📌اطلاعیه فوری برای موکب ها و ایستگاه های صلواتی اردکان
🔸صوت موکب ها ساعت ۲۳:۳۰ خاموش شود.
🔹ضمن تشکر از همه موکب داران و خادمان ایستگاه های صلواتی بخصوص جوانان و نوجوان عزیز که باعث رونق ایام عزاداری سیدالشهداء علیه السلام هستند، نظر به لزوم رعایت حال مردم، کلیه موکب ها و ایستگاه های صلواتی سیستم صوتی و پخش نواهای عزاداری خود را ساعت ۲۳:۳۰ قطع نمایند.
🔸قطعا رعایت حق الناس و توجه به آرامش دوستان سیدالشهداء مورد عنایت و خواست خود حضرت می باشد.
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
💠کانال اطلاع رسانی اداره تبلیغات اسلامی اردکان
•┈┈••••✾•🥀🖤🥀•✾•••┈┈•
@masgedemamREZAdilom
•┈┈••••✾•🥀🖤🥀•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تست_هوش
میتونی شماره توپ قرمز رو درست حدس بزنی؟
•┈┈••••✾•🥀🖤🥀•✾•••┈┈•
@masgedemamREZAdilom
•┈┈••••✾•🥀🖤🥀•✾•••┈┈•
#روز_شمار_کربلا
🏴وقـایـع روز پنجم مـحــــرم سال 61هجری🚩
در این روز عبیدالله بن زیاد، شخصی بنام شبث بن ربعی را به همراه یك هزار نفر به طرف كربلا فرستاد.
شبث بن ربعی در آن روز خود را به بيماری زده بود و قصد داشت كه ابن زياد او را از رفتن به كربلا معاف كند.
ولی عبيدالله بن زياد برای او پيغام فرستاد كه
مبادا از كسانی باشی كه خداوند در قرآن فرموده است چون به مؤمنین رسند گويند از ايمان آورندگانيم و هنگامی که به نزد ياران خود كه همان شیطاناند میروند، اظهار دارند ما با شمائیم
و به او خاطر نشان ساخت كه اگر بر فرمان ما گردن مینهی و در اطاعت مایی،
در نزد ما بايد حاضر شوی.
عبیدالله بن زیاد در این روز دستور داد
تا شخصی بنام زجر بن قیس بر سر راه كربلا بایستد و هر كسی را كه قصد یاری امام حسین علیهالسلام داشته و بخواهد به سپاه امام علیهالسلام ملحق شود، به قتل برساند
همراهان این مرد 500 نفر بودند.
در این روز با توجه به تمام محدودیتهایی كه برای نپیوستن كسی به سپاه امام حسین علیهالسلام صورت گرفت،
مردی به نام عامر بن ابی سلامه خود را به امام علیهالسلام رساند و سرانجام در كربلا در روز عاشورا به شهادت رسید.
✍ منابع:
مقتل الحسین (مقرم) صفحه ۱۹۹
در کربلا چه گذشت
اثر مرحوم شیخ عباس قمی
•┈┈••••✾•🥀🖤🥀•✾•••┈┈•
@masgedemamREZAdilom
•┈┈••••✾•🥀🖤🥀•✾•••┈┈•
هدایت شده از سعداء/حجت الاسلام راجی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاسخ جالب #حجت_السلام_راجی
در ۵ثانیه به شبهه خانمی که #کشف_حجاب کرده بود
🔻 به مناسبت هفته عفاف و #حجاب
💠 اندیشکده راهبردی سعداء
🆔 @soada_ir
18.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
6⃣شب ششم محرم🏴
#محرم
#احلی من العسل
شب ششم محرم منسوب به نوجوان دشت کربلا حضرت قاسم ابن الحسن(علیه السلام)
آن شب که چارچوب غزل در غزل شکست
مست مدام شیشه می در بغل شکست
یک بیت ناب خواند که نرخ عسل شکست
فرزند آن بزرگ که پشت جمل شکست
•┈┈••••✾•🥀🖤🥀•✾•••┈┈•
@masgedemamREZAdilom
•┈┈••••✾•🥀🖤🥀•✾•••┈┈•
May 11
هدایت شده از گاهی از هر دری🌱
دعوت نامه 🌱🌱🌱
سلام اوقات خوش 🌹🌹😊
بنده حمیدرضا مقیمی اردکانی هستم؛ بیشتر دغدغه مباحث فلسفی و اعتقادی دارم؛ اما امید دارم کانالم کشکولی از مطالب مفید باشه؛ از شما دعوت میکنم عضو کانال بشید و بنده رو از نظراتتون مطلع کنید.
