eitaa logo
روضه رضوان
1.3هزار دنبال‌کننده
570 عکس
275 ویدیو
30 فایل
از عناوین جهان مرثیه خوان ما را بس اشعار اهل بیت علیهم السلام + مقتل عربی🌷 امیر حسین سعیدی پور آیدی ما 👈 @amir_saidi کپی فقط با ذکر لینک ⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
13.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای جالب استعانت طلبه بیمار از حضرت بقیة الله ارواحنا فداه 🎥 آیت الله ناصری رحمه الله 🔸 طلبه‌ای در کربلا ازدواج می‌کند و بیمار می‌شود و بخاطر بیماری قرض می‌کرده تا اینکه دیگر نمی‌تواند قرض کند و شرایط بیماری هم.......
Reza Narimani - Har Zamani.mp3
3.83M
هر زمانی در دیارم حس غربت میکنم میروم مشهد سه روزی استراحت میکنم ای علی موسی الرضا هر دفعه میایم حرم تا دو ساعت با کبوتر هات صحبت میکنم جای زائرهای تو بر روی چشمان من است من به عشق تو به زائر ها محبت میکنم من همیشه گوشه ی باب الجوادت ساکنم من به این باب الجوادت دارم عادت میکنم من کلاغم جای من صحن و سرایت نیست که من به کفترهای تو خیلی حسادت میکنم وقت نقاره زدن داد و هوار عاشقی ست یعنی آقا جان ببین دارم صدایت میکنم کربلای من تویی حج ام تویی انگار که کربلا را در خراسان ات زیارت میکنم 🎙رضا نریمانی
هر کسی دلش برای امام رضا تنگ شده گوش کنه 😭😭
چه سایه سار پر از لطف و رحمتی داری به جمع سایه نشینان عنایتی داری غبار تربت تو با دم مسیح یکی ست عجب دوای عجیبی چه تربتی داری در آن جمال علی وار و نور زهرایی عجب شکوه و جلالی چه هیبتی داری به عشق تو همه عالم شده حسینیه چقدر مجلس روضه ، چه هیئتی داری بدون اینکه عتابم کنی ، عطا کردی چقدر خوب و کریمی چه عادتی داری چقدر بنده نوازی چقدر آقایی چقدر حضرت آقا شبیه زهرایی کبوتر دل من پر زده به سوی حرم مگر که اوج بگیرد دوباره روی حرم خداکند که بیایم دوباره پابوست خداکند که نمیرم در آرزوی حرم اگرچه خیر ندیدی تمام عمر زمن وجود من زده لطمه به آبروی حرم ... ... تو را دوباره قسم میدهم به عبّاست تصدّقی سر حضرت عموی حرم بده اجازه شبی باز زائرت باشم و روی خاک بیافتم به روبروی حرم منی که خاک توام دلبر ثریّایی تویی در اوج ، که آقا شبیه زهرایی در اعتکاف نشستم به پای چشمانت منی که بوده دلم مبتلای چشمانت هزار بار بگردان مرا به دور سرت فقط به خاطر درد و بلای چشمانت اشاره ای نه ، نگاهی نه ، من دلم راضی ست به یک بهم زدن پلکهای چشمانت تو آمدی و علی و پیمبر و زهرا شدند زائر کرب و بلای چشمانت تو یک نگاه کن آقا ببین که بعد از آن هزار بار بمیرم برای چشمانت علی تو را بغلت کرد و مات روی تو شد صدا زد که ای گل بابا فدای چشمانت و خیره ماند روی چشمهای رویایی به اشک شوق صدا زد شبیه زهرایی تمام محو تماشا شد عالم ایجاد دمی که قابله قنداقه را به زهرا داد مدینه سبز شد و خانه سبز و دنیا سبز و با حضور تو شد این جهان حسین آباد شب تولدت آقا تولد گریه ست شبی که پرده ز چشمان مادرت افتاد تو را گرفت غریبانه بین آغوشش به روی دست شریفش تو را تکان میداد و دید لحظه ی تلخ غروب عاشوراست شکست بین گلوی شریف او فریاد هوا ز باد مخالف چو قیرگون میشد حسین فاطمه از اسب بر زمین افتاد و دید جسم تو را که میان صحرایی به سینه میزد و می گفت : عشق زهرایی ... 🖋محمد ناصری
