🔸 ایدئولوژی داروینیسم (قسمت اول)
🔰 در سال 1831 چارلز داروین، طبیعیدان انگلیسی، بر روی عرشه کشتی اعلیحضرت ویلیام چهارم به نام Beagle سوار شد و راهی سفری شد که دورافتادهترین نقاطی را که تا آن زمان از چشم بشر دورمانده بود در بر میگرفت و با بازگشت او به لندن در سال 1836 خاتمه یافت. سفری که تأثیری عمیق بر اندیشه بشری داشت. بخش اعظم این سیاحت علمی پنجساله صرف گردآوری شواهدی شد که بعدها به عنوان مستندات نظریه متهورانه او مورد استفاده قرار گرفتند.
💠 برای اینکه اندیشه داروین را بهتر بشناسیم بهتر است سری به مجمع الجزایر گالاپاگوس بزنیم که در این سفر مورد بازدید چارلز داروین قرار گرفت. اگر از ساحل کشور اکوادور امروزی، در شمال غربی آمریکای جنوبی حدود 700 کیلومتر به سمت شرق حرکت کنیم، به مجمعالجزایر گالاپاگوس میرسیم که در میانه اقیانوس آرام واقع شده است. این مجمعالجزایر از مجموعهای از جزایر آتشفشانی تشکیل شده است که از تمامی قارههای اصلی جدا افتادهاند و طبیعت منحصربفرد آن توانست افقهای جدیدی را پیش روی اندیشه بشر برای رازگشایی از معمای حیات باز کند.
آنچه در این مجمع الجزایر الهام بخش داروین شد، گونههای مختلف فنچ هایی بودند که در جزایر متعدد این مجمعالجزایر زیست میکردند. اگرچه تمامی این فنچها مشترکات فراوانی با هم داشتند، با این حال هر جزیره میزبان گونه منحصر بفردی از فنچ بود که از نظر رفتار تغذیهای، شکل پرها، شکل منقار مختص جزیره خود بودند. به عنوان مثال در یکی از جزایر نوک فنچ درازتر بود تا بتواند پوسته کاکتوس را سوراخ کرده و شیره آبدار آن را بمکد، در حالیکه در جزیره دیگر نوک فنچ کوتاه بود تا ابزار مناسبتری برای شکار حشرات باشد.
❇️ این مشاهدات، داروین را بر آن داشت که این نظریه را مطرح کند که تمامی این فنچها دارای جد مشترکی بودند و در طول زمان مکانیزمی که کشف آن را رسالت خود میدانست باعث شده است، با محیط جزیره خود منطبق شوند و رفته رفته اشکال متفاوتی پیدا کنند. او بیست سال عمر خود را صرف کشف این مکانیزم کرد و بالاخره در سال 1859، کتاب مشهور خود را تحت عنوان درباره منشأ گونهها به نگارش درآورد و نظریهاش را تحت عنوان نظریه انتخاب طبیعی به عنوان مکانیزم انطباق اشکال مختلف حیات با محیط مطرح کرد.
✴️ نظریه انتخاب طبیعی به عنوان مثال در خصوص فنچهای مجمعالجزایر گالاپاگوس چنین مطرح میکند که تمامی این فنچها، روزگاری جد مشترکی داشتهاند و رفته رفته در طول زمان در اثر تصادف دچار انحرافاتی جزئی در مشخصههای خود نسبت به والدین خود شدهاند. طبق نظریه انتخاب طبیعی آن دسته از انحرافات که کارکردی در راستای بقای موجودات ایفاء میکردند، کارکرد بیشتری برای بقا یافته و به تدریج غالب میشدند و بدین ترتیب گونه جدیدی از دل گونه مادر خلق میشود که قابلیت بیشتری برای بقا در محیط متغیر زمین در اختیار دارد. این نظریه که در ادامه بیشتر درخصوص آن صحبت خواهیم کرد به خوبی میتوانست توضیح دهد چرا فنچهای مجمع الجزایر گالاپاگوس هر یک دارای شکل منحصربفردی بودند که با محیط آن جزیره بیشترین سازگاری را داشته است.
