eitaa logo
اشعار مرضیه عاطفی
462 دنبال‌کننده
255 عکس
24 ویدیو
0 فایل
💌 شما به دعوت #مادر_سادات اینجایید 💌 نذر شادی دل حضرت زهرا(س)👇 ⚘️ سلامتی و فرج امام زمان(عج)،سلامتی رهبرعزیزمان صلوات ⚘️ لینک کانال تلگرام: @marziyehatefi لینک صفحه اینستاگرام: @marziyeh.atefi.313 لینک ویراستی: https://virasty.com/MarziyehAtefi
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🍃 شب پنجم محرم، نذرِیادگارامام مجتبی(ع) 🍃🏴 -لطفا حقّ روضه ادا شود- رفت بی صبرانه و ناگاه، کنج قتلگاه شد رصد با چشم ِ صد گمراه، کنج قتلگاه تا که فهمیدند نور چشم های مجتبی ست(ع) تا شدند از کُنیه اش آگاه کنج قتلگاه- -زیر لب گفتند این لقمه خوراکِ حرمله ست(لع) آمده یک طُعمۂ دلخواه کنج قتلگاه بد عطش دارد! گمانم رفت سیرابش کند با سه شعبه! تا رسید از راه کنج قتلگاه کرد اصابت نیزه ها بر نوجوانیِ تنش می کشید از عمقِ جانش آه، کنج قتلگاه ضربۂ شمشیر را محض ِ عمو، با جان خرید دستش از آرنج شد کوتاه کنج قتلگاه جایِ بابایش حسن(ع) محکم در آغوشش گرفت گریه کرد و گفت «وا أمّاه» کنج قتلگاه تیرها از راهِ کتفش قصدِ قلبش داشتند دست و پا میزد عجب جانکاه کنج قتلگاه بوسه زد یکریز غرقِ خون عمو بر صورتش شد نفس هایش کم و کوتاه کنج قتلگاه در مدارِ کینۂ جنگ جمل بر خاک ریخت... خونِ ثارالله(ع) و عبدالله(ع) کنج قتلگاه! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 در عزای 🏴🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- در دلش حس کرد آشوب و غمی ناگاه را در دلِ گودال تا که دید عبدالله(ع) را نوجوانی که رسید و با شجاعت بی هراس شد سپر! آخر رقم زد لحظۂ دلخواه را پیکرش از ازدحام نیزه ها مجروح شد سمت او میدید خشم عده ای گمراه را تیرباران بود و محکم داشت در آغوش خود یک تنِ بی جان که می آورد بر لب آه را با غضب فریاد میزد «لا أفارق عَمّي» و بست با آرنج؛ بر شمشیر فوراً راه را بوسه زد جای حسن(ع) بر صورتِ خونی حسین(ع)... بعد از دستی که شد از پیکرش کوتاه را یادگارِ مجتبی(ع) جان داد زیر دست و پا دید زینب(س) باز هم یک غربتِ جانکاه را! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🏴🍃 در عزای شب پنجم محرم الحرام 🏴🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- افتادی و تا خورد به گودال، لبت با گریه دوید؛ سوخت از تاب و تب تا پیکر خود را سپرِ جان تو کرد گفتی که عمو شود فدای ادبت اینکه نکند خار به دستش برود هر ثانیه بود؛ فکرِ هر روز و شبت بی دستش کردند و به پا شد کینه هم از جمل و هم حسن(ع) و هم نسَبت با خاک درآمیخته، یکسان شده بود در زیر قدم هایِ پیاپی رطبت زد حرمله(لع) تیر بر تنِ عبدالله(ع) پرپر زد و سخت شعله ور شد غضبت می سوختی از غم و: «خدایا أَمْسِکْ- -عَنْهُمْ قِطَرَ السَّماء»* شد ذکر لبت! *...در این هنگام حرمله(لع) تیری به طرف عبد الله(ع) انداخت که گوش تا گوش عبد الله(ع) بریده شد و در آغوش عموی بزرگوارش جان داد. آنگاه حضرت این مردم را نفرین کرد و به خداوند عرضه داشت:«أَللّهُمَّ أَمْسِكْ عَنْهُمْ قِطَرَ السَّماءِ وَامْنَعْهُمْ بَرَكاتِ الاَْرْضِ...» «خدایا باران را از آنها قطع کن و برکات زمین را از آنها منع کن...» بحار الانوار/علامه مجلسی،جلد۴۵ مقتل اللهوف/سید بن طاووس،صفحه٧٢ مقتل مقرّم/صفحه٢۴۶ ارشاد مفید/صفحه٢۴١ ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 در عزای شب پنجم محرم الحرام 🏴🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- عبدلَله(ع) است و دارد، با بندگی قراری تا اینکه جا نمانَد، از خیمه شد فراری با جرأت و شتابان، بی واهمه میاید میزد به قلب دشمن، بی صبر و بردباری عشق عمو کشانده او را به بزم مقتل دور از عمو همیشه، میکرد بیقراری عشق حسین(ع)بود و دردانهٔ حسن(ع) بود زینب(س) میان خیمه، مشغولِ سوگواری سرنیزه ای سریعاً، آمد به پیشوازش مهمانِ قتلگاه است، آمد برای یاری میشد سپر برایِ جانِ عمو حسینش(ع) دشمن از این شجاعت، شد غرقِ بدبیاری نامردِ بی شرافت، از هر طرف می آمد افتاد زیر نیزه، این طفلِ یادگاری ناجور خورد شمشیر، افتاد بر تنِ خاک دستش قلم شد ای وای، مادر مگر نداری؟! در ازدحام گودال از حنجرش نفس رفت با چکمه های شمر(لع) و، با ضربه های کاری! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