eitaa logo
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
245 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
9.7هزار ویدیو
106 فایل
یــــا ابـــاصـــالــح المــہـد ے ادࢪڪـنــے ارتبــاط بـا خــادم ڪـانـال: @rahimi_1363 بـا بـه إشـتــراڪـ گـذاشـٺــن لینـڪـ ڪـانـال راه ســعــادٺ،در ثـــوابــــ نـشـــر مـطـالــبـــ شــریـڪـ بــاشـیــد ۩؎ @masirsaadatee
مشاهده در ایتا
دانلود
1656260665.mp3
4.72M
💢 🎧 درقالب صوت های کوتاه برگرفته از کتاب ارزشمند ⭕️تمام افرادی که از مقوله ی مهدویت منحرف شدن وچه بسا کافر از دنیا رفتند نتبجه عدم شناخت امام است! 👤 🎤 حجم 4/5 مگابایت _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 «بشارت ظهور از زبان امام جواد علیه السلام» قیام‌کننده چه کسی می‌باشد؟ چه کنیم که ما هم در گروه اصحاب حضرت قائم باشیم؟ https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
8658894313.mp3
3.34M
غروب جمعه‌ها آقام کجاست آقام کجاست  🎙کربلایی سید رضا نریمانی اللهم عجل لولیک الفرج🤲 . °•°•
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
#داستان حضرت نوح قسمت دهم 👇👇 🍒زندگى نوين، پس از فرونشستن طوفان‏ هنگامى كه كار مجازات الهى در مو
حضرت نوح قسمت آخر 💠سام؛ وصى حضرت نوح ‏ ۷ از امام صادق عليه‏ السلام نقل شده كه فرمود: حضرت نوح بعد از فرود آمدن از كشتى، پنجاه سال‏ عمر كرد و در اواخر عمر، جبرئيل بر او نازل شد و گفت: اى نوح! نبوت خود را به پايان رساندى و ايام عمرت سپرى شد. اسم اعظم و ميراث علم و آثار علم نبوت را كه همراه تو است به پسرت سام واگذار كن، زيرا من زمين را بدون حجت و عالِم آگاه و مطيع كه پس از تو الگوى نجات مردم تا عصر پيامبر بعد باشد قرار نمى ‏دهم. ۷ سنت من اين است كه براى هر قومى، هادى و راهنمايى برگزينم تا آنان را به سوى حق هدايت كند. حضرت نوح اين فرمان را اجرا كرد، و سام را وصى خود ساخت. همچنين فرزندان و پيروانش را به آمدن پيامبرى به نام هود بشارت داد و وصيت كرد وقتى هود ظهور كرد، از او پيروى كنند، نيز وصيت نمود هر سال يك بار وصيتنامه را بگشايند و بخوانند و همان روز را روز عيد خود قرار دهند. 💠 فنا و بی وفایی دنیا حضرت نوح از پيامبرانى بود كه عمر طولانى داشت. بعضى نوشته ‏اند 2500 سال عمر نمود، از اين رو به او شيخ الانبياء مى‏ گفتند. در عين حال او هرگز دل به اين دنياى فانى نبسته بود و خود را چون مسافرى مى ‏ديد، شاهد برمدعى اين كه در روزهاى آخر عمر آن پيامبر گرامى، شخصى از او پرسيد: دنيا را چگونه ديدى؟! نوح در پاسخ گفت: كَبَيتٍ لَه بابانِ دَخَلتُ مِن احَدِهُما وَ خَرجتُ مِنَ الآخَرِ؛ 《دنيا را همچون اطاقى ديدم كه داراى دو در است، از يكى وارد شدم و از ديگرى بيرون رفتم.》 امام صادق فرمود: هنگامى كه عزرائيل نزد نوح براى قبض روح آمد، نوح در برابر تابش آفتاب بود، عزرائيل سلام كرد، نوح جواب سلام او را داد و پرسيد: براى چه به اين جا آمده‏ اى؟ عزرائيل گفت: آمده ‏ام روح تو را قبض كنم. نوح فرمود: اجازه بده از آفتاب به سايه بروم. عزرائيل اجازه داد و نوح به سايه رفت، سپس نوح گفت: 《اى فرشته مرگ! آنچه در دنيا زندگى نمودم، (به قدرى زود گذشت كه) همانند آمدن من از آفتاب به سايه بود، اكنون مأموريت خود را در مورد قبض روح من انجام بده.》 عزرائيل نيز روح او را قبض نمود. پايان ... داستان بعدی با حضرت عزیر پیامبر علیه السلام آشنا خواهیم شد.. https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙 📗کتاب: #فقط_برای_خدا_زندگی_کن❤️ ✍🏻نویسنده:داداش رضا🙂🤞🏻 📝 #پارت_پنجم من در
