eitaa logo
مسار
340 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
519 ویدیو
2 فایل
هو الحق سبک زندگی خانواده سیره شهدا داستانک تلنگر مهدوی تبادل👈 @masare_irt ادمین : @hosssna64
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ دلنوشته ☘ قلم بنویس ای از او بنویس برای او بنویس یادت هست زمانی هستی به تو قسم خورد؟ از آن زمان بود که تو یافتی. به که رسیدی، و نسبتت با او گره خورد عزیز شده ای. 🍃حال که این را پیدا کرده ای، حال که ارزشی شده ای، بهایش را باید بپردازی. سپاس این رحمت الهی گفتن از اوست. ⚡️بگو است و فرزند نور بگو همه هستی را خدا برای او آفرید. بگو اگر او نباشد حتی زمین هم طاقت بر جا ماندن ندارد و اهلش را می بلعد. قلم ننشین اگر چنین کنی جفا کرده ای. 🍀در حق عزیزترین های عالم بنویس که چگونه خود منتظر است و دیگران منتظرش. بنویس چگونه است و دیگران منجی اویند. باز هم بنویس، بگو که هزاران سال است که منتظر است؛ از همان پشت در که او را صدا زد هنوز چشم به راه آمدنش است. بگو که چگونه تمام کائنات برای آمدنش لحظه شماری می کنند. نمی دانم چه شده است که آمدنش به طول کشیده است؟ چه شده است که خدا بندگانش را لایق آمدنش نمی داند؟ قلم باید در این جانسوز بسوزی، خاکستر شوی، پودر شوی باید نیست شوی. 🔹 ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ؛ سوگند به قلم و آنچه با قلم مى نويسند (قلم/ 1) ابو حمزه مي گويد: خدمت امام صادق(عليه السلام) عرض كردم: آيا زمين بدون وجود امام باقي مي ماند؟ فرمود: لولا الحجة لساخت الارض بأهلها؛ «اگر زمين بي امام گردد فرو خواهد رفت.» 📚 اصول كافي، (ج1، ص334) (علیهم السلام) 🆔 @masare_ir
صبح زیباست زیباتر چه دوست داشتنی است آن لحظه همان لحظه من باشم تو، تو باشی و های باغ زندگی لحظه عنایت به هستی لحظه لبخند خدا به لحظه آرامش خدا به دلها 🆔 @tanha_rahe_narafte
🌸علت را بگویید ☘️ زن و شوهر، بیش از فرزندان آرام نگهداشتن فضای خانه هستند. اگر شده اید، به جای داد و فریاد کردن و از بین بردن ها ، در مورد دلیل تان صحبت کنید. 🌹حرف بزنید. بدون اینکه صدای خود را بلند کنید و حرف های توهین آمیز بگویید، خیلی روشن بگویید از چه چیزی شده اید. 📌مطمئن باشید وقتی محترمانه حرف بزنید و متلک نگویید، گوش های شنوا برای حرفهایتان، بیشتر است تا زمانی که پرخاشگردانه و با تحقیر حرف بزنید. 🆔 @tanha_rahe_narafte
🌺مولایم سلام آه از این روزها که چه غم هایی بر دل داریم و چه بسا غم واقعی در دورن شما شعله می کشد. 🔸غم و اندوه مادر غم و اندوه سردار غم و اندوه بزرگ مرد علم می گویند سردار رفته نفس تازه کند برگردد. 🌸و چه روزی می شود روزی که شهدا در رکاب شما باز گردند و ما منتظران به امید ظهور روزها را به پایان می رسانیم. اللهم عجل لولیک الفرج ارواحناله الفداه 🆔 @tanha_rahe_narafte