💢 این فکر بدیع، بدون شک میتوانست یکی از بزرگترین اکتشافات مغز بشری تلقی شود که توانسته بود یکی از مهمترین مولفههای تنوع اشکال حیات یعنی انتخاب طبیعی را در پیشگاه دانش بشری مطرح کند. اگر داروین به این بسنده میکرد، جا داشت که شمایلش را به عنوان یکی از بزرگترین دانشمندان عرصه زیستشناسی در تالار بزرگان این دانش به نمایش درآورند که سهم قابل توجهی در پیشرفت این دانش ایفاء کرده است. اما ظاهراً این جایگاه برای او بسنده نبود و او دعوی پیامبری داشت!
#داروینیسم
🔆 کانال ادیان، فرق و قومیتهای مؤسسه مصاف (افق)
🔆 @masaf_ofogh
✨ ایدیولوژی داروینیسم (قسمت دوم)
🔸 وی به دنبال آن بود که مکانیزم انتخاب طبیعی را به عنوان تنها مکانیزمی مطرح کند که تنها مسئول شکل امروزین جهانی است که در آن به سر می بریم و این ادعایی نبود که دامنه آن به دانش زیستشناسی محدود بماند. چنین ادعایی به معنای آن بود که تمامی حیات میتواند نتیجه تصادفی کور باشد. چنین جهانبینی به معنای آن بود که بپذیریم این جهان شگفت و دقیقی را که در آن به سر میبریم را نه شاهکار یک ساعتساز دقیق و ذیشعور که پیامد تصادفی حرکات بیمعنای خدایی کور و فاقد شعور بدانیم.
❇️ به عبارت دیگر داروینیسم تنها یک نظریه علمی نیست که دست و پای خود را به اندازه گلیم زیستشناسی فراخ کند، بلکه یک ایدئولوژی و جهان بینی است که نظریه خود را به تمام عرصههای دانش بشری گسترانده است و در صدد است اثبات کند که هیچ دلیلی ندارد که چنین قلمداد کنیم که موجود ذیشعوری پشت پرده آفرینش این جهان وجود داشته است، بلکه همه شاهکار آفرینش که به چشم میبینیم حاصل تاسی بوده است که به اتفاق جفت شش آمده است.
💠 طبیعی است که یک ذهن دانشمند نمیتواند بپذیرد که تاس جهان همواره به تصادف خوب بنشیند، اما پاسخ ایدئولوژی داروینیسم به این سوال این است که این که میبینیم تاس جهان آفرینش همواره خوب نشسته است به دلیل آن است که تاس آنقدر ریخته شده است که بالاخره جفت شش آمده است و مکانیزم انتخاب طبیعی تنها آنچه جفت نشسته است را بر تخته جهان ماندگار کرده و از سایر ترکیبات تاس چیزی به جانمانده که ما آن را مشاهده کنیم.
💢 این جهانبینی هر چقدر هم که در آن زمان بدیع و هیجانانگیز به نظر میرسید، ولی هر چه بشر بیشتر آن را مزمزه کرد، در کامش تلختر و تلختر شد. داروینیسم بر آن بود که در ذهن بشر خداوند صاحب شعور، بی عیب و نقص، هدفمند، حکیم، قدسیمآب و پر از لطف و مرحمت را که همواره برای بشر منبع الهام و اخلاق بوده از عرش خدایی به زیر کشیده و جای آن را به خدایی کور و بیاحساس و تصادفی بدهد. این جهان بینی، انسان را که در قصر خیالی خود در کانون جهان ایستاده و جهان را نظاره میکرد، به عنصری پیرامونی و حاشیهای تبدیل میکرد که گویا قرابتی خونی نیز با میمون و شامپانزه داشته است.
🔸 تنها قطعیت حقیقت و شواهد علمی است که میتواند انسان را وادار کند که چنین حقیقت تلخی را بپذیرد. در این جستار قصد داریم که بدون جانبداری و پیشداوری، جهانی را که ایدئولوژی داروین برای ما ترسیم میکند به محک تجربه و استدلال بگذاریم و ببینیم پای چوبی که استدلال خود را بر آن چیده است، تا چه اندازه تاب ادعای تلخ، عبوس و دور از ذهن آن را دارد.
