1.56M
پاسخ استاد ☝️
#سوال_۲۱۵⁉️
باسلام
لطفا روش حمله یا برخورد با ناکامی ناامیدی، شکست و... را توضیح دهید.
⚡️ارائه مشاوره رایگان
در بله، سروش، تلگرام و اینستاگرام
#مسیر_تغییر| با ما همراه شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/885260918C108a742194
مسیر تغییر 🌱
🐋🐋🐋🐋🐋 بسم الله الرحمن الرحیم. ماجراهای واقعی #رهیافته. داستان: خاطرات یک آدم قسمت سی و یکم: پاسخ
بسم الله الرحمن الرحیم.
ماجراهای واقعی #رهیافته.
داستان: خاطرات یک آدم
قسمت سی و دوم: جبران
با توسل من به شهید ابراهیم هادی، شیما از تهمتهاش توبه کرده بود و از طرفی آقای آبادی و من متوجه اون دروغها شده بودیم و به همین خاطر دیگه اون جنگ و جدلها بین ما تموم شده بود.
اما باز هم حرفهای شیما از دلم عبور میکرد و گاهی میگفتم نکنه حرفاش راست باشه؟ دوباره میگفتم: «شاید هم حرفهای آقای آبادی درست باشه! در این صورت چقدر بَده که شیما با اون زیبایی و شأنی که داره، خودش بره از ایشون خواستگاری کنه! خیلی زشته که یه دختر به پسری اینطور اظهار علاقه کنه! . به قول مامان، بعداً همین کار باعث سرزنش خودش میشه. آخه چرا این کار رو انجام داده؟ یعنی خواستگار نداشته؟ ولی اون که هنوز سنش زیاد نشده که وقت ازدواجش بگذره!»
در حالی که به این حرفها فکر میکردم، توی محوطهی دانشگاه نشسته بودم و به فهرست نوشته شدهی کارهام روی برگه نگاه میکردم. خانم محمدی مسئول بسیج، نزدیک من اومد و یه کارت از کیفش درآورد و گذاشت روی وسایلم و گفت: «این برای شماست.»
به کارت دقت کردم: کارت دعوت دیدار دانشجویان برای بیت رهبر معظم انقلاب. با ذوق و خوشحالی کارت رو برداشتم و ایستادم و بهش خیره شدم.
خانم محمدی درحالی که زیرچشمی به من نگاه میکرد و با گوشیش ور میرفت، گفت: «این رو آقای آبادی داده که بدیم به شما. خودش دعوت شده بود اما گفت شما دانشجوی خوبی هستین؛ ضمن اینکه ایشون قبلاً رفته.» بعد به من نگاهی کرد و ادامه داد: «معلوم نیست چه اتفاقی برای شما دو نفر افتاده؟! یه روز میخواین سر به تن اون یکی نباشه، یه روزم اینجوری!»
خندیدم و گفتم: «اگه اینا نباشه شما مسئولا باید مسئول چی باشین؟»
در هر صورت آقای آبادی بهخاطر رفتاری که قبلاً با من داشت در پی جبران بود، اما من، نه تنها به فکر جبران افکارم نسبت به ایشون نبودم، بلکه حالا سوالهای جدیدی هم در مورد شیما به افکارم اضافه شده بود! .
#مسیر_تغییر| با ما همراه شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/885260918C108a742194
1.92M
#سوال_۲۱۶ ⁉️
من پسر نه ساله ای دارم که به شدت عصبی و پرخاشگره.
من، واقعا برای آینده پسرم نگران هستم.
درسته که پسرم زود آروم میشه و سریع هم عذر خواهی میکنه، اما تقریبا، بیشتر مواقع در حال داد زدن و زور گفتن هست.
با توجه به مطالب کانال، کراهتم رو برداشتم، استغفار هم کردم ولی باز هم اوضاع بهتر نشده.
⚡️ ارائه مشاوره رایگان
در بله، سروش، تلگرام و اینستاگرام
#مسیر_تغییر| با ما همراه شوید
👇
https://eitaa.com/joinchat/885260918C108a742194
مسیر تغییر 🌱
بسم الله الرحمن الرحیم. ماجراهای واقعی #رهیافته. داستان: خاطرات یک آدم قسمت سی و دوم: جبران با
بسم الله الرحمن الرحیم.
