📌 #آسیب_شناسی_انیمیشن_تخصصی
💠 نقد #انیمیشن، #فراموش_کنید_تا_شاید_فراموش_کنیم!!
نام انیمیشن : #Zootopia -قسمت ۲
⭕️ نقد انیمیشن
🔰 پیش از شروع تحلیل محتوای این انیمیشن و مولفه های موجود در آن، لازم است تا ابتدا نگاهی به نام این اثر داشته باشیم.
🔺 "باغ وحش آرمانی!" نامی عجیب و نامأنوس برای انیمیشن مخصوص کودکان که به نظر می رسد بیشتر برای بیان مفهومی فلسفی به بزرگترها به وجود آمده باشد. باغ وحش در معنا، به مکانی گفته می شود که در آن حیوانات مختلف از اقصی نقاط جهان، در یک مجموعه گرد هم جمع آوری شده و بنا به اقتضای بومی و عادات غذایی، از آن ها نگهداری می شود. حیواناتی که در باغ وحش نگهداری می شوند، معمولاً دارای محدودیت هایی نسبت به حیواناتی که در طبیعت زندگی می کنند، هستند و دنیای کوچکتر و بسته تری را تجربه می کنند. پس رسماً می توان باغ وحش را از نگاه یک حیوان ساکن در آن، به عنوان محدودیت محض تعریف کرد. حال بیایید کلمه اتوپیا را با کلمه باغ وحش ترکیب کنید تا متوجه پارادوکس عجیب ساختاری آن شوید: آرمان شهر محدود حیوانات!!
🔰 برای روشن شدن موضوع، بهتر است نگاهی به داستان و مولفه های موجود در آن بیندازیم...
🔺 داستان با اجرای نمایشی توسط تعدادی از بچه های حیوانات، آغاز شده و طی آن از دوران گذار از بدویت شکار و شکارچی بودن و رسیدن به بلوغ فرهنگی و تعاملی میان دشمنان سنتی، که همان دستیابی به اتوپیای حیوانات (باغ وحش آرمانی) است، صحبت به میان می آید:
- خرگوش: ترس، حيله، حرص خون... هزاران سال قبل، اينها قدرتهايي بودن که بر دنيا حکومت مي کردن. دنيايی که در اون شکار از شکارچي مي ترسيد و شکارچيان، ميل زيستي غير قابل کنترلي براي آسيب زدن و له کردن داشتن. اون زمانها، دنيا به دو قسمت تقسيم شده بود: شکارچيان بد طينت، يا شکارهاي مهربان. اما در طول زمان، ما پيشرفت کرديم و از روشهاي وحشيانه ابتدايي، فراتر رفتيم. حالا شکارچيان و شکار با هم در هماهنگي زندگي مي کنن و تمامي پستانداران جوان، فرصتهاي بيشماري دارن...
- گوسفند: آره، من ديگه نبايد از ترس در يه گله قايم بشم. در عوض، مي تونم يه فضانورد بشم
- پلنگ: ديگه لازم نيست يه شکارچي تنها باشم. امروز، مي تونم به دنبال شکار فراريان مالياتي باشم. من يه مأمور مالياتي مي شم و مي تونم دنيا رو يه جاي بهتر کنم.
- خرگوش: من قراره يه افسر پليس بشم. ممکنه براي کم عقلها، غير ممکن به نظر بياد، اما درست 340 کيلومتر اونطرفتر شهر بزرگ "باغ وحش آرمانی" قرار گرفته. جايي که اجداد ما براي اولين بار در صلح و آرامش دور هم جمع شدن و اعلام کردن که "هر کسي مي تونه هر چيزي بشه".
🔺 در بخش ابتدایی داستان، طی همین دیالوگ های به ظاهر ساده، کل مانیفست اثر به صورت فشرده و البته کامل و مفصل، به مخاطب ارائه شده و او را به یکباره در فضای ترسیمی مربوط به اتوپیای جدید رها می کند. برای فهم بهتر موضوع، لازم است تا با دقت بیشتری به این دیالوگ ها نگاه کنیم:
"هزاران سال قبل، قدرتهايي بودن که بر دنيا حکومت مي کردن: شکار و شکارچی".