#داروینیسم
🔆 کانال ادیان، فرق و قومیتهای مؤسسه مصاف (افق)
🔆 @masaf_ofogh
✳️ایدئولوژی داروینیسم (قسمت سوم)
✍انکار داروین به معنای انکار تکامل نیست.
قبل از آنکه وارد جزئیات نظریه داروین شویم، لازم است به تأسی از دانشمندان عرصه بیولوژی، نظریه او را زیر تیغ جراحی برده و عناصر مختلف تشکیل دهنده نظریه او را از هم تفکیک کنیم.
🔰آنچه مخاطب عام آن را داروینیسم تلقی میکند، نظریه تکامل است که در مقابل نظریه خلقت دفعی قرار میگیرد. طرفداران نظریه تکامل یا تکامل گرایان Evolutionist ها ادعا دارند که جهان به عبارت عام و نظام موجودات زنده به طور خاص، همواره به این شکلی نبوده است که ما امروزه در آن به سر میبریم بلکه در طول زمان دچار تطور و تغییر شکل یا به عبارت دقیقتر فرگشت یا evolution قرار گرفته است.
⚠️در مقابل خلقتگرایان (Creationist) اعتقاد دارند جهان از ابتدا به همین شکلی که امروز وجود دارد توسط خداوند خلق شده است.
مطمئناً مبدع نظریه تکامل شخص داروین نبوده است و افراد بسیاری پیش از او چنین ایدهای را حال در عرصه بیولوژی یا سایر عرصههای کیهانشناسی مطرح کرده بودند و همانطور که در ادامه به آن خواهیم پرداخت و حتی میتوان متون کهن ادیان اصلی معاصر مانند اسلام و مسیحیت را به گونهای تفسیر کرد که به تلویح با نظریه تکامل حیات منطبق باشد و حتی در مقاطعی آن را مورد تصریح قرار داده باشد. اما نظریه تکامل تنها بخشی از نظریه داروین را تشکیل میدهد که اتفاقاً دلیلی ندارد که با آن مخالفت کنیم. بخش منحصربفرد نظریه داروین آن دلیلی است که برای سیر تکامل مطرح میکند و آن را نظریه انتخاب طبیعی میدانیم.
💠آنچه در این جستار به دنبال راستیآزمایی آن هستیم نظریه انتخاب طبیعی است، نه نظریه تکامل و مخاطب ما نباید از انکار نظریه داروین چنین تلقی کند که ما به دنبال رد نظریه تکامل هستیم. کسی که قرآن یا به عنوان مثال نهج البلاغه را مطالعه کرده باشد بعید است که با این برداشت بدیهی مخالفتی داشته باشد که جهانی که در آن به سر میبریم همواره در حال تغییر و تبدل بوده است. اما آیا نظریه انتخاب طبیعی میتواند تمامی این سیر را در همه عرصهها توجیه کند؟ در این جستار به دنبال پاسخ این سوال هستیم.
🔹پس بهتر است ابتدا نظریه انتخاب طبیعی داروین را شرح دهیم. شاید یک مثال بتواند کار ما را آسان کند. فرض کنیم تمام جمعیت کنونی اروپا را به سرزمینهای استوایی آفریقا انتقال دهیم. گذشته از سایر پیامدهایی که چنین تغییری میتواند به دنبال داشته باشد، یک جنبه خاص که در این مثال مورد نظر ما است این خواهد بود که پوست سفید مردمان اروپا مخصوصاً مردم ساکن اسکاندیناوی به هیچ وجه تحمل آفتاب مستقیم استوایی کشورهایی مانند لیبی و مالی را نخواهند داشت. در نتیجه در طول زمان آن دسته از مردمان اروپا که پوست سفیدتری دارند، در اثر سرطان پوست حاصل از تابش عمودی آفتاب از دنیا خواهند رفت در حالیکه این نسبت مرگ و میر در میان اروپاییانی که پوست تیرهتر دارند کمتر خواهد بود.
❇️رفته رفته پس از گذشت سالها به تدریج در اثر دست انتخاب طبیعت که در مناطق آفتابی سفید پوستان را حذف و سیاه پوستان را ابقاء میکند، اعقاب اروپاییان سفید پوست، به تدریج سیاه پوست میشوند.