ماجراهای واقعی #رهیافته.
داستان: خاطرات یک آدم
قسمت سی و سوم: حسینیه
وارد حسینیهای شدم که مراسم دیدار دانشجوها و رهبر انقلاب قرار بود در اونجا برگزار بشه. احساس عجیبی داشتم؛ قبل از ورود رهبر به حسینیه، همونطور که بین جمعیت نشسته بودم، یاد نگاه گذشتهام به آقای خامنهای افتادم. نوجوون که بودم تحت تأثیر بعضی فامیلها که با نظام و رهبر مخالفت و دشمنی داشتن، میگفتم: «پدر و مادرم الکی به این آقا دل بستن و مطیع ایشونن. این همه مشکلات توی جامعه است، اما ایشون از درد مردم چی میدونه!؟ یهجا نشسته و فقط سخنرانی میکنه!» در همون دوران خواب دیده بودم که رهبر انقلاب توی کوچه و بازارهای نزدیک خونهی ما درحال قدم زدن هستن و به همه توجه میکنن، کسی ایشون رو نمیدید اما ایشون همه رو میدیدن. من و پدر و مادرم جلوی مغازهای ایستاده بودیم، والدینم متوجه ایشون شدن و سلام کردن، رهبر با گرمی و صمیمیت پاسخ سلام اونها رو دادن. از سلام ایشون انرژی خاصی به پدر و مادرم منتقل میشد. اما من هرچی سلام کردم ایشون اصلاً من رو ندیدن. توی خواب بهخاطر محرومیت از این انرژی نشاطبخش توی فشار و اذیت بودم. وقتی از خواب بیدار شده بودم، با خودم گفته بودم: «شاید حرفهایی که دیگران میزنن غلط باشه و مادر و پدرم درست فکر میکنن!»
این شد که درباره ایشون تحقیق کردم، حرفهاشون رو با دقت گوش کردم و خوندم. به این نتیجه رسیدم که چقدر با دقت و تحلیل عمیق مسائل رو بیان میکنن. حتی اشخاص غیرمسلمان و سرشناس دنیا مثل مقامات کشورهای دیگه، برای فهم بهتر شرایط، صحبتهای ایشون رو گوش میکنن. آقای بهاءالدینی که به گفتهی علماء، در زمان حیاتشون، بیش از اینکه توی این دنیا باشن، در عالم برزخ سیر میکردن، وقتی رهبر انقلاب به خونهشون رفته بودن اینطور گفته بودن که: «آفتاب در منزل ما تابید و رفت!» و آیتالله حسنزاده آملی فیلسوف، فقیه و عارف برجسته هم فرموده بودن: «که گوش شما به دهان رهبر باشه، چون گوش ایشان به دهان امام زمان است.»
توی خاطرات و زندگینامهاشون دقت کردم و دیدم تا به امروز حتی یه فرش توی منزل نداشتن و از ماشین لباسشویی و این لوازم بیبهره بودن، تا مثل محرومترین مردم کشور زندگی کنن. به مرور متوجه نگاه اشتباهم شدم. اما انگار بازهم اون نگاه درستی که باید به ایشون داشته باشم رو نداشتم.
رهبر انقلاب وارد حسینیه شدند و شروع به صحبت کردن. ایشون فرمودن:
«یکی از چیزهایی که من به جد توصیه میکنم، پرهیز از ابتذال در کارهای فرهنگی و هنری است؛ مراقب باشید. من نمونههایی از این مسئله را سراغ دارم؛ البته نه حالا، حدود هفده هجده سال قبل. من همان موقع اطلاع پیدا کردم که در بعضی مراسمهای دانشجویی یک مجموعهی دانشگاهی، رگههایی از ابتذال وجود دارد. همان وقت به آنها پیغام دادم - با ما هم بیارتباط نبودند - خب! توجهی نشد. بعد هم دنبالههای خوبی پیدا نکرد. از ابتذال فرهنگی و ابتذال اخلاقی، بشدت پرهیز و با آن مواجهه شود. امروز یکی از سیاستهای دشمن، ترویج ابتذال است. با این سیاست استکبار مبارزه کنید. همینطور که آنها تحریم اقتصادی را برنامهریزی میکنند، همین طور ترویج ابتذال را برنامهریزی میکنند.»