🔺 در این جمله، دنیا به صورت محیطی دو قطبی متشکل از شکار و شکارچی توصیف می شود. دنیایی که در آن حتی شکارچیان هم به دو گروه بد طينت و مهربان تقسیم می شدند. حال بیایید این جهان دو قطبی مطرح شده را از دیدگاه دیگری مورد بررسی قرار داده و کمی آن را ریشه یابی کنیم...
🔺معمولاً اصطلاح جهان دو قطبی و ناامنی جهانی، اصطلاحاتی بودند که در دوران جنگ سرد به کار گرفته می شدند و منظور از دو قطب، دو ابر قدرت شوروی و آمریکا بودند که به واسطه درگیری و کشمکش های میان آن ها، امنیت جهانی مدام با چالش ثبات روبرو می شد.
🔺 آن ها از منظر منطق این انیمیشن هر دو شکارچی محسوب می شدند. فقط یکی بدطینت و دیگری مهربان! شکار هم متعاقباً کشورهایی هستند که به واسطه جاه طلبی این کشورها مورد استعمار قرار گرفته و اصطلاحاً شکار می شدند!
با پایان دوران جنگ سرد و نظام دو قطبی، به اجبار جهان دستخوش تحول و هرج و مرج بزرگی شد. به گونه ای که این تحول تمام زمینه ها و ابعاد زندگانی انسان و جوامع بشری را دستخوش دگرگونی ساخت.
🔺 این دگرگونی همه جانبه لزوم تجدید نظر در مفهوم امنیت ملی را نیز ایجاب می کرد، زیرا با برداشت سنتی گذشته از مفهوم امنیت ملی، دیگر نمی شد به اقدامات عملی و سودمند مبادرت ورزید. در نتیجه، برای تأمین امنیت جهانی، تدبیر جدیدی اندیشیده شد و نظریه نزدیکی و همکاری دو شکارچی و تعامل آن ها با شکار (توهمی که در واقع به شکار داده می شود) مطرح گردید تا بدین ترتیب فرصت های برابر برای جهان جدید و ساکنان آن فراهم شود!! موردی که در انیمیشن "باغ وحش آرمانی" به صراحت به آن اشاره می شود.
📚منبع: کالبد شکافی بازی های🎞
📌 #آسیب_شناسی_انیمیشن_تخصصی
💠 نقد #انیمیشن، #فراموش_کنید_تا_شاید_فراموش_کنیم!!
نام انیمیشن : #Zootopia -قسمت ۳
⭕️ نقد انیمیشن
🔺 نکته دیگر موجود در این دیالوگ ها، همزیستی مسالمت آمیز پستانداران با یکدیگر در این آرامنشهر است. در آنجا هیچ خزنده، پرنده و یا آبزی ای یافت نمی شود و آنچه به عنوان جهان متمدن از آن یاد می شود، تنها اجتماع پستانداران مختلف است. البته این موضوع با منطق حاکم بر ماهیت یک باغ وحش در تضاد جدی است و اینجاست که مشخص می شود منظور از آرمانشهر تصویر شده در این انیمیشن، مکانی ایزوله و دستچین شده است.
🔺 با چنین دیدگاهی، جودی هاپس (Judy Hopps) خرگوشی که شخصیت اصلی داستان محسوب می شود، روستای محل زندگی خود را ترک کرده و با نیت عضویت در آکادمی پلیس، سوار بر قطار تمدن! به سمت "باغ وحش آرمانی" نقل مکان می کند (به نظر می رسد که نام این شخصیت از نام هنرپیشه نقش اول فیلم جادوگر شهر آز، جودی گارلند (Judy Garland) الگوبرداری شده باشد).