طلوع خورشید یعنی زندگی دوباره نوید استجابت دعا چه آن لحظه دستهای خالی ام را نشانت دهم تا همان دم پر شود از 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️ میوه صالح 🍁پدر و مادر نقش مهمی در شکل گیری شخصیت فرزند دارند. از همان ابتدای تولد و چه بسا قبل از آن، در قالب این نقش، وظیفه مهمی به عهده دارند. غفلت از این مهم، نشان دهنده آینده ای مبهم و تاریک است؛ که در انتظار این هدیه های زیبای الهی است. یکی از عوامل مهمی که در این زمینه می تواند به والدین کمک شایانی نماید، محبت کلامی است. 🍁اما محبت کلامی می تواند در قالب های زیر بیان گردد: 🍂1- سلام کردن سلام نویدبخش سلامتی و دوستی است. سفارش اکید و مستحب در اسلام است. نوعی ابراز علاقه و محبت را می رساند. همچنین سلام یکی از اسمای الهی است(1)؛ پس خود نور است و نورانیت می بخشد. 🍂2- خداحافظی یک نوع دعا و آرزو برای دیگری است، تا در پناه قدرت خدا قرار گیرد. 🍂3-مؤدبانه سخن گفتن کلامی که بدون هر گونه پرخاش، تندی، توهین و به کارگیری القاب ناشایست است.(2) 🍂4-گفتار پسندیده سخنی نیکو، نرم و ملایم همراه با چهره ای شاد و خندان است.(3) 🍂5-با احترام سخن گفتن صدا کردن به صورت؛ زیبا، احترام آمیز و با القابی خوش آیند است. 🍂6- تشکر کردن قدردانی و سپاس در برابر رفتار شایسته است. و... 🍁ان شاءالله ثمره این رفتار والدین، فرزندانی شایسته و بی نظیر خواهد بود. (سلام الله علیها) 🌸🌸☘️☘️🌸🌸 🔹1. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : إنَّ السلامَ اسمٌ مِن أسماءِ اللّه ِ تعالى ، فَأفشُوهُ بَينَكُم؛ سلام يكى از نامهاى خداوند متعال است ، پس آن را در ميان خود رواج دهيد.( كنز العمّال : ۲۵۲۳۷ ) السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ؛ خدائى كه سالم از هر گونه عیب و نقصى است و امان دهنده و نگهبان است (حشر/23) 🔹2. قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً؛ با مردم (به زبان)خوش، سخن بگویید.(بقره/ 83) 🔹3. امام علي عليه السلام: «عَوِّدْ لِسانَكَ لِينَ الْكَلامِ؛ زبانت را عادت ده كه سخنش پيوسته نرم و ملايم باشد»(فهرست موضوعی غررالحکم، ص334) 🆔 @tanha_rahe_narafte
فال نمیگیرم‌‌.. تفأل می زنم جایی که تو هستی، حافظ محلی از اعراب ندارد. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️ مادر کنار پنجره نشست و به ستاره‌های درخشانی که به او چشمک می‌زدند، خیره شد. شب را دوست داشت، حس آرامشی به او هدیه می‌داد. 🍀به یاد روزهای خوش کودکی‌اش افتاد. زمانی که مادر قربان صدقه‌اش می‌رفت. مادر همیشه هوای او را بیشتر از پسرها داشت. وقتی هم آن‌ها اعتراض می‌کردند، کلی روایت و حدیث می‌آورد که دختر مثل گل است، حساس و لطیف. از گل کمتر نباید به او گفت. موقع هدیه دادن هم اول هدیه او را می داد و بعد سراغ برادرانش می‌رفت. 🍃چه روزهای شیرینی بود آن روزها، با حرف‌های مادر احساس خوشایندی به او دست می‌داد. وقتی مادر به زیبایی صدایش می‌کرد قند توی دلش آب می‌شد. دخترکم، نازنینکم ... خدا او را ببخشد با اینکه صدای مادر را می‌شنید، اما جواب او را دیر می‌داد. دوست داشت آن حس خوب ادامه داشته باشد. 🍁ناگهان زهرا آهی سوزناک کشید و با خود گفت: چه زود سایه مادر از سرم برداشته شد. چه زود بی مادر شدم. بغض راه گلویش را بست. قطرات اشک مثل سیل، روانه گونه‌های سرخش شد. 🍀به یاد آورد آن لحظه‌ای که برادر به او خبر داد، حال مادر خوب نیست و ملتمسانه گفت: کاش خودت را برسانی. با آمدن همسرش به خانه و شنیدن ماجرا با عجله راهی سفر شدند. متأسفانه وقتی به مقصد رسیدند که دیر شده بود، مادر تنهایش گذاشته بود. آرزو می‌کرد ای کاش یکبار دیگر صدایش را می‌شنید و مادر، او را دخترکم صدا می‌زد. 📚 پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم): خَيْرُ اَوْلادِكُمْ اَلْبَناتُ؛ بهترین فرزندان شما دختران هستند. (مستدرک­ الوسائل، ج15، ص116، ح17708.) 🆔 @tanha_rahe_narafte