در زمینه اعتقادی هم اگر سوال یا مطلبی داشتید، بنده در خدمتم.
#مقیمی_اردکانی
https://eitaa.com/moqimiardakani
#حدیث_روز
🖤 امام حسين عليهالسلام:
▫️هرگز سخن بيهوده مگوى؛ زيرا بيم گناه براى تو دارم و سخن سودمند نيز هرگز مگوى، مگر اين كه آن سخن به جا باشد.
📚 بحارالانوار، ج۷۸، ص۱۲۷، ح۱۰
•┈┈••••✾•🥀🖤🥀•✾•••┈┈•
@masgedemamREZAdilom
•┈┈••••✾•🥀🖤🥀•✾•••┈┈•
7.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
6⃣روز ششم محرم🏴
#محرم
#احلی من العسل
شب ششم محرم منسوب به نوجوان دشت کربلا حضرت قاسم ابن الحسن(علیه السلام)
آن شب که چارچوب غزل در غزل شکست
مست مدام شیشه می در بغل شکست
یک بیت ناب خواند که نرخ عسل شکست
فرزند آن بزرگ که پشت جمل شکست
•┈┈••••✾•🥀🖤🥀•✾•••┈┈•
@masgedemamREZAdilom
•┈┈••••✾•🥀🖤🥀•✾•••┈┈•
مستند پارک ملی سیاه کوه اردکان
📆 جمعه ۲۲ تیر ۱۴۰۳
🕰 ساعت ۲۲
📺 شبکه مستند
•┈┈••••✾•🥀🖤🥀•✾•••┈┈•
@masgedemamREZAdilom
•┈┈••••✾•🥀🖤🥀•✾•••┈┈•
مسجد امام رضا(ع) دیلم
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_شصت_هفتم🎬: از زمین و آسمان نهرهای آب با شدت و همراه با طوفانی شد
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_شصت_هشتم🎬:
از زمین و آسمان آب می جوشید و گویی این جوشش را پایانی نبود، زمین و آسمان تار شده بود و کور سو نوری یافت نمی شد، ناگهان در این هنگامه کشتی در دام گردابی سهمگین افتاد، انگار آبها بی قرارشده بودند و بی قرارتر از همیشه به بدنه کشتی می خوردند و این امواج ترس و وحشتی شدید را در دل ساکنان کشتی انداخته بود، گویی آبها نوید قیامت را میدادند، مردم به این سو و آن سو میدویدند و از ته قلب خدا را به یاری می طلبیدند اما آبها آرام نمی گرفتند و شاید می خواستند عمق بغضشان را به چشم بنی بشر بکشند.
مردم هراسان به دور نوح جمع شدند و دست به دامان نوح انداختند و یکی از میان جمع با ترسی در صدایش فریاد برآورد: ای نبی خدا! این زمان آبها را چه شده؟! چرا چنین طغیان کرده اند؟! شما را به خدا قسم، دوباره آن رمز و راز مقدس را بر زبان جاری کنید، تا کشتی آرام گیرد.