🔸دستی که در این میانه از میان دو برادر روشن پوست و تیره پوست انتخاب کرده است، دست طبیعت بوده که به هیچ وجه گرایشات نژادپرستی، اخلاقی یا انسانی ندارد، بلکه تنها آن را که بیشترین امکان بقا را دارد در طبیعت حفظ میکند. این خلاصه نظریه داروین است که سیاه شدن پوست سفید پوستان، دراز شدن منقار پرندگان، بلند شدن گردن زرافه و راهراه شدن پوست ببر را حاصل از این میداند که پرندهای که منقار بلند دارد، انسانی که پوست سیاه دارد، زرافهای که گردنی فراز دارد و ببری که پوستش راهراه است شانس بیشتری برای بقا دارد و به همین دلیل آنچه در طبیعت باقی میماند و دست غدار آفرینش او را از صحنه گیتی محو نمیکند، آنی است که بیشترین سازگاری را با محیط دارد.
ادامه دارد...
مشاهده قسمت اول و دوم
#داروینیسم
🔆 کانال ادیان، فرق و قومیتهای مؤسسه مصاف (افق)
تلگرام| اینستاگرام | ایتا
🔸ایدئولوژی داروینیسم (قسمت چهارم)
👈 به عبارت دیگر این نظریه انتخاب طبیعی و نه نظریه تکامل بوده است که بخش منحصربفرد و بدیع اندیشه داروینیسم را تشکیل میدهد و همین بخش از نظریه او است که باعث شده است هنوز که هنوز است تفکر او برای برخی جذابیت داشته باشد.
💠 اگر اندیشه داروینیسم را صرفاً برابر با تکامل بگیریم، بعید نبود که تا کنون این کشف نیز در کنار سایر اکتشافات علمی به تدریج تازگی خود را از دست داده و برای بشر پیش پا افتاده و بدیهی شود. اما نظریه انتخاب طبیعی و اینکه تصادف نیز میتواند باعث ایجاد نظم شود، اندیشه داروین را از سطح یک کشف علمی به یک جهانبینی ارتقاء میدهد که میتواند تعیینکننده سبک زندگی ما شود و مخاطب آن نه تنها علاقه مندان به مبحث بیولوژی که تمامی انسانها باشد.
💢 دوران ما را دوران سر فرود آوردن ایدئولوژیها در مقابل شواهد علمی میدانند و معمولاً طرفداران ایدئولوژیهای مختلف علوم انسانی مورد اتهام قرار گرفتهاند که شواهد علمی را قربانی جهانبینی خاص خود میکنند. در این میانه ایدئولوژی داروینیسم همواره چنین ادعا داشته است که چیزی فراتر از یک جهانبینی ذهنی است و به مشاهدات علمی مستند شده است که بشر خوشش بیاید یا نیاید، چارهای جز پذیرش آن ندارد.
✳️ در اینجا قصد داریم این نقاب را از چهره داروینیسم برداریم که گرچه نظریه تکامل آن را میتوان بخش فاقد ایدئولوژی آن بدانیم که مستند به شواهد علمی است، اما بخش نظریه انتخاب طبیعی و تعمیم آن به تمام جهان آفرینش و نتیجهگیری ایدئولوژیکی که از آن میشود به هیچ وجه مبتنی بر شواهد علمی نیست و همانند ادیان کهن باستان صرفاً مبتنی بر خواسته بشر است که تمایل دارد جهان را آن گونه که خود میخواهد تفسیر کند نه آنگونه که در عالم واقع هست.
⚠️ پس آنچه در این جستار به دنبال موشکافی آن هستیم، جهانبینی داروینیسم و خدای کور آن است نه نظریه تکامل و مستندات علمی که آن را اثبات میکند. در ادامه شگفت زده خواهید شد که جهان بینی داروینیسم همچون کلیسای قرون وسطی تا چه اندازه شواهد علمی را قربانی جهانبینی خاص خود کرده است!
#داروینیسم
مشاهده قسمت های: اول، دوم و سوم
🔆 کانال ادیان، فرق و قومیتهای مؤسسه مصاف (افق)
🔆 @masaf_ofogh
⚠️ ایدئولوژی داروینیسم (قسمت پنجم)
✍ طبیعت جهش نمی کند.