🌻🌹 نوشته اند دلم را برای خونجگری بدون گریه زمانه نمی شود سپری نیازمند تکامل به گریه محتاج است درختِ آب ندیده نمی دهد ثمری دو فیض، توشۀ راه سلوکِ عاشق هست توسّل سحری و عنایت سحری هزار نافله خواندن چه فایده دارد اگر نداشته باشد به عاشقان نظری به هر دَری که زدم باز پشت دَر ماندم بس است در زدنِ من، بس است در به دری برای بنده خریدن بیا سَرِ بازار چه خوب می شود این مرتبه مرا بخری بدون تو چه بلاها که بر سرم آمد چه حاجت است به گفتن، خودت که با خبری همیشه خیر قنوتِ تو می رسد به همه اگر چه نامِ مرا در نَوافِلت نَبَری خودت برای ظهورت دعا کن و برگرد دعای من به خودم هم نمی کند اثری یگانه منتقمِ خونِ کربلا برگرد قسم به عَمّه یِ مظلومه ات بیا برگرد سروده:لطیفیان @marsieha
۱.mp3
2.69M
سبک ۱
۲.mp3
2.95M
سبک ۲
شعبان گذشت و حال دلم روبراه نیست در کوله‌بارِ زندگی‌ام جز گناه نیست سوگند بر حقیقتِ سِیر و سلوکِ عشق چون من د‌ر این طریق، کسی روسیاه نیست عمرم به غفلت و ضررِ معصیت گذشت کارم به غیرِ ناله و اندوه و آه نیست آخر چگونه واردِ ماهِ خدا شوم؟ بیچاره را به خانه‌ی محبوب، راه نیست یا رب مرا به حُرمت شاه نجف ببخش جز بیتِ رحمتِ تو مرا سرپناه نیست پرونده‌ام سیاه، ولی در دلم به جز عشقِ شهیدِ تشنه‌ی در قتلگاه نیست... 🖋امیر عباسی
خبر آمد که بهار دل ما آمده است مژده ی کم شدن فاصله ها آمده است باز از عرش خداوند ندا آمده است بندگان ماه خدا، ماه خدا آمده است من که پابند هوس ها و گناهم چه کنم؟ نفسِ سوخته ای در تهِ چاهم چه کنم؟ خبر آمد که کریم آمد و در واشده است سفره پرداز قدیم آمد و در وا شده است اسم رحمان و رحیم آمد و در وا شده است درد عصیان مرا خویش مداوا شده است آی مردم به خدا ربِّ رحیمی داریم سجده آرید، خداوند کریمی داریم ای که بخشنده ی هر جرم و گناهی، العفو به پشیمان شدگان نیز پناهی، العفو من پشیمان شده ام ؛ نیم نگاهی، العفو یا الهیّ و الهیّ و الهی العفو سائلی را به سر سفره ی خود راه بده من گدای توأم ای حضرت الله- بده! یارب این سوخته دل را که محک لازم نیست بچه ای را که کتک خورده، فلک لازم نیست گرد خوان تو فقیرم من و شک لازم نیست تا سر سفره حسین است نمک لازم نیست به لبم خورد کمی آب، مرا بخشیدند ای فدای لب ارباب، مرا بخشیدند امیر عظیمی