نوح به روی عرشه کشتی آمد و با زبان سریانی به خدا عرضه داشت: یارحمان اتقن(ای خدا! رحم کن)
در این هنگام به اذن خدا، جبرئیل با لباس مشکی عزا بر روی عرشه کشتی فرود آمد و فرمود: ای پیامبر خدا! می دانید چرا آبها چنین در اضطرابند؟! براستی شما در بالای سرزمینی قرار دارید که «کربلا» نام دارد، در این مکان طوفانی عظیم تر از طوفان تو به پا خواهد شد و فرزند رسول خدا را تشنه لب می کشند و به جای آب، خون خداست که در این سرزمین می جوشد.
نوح که قبلا در زمان ساخت کشتی از این واقعه با خبر شده بود، بر سر و سینه زنان در حالیکه باران اشک چشمانش به شدت هر چه تمام باریدن گرفته بود رو به مؤمنین کرد و فرمود: ای قوم نجات یافته من! آیا می دانید چرا در این زمان و این مکان آبها بی قرارند؟! گویی می خواهند ما را از واقعه ای بزرگ خبر دار کنند
مردم همه سراپا گوش شده بودند تا بدانند دلیل این تلاطم چیست و نوح اینچنین ادامه داد: نام سرزمینی که بر فراز آن قرار داریم نینواست و آنجا را کربلا می خوانند، بدانید که آخرین پیامبران ، همو که خود و اهلش همان کلمات مقدسی هستند که در همه حال باعث نجات بنی بشرند، محمدبن عبدالله است از نسل او دوازده نور مقدس به وجود می آید که هادیان و امامان تمام بشریتند و اما مردم آن زمانه هم گاهی بی وفا می شوند و اهل عذاب...
نواده محمد که نامش حسین است را در همین سرزمین، درحالیکه از وطنش دور است و کنار دو نهر آب در حالیکه تشنه لب است او را می کشند و به همین قناعت نمی کنند و این نور مقدس قبل از شهادتش، کشته شدن تک تک یاران و فرزندان و اهلش را به چشم خویش می بیند، او باید بدن ارباً اربای فرزند جوانش را بر روی دست خویشتن ببیند، او باید با دست مبارک تیر از چشم برادر نازنینش در آورد او دستان بریده علمدار سپاهش را به دور از تن او می بیند، او صدای العطش طفلانش را باید بشنود و برای جرعه ای آب، کودک شش ماهه اش را در جلوی سپاه دشمن به روی دست بالا می آورد و دشمن سنگدل به جای آب، تیر سه شعبه به گلوی فرزند شیره خواره حسین می زند، نوح روضه حسین و یارانش را می خواند و مومنین بر سر و سینه زنان برای نواده رسول آخرین عزاداری می کردند.
نوح گفت و گفت و گفت و رسید به آنجا که فرمود: ای مردم بدانید که نواده رسول خاتم، همان که پنجمین کلمه از کلمات مقدس است را در حالیکه زنده است از قفا سر می برند، او زنده زنده ذبح می شود...
نوح به اینجای روضه که رسید گویی زمین و آسمان تاب شنیدن این مصیبت، از کف داده بود، امواج متلاطم تر از قبل نمود می کرد و مردم بی توجه به موج های سهمگین، بر حسین اشک میریختند و ناگهان صدایی از جمع بلند شد: بس است یا نبی خدا! ما را طاقت شنیدن نیست...ما که سنگ و چوب خوردن شما را دیدیم....ما که بیهوشی و خون پاک شما را که از بدنتان جاری شده بود دیدیم، گمان نمی کردیم مصیبتی بالاتر از این باشد و اینک تاب شنیدن اینهمه مصیبت و روضه را نداریم...خدا به داد دل مادر حسین برسد خدا به داد دل اهل بیت حسین برسد خدا به داد دل زینب برسد که از بالای آن تل باید دست و پا زدن امامش، عشقش ، برادرش و تمام هستی اش را ببیند.