🍁 السلام علیک ایها الامام المامون🍁 سلام بر زیبای آقا و مولای عزیزم شبی دیگر آمد و شرمنده ای به عشق چه زود دیر می شود چه زود شب می شود چه زود فراموش می شود فراموشی از گذر فراموشی از یاد حبیب فراموشی از نگاه فراموشی... ای اهل بیت نبوت و رسالت بی پناهم پناهم بده 🍁السلام علیک ایها المقدم المامول🍁 ارواحناله الفداه 🆔 @tanha_rahe_narafte
خوب نگاه کن. خورشید با به تو لبخند می زند. دریا و با تو حرف می زند. بمان و برایم بمان. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨برکت های زندگی 🔹 برکت زندگی هستند. در برخورد با آن ها صبر و سعه صدر بیشتری لازم است. 🍀نیاز آن ها به توجه و بیشتر است. چرا که در گذشته های نه چندان دور، هم توان جسمی، روحی و مالی بیشتری داشتند و هم اطراف آن ها فرزندانی بود که احساس نمی کردند. پس دارای شرایط جسمی و روحی پذیری هستند. نیاز به برخوردی مؤدبانه و قدرشناسانه دارند. 🌺بعضی وقت ها برای رفع دلتنگی شان به بروید. اگر وقت نداشتید به آنها زنگ بزنید. از زحماتی که سالیان گذشته برای شما کشیدند، قدردانی و تشکر کنید. آن ها را حفظ کنید. به آنها لبخند بزنید و از آن ها بخواهید نصیحتتان کنند. 🌸با دقت به حرفهایشان گوش دهید. همین گذاشتن به سالمندان سبب می شود کودک شما یاد بگیرد و با شما همان برخورد را داشته باشد.حواسمان به های زندگی مان باشد. 🆔 @tanha_rahe_narafte
🌺 قال رسول الله صلی الله علیه و آله: لايُتِمُّ الإيمانُ اِلاّ بِمُحَبَّتِنا أهلَ البَيتِ. 🍀رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرمودند: ايمان كامل نمى شود مگر با محبّت ما اهل بيت. 📚بحار الانوار، ج 36، ص۳۲۲، ح ۱۷۸ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍پدرم سایه سرم 🍃با نگرانی و دلهره طول و عرض اتاق را بالا و پایین می رفت. هر وقت ذهنش مشغول می شد، این عادت به سراغش می آمد. چند روز قبل که قرار بود وامی برایش جور شود تا سرمایه ای باشد برای کار کردن؛ ولی یکدفعه بانک خبر داد که چون ضامن هایت چک ندارند به شما تعلق نمی گیرد. مگر اینکه تا دو روز دیگر ضامن معتبر معرفی کنید. 🍀حالا او مانده بود که چه کند؟ کسی را با این خصوصیات سراغ نداشت. در آن لحظه عصبانی بود و حوصله کسی را نداشت. همینطور که فکر می کرد و راه می رفت. از پنجره پدرش را دید که داخل خانه آمد و او را صدا زد. حوصله جواب دادن نداشت؛ ولی برای پدر و مادرش احترام خاصی قائل بود. با اندکی تأخیر جواب پدر را داد. پدرش با شنیدن صدایش به سوی اتاق رفت؛ ولی او با عجله خودش را به پدر رساند، و از او استقبال کرد. 🌺پدر از چهره رنگ پریده فرزندش متوجه ناراحتی او شد. با مهربانی گفت: پسرم چرا دل نگرانی؟ او هم تمام ماجرا را برایش تعریف کرد. پدر همان لحظه دستان چروکیده و پینه بسته اش را برای دعا به بالا برد و گفت: خدایا خودت مشکل همه جوانها را حل کن و دست پسر من را هم بگیر. عزیزم ان شاءالله همه چیز درست میشود خودت را ناراحت نکن. من از تو راضی هستم ان شاءالله خدا هم از تو راضی باشد. 