💛بسم الله الرحمن الرحیم💛 📗کتاب: ❤️ ✍🏻نویسنده:داداش رضا🙂🤞🏻 📝 ولی☝️🏻 پشیمونی خالی به درد خدا نمیخوره...باید جبران کنی..✔️ ولی خدا زود از بندش میشه😇 اگه بخوای جبران کنی هم کمکت میکنه...😍 خدا خیلی باحاله بابا. خدا خیلی لاتیه... با خدا باش پادشاهی کن...👑 ⬅️ ولی وقتی حرف میزنی تا تهش پای حرفت باش...شرایط خاص نباید تورو از تصمیمت سست کنه... تو حرف زدی...پس زیرش نزن ❗️ تو این مسیر شیطون😈 ول کن نیست...😒 هر کسی👥 رو یه جور بازی میده... فکر نکن ولت میکنه...❗️ تو هر جایی بری و هر کاری بکنی شیطون بازم هست...✔️ اینکه فکر کنی اگه فلان کارو بکنی شیطون دیگه ولت میکنه ...نه ...اصلا... شاید بتونی ضعیفش کنی...ولی نابود هرگز🚫 در واقع شیطون مدلشو عوض میکنه.. مثال با ازدواج شیطون نمیمیره...بلکه مدلشو عوض میکنه...👌🏻 یعنی تو با ازدواج گرگت نمیمیره...بلکه با ازدواج ترفندش عوض میشه...✅ 👈🏻 شیطون تا لحظه آخر مرگ و ۲۴ ساعته آنلاینه... پس اصلا به خودت مغرور نشو... طلحه و زبیر رو دیدی چه سقوطی کردن ⁉️ مغرور نشو... شیطون تا زمانی که جانت به گلوگاه برسه باهات حرف میزنه... من حتی شنیدم موقعی که جان میخواد از بدن جدا بشه شیطون هی میگه : 👈🏻 دیدی خدا نیست...دیدی همه چی الکیه...دیدی پیامبر و اماما دروغه ؟ دیدی خدا دروغه ؟ داری میمیری دیگه...پس کو ؟ دیدی هیچ خبری نیست؟🤦🏻‍♂ _☀️ 🌤 ⛅️ ☁️_ https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
#مکیال_المکارم 🔴شناخت و معرفت نسبت به امام زمان ارواحنافداه... 🌸🍃قسمت سیزدهم🍃🌸 🕊ادامه ویژگیهای ا
🔴شناخت و معرفت نسبت به امام زمان ارواحنافداه.... 🌸🍃قسمت چهاردهم🍃🌸 ✅ ادامه بحث ویژگی های امام عصر ارواحنافداه، که موجب وجوب دعا بر ایشان است. ✅ حرف «ت» 💠تألیف قلوب.... روایات متعددی وجود دارد که آن حضرت جمع کننده قلوبند، از جمله امام صادق علیه السلام میفرماید: خداوند به وسیله امام زمان علیه السلام بین دلهای پراکنده و مخالف یکدیگر ائتلاف میبخشد. 💠تلطف آن حضرت.... لطف و مهربانی آن حضرت که در توقیعاتشان مکتوب است و همچنین در احادیثی اشاره شده که امام علیه السلام از هر کسی به انسان مهربانتر است. 💠تحمل اذیت از دست ما... در توقیعی از آن حضرت روایت است که جاهلان شیعه و احمق های آنان و کسانی که دینشان [مانند] بال پشه ای است ما را اذیت کرده اند. 💠ترک کردن حق خودشان برای ما... وجود مقدسش در دنیا و آخرت شفیع ماست و روز قیامت حق خودشان را وسط میگذارند تا شیعیانشان را وارد بهشت کنند. 💠تشییع جنازه مردگان ما... همانطور که در روایات نقل شده، امامان قبل از حضرت ولیعصر ارواحنافداه در تشییع جنازه شیعیانشان تشریف می آوردند، صد البته آن وجود مقدس هم در تشییع جنازه یاران و شیعیانشان شرکت میکنند. 