رمزها در رمضان است، خدا می‏ داند برتر از فهم و گمان است، خدا می ‏داند لیلة القدر ، کدامین شب این ماه خداست؟ چه شبی برتر از آن است، خدا می ‏داند هر شبی توبه کنیم از گنه و پاک شویم لیلة القدر، همان است، خدا می ‏داند موسم بندگی چشم و زبان و گوش است نه همین صوم دهان است، خدا می ‏داند گر نباشد همه اعضای تو تسلیم خدا روزه ات صرفه ی نان است، خدا می ‏داند بار عام و همه مهمان خداوند کریم ماه آزادی جان است، خدا می ‏داند سبط اکبر که در این مه متولد گردید رمز حسن رمضان است، خدا می ‏داند زین مه نیمه مه، ماه خدا کامل شد عید شادی جهان است، خدا می ‏داند میزبان است خدا، در مه میلاد حسن رمز این نکته نهان است، خدا می‏ داند کرمش مایه امید گنه کاران شد یا حسن، ورد (حسان) است، خدا می‏ داند
هر زمان افطار خود با آب که وا می کنم دیده هایم را فقط از اشک، دریا می کنم علت بیچاره گی ام را خودم فهمیده ام کم، سحرها با خدای خویش نجوا می کنم آن قدر بیچاره هستم می نشینم روز و شب در گناه افتادن خود را تماشا می کنم جای این که مایۀ آرامش آقا شوم با معاصی خون به قلب زار آقا می کنم هی گناه و توبه و هی پشت هم شرمندگی با خودم دارم چرا این قدر بد تا می کنم؟! این چنین باشد برایم مرگ خیلی بهتر است من که می دانم خودم را خوار و رسوا می کنم با تمام رو سیاهی تا که می گویم حسین در دل تو باز هم من خویش را جا می کنم آب می بینم نمی نوشم، لبم می سوزد و بیشتر یاد لب عطشان سقا می کنم یاد آن لحظه که هی می گفت مشکم واجب است! مشک را من می رسانم، کار خود را می کنم تیرها را با دل و جانم به چشمم می خرم تا که خود را لایق دیدار زهرا می کنم با لب تشنه به روی هستی خود پا گذاشت عاقبت سر را به روی دامن زهرا گذاشت
کم کم هلالِ ماهِ خدا می رسد ز راه اوقاتِ نابِ اهلِ بکاء می رسد ز راه مهمان کند خدا همگان را به سفره اش وقتی که ماهِ جود و سخا میرسد ز راه گُل میکند به لب همه دم ذکر یا علی زیرا بهارِ اهلِ دعا می رسد ز راه ماهِ مجیر و جوشن و شب های عاشقی ماهِ جنون و ماهِ صفا میرسد زِ راه دستت دراز کن چو گدا سمتِ سفره اش وقتی گدا به پشتِ گدا میرسد ز راه امضا کند خدا گذر از نار دم به دم چون ماهِ توبه ، ماهِ عطا میرسد ز راه وقتی که ماهِ خوبِ خدا رو کند به ما فرصت برای ترکِ گناه میرسد ز راه معلوم میشود که عزیزی به نزدِ حق وقتی بلا به پشت بلا می رسد ز راه هر لحظه اش عبادت و هر ساعتش نکو اوقاتِ سر به سر چو طلا میرسد ز راه پُر میشود فضای دل از عطر عاشقی لَا تَقْنَطو بر اهلِ خطا میرسد ز راه بس کن دگر گناه که گناه سد عاشقی است الطافِ عاشقانه جدا میرسد ز راه میترسم از گناه و امیدم به رحمتش وقتی که ماهِ خوف و رجا میرسد ز راه ماهِ غمِ علی شهِ لولاک میرسد یعنی که ماهِ اشک و عزا می رسد ز راه افطار گر کنی همه دم یادِ لعلِ او الطافِ سیّدالشهدا می رسد ز راه گر خوب بندگی کنی ای دل به هر صباح توفیقِ طوفِ کرب و بلا میرسد ز راه وقتی به یادِ کرب و بلا بغض میکنی صدها ملک ز ارض و سما میرسد ز راه دنیا شود بهشتِ برین شک نکن دمی وقتی قدومِ شاهِ وفا می رسد ز راه «عَجِلْ عَلی ظُهُور وَلِیّک » خدای من پس کی ز کعبه صاحبِ ما میرسد ز راه؟