طبیعی است که خدای کور داروین یعنی انتخاب طبیعی نسبت به خداوند همهچیزدان و همه کارتوان محدودیتهای بیشتری برای خلق داشته باشد و پیروان ایدئولوژی داروینیسم، برای روایت سفر آفرینش با چالشهای بیشتری مواجه باشند. اولین محدودیتی که خدای داروین در خلق دارد این است:
Natura non facit saltum
طبیعت جهش نمیکند.
👈 به عبارت دیگر، جهان تنها در صورتی میتواند مخلوق خدای داروین باشد که همواره گامهای کوتاه برداشته باشد. انتخاب طبیعی مانند چکه چکه کردن پیوسته قطرات آب بر روی سنگ سخت است که اگر زمان کافی در اختیار داشته باشد میتواند در سنگ صلب نفوذ کرده و با حرکت بطئی، تدریجی، فرسایشی و زمانبر خود دست به اعجاز بزند.
خدای داروین قادر به انجام تجلیات دفعی و جهشهای خارقالعاده نیست. از نظر داروینیسم گشوده شدن دریای سرخ در برابر بنی اسرائیل چیزی جز افسانه نیست و تنها در صورتی حاضر خواهد بود به وقوع این معجزه اقرار کند که مانند جزر و مد آب به تدریج رخ داده باشد. به عبارت دیگر تنها جهانی میتواند آفریده دست خدای انتخاب طبیعی باشد که پیوسته باشد.
💢 خود داروین در کتابش درباره منشأ انواع چنین مینویسد:
as natural selection acts solely by accumulating slight, successive favorable variations, it can produce no great or sudden modifications; it can only act by short and slow steps.
Darwin, Origin of Species, 6th ed. (London: John Murray 1872), 413-414
از آنجا که انتخاب طبیعی تنها با تغییرات مطلوب، پشت سرهم، تدریجی و تجمیعی عمل میکند، قادر نیست که هیچ اصلاح جهشی یا ناگهانی انجام دهد؛ [این نظام] تنها با گامهای کوتاه و کند، حرکت میکند.
و البته در جای دیگر کار ما را ساده کرده و رسماً اعلام میکند که
If it could be demonstrated that any complex organ existed which could not possibly have been formed by numerous successive slight modifications, my theory would absolutely break down
Darwin, Origin of Species, 6th ed. (London: John Murray 1872), 146`
اگر بتوان نشان داد که عضو پیچیدهای وجود داشته باشد که محتمل نباشد که با اصلاحات کند متعدد پشت سرهم تشکیل شده باشد، نظریه من به طور کامل از هم میپاشد.
🔸این گفته به معنای آن است که اگر سیر تکامل حیات از ویروسها به تک سلولیها و گیاهان و جانوران و در میان جانوران به عنوان مثال از ماهیها به دوزیستها و خزندگان و پرندگان و پستانداران را بپذیریم، این سفر شگفتآور تنها در صورتی میتوانسته حاصل دست خدای انتخاب طبیعی باشد که تمام این مراحل به صورت گام به گام و تدریجی طی شده باشد.
💠 و سوال مهم این است: آیا جهان آفرینش پیوسته است؟ آیا طبیعت همواره با قدمهای کوتاه حرکت کرده است؟ آیا می توان در حد کفایت گونه هایی بین ماهیها و دوزیستها پیدا کرد تا داروینیستها سر را فراز گرفته و بگویند گذار طبیعت از ماهی به قورباغه تدریجی و گام به گام رخ داده است؟ این اولین ایستگاهی است که داروینیستها همچون مردان ایمان که همواره از آنها تبری جستهاند، بین آنچه ایدئولوژی آنها به آنها القاء میکند و آنچه در جهان خارج مشاهده میکنند دچار تناقض میشوند و نشان میدهند که متأسفانه همچون فلاسفه مدرسی برای نجات ایدئولوژی خود ابایی از سفسطه ندارند.
#داروینیسم
مشاهده قسمت های قبل از اینجا
🔆 کانال ادیان، فرق و قومیتهای مؤسسه مصاف (افق)
🔆 @masaf_ofogh
⚠️ ایدئولوژی داروینیسم (قسمت ششم)
❇️ بالاخره حلقههای مفقوده داروین پیدا شدند!!!
