یه جایی تو قرآن میخونیم:
"اِنّی انَا رَبُّک"
قشنگ خدا در گوشِت داره میگه:
خدات منم،بیخیالِ بقیه :)
🌱|@martyr_314
.•مالشگرامامحسینیم
.•حسینوارهمبایدبجنگیم
.•اگربخواهیم
.•قبرششگوشہامامحسین(ع)را
.•درآغوشبگیریم
.•ڪلامےودعایـےجزایننبایدداشتہباشیم:
.•اللهماجعلمحیاےمحیامحمدوآلمحمد
.•ومماتےمماتمحمدوآلمحمد
#شهیدحسینخرازی
🌱|@martyr_314
"نمیشه" توے کار نیارید!
زمین باتلاقیم که باشه برید فکر کنید
چطور میشه ازش رد شد
هر کاری راهی دارہ✌️🏼🍃
#شهیدحسنباقرے
🌱|@martyr_314
آمد به خط فاطمیون
شب که شد گفتیم لابد میرود یک جایی
دور از هیاهوی رزمندهها استراحت میکند...
کفشهایش را گذاشت زیر سرش
گوشهی اتاق دراز کشید...
خودمان خجالت کشیدیم
اتاق را خلوت کردیم که
چند ساعتی استراحت کند...🥀
#حاجقاسم💔
🌱|@martyr_314
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای بند دل حیدر کرار ابالفضل💔
اومدبہحاجابومھدۍگفت:
حلالمونڪن
پشتسرتحرفمیزدیم
شھیدابومھدیخندید
باهمونخندهبھشگفت:
شماهرموقعدلتونگرفت
پشتسرِمنحرفبزنیدتادلتونبازشہ :)
#ابومهدیالمهندس💔
🌱|@martyr_314
ده ماه بود ازش خبر نداشتیم
مادرش میگفت: خرازی! پاشو برو ببین چیشد این بچه؟
میگفتم: کجا برم؟ جبهه یه وجب دو وجب نیست که...
رفته بودیم نماز جمعه
حاج آقا آخر خطبه گفت: حسین خرازی را دعا کنید!
آمدم خانه...به مادرش گفتم: حسین مارو میگفت؟
چیشده که امام جمعه هم میشناسدش؟
نمیدانستیم فرمانده لشکر اصفهان است!
#شهیدحسینخرازی
🌱|@martyr_314
خدایا مرگی بهمون بده
که همه حسرتش رو بخورن :)♥️
#شهیدمحسنحججی
🌱|@martyr_314
یادم هسـت یـڪ بار ڪــه خیلی سخت گرفت
و تا صبح با او بحث کردم
خیلی قاطع به من گفت: من پشت میز بروم میمیرم!
بعد از اینــڪه در تهــران تشکیل خانواده داد
در جواب برادری ڪــه بــه او پیشنهاد ڪــرده بود خانوادهاش را بردارد و برود تبریز زندگے کند
گفته بود: تو شَهید نِمیشَوی!
📚کتاب تو شهید نمیشوی
#شهیدمحمودرضابیضایی
🌱|@martyr_314
در عالم رویا به شهید گفتم
چرا برای ما دعا نمیڪنید ڪه
شهید بشیم؟!
میگفت ما دعا میڪنیم
براتون شهادت مینویسن
ولی گناه میڪنید پاڪ میشه...
#حاجحسینیکتا
🌱|@martyr_314
کربلا از زمان و مکان بیرون است
و اگر تو میخواهی که به کربلا برسی
باید از خود و بستگی هایش
از سنگینیها و ماندنها گذر کنی
حب حسین علیه السلام در دلی که
خودپرست است بیدار نمی شود!
#شهیدسیدمرتضیآوینی
🌱|@martyr_314
ماه رمضان آخری ده روز مرخصی گرفت و من و پدرش را برد مشهد
گرم بود ظهر که نماز جماعت میخواندیم من را با تاکسی برمیگرداند هتل که اذیت نشوم
خودش نمیخوابید،دوباره برمیگشت حرم
میایستاد به دعا و نماز
شب بیستویکم توی صحن هدایت نشسته بودم
پیام محسن آمد روی گوشیام
قسمم داده بود: مامان تورو خدا دعا کن یه بار دیگه قسمتم بشه برم سوریه
#شهیدمحسنحججی
🌱|@martyr_314