💠تجدیدبنای اسلام پس ازکهنه وفرسوده شدن آن... در این زمینه روایات زیادی وجود دارد که ایشان را تجدید کننده دین اسلام معرفی میکند از جمله امام صادق علیه السلام در پاسخ به کسی که از شیوه و روش امام زمان علیه السلام پرسش میکند، پاسخ میدهند: همان برنامه ای که پیامبر اکرم صلی الله و علیه و اله پیش گرفت، قائم ما انجام خواهد داد، بنیادهای پیشین را منهدم میسازد، چنانکه رسول اکرم صلی الله و علیه و اله، نظام جاهلیت را ریشه کن کرد و اسلام را از نو آغاز نمود. 💠تمام شدن امر دین به آن حضرت.... امام رضا علیه السلام در تفسیر حرف تاء میفرمایند: تمام شدن امر به قائم آل محمد علیهم السلام است. 💠تعلیم و آموختن قرآنی که امیر المومنین علیه السلام جمع کرده بود... روایات زیادی به این معنی اشاره دارند که کتاب علی علیه السلام و همان تفسیر قرآن که به خط امیر المومنین است در زمان امام زمان علیه السلام تدریس می شود و پرده از علوم آن برداشته می شود و در تفسیر البرهان از امام باقر علیه السلام درباره این آیه: ▫️ولقد اتیناک سبعا من المثانی والقرآن العظیم سوال شد و ایشان می فرمایند: قرآن عظیم امام زمان علیه السلام میباشند... 📚منبع: مکیال المکارم ▫️گلشن شود از مقدم تو صحنه گیتی... https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
❀🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀🍃✿🍃❀ ❣﷽❣ 🌴* #هفت_شهر_عشق* 🌴 🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام *🏴 #
❀🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀🍃✿🍃❀ ❣﷽❣ 🌴* * 🌴 🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام *🏴 ⃣7⃣ امام حسين(ع) آماده رفتن به ميدان است اينك لحظه خداحافظى است. اكنون او با عزيزان خود سخن مى گويد: "دخترانم، سكينه! فاطمه! و خواهرانم، زينب! اُمّ كُلْثوم! من به سوى ميدان مى روم و شما را به خدا مى سپارم".435 همه اشك مى ريزند. آرى! اين آخرين بارى است كه امام را مى بينند. سكينه ( دختر امام )، رو به پدر مى كند و مى گويد: ــ بابا، آيا به سوى مرگ مى روى؟ ــ چگونه به سوى مرگ نروم حال آنكه ديگر هيچ يار و ياورى ندارم. ــ بابا، ما را به مدينه برگردان! ــ دخترم! اين نامردان هرگز اجازه نمى دهند كه شما را به مدينه ببرم.436 صداى ناله و شيونِ همه بلند مى شود، امّا در اين ميان سكينه بيش از همه بى تابى مى كند، آخر او چگونه دورى پدر را تحمّل كند. او آن چنان گريه مى كند كه دل همه را به درد مى آورد. امام سكينه را در آغوش مى گيرد و مى فرمايد: "دخترم! دل مرا با اشك چشم خود نسوزان".437 آغوش پدر، سكينه را آرام مى كند. پدر اشك چشم او را پاك مى كند و با همه خداحافظى مى كند و به سوى ميدان مى رود.438 امام نگاهى به ميدان مى كند. ديگر هيچ يار و ياورى براى امام باقى نمانده است. كجا رفتيد؟ اى ياران باوفا! غم بر دل امام حسين(ع) نشسته و اكنون تنهاى تنها شده است. امام سوار بر اسب خويش جلو مى آيد. مهار اسب را مى كشد و فرياد او تا دور دست سپاه كوفه، طنين مى اندازد: "آيا كسى هست تا از ناموس رسول خدا دفاع كند؟ آيا كسى هست كه در اين غربت و تنهايى، مرا يارى كند؟"439 فرياد غريبانه را پاسخى نبود امّا... ناگهان زانوىِ دو برادر مى لرزد. عرقى سرد بر پيشانى آنها مى نشيند. شمشيرهاى اين دو برادر فرو مى افتد. شما را چه مى شود؟ حسىّ ناشناخته در وجود اين دو برادر جوانه مى زند. آرام آرام، همديگر را نگاه مى كنند. چشم هاى آنها با هم سخن مى گويد. آرى! هر دو حسّ مشتركى دارند.به تنهايى و غربت امام حسين(ع) مى نگرند. همسفرم! آيا آنها را مى شناسى؟ آنها سَعْد و ابوالحُتُوف، فرزندان حارث هستند. آنها هر دو از گروه "خَوارج"اند. عمرى با بغض و كينه حضرت على(ع) زندگى كرده اند. آنها همواره دشمن آن حضرت بوده اند. چه شده است كه اكنون بى قرار شده اند؟ صداى حسين(ع) چگونه آنها را اين چنين دگرگون نمود. آنها با خود سخن مى گويند: "ما را چه شده است؟ ما و عشق حسين. مردم ما را به بغض حسين مى شناسند". هنوز طنين صداى حسين(ع) در گوششان است: "آيا كسى هست منِ غريب را يارى كند". همسفر خوبم! قلم من از روايت اين صحنه ناتوان است. نمى توانم اوج اين حماسه را بيان كنم. خدايا، چه مى بينم؟ دو اسب سوار با سرعت باد به سوى امام مى تازند. كسى مانع آنها نمى شود. آنها از خوارج هستند و هميشه كينه حضرت على(ع) را به دل داشته اند. عمرسعد خوشحال است و با خود فكر مى كند كه اينان به جنگ حسين(ع) مى روند! وقتى كه نزديك امام مى رسند، خود را از روى اسب بر زمين مى افكنند. خداى من! آنها سيل اشك توبه را نثار امام مى كنند. نمى دانم با امام چه مى گويند و چه مى شنوند، تنها مى بينم كه اين بار سوار بر اسب شده و به سپاه كوفه حمله مى برند. دو برادر به ميدان مى روند تا خون كافران را بريزند. چه شجاعانه مى جنگند، مى غرّند و به پيش مى روند. لحظاتى بعد، صحراى كربلا رنگين به خون آنها مى شود. آنها به هم نگاه میکنند440 سپاه كوفه ايستاده است. شمشيرها در دستانشان بى تابى مى كنند. امام، تنهاى تنهاست. بار ديگر، صداى امام در صحراى كربلا مى پيچد: "آيا كسى هست مرا يارى كند؟". هيچ كس صداى حسين را جواب نمى گويد. حسين غريب است و تنها. نگاه كن! امام سجّاد(ع) از خيمه خود بيرون آمده است. او توان راه رفتن ندارد و از شدّتِ تب نيز، مى سوزد. زينب(س) به دنبال او مى آيد و مى فرمايد: "فرزند برادرم! باز گرد". امام سجّاد(ع) در پاسخ مى گويد: "عمه جان! مى خواهم جانم را فداى پدر نمايم". ناگهان چشم امام حسين(ع) به او مى افتد. رو به خواهرش مى كند و مى گويد: "خواهرم! پسرم را به خيمه باز گردان".441 عمّه، پسر برادر را به خيمه مى برد و كنارش مى ماند. پروانه ها، همه روى خاك گرم كربلا، بر خاك و خون آرميده اند.442 امام در ميدان تنهايى ايستاده است. رو به پيكر بى جان ياران باوفايش مى كند و مى فرمايد: "اى دلير مردان، اى ياران شجاع!". هيچ جوابى نمى آيد. اكنون امام مى فرمايد: "من شما را صدا مى زنم، چرا جواب مرا نمى دهيد؟ شما در خواب هستيد و من اميد دارم كه بار ديگر بيدار شويد. نگاه كنيد كسى نيست كه از ناموس رسول خدا دفاع كند".443 باز هم صدايى نمى آيد. هنوز صداى امام حسين(ع) مى آيد كه يارى مى طلبد. ..
