eitaa logo
مسار
337 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
702 ویدیو
2 فایل
هو الحق سبک زندگی خانواده سیره شهدا داستانک تلنگر مهدوی تبادل👈 @masare_irt ادمین : @hosssna64
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️پاداش شکیبایی 🌸مثل هر روز با بقال محل خوش بشی کرد و به طرف خانه رفت. بقال رو به مشتری‌اش کرد و گفت: «عجب مرد آقاییه حسین آقا. خدا اونو به خونواده‌ش ببخشه. » ☘️ حسین در خانه را باز کرد و با ابروان گره کرده وارد شد. آنقدر اخمو که با یک من عسل هم نمی‌شد او را خورد. 🌺فرزانه مثل همیشه با چهره‌ای باز و گشاده به استقبالش رفت. خداقوتی گفت و بسته‌های خرید را از دستانش گرفت و تشکر کرد؛ امّا دریغ از اظهار محبتی از طرف حسین. کُتش را بر روی چوب‌لباسی آویزان کرد. جوراب گلوله شده اش را کنار در پرتاب کرد. آبی به صورتش زد و کنار سفره نشست و شروع به خوردن کرد. لُقمه‌های نجویده را تند تند پایین ‌داد. بعد هم بالشتی برداشت و گوشه دیوار دراز کشید. ☘️فرشته که کمک مادرش ظرفها را می شست، صدایش را پایین آورد تا خیالش راحت باشد بین سرصدای شستن ظرفها گم می شود: «مامان این همه سال از اخمای بابا حالت بهم نخورد؟ » 🌺فرزانه حرفش را قطع کرد: «فرشته حواست هس در مورد کی حرف می‌زنی؟! باباته هااا . خسته کاره، منم باید صبر کنم و زندگی رو بسازم. به هر دلیلی که نباید بزنم زیر همه چیزو خسته بشم. امیدوارم ی روز اخلاقش خوب بشه. منم به خاطر خدا تحمل میکنم.» 🔹عنه صلى الله عليه و آله :مَن صَبَرَت عَلى سوءِ خُلُقِ زَوجِها ، أعطاها مِثلَ ثَوابِ آسِيَةَ بِنتِ مُزاحِمٍ. 🔸پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : هر كس بر بداخلاقىِ شوهرش شكيبايى كند ، خداوند ، همانند پاداش آسيه دختر مُزاحم (همسر فرعون) ، به او عطا مى فرمايد . 📚بحار الأنوار، ج۱۰۳، ص۲۴۷، ح۳۰ 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از: بهار دلها به: یگانه هستی بخش خدایا وقتی در روزهای سخت زندگی خواسته‌ام برآورده نمی‌شود، هیچ چیز به اندازه ایمانم به تو، آرامم نمی‌کند؛ چرا که می‌دانم زمان‌بندیت هم برای ما حکمتی دارد. نه چیزی دیر می‌شود و نه چیزی زود. گذر از این مرحله فقط صبری می‌خواهد، به اوج ایمان‌مان به تو. 🌼🌾🌼🌾🌼🌾🌼🌾🌼🌾 شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید. 🆔 @parvanehaye_ashegh
✍️ آغوش خدا 🍁پاییز فصل زیبا دیدن و آموختن است. 🍂روی زمین پا که می‌گذاری حواست باشد، زیر پایت همان‌هایی است که روزی به تو نفس‌ها بخشیدند. چه شده است هم‌اکنون خود نفس کم آورده‌اند؟! دوباره از زاویه دیگر برگ‌های زرد و نارنجی را ببین که چه زیبا و عاشقانه خود را به آغوش زمین می‌رسانند؟! 🌸من و تو هم بیا خود را به آغوش خدا برسانیم. صبحتان به نیکی و پر از آغوش خدا . 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨حلوایی که نصیب یتیم خانه شد 🌱در ایام کودکی، پیرزنی که در کارهای خانه به ما کمک می‌کرد، حلوا برایم درست کرد. آن روزها، حلوا از غذاهایی بود که کمتر در دسترس بود. به دلیل فقر زیاد در جامعه، پدرم به ما اجازه نمی‌داد از این گونه غذاها مصرف کنیم؛ از این رو، آن خانم مرا به حمام خانه برد و در آن جا برایم حلوا پخت تا آقا [آیت الله سیدعلی اصغر موسوی لاری] متوجه نشود. وقتی حلوا آماده شد، آقا سرزده به حمام آمد و با عصبانیت آن پیرزن را مؤاخذه کرد و گفت:«مردم گرسنه‌اند و شما برای فرزند من حلوا درست می‌کنی!» آن گاه ظرف حلوا را بدون آن که از آن مصرف کرده باشم، از جلوی من برداشت و به یتیم خانه‌ای که در کنار منزل دایر کرده بود، برد و یکی دو قاشق از آن، به دهان هر یک از بچه‌ها گذاشت. 📚گلشن ابرار، ج۶، ص۱۵۰؛ به نقل از آیت الله سیدمجتبی موسوی لاری، فرزند آیت الله سیدعلی اصغر موسوی لاری. 🆔 @tanha_rahe_narafte
😑از کدام خطای فرزندم چشم بپوشم؟ 🔴 چشم‌پوشی از تمام خطاهای کودک به خاطر محبت به او و نرمش در برابر اشتباهاتش باعث سهل‌انگاری و بی‌بندوباری اخلاقی کودک می‌شود. ⚫️ هرگز به خاطر محبت به او، از تمام خطاهایش چشم‌پوشی نکنید و سعی کنید در سازش با او از اعتدال خارج نشوید. ⚪️خطاهای کوچک را نادیده بگیرید؛ اما در مواردی که احتمال پایمالی حقوق دیگران وجود دارد، با ملاطفت به او اشتباهش را گوشزد نمایید. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️بازی 🍃مهین نفس زنان وارد آشپزخانه شد. رو به مهناز گفت: «آبجی بیا، رختخواب‌ها ریخت.» 🍃کبری تا جیغ دخترها را شنید سراسیمه از حیاط به سمت اتاق دوید .سریع پتو و بالش‌ها را کنار زد. مجید خمیده مانده بود. مادر او را بغل کرد. صورت و گوش‌های مجید سرخ شده بود، نفس عمیقی کشید. ☘️کبری نگاهی به مهناز انداخت و با سرفه گفت: «مگه نگفتم کنار رختخواب‌ها بازی نکنید خطرناک است. مهناز! چرا مواظب نبودی؟!» 🌱_مامان، مهین دنبال مجید کرده بود. 🍃سرفه‌ها دیگر به کبری امان ندادند. مهین و مجید با چشمان لرزان به مادر خیره شدند. مهناز به سمت آشپزخانه دوید و آب آورد، سرفه‌های مادر کم کم آرام شد. 🌸مهین با چشم پر آب و صدای لرزان گفت: «مامان جان، شعر صلوات بخوانم تا خوب شوی؟» ☘️کبری که عصبانی بود از حرف مهین لبخندی زد. سرش را به علامت تأیید تکان داد. 🌷بچه ها با هم خواندند : ای مرغ سبز و آبی امشب کجا می‌خوابی زیر عَلَم پیغمبر صل علی محمد صلوات بر محمد « اللهم صل علی محمد وال محمد.» 🌸مجید صورت مادرش را بوسید: «مامان ببخشید.» 🆔 @tanha_rahe_narafte
4.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤔کجایی؟ تو مثل جان، درون خاک من هر گوشه پنهانی تو شیرازی، خراسانی، قمی، آری تو ایرانی💔 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨از جنس نور 🌼سیزده آبان از جنس نوری بود که ما را از ظلمت و تاریکی زمان رهایی بخشید. 💐بزرگ‌مردان و دختران برای شکستن دیوار ظلمت به پا خواستند. 🌷خون‌ها در خیابان‌های شهر جاری شد. وقتی به لانه جاسوسی حمله کردند، لانه روباه مکار، همان که نمی‌خواست ما بیدار شویم، ظلمت را شکستند. 🌹ستمکاری آمریکا آشکار شد. در جهان اقتدار ایران اسلامی به نمایش درآمد. جوانان کشورم توانستند با دستان خالی، تنها با هدایت و رهبری امام خمینی(ره) کشور را از ظلم شاهنشاهی نجات دهند. 🌺سیزده آبان بر غیور مردان جوان ایرانی گرامی باد🌺 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨هدیه قرآنی یاد دارم در آغاز تکلیف که آن مرحوم قرآن را حفظ می‌کردند، به من گفتند: از روی قرآن نگاه کن تا از حفظ بخوانم و در یکی از روزها گفت: «می‌خواهم هدیه‌ای هم به تو بدهم» آنگاه از من خواست خواندن آیه ۲۸۵ سوره بقره (آمن الرسول) را به عنوان هدیه از او بپذیرم. 📚یادنامه خاتمی، مقاله فاطمه خاتمی، ص۴۷؛ در احوالات آیت الله خاتمی، به نقل از دختر ایشان. 🆔 @tanha_rahe_narafte