🔺 جودی در طول سفرش تا رسیدن به آرمانشهر، به اجبار از مناطق مهمی گذر می کند که تأمل در چیدمان آن ها بسیار مهم و ضروری است. پیش از ورود به شهر، قطار از میان صحرایی خشک و بی آب و علف که به "میدان صحرا" معروف است، عبور کرده و دوربین در آنجا دسته ای از شترها را در حال مسابقه دوی صحرانوردی به تصویر می کشد. این اولین و آخرین باری است که شترها در این انیمیشن نمایش داده می شوند.
🔺سپس قطار از منطقه ای برفی به نام "شهر تندر" گذر کرده و پس از عبور از تونلی بلند، وارد منطقه ای جنگلی به نام "جنگل پر باران" شده و در انتها، به مرکز شهر یا همان "باغ وحش آرمانی" می رسد. ین سه منطقه، همگی در یک نکته اشتراک دارند: شرایط جوی موجود در آن ها بسیار مصنوعی و ساختگی هستند. مثلاً در منطقه صحرا می توان جزایر مصنوعی و یا برج نخل شکلی را دید که بیننده را به شدت به یاد مصنوعات معماری موجود در دبی می اندازد.
🔺 منطقه برفی هم با دستگاه های برف ساز هویت برفی پیدا کرده و بناهای آن به شدت یادآور شهر مسکو هستند. جنگل هم با فواره های باران ساز، حالت استوایی خود را حفظ کرده، اما در این بین، بافت شهری را می توان طبیعی ترین منطقه دانست که از قضا شهرهای اروپایی نظیر لندن و سیدنی را در نظر بیننده تداعی می کند.
🔺 صحرا را می توان در این چیدمان، منطقه ماقبل تمدن نامید. در طول داستان، تعمداً به این منطقه و ساکنان آن بی توجهی می شود و به هیچ وجه رویدادی در آن شکل نمی گیرد و مراجعتی به این لوکیشن اتفاق نمی افتد!! هیچ شتری در "باغ وحش آرمانی" وجود ندارد. هیچ پستی در اختیار شترها نیست و اصلاً این منطقه به کل فراموش شده است. در واقع، می توان صحرا و ساکنان آن را نمادی از کشورهای عربی دانست که از نظر تمدن غرب، خارج از تمدن نوین و ماقبل مدینه فاضله مورد نظر غرب قرار دارند. آن ها در این تمدن جایگاهی ندارند و هیچکس به بود و نبود آن ها اهمیتی نمی دهد. فقط افراد ساکن در این آرمانشهر موظف هستند تا خود را با مخاطرات احتمالی ایجاد شده از طرف صحرا نشین ها (نظیر توفان شن) آماده کرده و برای دفع آن تلاش کنند. نگاهی مغرضانه که در آن اعراب، جز مزاحمت و دردسر تعریف دیگری ندارند و تنها سهم آن ها در آرمانشهر مد نظر غرب همین مقدار است!
📚منبع: کالبد شکافی بازی های رایانه ای
🖌نویسنده: محمود بلالی
@Masafgame🎞
📌 #آسیب_شناسی_انیمیشن_تخصصی
💠 نقد #انیمیشن، #فراموش_کنید_تا_شاید_فراموش_کنیم!!
