محبوبه؛ سرسخت در کشف حقیقت و شجاع در مبارزه
🔹شهیده محبوبه دانشآشتیانی بارها برای یافتن پاسخ سؤالاتش با شهید مفتح بحث میکرد و تا به جواب نمیرسید، دست بر نمیداشت. همین درایت، ذهن پویا و مطالعه زیاد باعث شد که محبوبه از نظر فکری بسیار فراتر از همسالان خود بیندیشد. یکی از همکلاسیهایش در اینباره میگوید: «همه کارهایی را که ما تازه در دبیرستان شروع میکردیم، او در سالهای راهنمایی انجام داده بود. واقعاً سنش با تجربهها و بهخصوص استقلال و قدرت فکریاش نمیخواند.»
🔹با شدتگرفتن فعالیتهای مبارزاتی معلمان و دانشآموزان مدرسه رفاه، این مدرسه توسط دولت تعطیل شد و محبوبه دانشآشتیانی و دیگر دانشآموزان مبارز این مدرسه مجبور شدند به دبیرستان هشترودی بروند؛ مدرسهای که فضایی غیر دینی و کاملاً متفاوت با مدرسه رفاه داشت و نفوذ ساواک در آن زیاد بود. با این حال آتش مبارزه که در جان محبوبه و دیگر دوستانش روشن شده بود، نه تنها در فضای نامساعد دبیرستان هشترودی خاموش نشد، بلکه شعلهورتر هم گردید؛ چراکه آنها با راهانداختن انجمن اسلامی، فعالیتهای مبارزاتی خود را بیش از پیش توسعه دادند.
#معرفی_شهید
#شهید_انقلاب
جهادگر شهید صدیقه رودباری
🔹شهیده صدیقه رودباری خرداد سال ۵۹، از طرف جهاد سازندگی برای انجام فعاليتهای جهادی به شهر بانه كردستان اعزام شد. وی در بانه هر كاری كه از دستش بر میآمد انجام میداد. در روستاهايی كه پاكسازی میشدند، كلاسهای عقيدتی و قرآن برگزار میكرد. با توجه به شرايط بسيار سخت آن روزهای كردستان، دوشادوش پاسداران بانه فعاليت میكرد در حالی كه هيچگاه اظهار خستگی نكرد.
🔹صدیقه رودباری در سپاه بانه مسئول آموزش اسلحه به خانمها بود و علاوه بر آن مخابرات سنندج نيز محل فعاليت او به شمار میآمد. وی آنقدر فعال بود كه يكی دوبار منافقان برايش پيغام فرستادند كه اگر دستمان به تو بيفتد، پوستت را از كاه پر میكنيم...
#معرفی_شهید
#شهید_انقلاب
شهیدی که جنازهاش بعد از چند روز به سختی از ساواک گرفته شد
🔹شهید ایوب معادی به جهت فعالیتهای مبارزاتی خود بارها مورد پیگرد شهربانی و ساواک قرار گرفت که شهریور ۱۳۵۶ به دستگیری دو ماهه و شکنجه و بازجویی مفصل وی در کمیته مشترک ضد خرابکاری در تهران منجر شده بود.
🔹ایّوب معادی که در طرح و اجرای تظاهرات، نقش عمدهای ایفا مینمود، با چند تن از دوستانش از داخل شهر، به طرف کنار دریا گریخت. در آن زمان، آنها مسافت طولانی را میدوند و پلیس همچنان به تعقیب آنها میپردازد. ایّوب به علّت عارضهای که در پایش بود، خسته شده، به یکی از خانههای محل، پناه میبرد، امّا صاحبخانه، که از عوامل و مزدوران رژیم بود، با حمله به ایّوب و ایجاد سر و صدا، او را لو میدهد و ایّوب به اسارت پلیس و ساواک در میآید.
#معرفی_شهید
#شهید_انقلاب
بزرگ مرد اراکی، شهید انقلاب اسلامی
🔹شهید ذبیح الله دارابی همیشه افراد خانواده خصوصاً فرزندان و همسر خود را به راه راست و اقامه نماز و انجام واجبات توصیه میکردند و با آن که بر این امر عقیده داشتند که افراد خانوادهاش نیز این اعمال را انجام میدهند ولیکن تنها به نصیحت و توصیه اکتفا نمیکرد.