💢حماسه آفرینان ✍ سیزده آبان از جنس نور و زیبایی است. کوچک های بزرگ بودند که این روز را خلق کردند. 💥 ما به تو افتخار می‌کنیم ای دانش آموز آن زمان که به کمر خود نارنجک می بندی و در دل دشمن می‌روی... تو هم از جنس محمدحسین فهمیده هایی. 💥 زمانی در خرمشهر خود را به لالی و کری می زدی و در میان دشمن می‌رفتی تا تعداد دشمنان و مهمات آنان را شناسایی کنی ... تو نیز از جنس بهنام محمدی هایی. 💥 آن زمانی که با شجاعت در دل آتش رفتی. جان‌ها را نجات دادی و خود شربت شهادت نوشیدی... تو هم از جنس شهید علی لندی هستی. 💥 یا زمانی که در دانشگاه تهران جمع شدید تا به ظلمها اعتراض کنید، امّا هدف گلوله‌ها دشمنان قرار گرفتید تا سیزده آبان تا ابد بدرخشد. و تو از همان جنسی 🌺 دانش آموزان ایران زمین همواره حماسه آفرین بودند و هستند. آن‌ها بیشتر از سنِ خود می‌فهمند. قلم و دانش خود را خرج خدا و اسلام می‌کنند. 🌹 روزت گرامی و مبارک ای برترین‌های تاریخ 🌹 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍سیزده ساله 🍃سیزده سالش بود؛ اما قلبش مثل آینه پر از نور بود. وقتی تانک را دید، جای فکر نبود. مجالی نداشت که به عواقب کارش فکر کند یا حتی اینکه زیر تانک میرود یانه. چیزی از بدنش می ماند یانه. پدر ومادرش چه می‌شدند. شنی تانک چه قطری دارد. 🍃وقت نبود کمی آن طرف تر لشکر اسلام، در معرض قتل عام بودند و کمی این طرف تر، لشکر کفر، صف کشیده بودند. 🌸محمد حسین قد چندان بلندی نداشت. صورت ریز ونمکینی داشت وچشم هایی گیرا که درقاب صورتش، مثل دو ستاره می‌درخشیدند ؛اما همه ی اینها مهم نبود. تانک رو به رو مهم بود واینکه چه کاری از دست محمد حسین بر می آید: «هرکسی یک بار برای ثابت کردن خودش فرصت داره محمد حسین.ها. ببینم چه می کنی؟» ☘تصمیمش را گرفت. روی زمین خوابید و سینه خیز از خاکریز بالا رفت. ضامن نارنجک را با دندان کشید. تا رسیدن تانک چند ثانیه مانده بود، چشمهایش را بست. شهادتین را خواند. صدای حرکت شنی توی گوشش می پیچید. اندکی بعد جسم او باخاک وشنی در هم آمیخت و روحش هم نشین ملائک بود. 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
💌شما از:ریحانه به:منجی عالم بشریت 🌸🍃سلام مولا جانم🍃🌸 🌼آقا جانم بیایید که زمانه خیلی دلگیر شده است، غروب‌ها روز به روز غمگین‌تر، دل‌ها شده بازار سردی از عواطف.🦋 🌼مولا جان ای نسخه پایانی دست خداوند وقتی که شما بیایید هر درد درمان می‌شود، وقتی بیایید دل‌ها بهاران می‌شود.🦋 🌼آقای مهربانم ای حلّال تمام مشکلات شما تنها بهانه‌ی حیات هستید، شما الحق که سیفنة النجات هستید.🦋 🌼آقا جان دلتنگ آمدن شما هستم. کاش آنگونه باشم که شما می‌خواهید، امام عزیزم من را از نفس رهایم بدهید. جز شما که طبیب قلب من هستید، کسی را در این میان نمی‌بینم.🦋 🌼مولا جان برایمان دعا کنید که ما سرباز شما شویم، سربارتان نشویم.🦋 🌸🍃یابن الحسن عجل علی ظهورک🍃🌸 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 ارواحناله الفداء 🆔 @parvanehaye_ashegh