🍃در همین لحظه صدای زنگ موبایلش بلند شد، با بی حوصلگی آن را برداشت. وقتی تماس را وصل کرد، دوست دوران سربازی اش بود؛ که چند روز پیش او را در خیابان دیده بود. با دیدن یکدیگرخوشحال شده بودند و برای هم از کار و زندگی خود گفتند. او نیز گفته بود دنبال وامی است برای شروع به کار. بعد از اینکه دوستش احوالپرسی کرد به او گفت: حسن جان اگر هنوز وام نگرفته ای دست نگهدار خودت را زیر دین و قرض نینداز، از جایی برایم پول رسیده است، بیا با هم کار کنیم. اشک شوق در چشمانش حلقه زد و خدا را بر این نعمت و فضلش شکر نمود. 🍀🍀🌸🌸🍀🍀 قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله : رِضَا اللّه ِ فِي رِضَا الوالِدِ وَ سَخَطُ اللّه ِ فِي سَخَطِ الْوالِدِ؛ خشنودي خدا در خشنودي پدر است و ناخشنودي خدا در ناخشنودي پدر.» (حكمت نامه پيامبر اعظم صلَّي الله عليه و آله و سلّم، جلد هفتم،محمّد محمّدی ری شهری، صفحه 350) 🆔 @tanha_rahe_narafte
🌺مولایم سلام آه از این روزها که چه غم هایی بر دل داریم. چه بسا غم واقعی در دورن شما شعله می کشد غم و اندوه مادر غم و اندوه سردار غم و اندوه بزرگ مرد علم 🍃می گویند سردار رفته نفس تازه کند برگردد! چه روزی می شود روزی که شهدا در رکاب شما باز گردند. ما منتظران به امید ظهور روزها را به پایان می رسانیم. اللهم عجل لولیک الفرج🤲 ارواحنافداه 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨دیدن دوباره نور خورشید این نوید را می دهد که باز فرصتی طلایی از خدای مهربان برای نفس کشیدن، عبادت کردن، باهم بودن، محبت کردن ، بخشیدن، عاشق شدن یا ماندن گرفته ایم 🌺پس فرصت هایتان را دریابیم 🆔 @tanha_rahe_narafte
💞 ما که حالا عقد میخوانیم، در دل های شما زن و شوهرها، به فضل پروردگار محبتی ایجاد می شود. 🌹 گل محبت در دل ها شکفته می شود؛ این گل را حفظ کنید، آبیاری کنید، شاداب نگه دارید، پژمرده اش نکنید، دستمالی اش نکنید تا در دل شما شاداب و باطراوت باشد. 🎤 بیانات مقام معظم رهبری در تاریخ 81/10/24 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨✨✨✨✨✨✨ کریمی و را می خواهم مجیدی و را می بینم شفیعی و را می طلبم کتاب محبوب من دست های ام یاریت را می طلبد. « قد جاءکم مّن الله نور و کتاب مّبین؛ از طرف خدا، نور و کتاب آشکارى به سوى شما آمد.» 📖 (مائده/15) 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍ جنگ بازی خیلی تا غروب نمانده بود. بچه ها مشغول درس و مشق بودند. حلما در آشپزخانه تدارک شام می دید. صدای زنگ، همه را با هم به سمت در دعوت کرد. بچه ها برای باز کردن در از هم سبقت می گرفتند. حلما هم پشت سرشان حرکت کرد. 🌺- یواش تر بچه ها. زمین می خوریداااا. هادی جونم شما مثلا بزرگتری یعنی چی بدو بدو کردن! بیچاره همسایه پایینی الان فکر می کنه زلزله اومده. - حامد زودتر از بقیه در را باز کرد و پاهای پدر را چسبید و گفت: سلام بابایی. وااای چقدر میوه خریدی. اووووم به به. چه موزای زرد و قشنگی! حلما کمک کرد که محمد خریدها را به آشپزخانه ببرد. - خدا قوت عزیزم. چه خبره؟ مهمون داریم؟ محمد کاهوها را داخل سینک گذاشت. گفت: میگم خانمم حس ششم داره باور نمیکنن. یعنی عجب انتخابی کردماااا. کی مثل من یه همچنین پیشگویی داره؟! 🍀بابا محمد چشمکی به هادی زد و ادامه داد: آره خانمی! داداش حمیدم زنگ زد گفت داریم میاییم. چشم بچه ها به مامان بود. حلما انتظار شنیدن این حرف را نداشت. با آرامش و بدون اینکه صدایش بالا برود، گفت: آخه الان دَم غروب... محمد اجازه نداد حرفش تمام شود. با شوخ طبعی گفت: بچه ها بیایین. جنگ بازی داریم. زود زود. فرمانده حلما سرباز میخواد. من خودم اولین سربازم. 🍃بچه ها که از شلوغ بازی بابا حسابی هیجان زده شده بودند، به فرمانده حلما برای پشتیبانی ارتش آماده سازی خانه برای ورود مهمان، اعلام آمادگی کردند. حلما دیگر حرفی برای گفتن نداشت. مشغول تمیز کردن مرغ ها شد. گفت: فرمانده که شمایی آقا. با این سرباز کوچولوها امیدوارم پاتک نخوریم! صدای خنده بابا محمد و بچه ها فضای خانه را پرکرد. 🆔 @tanha_rahe_narafte
🌹سلام مهربان منتظر! 🌸امشب دلم برای یک دورهمی تنگ شده! یهوای دورهمی شبهای چهارشنبه سنگرهای جبهه را دارم. 🍃هیچ وقت تجربه شان نکردم! اما بارها و بارها طعمشان را از لابلای خاطرات جامانده های شهادت چشیده ام... ✨چه زیبا میشد اگر این دورهمی ها را با عطر یادت تکرار می کردیم شاید حال دلمان خوب میشد... ارواحناله الفداه 🆔 @tanha_rahe_narafte
محبت مثل لازم و ضروری است محبت می کند خشکی های وجود را محبت بیرون می کند های کینه را محبت می شوید را محبت می کارد ها و نیکی ها را محبت می پروراند های زیبای وجود را محبت... در یک کلام محبت بدی ها را با خود می برد و خوبی ها را می آورد. روزتان، پر باشد از محبت های الهی 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️ محبت کلامی 🍁وجود واژه زیبای محبت در خانه بین اعضای خانواده، لازم و ضروری است. محبت به مثابه عنصری معجزه آسا عمل می کند. به طوریکه محبت می توان سختی ها را آسان، دلها را به هم نزدیک، دوستی ها را افزون و دورهمی ها را دلنشین کند. در یک کلمه می تواند، آرامش بخش زندگی گردد. 🍁محبت به عنوان یک است؛ که خدای عزیز به بندگانش افاضه می کند. هر خانواده ای به خدا نزدیک تر باشد؛ یعنی؛ خدا را در زندگی حاکم گرداند، روزی اش افزون تر است. 🍁اما محبت را می توان به درختی تشبیه کرد که دارای شاخه های متعددی است، همه آن ها در کنار هم، و فایده می بخشد. یکی از این شاخه ها است. 🍁هر چه محبت کلامی در خانواده ای بیشتر و پررنگ تر باشد، و نشاط بیشتری در میان آن ها خواهد بود. 🍁این را هم باید مد نظر داشت، آرامش و نشاطی که در پی محبت کلامی به وجود می آید، همه اعضای خانواده را بهره مند می سازد. 🍁بنابراین والدین باید بدانند؛ با فرزندان خود می بایست؛ با آهنگی نرم، و دلپذیر سخن بگویند. چرا که چنین آهنگی، شادی آفرین و است. بر خلاف آن، سخن گفتن با آهنگی خشن و بلند، ترس و اضطراب و ناراحتی را در پی دارد. 🍁یا به طور مثال سلام و خداحافظی که شاید از نظر ما اهمیت چندانی نداشته باشند، هاله ای از نور، امید و سلامتی از جانب خداست که امنیت و آسایش فرزندان و متقابلا والدین را به دنبال خواهد داشت. 🍁امید است که با بکارگیری این ابزار معجزه آسا، بهشتی کوچک در روی زمین برای خود فراهم کنیم. 🆔 @tanha_rahe_narafte