این خبری است که هر از چندگاه یکبار بر فضای رسانههای جهان موج ایجاد میکند. گویی تمام جامعه علمی تنها یک سنگواره از نظریه داروین طلبکار هستند تا بالاخره پیدا شده و به عنوان سندی موجه اثبات کند که به عنوان مثال این حلقه مفقوده انسان را به جد مشترکی که با میمونها دارد پیوند میزند. در صورتی که بدهی داروینیسم بسیار بیشتر از این حرفهاست.
🔰داروینیسم باید اثبات کند که جهان پیوسته است و نه گسسته و این پیوستگی باید تمامی ارگانهای زنده را شامل شود. یعنی چه؟ یعنی به عنوان مثال اگر ادعای داروینیسم را بپذیریم که بال پرندگان همان باله قورباغه یا دست مارمولک بوده که انتخاب طبیعی چنین دگردیسی را در آن به وجود آورده است، باید صدها نمونه زیستی بین قورباغه و پرنده وجود داشته باشد که چنین دگردیسی شگرفی گام به گام در آن رخ داده است. یعنی اگر به دنبال حلقههای میانی بین باله قورباغه و بال پرنده هستیم، باید در این میانه حلقههای مفقودهای پیدا شوند که 90% باله قورباغه و 10% بال پرنده باشند، سپس نمونه ای که 80% باله قورباغه و 20% بال پرنده باشد و همین طور تا بالاخره به نمونه ای برسیم که در آن باله قورباغه 100% به بال پرنده تبدیل شده باشد.
🔸چون طبیعی است که خدای کور انتخاب طبیعی این قابلیت را ندارد که به یکباره و دفعی محاسبات لازم را انجام دهد که چه تغییراتی باید در باله قورباغه صورت گیرد تا بتوان از آن به عنوان بال پرنده استفاده کرد!
و اینکه گفتیم تنها برای یکی از گامهای بلندی است که طبیعت برداشته است، البته تمام این تغییرات و دگردیسیها باید همزمان با دگردیسی در سیستم تنفسی، سیستم تولید مثل، پوشش پوستی و غیره رخ داده باشد و داروینیستها برای اثبات نظریه خود لازم است صدها مورد از این حلقههای مفقوده سر هر پیچ تکامل ارائه دهند که تاکنون چنین مستنداتی را نه در اشکال کنونی حیات که حتی در قالب سنگوارهها نیز نتوانستهاند ارائه کنند.
💠 شاید داستان زیر به بهترین وجهی بتواند وضعیت مضحک موجود را توضیح دهد.
داستان از این قرار است که دکتر Patterson از مدافعین نظریه تکامل، کتابی برای موزه بریتانیا با عنوان ساده تکامل به نگارش درآورد. لوتر ساندرلاند از مدافعین نظریه خلقت دفعی (Creationism) نامهای خطاب به او مینویسد و سوال میکند که چرا یک عکس از فسیلهای میانی Transitional fossil در کتابش وجود ندارد و پترسون پاسخی به او میدهد که میتواند پرده از بسیاری از مسائل بردارد:
‘I fully agree with your comments on the lack of direct illustration of evolutionary transitions in my book. If I knew of any, fossil or living, I would certainly have included them. You suggest that an artist should be used to visualise such transformations, but where would he get the information from? I could not, honestly, provide it, and if I were to leave it to artistic licence, would that not mislead the reader?’
بنده کاملاً با نظرات شما در خصوص عدم وجود تصویر مستقیم از اشکال میانی تکامل در کتابم موافق هستم. اگر چنین اشکالی را سراغ داشتم، حال سنگواره باشد یا زنده، قطعاً آنها را میگنجاندم. آیا پیشنهادتان این است که از یک نقاش استفاده کنیم تا این تبدیلها را مجسم کند، حتی در این صورت اطلاعات آن را از کجا بگیریم؟ صادقانه بگویم که من نمیتوانم چنین اطلاعاتی را در اختیار او بگذارم و اگر قرار بود این کار را به یک نقاش هنرمند واگذار کنم به نظرتان چنین کاری به منزله گمراه کردن خواننده نبود؟
👈 و چنین ادامه میدهد که
‘Yet Gould [Stephen J. Gould—the now deceased professor of paleontology from Harvard University] and the American Museum people are hard to contradict when they say there are no transitional fossils. … You say that I should at least “show a photo of the fossil from which each type of organism was derived.” I will lay it on the line—there is not one such fossil for which one could make a watertight argument.’3 [Emphasis added].