🔹شهید از اخلاق نیکویی برخوردار بود و هیچگاه خنده از لبانش محو نمیشد. برای هر کاری حتی تصمیمات خانوادگی از فرزندان خود مشورت و نظرخواهی میکرد. در ضمن علاقهای وافر به صلهرحم داشت و به تمامی اقوام و دوستان و آشنایان سر میزد و جویای حال همه بود.
🔹وی حتی با تمام مشکلات شخصی و مادی که داشت با فرد فرد اعضای فامیل آشنا بود و هم چنین دیگران نیز جهت مشورت و کمک گرفتن نزد وی میآمدند و ایشان نیز چه از لحاظ مادی و چه معنوی آنها را راهنمایی و کمک میکرد و مکرراً بر صلهرحم تأکید میکرد.
#معرفی_شهید
#شهید_انقلاب
شهیدی که طلوع خورشید انقلاب را ندید
🔹شهید قربانعلی داودی فارسانی در فعالیتهای سیاسی علیه رژیم منحوس پهلوی حضوری فعال داشت و کسبه و بازاریان شهر فارسان را به مبارزه علیه رژیم طاغوت دعوت میکرد. با اوج گیری مبارزات و حرکتهای انقلابی در سال ۱۳۵۷، وی نیز فعالیتهای شدیدتری را علیه رژیم طاغوت آغاز میکند که به علت همین فعالیتها چند بار از سوی مأموران ساواک تحت تعقیب قرار گرفت و بازداشت شد.
🔹قربانعلی داودی فارسانی بهعلت نصب تمثال امام خمینی(ره) بر درب مغازه خود، چنین بار در حمله چماقداران و ضد انقلابیون مورد ضرب و شتم قرار گرفت و شیشههای مغازه وی شکست، ولی از آرمان خود دست بر نداشت.
🔹شهید قربانعلی داودی فارسانی، تنها شهید روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ در کشور است و روز ۱۲ بهمن بهمناسبت شهادت وی، بهعنوان روز شهرستان فارسان نامگذاری شده است. همچنین از آنجا که این شهید بزرگوار جزو اصناف و بازاریان بود، بهعنوان شهید شاخص بسیج اصناف کشور معرفی شده است.
#معرفی_شهید
#شهید_انقلاب
۱۱ سال مشکی پوشی به یاد شهید
🔹همسر شهید مسعود میرزایی با یادآوری خاطرات همسرش در دوران انقلاب میگوید: " در مهرماه ۵۷ پیوند ما سر گرفت و با هم ازدواج کردیم، البته در دوران نامزدی هر دو فعالیتهای سیاسی علیه رژیم انجام میدادیم. هر دویمان یک دوربین داشتیم که به بهشتزهرا میرفتیم و از شهدا عکس میگرفتیم، مسعود عکسهای شهدا را چاپ میکرد و به بهانه گرفتن دارو در داروخانهها پخش میکرد و مردم را از جنایت شاه آگاه میساخت.
🔹همسر مسعود میرزایی با اشاره به این نکته که یاد و خاطره مسعود همچنان در ذهن و یاد وی زنده است، میافزاید: " ۱۱ سال به یاد مسعود مشکی پوشیدم و ازدواج نکردم و امروز نیز ادامه دادن راه شهدای ۱۰ دی ۵۷ را وظیفه خود می دانم. "
🔹وی در ادامه خاطراتش بیان میکند: " ما در منزل همیشه دو گالن بنزین در حیاط نگهداری میکردیم و مسعود میگفت اینها باید ذخیره باشد. یکی از روزهای راهپیمایی مسعود زخمی میشود و سپس او را به مطب دکتر موسوی از پزشکان قدیمی ورامین بردند و از آنجا با یک آمبولانس به سوی تهران میفرستند. درست روبهروی خیابان بختیاری (محل سکونتمان) بنزین آمبولانس تمام میشود و مسعود که هنوز میتوانسته صحبت کند نشانی منزل را به تکنسین آمبولانس میدهد و میگوید به در منزل ما برو و بگو بنزین برای مجروحین میخواهم تا به شما بنزین بدهند.
#معرفی_شهید
#شهید_انقلاب