قَالَ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ:التَّقْوَى إِجْلَالُ اللَّهِ وَ تَوْقِيرُ الْمُؤْمِنِينَ. پیامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:تقوا، احترام گذاشتن به خداوند و احترام گذاشتن به مؤمنين است. 📚 مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ،جلد۱۱ ،صفحه۲۶۷ 🆔 @tanha_rahe_narafte
🍇 بشقاب میوه دخترک درحال بازی با عروسک پارچه ای لباس مخملیش بود. زیر لب چیزهایی می گفت. صدای زنگ تلفن حواسش را پرت نکرد. مادر ظرف می‌شست. دستش را با حوله خشک کرد. به سمت تلفن رفت. گوشی را برداشت. حسابی حال و احوال کردند. اسم رؤیا از دهان مادر بیرون آمد و به گوش دختر رسید. دختر از جا برخواست. خندان به سمت مادر دوید. دامن مادر را گرفت. با لبخندی بی پایان و گوش‌های تیز شده به صحبت‌ها گوش می‌داد. مادر روی صندلی نشسته بود و با موهای دختر ور می‌رفت و نوازش می‌کرد. از صحبت‌ها معلوم شد، فردا شب به منزل رؤیا کوچولو دعوت شده‌اند. دخترک خوشحال با عروسکش وسط پذیرایی می‌چرخید و شعر می‌خواند. با صدای بلند از مادر پرسید: مامانی فردا من چی بپوشم می‌خوایم بریم خونه رؤیا؟ مادر گفت: سری به کشوی لباسات بزن. یکی رو انتخاب کن. دخترک رفت. آهسته کشو را بیرون کشید. از بین هیاهوی لباس‌ها و رنگ‌ها یکی را انتخاب کرد. لباس را جلویش گرفت. دوان دوان به سمت مادر رفت و نشانش داد. مادر لباس را پسندید. هر دو خندیدند. دخترک با فکر مهمانی فردا و بازی‌ها و خوشگدرانی‌هایش به خواب رفت. صبح، پدر مثل همیشه صبحانه خورد. او آماده رفتن سر کار بود که دخترک با مشت‌های گره خورده چشمان خواب آلودش را مالید. به پدر سلام کرد و صبح بخیر گفت. پدر دخترک را در آغوش گرفت. او را بوسید و خداحافظی کرد. مادر سفارش کرد: غروب زودتر راه بیفتیم تا تو ترافیک گیر نکنیم. غروب، پدر به موقع آمد. همگی لباس مرتب پوشیده و آماده رفتن به مهمانی شدند. مادر کیک خانگی درست کرده بود. آن را برداشت و راهی شدند. به خانه رؤیا رسیدند. پدر رؤیا در را باز کرد و به استقبال‌شان آمد. مهمان‌ها از میان درختان و گل‌های زیبای حیاط گذشتند. رؤیا و مادرش از میان چارچوب در پیدا شدند. بعد از سلام و احوالپرسی به پذیرایی رفتند. هر کدام به یکی از پشتی‌ها که گرداگرد دیوارهای خانه گذاشته شده بود تکیه دادند. مادر رؤیا بشقاب‌ها را دانه دانه چید؛ یکی جلوی پدر دختر، مادر او، همسرش. دخترک منتظر بود تا مقابل او هم بشقاب بگذارد، اما مادر رؤیا این بار با ظرفی پر از میوه وارد شد. دخترک همچنان منتظر بشقاب جلوش بود. دخترک در خود شکست. فکرهایی کرد. چراهایی در ذهنش فواره زد. ناگهان پدر رؤیا صدا زد:«خانم جان برای زهرا کوچولو بشقاب نذاشتی.» همه که پذیرای شدند، بچه‌ها به اتاق برای بازی رفتند. 🆔 @masare_ir
✨سلام خدا من. خدای بزرگ من. خدای رحمان و رحیم من. اگر نبود این ستاریت تو، نسبت به من گنه کار اگر نبود این مهربانی تو، نسبت به من ناتوان اگر نبود این همه لطفت چه می کردم. خدایا ایام شهادت حبیبه تو، دخت رسول مهربانی هاست مگر نفرمود هر کسی رودوست بدارید با همان محشور می شوید؟ 🍃خدایا من زهرا (سلام الله علیها) را دوست دارم خدایا من سردار دلها را دوست دارم . پس محشورم کن با آن کس که دوستش دارم. 🆔 @tanha_rahe_narafte