وقتی صحبتها به اینجا رسید، دانشجوها باهم شعار دادند: «مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل…»
توی دلم گفتم: «حرفها که شعاری باشه، جوابش هم باید شعار باشه! فقط شعار بلدیم!»
همون لحظه ایشون در ادامه صحبتهاشون فرمودن:
«این ادعای شعارگونه نیست!؛ این ناشی از اطلاعات است؛ ما اطلاع داریم؛ مینشینند طراحی میکنند، برنامهریزی میکنند؛ میگویند برای شکستن مقاومت جمهوری اسلامی، باید بین جوانها ابتذال ترویج کرد؛ یعنی به قضایا ماهیت سیاسی میدهند. خب، با این باید مواجهه کرد، مقابله کرد؛ البته مقابلهی صحیح، که این یک نوع ایستادگیِ بسیار ارجمند در مواجههی با نقشههای استکبار است. (بیانات 19 مرداد 1390)»
از اینکه توی دلم فکر کرده بودم حرفهای رهبر شعارگونهاست، و بعد ایشون دقیقاً با همین واژه صحبتشون رو ادامه دادن، حس کردم حرفهای درون ما رو متوجه میشن و میخونن، و این تلنگر ویژهای بود برای من که مثل همیشه به حرفهای درونم اهمیت نمیدادم!. اما از طرفی میگفتم: «اینکه ایشون دقیقا سوال ذهنی منو پاسخ دادن شاید یه اتفاق بوده.» مثل خیلی وقتها که همه چی رو شانسی و تصادفی میدیدم.
من با این برداشت در واقع داشتم حکمتی رو میپوشوندم.
شنیده بودم که کافر به معنی پوشاننده است چون نشانهها وحقیقت رو میپوشونه. اما یه لحظه این رو برای خودم نمیپذیرفتم که منم کار کافران رو دارم انجام میدم! با وجودیکه به خدا اعتقاد داشتم؛ ولی با بیتوجهی و برداشت شانسی نسبت به جریانات، به مفهوم اون جریانات اهمیت نمیدادم. یعنی پوشانندهی حقیقت بودم، و این یعنی کفر در اون نقطه!
@masiretaghyir
#یادآوری_۵۴
👂سمع و بصر فعال باشد یعنی چه؟
در ابتدای مباحث، گفته شد که خداوند از راه تمام وقایع، اتفاقات و انسان های پیرامون، با ما حرف میزند.
اینکه حضرت موسی علیه السلام،
لقب "کلیم الله" دارند، یعنی خداوند زیاد با ایشان صحبت میکردند.
اینطور نبوده که خداوند فقط با حضرت موسی علیه السلام صحبت کند.
هر شیعه،در زندگی خود مقام "کلیم الله" را پیدا میکند؛
چون خداوند جان شیعه، را سمیع قرار داده که بتواند هر لحظه شنوای صدای خداوند باشد.
سمیع یعنی "بسیار شنونده"
در آیاتی از قرآن کریم در رابطه با برخی از انسانها اشاره شده:
اینها گوش دارند اما نمیشنوند!
بنابراین، شنیدن صدای خدا با گوش ظاهری نیست، بلکه مخاطب صدای خداوند، جان انسان است.
🤔 اگر کسی با من صحبت نکند، من چگونه میتوانم سمیع باشم؟
پس حتما من یک "مخاطبی" دارم.
👌مخاطب شیعه، خود خداوند هست.
#مسیر_تغییر| با ما همراه شوید
👇
https://eitaa.com/joinchat/885260918C108a742194
1.45M
#سوال_۲۱۷ ⁉️
سلام
چندین سال هست که قصد حفظ قرآن دارم، اما نمیتونم ادامه بدم.
کمی که میرم جلو، موضوع رو رها میکنم.
اکراه من چیه که اراده ادامه دادن حفظ قرآن رو ندارم؟
⚡️ارائه مشاوره رایگان
در بله، سروش، تلگرام و اینستاگرام
#مسیر_تغییر| با ما همراه شوید
👇
https://eitaa.com/joinchat/885260918C108a742194