#عاشـقانه_شهدا🙃🍃
رفتہبودیممشهد...
میخواسترضایتمادرشروبراےسوریہ
بگیره... یڪبارڪہازحرمبرگشت،
همانطورڪہعلےدربغلشبود،
موبایلروبرداشتموشروعڪردمبہفیلم
گرفتن... :)
ازاوپرسیدم:
_ چہآرزویےدارے؟
+یہآرزوۍخیلےخیلےخوببراۍخودم
ڪردم؛انشااللھ ڪہبرآوردهبشہ...♥
_چہآرزویے؟
+حالادیگہ...😉
-حالابگو
+حالادیگہ...نمیشہ!
_یہڪمشوبگو
با ادا واصولگفت
+شِداره،شِ...🙈
_ بعدشچے؟
+شِداره...هِ داره...الفداره...تِداره...
_ شهادت؟
همسر#شهید_محسن_حججے
🌱|@martyr_314
هدایت شده از مذهــبـیـون
#حق!
توسنمناسبازدواجکنیدچونازیهسنی بهبعدسختپسندمیشیوتوقعتمیره
بالانمیتونیهیچکسوقبولکنی !
🌱|@Mazhabi_yon
می خواهید خُدا عاشق شما شود؟
قدم میزنید برای خُدا باشد
گام برمیدارید برای خُدا باشد
سخن میگویید برای خُدا باشد
همه چی و همه چی برای خُدا باشد☘
#شهید_همت
🌱|@martyr_314
هدایت شده از مذهــبـیـون
شایدفکت :
ازدواجسوادمیخواد!
سوادِانتخابکردن؛سوادادامهدادن...!(:
🌱|@Mazhabi_yon
آقا سید میگفت!
وقتے شهید میشے کھ
تعداد رفیقات تو مزار شهدا
بیشتر از داخل شهر باشه :)☘
🌱|@martyr_314
#عاشـقانه_شهدا🙃🍃
دعــوت شده بودیم بہ یڪ عروسے. پارچہ خــریدیم و بــرش زدم كہ براے مراسم پیــراهن بدوزم، امافرصت نمےشد بدوزمش.
شبے ڪہ عــروسے بود، بےحوصلہ بودم.
گفتم: «منصــور، دیدے آخرش نرسیدم اون لبــاس رو بدوزم؟ دیگہ نمےتونم عــروسے برم.»
منصور گفت: «حالا برو اتــاق رو ببین، شاید بتونے برے.»
گفتم: «اذیت نڪن، آخہ چجــورے مےشہ بــدون لباس رفت؟»
منصور دستــم را گرفت و من را سمت اتــاق برد. در را ڪہ باز ڪردم، خشڪم زد. لبــاس دوختہ شده بود و ڪنار چــرخ آویـزان بود.
منصــور را نگاه ڪردم ڪہ مےخنــدید. از طــرز نگاه ڪردن و خنــدهاش فهمیدم ڪار خودش است. گفت: «نمےخواے امتحــانش ڪنے؟»
با ناباورے پوشیــدمش؛ ڪاملا انــدازه بود. ڪار منصور عالے بود؛ خوش دوخت و مرتب.
با خوشــحالے دویدم جلوے آینــہ، بہ نظــرم قشنگترین لباس دنیــا بود.
همسر#شـهـیـد_منصور_ستاری
🌱|@martyr_314
بیحسرت از جهان نرود هیچڪس به در
الا شهیدِ عشق؛ به تیر از ڪمانِ دوست..!
🌱|@martyr_314
#طنز_جبهه
شلمچه بودیم!
بیسیم زدیم به حاجی که : « پس این غذا چی شد؟»🤔
خندید و گفت: «کمکم آبگوشت میرسه!»😁😁
دلمون رو آب نمک زدیم برای یه آبگوشت چرب و چیلی، که یکی از بچهها داد زد: « اومد! تویوتای قاسم اومد!»
خودش بود. تویوتا درب و داغون اومد و اومد و روبرومون ایستاد. قاسم، زخم و زیلی پیاده شد.
ریختیم دورِش و پرسیدیم: «چی شده؟» گفت: «تصادف کردهام!»😨
- غذا کو ؟
گفت: « جلو ماشینه ».
درِ تویوتا رو، به زور باز کردیم و قابلمه آبگوشتو برداشتیم. نصف آبگوشتها ریخته بود کف ماشین و دور قابلمه. با خوشحالی می رفتیم، که قاسم از کنار تانکر آب
داد زد: «نخورید! نخورید!
داخِلش خُورده شیشه است»😬😨
با خوش فکريِ مصطفی رفتیم یه چفیه و یه قابلمه دیگه آوردیم و آبگوشتها رو صاف کردیم. خوشحال بودیم و میرفتیم طرف سنگر که دوباره گفت: «نبَرید! نبَرید! نخورید!»😨
گفتیم: «صافشون کردیم»
گفت: «خواستم شیشه ها رو دربيارم، دستم خونی بود، چکید داخلش»😲
همه با هم گفتیم: اَه ه ه!! مُرده شُورِت رو ببرند! قاسم!»😢😢
و بعد وِلو شدیم روی زمین. احمد بسته ي نون، رو با سرعت آورد و گفت : «تا برای نونها مشکلی پیش نیومده بخورید!»😊
بچه ها هم، مثل جنگ زده ها حمله کردند به نونها😂😂
🌱|@martyr_314
اسرای ایرانی رو شکنجه میکرد تا اینکه حضرت زینب به خواب مادرش آمدن و شکایتش کردن از اونروز رفتارش با اسرا عوض شد ۱۸سال بعد آمد ایران از آزادهها حلالیت طلبید و راهی سوریه شد . عقیله بنی هاشم که بهت توجه کنن حتی اگه مامور شکنجه اّبوغریب هم باشی میتونی آسمونی شی...
#شهید_کاظم_عبدالامیر
🌱|@martyr_314
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موزیک ویدیو شاهکار آذری :)✌️🏻🇮🇷
تهیهشده در "مأوا"
🌱|@martyr_314
استغفار یعنی:
«خدایا من نتوانستم از زندگیام خوب لذت ببرم، حالم بد است، اخلاقم بد شده، عاشق نشدم و در خودپرستی ماندهام، روحم کثیف شده و دیگر از چیزی لذت نمیبرم، درستم کن تا باقیماندۀ زندگیام را لذت ببرم»
#استاد_پناهیان
🌱|@martyr_314
شیطان بـا یک کِبـر زمین خورد
آدم بـا یک حرص زمین خورد
پسـرِ آدم بـا یک بُخل ذلیل شد
یـونس با یک شتاب ذلیل شد
ما کہ الحمداللہ همہے اینها را باهم داریم
واحساسِ ندامتے هم نداریم!
#استادعلیصفاییحائرے
🌱|@martyr_314