مهر و وفا کردم به مولایم جفا ای نور چشم مصطفی از خجلت عصیان خود روزم شب تار آمده ای مظهر عفو خدا حرّ گنه کار آمده تو شمع و من پروانه ام از عشق تو دیوانه ام پر شد ز غم پیمانه ام خاک در این خانه ام کوه گنه بر شانه ام ای جان و ای جانانه ام در دام عشق تو دل و جانم گرفتار آمده ای مظهر عفو خدا حرّ گنه کار آمده حاج غلامرضا سازگار
فرمانده بودی آمدی سرباز دین باشی دُر باشی و حر باشی و مرد آفرین باشی از حضرت زهرا شفاعت را طلب داری باید بگویم هر چه داری از ادب داری چون در حقیقت حضرت زهرا نگاهت کرد با یک نظر فرمانده کل سپاهت کرد معنی حر کربلا این طور شد ساده هر کس که زهرا شد خریدارش، شد آزاده نعلین را در کربلا انداختی بر دوش یعنی به فرمانت شدم آقا سرا پا گوش سرباز اربابی و حکم آمد از آن بالا فرماندهی لشکر صدیقه کبرا تو در حقیقت چون که بر ارباب پیوستی روز نخستین راه را روی خودت بستی روز نخستین صحبت ارباب پاکت کرد روز دهم تاثیر کرد و سینه چاکت کرد پیوستنت تاریخ را یک دفعه برگرداند بیش از همه این بازگشتن شمر را سوزاند یک بار با برگشتنت یک بار با جنگت یعنی دو دفعه شمر افتاده ست در چنگت فرمانده محض سپاه توبه کارانی از این جهت درد مرا هم خوب می دانی یک آیت از مجموع اعجاز حسینی تو چون اولین سردارِ سرباز حسینی تو در کربلا از این جهت مثل علی هستی که بر سر خود دستمال زرد را بستی آن دستمالی که حسین از مادرش دارد حر مثل سربندی همان را بر سرش دارد پیداست بر انگشتر کرب و بلا درّی زهرا خریدار تو شد ازاین جهت حرّی یعنی گریز روضه حر می شود کوچه یعنی از آن نامردها پُر می شود کوچه
سوارِ گمشده را از میان راه گرفتی چه ساده صید خودت را به یک نگاه گرفتی که گفته کشتی نوحی، تو مهربان تر از اویی که حرِّ بد شده را هم تو در پناه گرفتی چنان به سینه فشردی مرا که جز تو اگر بود حسین فاطمه! می گفتم اشتباه گرفتی منم خسوف سیاهی که روی برگ دل تو غبار غصه کشیدم و مثل ماه گرفتی من آمدم که تو را با سپاه و تیغ بگیرم مرا به تیر نگاهی تو بی سپاه گرفتی بگو چرا نشوم آب که دست یخ زده ام را دویدی و نرسیده به خیمه گاه گرفتی چنان تبسم گرمی نشانده ای به لبانت که از دل نگرانم مجال آه گرفتی رسید زخم سرم تا به دستمال سفیدت تو شرم را هم از این صورت سیاه گرفتی قاسم صرافان
🦋🌸 استفاده بهینه از کانال با قابلیت جستجو🔍🔍🔍 ☘☘هشتک های استفاده از مناسبتها☘☘ صلی الله علیه و آله و سلم علیهاسلام عليه السلام عليه السلام عليه السلام عليه السلام عليه السلام عليها سلام عليه السلام عليها السلام علیهاسلام علیهاسلام عليه السلام عليه السلام عليه السلام عليه السلام عليه السلام عليه السلام عليه السلام عليه السلام عليه السلام عليه السلام عليه السلام عليه السلام عليه السلام عليه السلام 🌻🌹 عجل الله تعالی فرجه الشریف مناسبت‌های خاص؛ علیها السلام علیها السلام علیه السلام نکته : اینکه مثلا در مورد حضرت زهرا می بایست روی این لینک ضربه بزنید که موارد زیادی را می آورد و به هر کدام که رسیدید دقت کنید که در پایین آن یکی از این موارد ذکر شده یا شعر آمده یا و یا و یا و حتی موارد دیگری ذکر شده که متناسب با آن فایل را استفاده نمایید. @marsieha