با این حال به سختی میتوان جوابی در رد گفته گولد (استفان ج. گولد استاد درگذشته پالیونتولوژی دانشگاه هاروارد) و افراد موزه آمریکا داد که میگویند هیچ سنگواره میانی وجود ندارد ... میگویید که باید حداقل یک عکس سنگوارهای که هر نوع ارگانیسم از آن مشتق شده است نشان بدهم همین جا به صراحت میگویم چنین سنگوارهای وجود ندارد که بتوان استدلال متقنی بر آن بنا کرد.
ادامه دارد...
#داروینیسم
مشاهده قسمت قبل
🔆 کانال ادیان، فرق و قومیتهای مؤسسه مصاف (افق)
🔆 @masaf_ofogh
❇️ ایدئولوژی داروینیسم (قسمت هفتم)
⚠️ توجه کنید این گفته یک کشیش الهیدان نیست، بلکه اقرار کسی است که بیشترین دسترسی و انگیزه را برای یافتن چنین اشکال میانی اگر وجود داشته باشند در اختیار داشته است. اینگونه متوجه میشویم که پروپاگاندای تبلیغاتی که هر از چندگاه فضای رسانهای را پر میکند که حلقه مفقوده داروین پیدا شد تا چه حد فریبکارانه و مزورانه است و همانطور که Gould توضیح میدهد، بینهایت کمیاب بودن اشکال میانی در سوابق سنگوارهای همواره فوت کوزه گری دیرینه شناسی بوده است.
🔰 به عبارت دیگر اگر نظریه داروین را در خصوص تکامل بپذیریم به گونهای اقرار کردهایم که هیچ مبنایی برای طبقه بندی موجودات زنده وجود ندارد، زیرا در این صورت بین هر گونه حیات باید هزاران شکل میانی و حلقه مفقوده وجود داشته باشند که نتوانیم بگویم قورباغه هستند یا پرنده.
💠 مایکل دنتون در کتابش مینویسد:
For readers subjected to popular and pervasive claims by evolutionary biologists that there are innumerable transitional forms of organisms, it might come as something of a surprise that there are unique taxondefining novelties not led up to gradually from some antecedent form, and which remain invariant after their actualization for vast periods of time.
Michael Denton, Evolution: A theory still in Crisis; p. 39
برای خوانندگانی که در معرض دعاوی پرطرفدار و اغواگر زیست شناسان تکامل گرا قرار دارند که اشکال میانی بیشماری از ارگانیسم ها وجود دارد، ممکن است بسیار غافلگیر کننده باشد که نوپدیدهای معرف گونه منحصربفردی وجود دارند که به تدریج از شکل های قبلی به وجود نیامدهاند و پس از تحقق یافتن تا دورانهای طولانی تثبیت شده باقی ماندهاند.
🔸 شاید لازم باشد در اینجا دوباره به این نکته اشاره کنیم که استدلال ما نظریه تکامل را رد نمیکند، بلکه استدلال ما به معنای آن است که نظریه انتخاب طبیعی داروین، نمیتواند دلیل سیر تکامل را توضیح دهد، چون انتخاب طبیعی داروین سیر تکامل را پیوسته فرض میکند، درصورتی که جهانی که مشاهده میکنیم، به وضوح گسسته است.
#داروینیسم
مشاهده قسمت قبل
🔆 کانال ادیان، فرق و قومیتهای مؤسسه مصاف (افق)
🔆 @masaf_ofogh
⚠️ایدئولوژی داروینیسم (قسمت هشتم)
🔰 درمطالب قبلی به این مسأله پرداختیم که اگر داروینیستها بخواهند اثبات کنند که انتخاب طبیعی پدیدآورنده جهانی بوده که در آن زندگی میکنیم، پس باید بار سنگین اثبات کردن این پدیده را به دوش بکشند که جهان پیوسته است و گامهایی که برداشته به قدری کوتاه و جزئی بوده که تصادف کور هم میتوانسته منشأ آن باشد. مسأله ای که به هیچ وجه با جهانی که مشاهده کردهایم و از زمان ارسطو آن را به گونههای مجزا و منفک از هم طبقه بندی کردهایم همخوانی ندارد.