روضه جان گرفته بود و حالا نه تنها نوح روضه می خواند بلکه هر کدام از مومنین برای خود روضه خوان شده بودند، صدای« یاحسین» از عرشه کشتی به آسمان بلند بود و در این هنگام گرداب آرام گرفت و آب از تلاطم افتاد.
حالا تمام اهل کشتی می دانستند که کل اتفاقات این عالم، توسط همان پنج نور مقدس رقم می خورد، درست است که این کشتی، کشتی نجات است اما همگان می دانند که علت نجاتشان چیزی جز محمد و آل محمد نمی باشد.
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
•┈┈••••✾•🥀🖤🥀•✾•••┈┈•
@masgedemamREZAdilom
•┈┈••••✾•🥀🖤🥀•✾•••┈┈•
مسجد امام رضا(ع) دیلم
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_شصت_هشتم🎬: از زمین و آسمان آب می جوشید و گویی این جوشش را پایانی
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_شصت_نهم🎬:
باز هم رودهای خروشان از زمین و آسمان می جوشید، الان همه جای سطح زمین را آب گرفته بود و دیگر هیچ جنبنده و حتی گیاه و درختی در روی زمین نبود، هر چه بود همه آب بود و آب و کوه های سر به فلک کشیده در زیر انبوهی از آب پنهان شده بود و سطح آب به آسمان رسیده بود.
پس از چهل روز انگار اراده خداوند بر این تعلق گرفته بود که طوفان پایان یابد، پس باران قطع شد و اشعه های خورشید پس از چهل روز ظلمت و تاریکی نمایان شد و از طرف پروردگار به زمین فرمان داده شد که آب های خودش را فرو ببرد و هر آنچه که از دل زمین بیرون زده است، باز فرو خورد و در لایه های زیرین زمین انباشته گردد و به آسمان دستور داده شد که از باریدن متوقف شود.
هنگامی که زمین آب های جوشیده شده توسط خودش را فرو برد، آب هایی که از آسمان نازل شده بود بر روی زمین باقی ماند و از آنجائیکه امکان بازگشت این حجم از آب یکباره به آسمان موجود نبود، پس این آبها به امر خداوند دریاهای زیادی را بر روی زمین به وجود آوردند.
حال که هوا صاف و آفتابی شده بود و خبری از امواج و طوفان دهشتناک نبود، این سفینه نجات باید جایی فرود می آمد، پس کشتی نوح بر روی کوه جودی فرود آمد اما به هنگام فرود آمدن ضربه شدیدی به کشتی وارد شد این ضربه که ناگهانی و بی خبر بر بدنه کشتی وارد شد، دوباره هول و هراسی در دل ساکنان کشتی انداخت و
موجب ترس نجات یافتگان از عذاب خداوند، شد.
در این هنگام حضرت نوح باز هم به عرشه کشتی رفت و با زبان سریانی عرض کرد: بارد قنی (خدایا رحم کن) و سپس رویش را به آسمان نمود و دستانش را به درگاه خداوند بالا برد و بازهم رموز عشق را تکرار کرد و به کلمات الهی متوسل شد تا از این خطر نیز نجات یابند.
در این هنگام از طرف خداوند به نوح نبی ندا داده شد: ای نوح! شما و اهالی کشتی نجات با سلامتی و با برکاتی که از طرف خداوند بر تو و فرزندان و کسانی که همراهت هستند نازل می شود پیاده و از کشتی خارج شوید.
با نزول این امر، مردم که تازه متوجه موضوع شده بودند با رویی گشاده و صورتی خندان از کشتی پیاده شدند و این پیاده شدن
شروع دوباره زندگی بر روی زمین بود.
کشتی نوح در منطقه بین النهرین فرود آمد و حیات برای دومین بار در روی کرهٔ خاکی از نقطه صفر آغاز شد.....
ادامه دارد...
📝به قلم :ط_حسینی
•┈┈••••✾•🥀🖤🥀•✾•••┈┈•
@masgedemamREZAdilom
•┈┈••••✾•🥀🖤🥀•✾•••┈┈•