۱ متن عربی👇👇👇 صاحَ الحُسَينُ عليه السلام‏: أما مِن مُغيثٍ يُغيثُنا لِوَجهِ اللّهِ تَعالى. أما مِن ذابٍّ يَذُبُّ عَن حَرَمِ رَسولِ اللّهِ! فَلَمّا سَمِعَ الحُرُّ بنُ يَزيدَ هذَا الكَلامَ، اضطَرَبَ قَلبُهُ، ودَمَعَت عَيناهُ فَخَرَجَ باكِيا مُتَضَرِّعا مَعَ غُلامٍ لَهُ تُركِيٍّ. وكانَ كَيفِيَّةُ انتِقالِهِ إلَى الحُسَينِ عليه السلام أنَّهُ لَمّا سَمِعَ هذَا الكَلامَ مِنَ الحُسَينِ عليه السلام أتى إلى عُمَرَ بنِ سَعدٍ، فَقالَ لَهُ: أمُقاتِلٌ أنتَ هذَا الرَّجُلَ؟ قالَ: إي وَاللّهِ! قِتالًا شَديدا أيسَرُهُ أن تَسقُطَ الرُّؤوسُ وتَطيحَ الأَيدي، فَقالَ: أما لَكُم في واحِدَةٍ مِنَ الخِصالِ الَّتي عَرَضَ عَلَيكُم رِضىً؟ فَقالَ: وَاللّهِ لَو كانَ الأَمرُ إلَيَّ لَفَعَلتُ، ولكِنَّ أميرَكَ قَد أبى ذلِكَ.فَقالَ لَهُ رَجُلٌ مِن قَومِهِ: يا أبا يَزيدَ! إنَّ أمرَكَ لَمُريبٌ، فَمَا الَّذي تُريدُ؟ قالَ: وَاللّهِ إنّي اخَيِّرُ نَفسي بَينَ الجَنَّةِ وَالنّارِ، ووَاللّهِ لا أختارُ عَلَى الجَنَّةِ شَيئا ولَو قُطِّعتُ وحُرِّقتُ. ثُمَّ ضَرَبَ فَرَسَهُ، ولَحِقَ بِالحُسَينِ عليه السلام مَعَ غُلامِهِ التُّركِيِّ، فَقالَ: يَابنَ رَسولِ اللّهِ، جَعَلَنِيَ اللّهُ فِداكَ! إنّي صاحِبُكَ الَّذي حَبَستُكَ عَنِ الرُّجوعِ، وسايَرتُكَ فِي الطَّريقِ، وجَعجَعتُ بِكَ في هذَا المَكانِ، وَاللّهِ الَّذي لا إلهَ إلّا هُوَ، ما ظَنَنتُ القَومَ يَرُدّونَ عَلَيكَ ما عَرَضتَ عَلَيهِم، ولا يَبلُغونَ بِكَ هذِهِ المَنزِلَةَ، وإنّي لَو سَوَّلَت لي نَفسي أنَّهُم يَقتُلونَكَ ما رَكِبتُ هذا مِنكَ، وإنّي قَد جِئتُكَ تائِبا إلى رَبّي مِمّا كانَ مِنّي، ومُواسيكَ بِنَفسي حَتّى أموتَ بَينَ يَدَيكَ، أفَتَرى ذلِكَ لي تَوبَةً؟ قالَ: نَعَم! يَتوبُ اللّهُ عَلَيكَ ويَغفِرُ لَكَ، مَا اسمُكَ؟ قالَ: أنَا الحُرُّ، قالَ: أنتَ الحُرُّ كَما سَمَّتكَ امُّكَ، أنتَ الحُرُّ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ؛ انزِل، فَقالَ: أنَا لَكَ فارِسا خَيرٌ مِنّي لَكَ راجِلًا، اقاتِلُهُم عَلى فَرَسي ساعَةً، وإلَى النُّزولِ ما يَصيرُ أمري. ثُمَّ قالَ: يَابنَ رَسولِ اللّهِ! كُنتُ أوَّلَ خارِجٍ عَلَيكَ، فَائذَن لي أن أكونَ أوَّلَ قَتيلٍ بَينَ يَدَيكَ، فَلَعَلّي أن أكونَ مِمَّن يُصافِحُ جَدَّكَ مُحَمَّداً غَداً فِي القِيامَةِ. فَقالَ لَهُ الحُسَينُ عليه السلام: إن شِئتَ فَأَنتَ مِمَّن تابَ اللّهُ عَلَيهِ وهُوَ التَّوّابُ الرَّحيمُ. فَكانَ أوَّلَ مَن تَقَدَّمَ إلى بِرازِ القَومِ الحُرُّ بنُ يَزيدَ الرِّياحِيُّ، فَأَنشَدَ في بِرازِهِ: إنّي أنَا الحُرُّ ومَأوىَ الضَّيف ِ أضرِبُ في أعناقِكُم بِالسَّيفِ‏ عَن خَيرِ مَن حَلَّ بِوادِي الخَيفِ أضرِبُكُم ولا أرى مِن حَيف‏ ثُمَّ لَم يَزَل يُقاتِلُ حَتّى قُتِلَ، فَاحتَمَلَهُ أصحابُ الحُسَينِ عليه السلام حَتّى وَضَعوهُ بَينَ يَدَيِ الحُسَينِ عليه السلام وبِهِ رَمَقٌ، فَجَعَلَ الحُسَينُ عليه السلام يَمسَحُ التُّرابَ عَن وَجهِهِ، وهُوَ يَقولُ لَهُ: أنتَ الحُرُّ كَما سَمَّتكَ بِهِ امُّكَ، أنتَ الحُرُّ فِي الدُّنيا و أنتَ الحُرُّ فِي الآخِرَة. 📚مقتل الحسين خوارزمی ج۲ ص۹
۲ 🔹كانَ فيمَن بُعِثَ إلَيهَ [إلَى الحُسَينِ عليه السلام‏] الحُرُّ بنُ يَزيدَ الحَنظَلِيُّ ثُمَّ النَّهشَلِيُّ عَلى‏ خَيلٍ، فَلَمّا سَمِعَ ما يَقولُ الحُسَينُ عليه السلام، قالَ لَهُم: ألا تَقبَلونَ مِن هؤُلاءِ ما يَعرِضونَ عَلَيكُم؟ وَاللَّهِ لَو سَأَلَكُم هذَا التُّركُ وَالدَّيلَمُ ما حَلَّ لَكُم أن تَرُدّوهُ، فَأَبَوا إلّاعَلى‏ حُكُمِ ابنِ زِيادٍ. فَصَرَفَ الحُرُّ وَجهَ فَرَسِهِ وَانطَلَقَ إلَى الحُسَينِ عليه السلام وأصحابِهِ، فَظَنّوا أنَّهُ إنَّما جاءَ لِيُقاتِلَهُم، فَلَمّا دَنا مِنهُم قَلَبَ تُرسَهُ وسَلَّمَ عَلَيهِم، ثُمَّ كَرَّ عَلى‏ أصحابِ ابنِ زِيادٍ فَقاتَلَهُم، فَقَتَلَ مِنهُم رَجُلَينِ، ثُمَّ قُتِلَ رَحمَةُ اللَّهِ عَلَيهِ. 🔸به نقل از هلال بن يَساف: ميان كسانى كه به سوى حسين عليه السلام روانه شدند، حُرّ بن يزيد حنظلى نَهشَلى بود كه فرماندهىِ سوارانى را به عهده داشت. او هنگامى كه پيشنهاد حسين عليه السلام را شنيد، به سپاه ابن زياد گفت: چرا آنچه را به شما پيشنهاد مى‏دهند، نمى‏پذيريد؟ به خدا سوگند، اگر ترك و ديلم هم چنين چيزى را از شما مى‏خواستند، برايتان روا نبود كه آن را رد كنيد. امّا آنان، جز به تن در دادن حسين عليه السلام به حكم ابن زياد، راضى نشدند. حُر نيز روى اسبش را چرخاند و به سوى حسين عليه السلام و يارانش رفت، به گونه‏اى كه آنان (ياران امام عليه السلام)، گمان بُردند كه او به جنگ با ايشان آمده است؛ امّا چون به آنان نزديك شد، سپرش را واژگون كرد و بر آنان، سلام داد و سپس به ياران ابن زياد، حمله كرد و با آنان جنگيد و دو تن از آنان را كُشت و سپس به شهادت رسيد. رحمت خدا بر او باد! 📚تاریخ طبری ج۵ ص۳۹۲ @marsieha
۳ 🔹ضَرَبَ الحُرُّ بنُ يَزيدَ فَرَسَهُ، وجازَ عَسكَرَ عُمَرَ بنِ سَعدٍ لَعَنَهُ اللَّهُ إلى‏ عَسكَرِ الحُسَينِ عليه السلام، واضِعاً يَدَهُ عَلى‏ رَأسِهِ، وهُوَ يَقولُ: اللَّهُمَّ إلَيكَ انيبُ فَتُب عَلَيَّ؛ فَقَد أرعَبتُ قُلوبَ أولِيائِكَ وأولادِ نَبِيِّكَ. يَابنَ رَسولِ اللَّهِ، هَل لي مِن تَوبَةٍ؟ قالَ: نَعَم، تابَ اللَّهُ عَلَيكَ. قالَ: يَابنَ رَسولِ اللَّهِ! أتَأذَنُ لي فَاقاتِلَ عَنكَ؟ فَأَذِنَ لَهُ، فَبَرَزَ وهُوَ يَقولُ: أضرِبُ في أعناقِكُم بِالسَّيفِ عَن خَيرِ مَن حَلَّ بِلادَ الخَيفِ‏ فَقَتَلَ مِنهُم ثَمانِيَةَ عَشَرَ رَجُلًا ثُمَّ قُتِلَ، فَأَتاهُ الحُسَينُ عليه السلام ودَمُهُ يَشخَبُ، فَقالَ: بَخٍ بَخٍ يا حُرُّ، أنتَ حُرٌّ كَما سُمِّيتَ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ، ثُمَّ أنشَأَ الحُسَينُ عليه السلام يَقولُ: لَنِعمَ الحُرُّ حُرُّ بَني رِياحِ ونِعمَ الحُرُّ مُختَلَفُ الرِّماحِ‏ ونِعمَ الحُرُّ إذ نادى‏ حُسَيناً فَجادَ بِنَفسِهِ عِندَ الصَّباحِ‏ 🔸حُرّ بن يزيد، اسبش را هِى كرد و از لشكر عمر بن سعد- كه خدا، لعنتش كند-،عبور كرد و به لشكر حسين عليه السلام رسيد، در حالى كه دستش را بر سرش نهاده بود و مى‏گفت: خدايا! به سوى تو باز مى‏گردم. تو هم توبه‏ام را بپذير كه من، دل‏هاى دوستان تو و فرزندان پيامبرت را لرزانده‏ام. اى فرزند پيامبر خدا! آيا من مى‏توانم توبه كنم؟ امام عليه السلام فرمود: «آرى. خداوند، توبه‏ات را پذيرفت». حُر گفت: اى فرزند پيامبر خدا! آيا اجازه مى‏دهى برايت بجنگم؟ امام عليه السلام، اجازه فرمود. او به ميدان آمد، در حالى كه چنين رَجَز خواند: من، گردن‏هايتان را با شمشير مى‏زنم‏ در راه بهترين ساكن سرزمين خَيف (صحراى مكّه). آن گاه، هجده تن از آنان را كُشت و سپس، كشته شد. امام حسين عليه السلام نزد او- كه خون از بدنش جارى بود- آمد و فرمود: «به به! اى حُر! تو در دنيا و آخرت، حُرّى (آزاده‏اى)، همان گونه كه چنين ناميده شده‏اى». سپس امام حسين عليه السلام، چنين سرود: بهترين آزاده، حُرّ رياحى است‏ و چه آزاده‏اى، كه جايگاه آمد و شدِ نيزه ‏ها! و چه خوب آزاده ‏اى كه چون حسين، نداد داد در نخستين ساعات صبح، جان خود را فدا كرد. 📚امالی شیخ صدوق ص ۲۲۳ @marsieha
آن قدر مقام جناب حر بن یزید بالاست که امام زمان در «زيارت ناحيه مقدّسه» به ایشان سلام فرستاده و می فرمايد : السَّلامُ عَلَى الحُرِّ بنِ يَزيدَ الرِّياحِيِّ. سلام بر حُرّ بن يزيد رياحى‏ 📚زیارت ناحیه مقدسه @marsieha
بسته در زنجیر خجلت، دست و پایم یاحسین نیست غیر از تو کسی مشکل گشایم یا حسین ای خدا را چشم، من حُرّ خطاکار توام چشم پوشی کن خدا را، از خطایم یا حسین با همه جرم و خطایم ای یمِ لطف و کرم هست در کوی تو امیّد عطایم یا حسین گر چه از غفلت شدم بیگانه ات، راهم بده آشِنایم آشِنایم آشِنایم یا حسین از سپهسالاری لشکر گذشتم، آمدم چهره بر پای علمدار تو سایم یاحسین کاش می مُردم نمی بستم سر راه تو را یا زِاوّل قطع می شد هر دو پایم یا حسین جان زهرا مادرت اوّل گناهم را ببخش بعد از آن در کوی عشقت کن فدایم یا حسین گر جدا سازد عدو با تیغ، بند از بند من از تو نتواند کند آنی جدایم یا حسین عضو عضوم، عاشقِ زخم از دم تیغ بلاست تا تنم صد پاره گردد، کن دعایم یا حسین 📚نخل میثم @marsieha