❀🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀🍃✿🍃❀ ❣﷽❣ 🌴* * 🌴 🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام *🏴 ⃣7⃣ بازهم صدایی نمی آید . هنوز صدای امام حسین (ع) می آید که یاری می طلبد. همسفر! بیا من و تو به کمکش برویم . من با قلمم ، اما تو چگونه ؟ صداى غريبىِ امام، شورى در آسمان مى اندازد. فرشتگان تاب شنيدن ندارند. امام، بى يار و ياور مانده است. بار ديگر چهار هزار فرشته به كربلا مى آيند. آنها به امام مى گويند: "اى حسين! تو ديگر تنها نيستى! ما آمده ايم تا تو را يارى كنيم، ما تمام دشمنان تو را به خاك و خون مى نشانيم". همه آنها، منتظر اجازه امام هستند تا به دشمنان هجوم ببرند، ولى امام به آنها اجازه مبارزه نمى دهد.444 فرشتگان، همه در تعجّب اند. مگر تو نبودى كه در اين صحرا فرياد مى زدى: "آيا كسى هست مرا يارى كند". اكنون ما به يارى تو آمده ايم. اما امام ديدار خدا را انتخاب كرده است. او مى خواهد تا با خون خود، درخت اسلام را آبيارى كند. نگاه كن! امام، قرآنى را روى سر مى گذارد و رو به سپاه كوفه چنين مى فرمايد: "اى مردم! قرآن، بين من و شما قضاوت مى كند. آيا من فرزند دختر پيامبر شما نيستم، چه شده كه مى خواهيد خون مرا بريزيد؟"445 هيچ كس جوابى نمى دهد. سكوت است و سكوت! پسر حيدرِ كرّار به ميدان آمده است. او رَجَز مى خواند و خود را معرّفى مى كند: "من فرزند على هستم و به اين افتخار مى كنم".446 لشكر كوفه به سوى امام حمله مى برد. امام دفاع مى كند و سپس چون شير به قلب سپاه حمله مى برد. امام، شمشير مى زند و به پيش مى رود. تعداد زيادى از نامردان را به خاك و خون مى كشد. نگاه كن! امام متوجّه سمت راست سپاه مى شود، آن گاه حمله مى برد و فرياد مى زند: "مرگ بهتر از زندگى ذلت بار است". 447 اكنون به سمت چپ لشكر حمله مى برد و چنين رجز مى خواند: أَنَا الحُسَينُ بنُ عَليّ***آلَيتُ أَنْ لا أنثَنِي من حسين بن على هستم و قسم خورده ام كه هرگز تسليم شما نشوم.448 همه تعجّب مى كنند. حسينى كه از صبح تا به حال اين همه داغ ديده و بسيار تشنه است، چقدر شجاعانه مى جنگد. او چگونه مى تواند به تنهايى ده ها نفر را به خاك هلاكت بنشاند. امام تلاش مى كند كه خيلى از خيمه ها دور نشود. به سپاه حمله مى كند و بار ديگر به نزديك خيمه ها باز مى گردد. زيرا به غير از امام سجّاد(ع)، هيچ مردى در خيمه ها نيست. امام چند بار به سپاه دشمن حمله مى كند و تعداد بسيارى را به جهنم مى فرستد و هر بار كه به خيمه ها باز مى گردد، صداى "لا حَوْلَ و لا قُوّةَ الّا بالله" ايشان به گوش مى رسد. صداى امام، مايه آرامش خيمه هاست. امام رو به سپاه كوفه مى كند و مى گويد: "براى چه به خون من تشنه ايد؟ گناه من چيست؟" صدايى به گوش امام مى رسد كه دل او را به درد مى آورد و اشكش جارى مى شود: "ما تو را مى كشيم چون كينه پدرت را در سينه داريم".449 اشك در چشم امام حلقه مى زند. آرى! او (كه خود اين همه مظلوم و غريب است) اكنون براى مظلوميّت پدرش گريه مى كند. * * * بار ديگر امام به قلب لشكر مى تازد و شمشير مى زند و جلو مى رود. فرماندهان سپاه كوفه در فكر اين هستند كه در مقابله با امام حسين(ع) چه كنند. آنها نقشه اى شوم مى كشند بايد حسين را از خيمه ها دور كنيم و آن گاه به خيمه ها حمله ببريم، در اين صورت ديگر حسين در هم مى شكند و نمى تواند اين گونه شمشير بزند. قرار مى شود در فرصتى مناسب، شمر همراه سربازان خود به سوى خيمه ها حمله كند. هنگامى كه امام به قلب لشكر حمله كرده است، شمر دستور حمله به خيمه ها را مى دهد. امام متوجّه مى شود و فرياد مى زند: "اى پيروان شيطان! مگر دين نداريد و از قيامت نمى ترسيد؟ غيرت شما كجا رفته است؟".450 شمر مى گويد: "اى حسين چه مى گويى؟". امام مى فرمايد: "تا من زنده هستم به ناموسِ من، نزديك نشويد".451 سخنِ امام، لشكر شمر را به خود مى آورد و غيرت عربى را به آنها يادآور مى شود. شمر مى بيند به هيچ وجه صلاح نيست كه به حمله ادامه دهد. سپس دستور عقب نشينى مى دهد. شمر نزد عمرسعد مى رود و با او سخن مى گويد: "اى عمرسعد! اين گونه كه حسين مى جنگد تا ساعتى ديگر، همه ما را خواهد كشت". تاريخ هيچ گاه اين سخن شمر را فراموش نخواهد كرد. حسينى كه جگرش از تشنگى مى سوزد و داغ عزيزانش را به دل دارد، طورى مى جنگد كه ترس وجودِ همه فرماندهان را فرا گرفته است. عمرسعد رو به شمر مى كند: ــ اى شمر! به نظر تو چه بايد بكنيم؟ ــ بايد به لشكر دستور بدهى تا همه يكباره به سوى او هجوم آورند. تيراندازان را بگو تيربارانش كنند، نيزه داران نيزه بزنند و بقيّه سپاه هم سنگ بارانش كنند.452 عمرسعد نظر او را مى پسندد و دستور صادر مى شود. ... ✨🌺الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ
❀🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀🍃✿🍃❀ ❣﷽❣ 🌴* * 🌴 🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام *🏴 ⃣7⃣ امام سوار بر اسب خويش در ميدان مى رزمد كه ناگهان، باران تير و سنگ و نيزه باريدن مى گيرد. نگاه كن! امام، تك و تنها در ميدان ايستاده است. به خدا، هيچ كس نمى تواند غربت اين لحظه را روايت كند. بيا، بيا تا ما به ياريش برويم. آن طرف خيمه ها، اشك ها، سوزها، زنان بى پناه، تشنگى! اين طرف باران سنگ و تير و نيزه! و مولاى تو در وسط ميدان، تنها ايستاده است. بر روى اسب، شمشير به دست، گاه نگاهى به خيمه ها مى كند، گاه نگاهى به مردم كوفه. اين مردم، ميزبانان او هستند، امّا اكنون مهمان نوازى به اوج خود رسيده است! سنگ باران، تير باران! تيرها بر بدن امام اصابت مى كند. تمام بدن امام از تير پر شده است.453 واى، خدايا! چه مى بينم! سنگى به پيشانى امام اصابت مى كند و خون از پيشانى او جارى مى شود.454 امام لحظه اى صبر مى كند، امّا دشمن امان نمى دهد و اين بار تيرى زهر آلود بر آن حضرت مى نشيند.455 نمى دانم چه كسى اين تير را مى زند، امّا اين تير براى امام حسين(ع) از همه تيرها سخت تر است. صداى امام در دشت كربلا پيچيده است: "بسم الله و بالله و على ملّة رسول الله، من به رضاى خدا راضى هستم".456 تو در اين كارزار چه مى بينى كه در ميان اين همه سختى ها، اين گونه با خداى خويش سخن مى گويى؟ تير به سختى در سينه امام فرو رفته است. چاره اى نيست بايد تير را بيرون بياورد. امام به زحمت، تير را بيرون مى آورد و خون مى جوشد.457 امام خون ها را جمع مى كند و به سوى آسمان مى پاشد و مى گويد: "بار خدايا! همه اين بلاها در راه تو چيزى نيست".458 فرشتگان همه در تعجّب اند. اين حسين(ع) كيست كه با خدا اين گونه سخن مى گويد. قطره اى از آن خون به زمين بر نمى گردد. آسمان سرخ مى شود. تاكنون هيچ كس آسمان را اين گونه نديده است. اين سرخى خون امام حسين(ع)است كه در آسمانِ غروب، مانده است.459 امام بار ديگر خون در دست خود مى