eitaa logo
افق
3.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
266 ویدیو
50 فایل
واحد ادیان، فرق و قومیت‌های موسسه مصاف (افق) ارتباط با ما👇 my.masaf.ir/r/eitaa
مشاهده در ایتا
دانلود
💠نگاهی گذرا به زندگی امام علی ابن موسی الرضا علیه السلام : ✍️حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام هشتمین امام شیعیان در روز یازدهم ذیقعده سال 148 هجری در شهر مدینه دیده به جهان گشودند. پدر ایشان امام کاظم علیه السلام و مادرشان بانویی با فضیلت به نام «تُکتَم» هستند. کنیه ایشان «ابوالحسن» و لقبشان «رضا» است. ایشان پس از شهادت پدر بزرگوارشان در زندان بغداد، در سن 35 سالگی عهده دار مقام امامت و رهبری امت گردیدند. 🔸مدت امامت حضرت 20 سال بود که 10 سال آن معاصر با خلافت «هارون (موسوم به) الرشید» ، 5 سال معاصر با خلافت «محمد (موسوم به) امین»، و 5 سال آخر نیز معاصر با خلافت «عبدالله المأمون» بود. 🔹نگرانی هارون از عواقب قتل علیه السلام او را مجبور ساخته بود تا برای کاهش نفرت و انزجار مردم فشار را بر امام رضا علیه السلام کاهش دهد و این دوران آزادی نسبی برای فعالیت فرهنگی و علمی علیه السلام به شمار می رود. 🔸حضرت تا قبل از خلافت مأمون در شهر مقدس مدینه اقامت داشتند اما پس از رسیدن مأمون به خلافت به اجبار ایشان به خراسان رفتند؛ و امام را با تهدید به قتل مجبور ساختند تا ولیعدی را بپذیرند و امام به اجبار با گذاشتن شروط (هرگز در امور ملک و مملکت مصدر امری نباشند، در هیچ یک از امور دستگاه خلافت، همچون عزل و نصب حکام و قضاء و فتوا، مداخله ای نداشته باشند) پذیرفتند. 🔺یکی از مظلومیت های حضرت که کمتر به گوش عموم مردم رسیده اینست که افرادی مانند «ابن قیاما» که از سران «واقفیه» بود حضرت را متهم به عقیمی می کردند و می گفتند چگونه ممکن است امام باشی در صورتی که فرزندی نداری؟ که حضرت پاسخ دادند: از کجا میدانی که من دارای فرزند نخواهم بود، سوگند به خدا، بیش از چند روزی نمی گذرد که خداوند پسری به من عطا می کند که حق را از باطل جدا می کند. 👈حضرت در ماه صفر سال 203 هجری قمری در سن 55 سالگی به دست مأمون به شهادت رسیدند در این زمان علیه السلام حدود 8 سال داشتند که امامت را عهده دار شدند. 🌐 واحد ادیان، فرق و قومیت های جنبش مصاف (افق) ✅ @masaf_ofogh
🔅 علیه‌السلام و مبارزه با زره تقیه! 🔰 زندگی موسی‌بن‌جعفر یک زندگی شگفت‌آور و عجیبی است. اولاً در زندگی خصوصی موسی‌بن‌جعفر، مطلب برای نزدیکان آن حضرت روشن بود. ✳️ حتی در محل سکونت، آن اتاقِ مخصوصی که موسی‌بن‌جعفر در آن اتاق می‌نشستند؛ این‌جوری بود که راوی (که از نزدیکان امام هست) می‌گوید من وارد شدم... 🏴 سالروز مظلومانه حضرت موسی‌بن‌جعفر علیه السلام را تسلیت عرض می نماییم. 🔆 کانال ادیان، فرق و قومیت‌های مؤسسه مصاف (افق)  تلگرام| اینستاگرام | ایتا
افق
‍🔸ماجرای کنیز زیباروی و علیه‌السلام 🔰مرحوم علامه مجلسی نقل می‌کند که عامری نقل کرده، هارون الرشید کنیزی دورگه، زیبا و خوش­رو را با پیکی پیش موسی بن جعفر فرستاد تا در زندان به ایشان خدمت کند. حضرت به پیک فرمودند: به هارون بگو: «بَلْ أَنتُم بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ» نمل ۳۶ {بلکه شما به ارمغان خود شادمانی می نمایید}، مرا نیازی به این کنیز و مانند این چیزها نیست. هارون سراسر خشم شد و به پیک گفت: پیش او برگرد و به او بگو: ما تو را با رضایت خودت زندانی نکرده­‌ایم و با رضایت خودت دست­گیر نکرده­‌ایم، کنیز را پیش او بگذار و بازگرد. پیک رفت و برگشت. مدتی بعد هارون خادم را پیش ایشان فرستاد تا از وضع کنیز خبر بیاورد؛ خادم دید کنیز برای پروردگارش به سجده افتاده و سر بلند نمی­کند و همی می­‌گوید: قدوس سبحانک سبحانک. 👈 هارون گفت: به خدا قسم موسی بن جعفر او را به سحر خود جادو کرده است، بروید کنیز را بیاورید. او را آوردند، می­‌لرزید و چشمش به طرف آسمان بود. هارون گفت: تو را چه شده است؟ کنیز گفت: حال جدیدی پیدا کرده‌ام؛ ایشان شب و روز نماز می­‌خواندند و من همین­طور پیش ایشان ایستاده بودم، وقتی نمازشان تمام شد و مشغول تسبیح و تقدیس شدند، عرض کردم: سرور من! چیزی احتیاجی دارید بیاورم؟ فرمودند: من چه احتیاجی به تو داشته باشم!؟ گفتم: مرا پیش شما آورده­‌اند تا کارهای شما را انجام دهم. فرمودند: پس این­‌ها چه­‌کاره­‌اند!؟ نگاه کردم و باغی پر از گل دیدم که از هیچ طرف انتهایش دیده نمی­‌شود، و نشیمن­‌هایی مفروش از فرشهای رنگارنگ و دیبا که بر آن­ها کنیزان و غلامانی حاضرند که در زیبایی مانند آن­ها را ندیده بودم و لباسی چون لباس آن­ها را ندیده بودم، حریر سبز بر تنشان بود و تاج و مروارید و یاقوت داشتند، در دست­هایشان آفتابه و حوله و هر نوع غذایی دیده میشد. به سجده افتادم تا وقتی که این خادم مرا بلند کرد و دیدم در میان زندان هستم. 🔹 هارون گفت: ای زن خبیث! شاید در سجده خوابت برده و این­ها را در خواب دیده ای؟ گفت: نه به خدا ای سرور من! همه این­ها را قبل از سجده دیدم و بعد از دیدن آن­ها به سجده افتادم. رشید به خادم گفت: این خبیث را بگیر و نگه­دار تاکسی این حرف­ها را از او را نشنود. از آن پس کنیز شروع به نماز خواندن کرد؛ وقتی به او گفته می­شد: چرا این­قدر نماز می­خوانی، می­گفت: عبد صالح را در چنین حالی دیدم، منظورش را پرسیدند، گفت: وقتی آن صحنه را می­دیدم، حوریان به من گفتند: ای فلانی! از عبد صالح دور شو خدا، تا ما به او خدمت کنیم، ما خدمت­گزار او هستیم نه تو. کنیز تا هنگام مرگ پیوسته در همین حال بود. این جریان چند روز قبل از شهادت امام کاظم اتفاق افتاد. 📚 ترجمه بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۲۳۹ 🔆 کانال ادیان، فرق و قومیت‌های مؤسسه مصاف (افق)  🔆 @masaf_ofogh