نام انیمیشن : #Zootopia -قسمت ۴
⭕️ نقد انیمیشن
🔺 روس ها هم اوضاع بهتری نسبت به اعراب ندارند، با این تفاوت که مردمان آن ها در این آرامانشهر نقش هایی را عهده دار هستند و تا حدودی به بازی گرفته می شوند. همان موضوع مورد توافق سازگاری میان شکارچی ها، اما در نگاه سازنده، این افراد اعضای اصلی آرمانشهر محسوب نمی شوند و حضوری از سر اجبار دارند و بیشتر جرایم به آن ها نسبت داده می شوند (به نقش خرس های قطبی در خدمت موش دقت کنید.) ورود جودی به این آرمانشهر هم در نوع خودش جالب توجه است. او به هنگام ورود با هدفونی در گوش، به موسیقی Try Everything گوش می دهد که به نوعی تبیین کننده ماهیت رویایی اتوپیا در نظر مخاطب است:
🎶 امشب اشتباه کردم و يه مبارزه ديگه رو از دست دادم
به خودم باختم، ولي دوباره شروع مي کنم
همش شکست مي خورم و به زمين ميفتم
اما هميشه بلند ميشم تا ببينم بعدش چي مي شه
پرندهها که فقط پرواز نمي کنن، اونا به زمين ميفتن، ولي باز بلند مي شن
هيچکس بدون اشتباه کردن چيزي ياد نمي گيره
من تسليم نمي شم. نه، من تسليم نمي شم
تا زماني که به پايان کار برسم و بعدش دوباره شروع مي کنم
نه، دست از تلاش برنمي دارم، حتي اگه ممکنه شکست بخورم
ولي مي خوام امتحان کنم. من تسليم نمي شم، نه، من تسليم نمي شم
تا زماني که به پايان کار برسم و بعدش دوباره شروع مي کنم
نه، دست از تلاش برنمي دارم، مي خوام امتحان کنم
ولي مي خوام امتحان کنم، حتي اگه ممکنه شکست بخورم
همه چيز رو امتحان کن. همه چيز رو امتحان کن. همه چيز رو امتحان کن
من همچنان اشتباهات جديدي مي کنم، هر روز اشتباهات جديدي مي کنم
همه چيز رو امتحان کن، همه چيز رو امتحان کن، همه چيز رو امتحان کن 🎶
🔺 این موسیقی در واقع به نوعی کاربرد همان عینک های سبز رنگی را دارد که سال ها پیش سالکان شهر آز، برای ورود به آن، باید آن را به چشم می زدند تا بدین وسیله موقعیت این آرمانشهر را بهتر درک کنند (در واقع خود را فریب بدهند!). به همین دلیل هم سراب "باغ وحش آرمانی" همانند سراب "شهر زمرد" جادوگر آز، دوام چندانی نداشته و خیلی زود همه چیز آن رنگ می بازد.
🔺 اولین موقعیت رنگ باختن سراب "باغ وحش آرمانی" برای هاپس، زمان ملاقات وی با افسر پلیس، بنیامین کلاوهازر (Benjamin Clawhauser) شکل می گیرد. جایی که کلاوهازر با دیدن هاپس او را زیبا (Cute) خطاب می کند و هاپس در اعتراض به این رفتار، به او تذکر می دهد که فقط یک خرگوش می تواند خرگوش دیگر را زیبا صدا کند. در واقع اعتراض هاپس به رفتار نامتعارف کلاوهازر به عشق و علاقه نامتعارفی است که اولین پیامد شعار "همه چیز را امتحان کن امتحان" در آرمانشهر حیوانات است و هاپس تازه وارد هنوز آن را درک نکرده و به آن خو نگرفته است. در ادامه، هاپس با چهره دیگری از این مدینه فاضله پوشالی آشنا شده و پوچ بودن شعارهای آن را بیشتر درک می کند.
🔺 بعیض حاکم در اداره پلیس در تقسیم وظایف، آن هم فقط به واسطه کوچکی جثه و سپس تبعیض در فروش بستنی فیلی به موجودات کوچک! آن هم بر اساس قانونی که به فروشنده حق می دهد تا از خدمت رسانی به هر کسی امتناع کند!
هاپس که در اصل دختری روستایی، ساده و آرمانگراست و اطلاع زیادی از پیچیدگی های روابط شهری ندارد، از روی سادگی به مقابله با این تبعیض ها پرداخته و در اولین اقدام، با خرید بستنی فیلی برای روباهی به نام نیک وایلد (Nick Wilde) فریب وی را خورده و در تجارت کثیف او مشارکت می کند.
📚منبع: کالبد شکافی بازی های رایانه ای
🖌نویسنده: محمود بلالی
@Masafgame🎞