گيرد و اين بار صورت خود را با آن رنگين مى كند. آرى! امام مى خواهد به ديار خدا برود، پس چهره خود را خون آلود مى كند و مى فرمايد: "مى خواهم جدّم رسول خدا مرا در اين حالت ببيند".460 خونى كه از بدن امام رفته است، باعث ضعف او مى شود. دشمن فرصت را غنيمت مى شمارد و از هر طرف با شمشيرها مى آيند و هفتاد و دو ضربه شمشير بر بدن آن حضرت مى نشيند.461 خداى من! امام از روى اسب با صورت به زير مى آيد، گويا عرش خدا بر روى زمين مى افتد. اكنون امام با صورت به روى خاك گرم كربلا مى افتد.462 آرى! اين سجده آخر امام حسين(ع) است كه ركوعى ندارد. * * * صداى مناجات امام به گوش مى رسد: "در راه تو بر همه اين سختى ها صبر مى كنم".463 امام حسين(ع) آينه صبر خداست. در اوج قلّه بلا ايستاده و شعار توحيد و خداپرستى سر مى دهد. خون امام درخت دين و خداپرستى را آبيارى مى كند. امام به ذكر خدا مشغول است. نگاه كن! ذو الجناح، اسب امام، چگونه يال خود را به خون امام رنگين مى كند و به سوى خيمه ها مى رود. همه اهل خيمه، صداىِ ذو الجناح را مى شنوند و از خيمه بيرون مى آيند. زينب(س) در حالى كه بر سر و سينه مى زند به سوى قتلگاه مى دود. حسينش را در خاك و خون مى بيند در حالى كه دشمنان، دور او را محاصره كرده اند.464 او فرياد مى زند: " !".465 عمرسعد هم براى ديدن امام از راه مى رسد. زينب به او رو مى كند و با لحنى غمناك مى گويد: "واى بر تو! برادرم را مى كشند و تو نگاه مى كنى".466 صداى زينب(س) اشك عمرسعد را جارى مى كند، امّا او نمى تواند كارى كند و فقط گريه مى كند. ولى اين گريه چه فايده اى دارد.467 عمرسعد رويش را از زينب(س) برمى گرداند. زينب رو به سپاه كوفه مى كند: "آيا در ميان شما يك مسلمان نيست؟".468 هيچ كس جواب زينب(س) را نمى دهد. * * * همه هستى تو، عموى تو، تنهاى تنهاست. او ديگر هيچ يار و ياور ندارد. دشمنان همه صف كشيده اند تا جانش را بگيرند. عبدالله! اى پسر امام حسن(ع)! نگاه كن! عموى تو تنهاست! درست است كه تو يازده سال بيشتر ندارى، امّا بايد ياريش كنى. خوب نگاه كن! دشمنان عموى تو را محاصره كرده اند. صداى عمو به گوش مى رسد. تو به سوى عمو مى شتابى. و زينب به دنبال تو، صدايت می زند :"یادگار برادرم! برگرد!". 469 ... ✨🌺الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌺✨
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
✒️📖✒️📖✒️📖✒️ 💠👈 سلسله سخنرانی های ″دولــت کــریمه″ 🎬 قسمت دویست و‌چهارم 👥.. گروهی به سرکردگی عبدال
️📖✒️📖✒️📖✒️ 💠👈 سلسله سخنرانی های ″دولــت کــریمه″ 🎬 قسمت دویست و‌پنجم ⛰.. کوه احد یک نقطه ضعفی داشت آن هم جبل رمات بود، همین کوهی به نام جبل رمات یک انشعابی را از احد ایجاد کرد یک تنگه ای را ایجاد کرد و دشمن می‌توانست از این تنگه از پشت سر مسلمانها را دور بزند⚔ و آنها را محاصره بکند. 🔆پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) هم قطعا به این مسئله آگاه بود. چکار کرد⁉️ در آن تنگه 54 نفر را طبق تاریخ، حالا بعضی ها 70 تا هم نوشتن، نگه داشت. گفت این تنگه را ببندید، همین جا بمانید سفت و‌ سخت، حتی دیدید ما مشرکین را تا مکه دنبال کردیم 🏇 شما این محل را رها نکنید. اگر هم دیدید آنها ما را تا مدینه عقب نشاندن یعنی دشمن بر ما پیروز شد باز هم شما این تنگه را رها نکنید. شما 👥 چند نفر کلا در تنگه بمانید. هر چی شد، هر بلایی سر ما آمد، هر بلایی ما سر آنها در آوردیم، شما در تنگه بمانید و از سر جایتان تکان نخورید. 