❇️ اما معضلات بی پایان داروینیسم به همین جا ختم نمیشود. داروینیسم نه تنها باید اثبات کند که طبیعت این سیر طولانی را گام به گام طی کرده، بلکه باید جهان را متقاعد کند که هر کدام از این گامها، کارکردی در راستای بقای موجود زنده ایفا کردهاند!!! نمیدانم چه بگویم؟ کمی که در این ادعا عمیق شوید، متوجه میشوید که تن برهنه پادشاه داروینیسم که دماغش را از فیس و افاده علم و دانش پر کرده است، تا چه حد مسخره و مضحک است. به صورتی که شاید تنها کودکی چون من بتواند به خود اجازه دهد و با انگشت اشاره او را نشان داده و بگوید پادشاه برهنه است!! شاید لازم باشد در قالب مثالی موضوع را روشن کنم، تا کمیک بودن فضا روشنتر شود.
👈 ادعای دوم داروینیستها مبنی بر اینکه هر گامی که طبیعت برداشته به خودی خود کارکردی در راستای بقا ایفا میکرده به عنوان مثال در مورد دگردیسی باله قورباغه به بال پرنده بدین معناست: نه تنها طبیعت این دگردیسی را گام به گام طی کرده است، بلکه هر کدام از این گامها کارکردی در راستای بقا ایفا کردهاند. یعنی باید اثبات شود که موجودی که مجهز به عضوی است که 90 درصد آن باله و 10 درصد آن بال پرنده است، باید امکان بقای بیشتری نسبت به موجودی داشته باشد که 100 درصد باله داشته است، در غیر این صورت انتخاب طبیعت چگونه میتوانست این گونه را از میان سایر قورباغهها باقی نگه دارد تا زمینه گام بعدی فراهم شود.
🔸در آن گام بعدی هم به همین ترتیب موجودی که مجهز به 80 درصد باله و 20 درصد بال پرنده است، باید امکان بقای بیشتری نسبت به جد 90 درصد باله خود داشته باشد تا در طبیعت بماند و در نهایت بتواند زمینه ساز آفرینش گونه جدیدی تحت عنوان پرنده شود. فکر میکنید لازم است بیشتر توضیح بدهم؟ اصلاً اگر بپذیریم این گذار گام به گام رخ داده باشد، سوال اصلی این است که 10% درصد بال برنده به چه دردی میخورد تا بتواند کارکردی در راستای بقا ایفا کند؟ به همین سهولت از این ادعا نمیتوان گذشت و باید در قالب مثال جدیدی آن را شرح داد. گفتیم که حیات مسیری طولانی را از موجودات تک سلولی تا گل سرسبد آفرینش یعنی انسان طی کرده است که از پیچیدگی های روحی و ذهنی او بگذریم، سیستم پیچیده ای است که فقط کوچکترین اختلال در سیستم تعریق او میتواند به کلی ادامه زندگی را برای او غیر ممکن کند. گفتیم که داروینیستها ادعا میکنند که وقتی انتخاب طبیعی میتواند یک گام کوچک این مسیر طولانی را توجیه کند، دیگر کل این مسیر هر چقدر هم که طولانی باشد، تنها با جادوی زمان قابل سپارش است.
💠 یعنی اگر به سیستم میلیاردها سال زمان بدهیم، میتواند این گام کوچک را آنقدر تکرار کند تا به سرمقصد نهایی خود یعنی انسان برسد. حال ما سعی داریم یکی از این گام های کوچک را مورد تدقیق قرار دهیم تا ببینیم آیا طبیعت نه طی میلیاردها سال که طی زمان بینهایت میتواند صرفاً با انتخاب طبیعی این گام را طی کند یا خیر؟!
#داروینیسم
مشاهده قسمت قبل
🔆 کانال ادیان، فرق و قومیتهای مؤسسه مصاف (افق)
تلگرام| اینستاگرام | ایتا