آرامشم ده تا که طوفان تو باشم آئینه‌ام کن تا که حیران تو باشم آزاده‌ام امّا گرفتار تو هستم خارم که خواهم در گلستان تو باشم من سر به زیر و سرشکسته آمدم باز تا سربلند لطف و احسان تو باشم دیشب حواسم را که جمع خویش کردم دیدم فقط باید پریشان تو باشم ایمان چشمانت مرا بیدار کرده باید چه گویم؛ تا مسلمان تو باشم؟ بر گیسوانم گرد پیری هست امّا من آمدم طفل دبستان تو باشم دیروز کمتر از پشیزی بودم؛ امروز باارزشم؛ چون جنس دکان تو باشم دیروز تحت امر شیطان بودم؛ امروز از لطف چشمت تحت فرمان تو باشم دیروز یک گرگِ بیابانگرد و بی عار امروز می خواهم که اصلان تو باشم هر چه شما فرمایی؛ امّا دوست دارم تا در مِنای عشق، قربان تو باشم شادم نمودی که قبولم کردی آقا من آمدم تا بیت الاحزان تو باشم خواهم که خاک پایتان باشم نه اینکه چون خار در چشمان طفلان تو باشم آقا اگر راضی نگردد زینب از من دیگر چگونه بر سر خوانِ تو باشم؟ محسن خالقي زاده
☘اتمام حجت جناب حُر قبل شهادت با کوفیان ☘ حُر، جلوى يارانش آمد و گفت: اى مردمان! چرا يكى از اين پيشنهادهاى حسين عليه السلام را نمى‏پذيريد تا خداوند، شما را از جنگ و ستيز با او، آسوده كند؟ گفتند: اين فرمانده، عمر بن سعد است. با او سخن بگو. حُر، همان سخن را با او باز گفت. عمر گفت: من نيز بسيار دوست داشتم كه اگر راهى بيابم، چنين كنم.حُر گفت: اى مردم كوفه! مادرتان به عزايتان بنشيند و گريان شود! او را دعوت كرديد و چون آمد، تسليمش كرديد. ادّعاى جان دادن در راهش را نموديد و سپس، بر او تاخته‏ايد تا او را بكُشيد. او را باز داشته‏ ايد و اختيار را رُبوده و از همه سو، محاصره‏اش كرده ‏ايد و از روى آوردن به اين همه سرزمين‏هاى پهناور خدا براى در امان ماندن خود و خانواده‏اش، باز داشته‏ايد. اينك، اسيرِ دست شماست و اختيارِ سود و زيانى براى خود ندارد. او و همسران و كودكان و يارانش را از آب جارى فرات، محروم نموده‏ايد؛ آبى كه يهود و مجوس و مسيحى، از آن مى‏نوشند، و خوك و سگِ صحرا در آن مى‏غلتند. آن گاه، ايشان از تشنگى، در حال جان كَنْدن هستند. چه بد رفتارى با فرزندان محمّد صلى الله عليه و آله داشتيد! خداوند، شما را روز تشنگى (قيامت) سيراب نكند، اگر هم‏اكنون، توبه نكنيد و از آنچه اكنون مى‏كنيد، دست نكِشيد! پيادگان لشكر، به او حمله بُردند و به او تيراندازى كردند. حُر نيز آمد و پيشِ روى حسين عليه السلام ايستاد. 📚تاريخ طبرى: ج ۵ ص ۴۲۷ @marsieha
من حر رو سیاهم العفو یابن الزهرا سنگین بود گناهم العفو یابن الزهرا حر با همه گناهش، برگشته در پناهت آیا شود ببخشی، او را به یک نگاهت؟ دیشب ز خیمه هایت، بانگ عطش شنیدم تا صبح گریه کردم، آه از جگر کشیدم ای تشنه لب حسین جان، جانم شود فدایت از اشک چشم خود آب آورده ام برایت اگرچه رو سیاهم، خط سعادتم ده تا جان کنم فدایت، اذن شهادتم ده افتاده ام به پایت تا دست من بگیری هم دست من بگیری، هم هستِ من بگیری راضی کنم به خونم مظلومه خواهرت را اذنم بده ببوسم دست برادرت را حاج غلامرضا سازگار