👈آرایش سپاه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) مثل جنگ‌ بدر بود. مشرکین با سر 🥁صدای فراوان طبل ها و امثال اینها به میدان آمدند. اما این سوی میدان یعنی لشکر رسول الله نه اسبی آنچنان داشتند و نه وسیله جنگی. 👳🏻‍♂طلحه بن ابی طلحه (طلحه معروف نیست یک نفر دیگر است) قهرمان و علمدار مشرکین بود جلو آمد مبارز طلبید، امیرالمؤمنین (علیه السلام)✨ به میدان رفت و هم او و هم برادرش را کشت. بقیه هم آمدن جلو و پرچم سپاه شرک را به دست گرفتند که حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) همه آنها را به هلاکت رساند و دیگر کسی نبود که علم را بردارد🚩. علم مشرکین روی زمین افتاده بود و در جنگ ها علم روی زمین بیفتد کسی نتواند بردارد عموما نشانه ضعف و شکست است. لشکر کفار هم هی علم را نظاره می کرد. این باعث شد👌 مسلمین روحیه بگیرند. آنطرف هم نیروهای دشمن روحیه شان را ببازند و فرار بکنند. 👩🏻 زنان و بردگان و پول ها و طلاهای بسیاری💰 که دشمن از مکه همراه خودش آورده بود بجا ماند. مسلمین به سمت غنائم حرکت کردند. اما آن 🌸مؤمنان حقیقی همچنان در حال تعقیب دشمن بودند، نه در حال غنائم، تعقیب دشمن را می خواستند داشته باشند، آنهایی که در میدان جنگ بودند. 👈آن چند نفری که روی تنگه بودند هنگامی که دیدن یارانشان دارند غنائم جمع آوری می کنند، گفتن💬 اینها که دارند غنیمت جمع می کند ما چرا دست خالی بمانیم، حرکت کردند از تنگه و آمدن پایین و به سمت غنائم رفتند. یعنی چیزی که پیامبر گفت این کار را نکنید.❌ آقایی به اسم عبدالله بن جُبیر سخن پیامبر را به آنها گوشزد کرد، یادتان باشد پیامبر فرمود اینکار را نکنید🚫 تنگه را رها نکنید. اما نصیحتش سودی نبخشید و تاریخ می‌گوید تقریبا دوازده نفر از افراد برای حفاظت از تنگه کنارش ماندند. ☝️ما از این جور موارد در انقلاب اسلامی خودمان هم زیاد داشتیم که ولی فقیه ما دستور می دهد به یکسری افرادی که هر جوری هست این کار بکنید این کار را بکنید.. ولی یک عده گوش نمی دهند و به فکر منافع دیگر❌ هستند. مثلا مقام معظم رهبری از همان زمان که رئیس جمهور بود بعد که رهبر شدند، اینکه وابستگی بودجه به نفت🛢 را قطع بکنید این حرف را می‌زدند اما یک عده به خاطر منافعی که این وسط داشتند این حرف را عمل نمی‌کردند. یک عده می خواستند عمل بکنند ولی چون همراهی🚶‍♂ نمی دیدند نمی‌توانستند کار را به نحو احسن پیش ببرند. نمی فهمیدند که حرف ولی را عمل بکنند در نهایت به پیروزی می رسند. 👤خالد بن ولید که آن زمان جزء مشرکین بود (بعدا مسلمان شد)، خالد بن ولید و یارانش که در کمین تنگه بودند با خالی شدن تنگه از محافظین🛡، آمدند جلو و آن دوازده سیزده نفری که در تنگه مانده بودند به شهادت رساندن و سپس از پشت سر به مسلمانها🏇 حمله کردند. 🔸خود این هم بحث هست که این خالد بن ولید و دار و دسته اش آیا از قبل می‌دانستند که قرار است یک عده از مسلمانها نفاق به خرج بدهند و خیانت بکنند، که منتظر تنگه ماندن و همراه بقیه اهل شرک به مکه فرار نکردند، آیا می‌دانستند⁉️ آیا خبر داشتند، خود این نکته ای هست اینجا، جای تحلیل دارد، جای بحث دارد. 📎ادامه دارد ... 🎤استاد احسان عبادی 205 ↓↓↓ ✒️📖✒️📖✒️📖✒️ ︽︽︽︽︽︽︽︽︽ https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea