eitaa logo
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
245 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
9.7هزار ویدیو
106 فایل
یــــا ابـــاصـــالــح المــہـد ے ادࢪڪـنــے ارتبــاط بـا خــادم ڪـانـال: @rahimi_1363 بـا بـه إشـتــراڪـ گـذاشـٺــن لینـڪـ ڪـانـال راه ســعــادٺ،در ثـــوابــــ نـشـــر مـطـالــبـــ شــریـڪـ بــاشـیــد ۩؎ @masirsaadatee
مشاهده در ایتا
دانلود
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
#داستان قسمت سیزدهم 👈 داستان حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم 💠 هجرت به یثرب وحوادث سال اول
قسمت چهاردهم 👈 داستان حضرت محمد ص 💠 جنگ بدر این جنگ در سال دوم هجرت رخ داد و اولین جنگ بین مسلمانان کفار بود که فرماندهی آنرا پیامبر به عهده داشت. این حادثه از آنجا آغاز شد که ابوسفیان به همراه اموال زیادی در مسیر شام به مکه بود که مورد هجوم سپاه اسلام قرار گرفت و با شکست سنگینی از طرف جبهه اسلام مواجه شد و اموال زیادی به دست مسلمانان افتاد. این در حالی بود که لشکریان اسلام تنها 313 نفر و نفرات دشمن سه برابر آنها بودند. در پایان جنگ به دستور پیامبر کشته های دشمن را به درون چاه انداختند. 💠 جنگ احد در سال سوم هجرت سپاه قریش به رهبری ابوسفیان برای انتقام از شکست قبلی از مکه خارج شدند و در محلی به نام احد با لشکریان اسلام که بالغ بر هفتصد نفر بودند پیکار نمودند. در این نبرد پیامبر پنجاه نفر از تیراندازان را در دهانه شکاف کوهی قرار داد و از آنها خواست تحت هیچ شرایطی مکان خود را ترک نکنند تا سپاه اسلام از پشت سر محاصره نشود اما در حین درگیری و زمانیکه مسلمانان در حال پیروز شدن در جنگ بودند این افراد به بهانه جمع آوری غنائم پست خود را ترک کردند و در نتیجه لشکریان دشمن از پشت سر به انان حمله ور شده و به کشتار مسلمانان پرداختند . در این گیرودار خبر شایعه کشته شدن پیامبر نیز بر روحیه مسلمانان تاثیر منفی گذاشت و باعث شکست آنان شد. در این جنگ حمزه عموی پیامبر کشته شد و حضرت علی نیز بیش از شصت زخم برداشت. در این جنگ بود که پیامبر شمشیر معروف به ذوالفقار را به علی داد و نیز ندای لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار را از آسمان شنید. خداوند در قرآن برخی از مسلمانان را برای غرور و نیز عدم تبعیت از فرامین پیامبر مورد نکوهش قرار داده است. 💠 جنگ حمراء الاسد مشرکین که در حال حرکت به سمت مکه بودند سخت پشیمان شدند که چرا کار مسلمانان را یکسره نکرده اند لذا تصمیم گرفتند به مدینه مراجعه و کار مسلمانان را یکسره کنند. این خبر به پیامبر رسید و لشکر انبوهی فراهم ساخت و با اعمال مدیریت و نیز ایجاد جنگ روانی فراوان برای دشمن آنها را وادار به عقب نشینی کرد و در نتیجه قریشیان به سرعت به سوی مکه بازگشتند. دارد ... https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
#داستان قسمت چهاردهم 👈 داستان حضرت محمد ص 💠 جنگ بدر این جنگ در سال دوم هجرت رخ داد و اولین جنگ
قسمت پانزدهم 👇 👈 داستان حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم 💠 جنگ بنی نضیر در مدینه سه گروه از یهودیان به نامهای بنی نضیر ، بنی قریظه و بنی قینقاع زندگی می کردند که پیامبر با آنها پیمان عدم تعرض بست ولی آنها در هر زمانی که به دست می آوردند دست به پیمان شکنی می کردند. یک روز که پیامبر برای کاری به سراغ قوم بنی نضیر رفته بود آنها تصمیم گرفتند که پیامبر را به قتل برسانند که رسول خدا از طریق وحی از این توطئه آگاه شد و فورا به مدینه بازگشت و دستور آماده باش را صادر کرد. به دستور پیامبر کعب اشرف بزرگ آنها با نقشه ای به قتل رسید و زمانیکه یهودیان از این خبر و نیز قصد پیامبر برای جنگ مطلع شدند به داخل قلعه های محکم خود رفتند. لشکر اسلام که وضعیت را اینگونه دید به محاصره قلعه پرداخت و پیامبر به آنها پیشنهاد کرد که هر چه دارند بردارند و مدینه را ترک کنند. آنها نیز چنین کردند وجنگ بدون خونریزی پایان یافت. دارد ۰۰ https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
#داستان قسمت پانزدهم 👇 👈 داستان حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم 💠 جنگ بنی نضیر در مدینه سه
قسمت شانزدهم 👈 داستان حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم 💠 داستان صلح حدیبیه در سال ششم هجرت پیامبر برای زیارت خانه خدا با یاران خود به طرف مکه حرکت کردند اما با ممانعت قریش مواجه شدند پیامبر و یارانش در منطقه حدیبیه متوقف شدند و با فردی از قریش به نام عروه مواجه شدند. پیامبر هدف خود را از آمدن به مکه به او گفت و او نیز تعریف پیامبر و کارهایی را که از او مشاهده کرده بود برای قریش بازگو نمود. پیامبر نیز قصد داشت که عمر را برای توجیه قریش از این سفر راهی مکه کند که او از ترس جانش نرفت و به جای او عثمان این مسئولیت را پذیرفت. اما شایعه کشته شدن عثمان باعث شد تا پیامبر تصمیم به شدت عمل با کفار شود و برای همین بیعتی با یاران خود به نام رضوان نمود اما عثمان سالم بازگشت. در نهایت بعد از گفتگوهای زیاد بین طرفین مقرر شد که پیامبر امسال را از حج صرف نظر نماید و سال بعد نیز بیش از سه روز در مکه نمانند و نیز سلاح با خود حمل نکنند و ... پیامبر نیز پذیرفتند و دستور دادند تا شتر ها را همانجا قربانی کنند و نیز از احرام در آیند. دستور پیامبر به اجرا در آمد و در همین موقع بود که سوره فتح نازل شد و بشارت فتح عظیمی را به آنها داد. دارد ‌... https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
#داستان قسمت شانزدهم 👈 داستان حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم 💠 داستان صلح حدیبیه در سال شش
قسمت هفتدهم 👈 داستان حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم 💠 جنگ احزاب(خندق) خداوند در قرآن در این مورد که جنگ همه جانبه اسلام و کفر بود آیاتی را نازل کرده است. نخستین جرقه این جنگ را بنی نضیر و با تحریک کردن مشرکان مکه برای جنگ با پیامبر زدند. آنها قبیله بنی غطفان و سایر قبایل را نیز به این جنگ دعوت کردند و در نتیجه همه با هم برای نابودی اسلام کمر همت بستند. رسول خدا زمانیکه از این ماجرا آگاه شد در مورد اینکه جنگ را در مدینه انجام دهند یا در خارج از مدینه با یاران خود مشورت کرد ولی در نهایت پیشنهاد سلمان فارسی مبنی بر کندن خندق در اطراف مدینه مورد موافقت پیامبر قرار گرفت و در نتیجه این کار با همت و پشتکار مسلمانان واقعی انجام شد هر چند که منافقین از انجام اینکار نیز سر باز زدند. زمانیکه لشکر کفر به مرزهای مدینه رسید با خندق مواجه شد چیزی که تا به حال مثلش را ندیده بود. تعداد لشکر کفر در این جنگ بیش از ده هزار نفر و تعداد مسلمانان سه هزار نفر بود. لشکر کفر نزدیک یک ماه پشت خندق زمینگیر شد و کسی نتوانست از آن عبور کند . مشرکین که به دلیل سردی هوا و نیز کمبود آذوقه در مذیقه بودند تصمیم گرفتند تا بنی قریظه را که همپیمان پیامبر و ساکن مدینه بودند علیه پیامبر تحریک کنند و آخر سر نیز موفق به انجام اینکار شدند اما پیامبر گروهی را که بالغ بر پانصد نفر بودند مامور مقابله با آنها کردند. از آن طرف نیز چند نفر از پهلوانان قریش تصمیم گرفتند تا از خندق عبور کنند. یکی از آنها به نام عمروابن عبدود که ادعای پهلوانی و شکست ناپذیری داشت شروع به عربده کشی و مبارز طلبی کرد تا آنکه حضرت علی شمشیر پیامبر را به دست گرفت و عمامه ایشان را نیز به سر نمود. پیامبر در حق علی دعا کرد که ... خداوندا ... علی را از هر بدی حفظ بنما و ... علی (ع)با جسارت تمام به میدان رفته و پس از دعوت عمرو به اسلام و در حالیکه این دعوت از طرف عمرو رد شد او را با شمشیری از پا درآورد. تکبیر از اردوگاه اسلام بلند شد و کفار با دیدن این منظره ترس وجودشان را گرفت . از طرف دیگر یکی از نفرات دشمن به نام نعیم که به صورت مخفیانه اسلام آورده بود به نزد پیامبر رفت و اعلام وفاداری نمود. پیامبر نیز او را مامور ساخت تا با خدعه و نیرنگ میان سپاه دشمن اختلاف افکند . او نیز به طرف قوم بنی قریظه رفت و پس از جلب توجه و اطمینان آنها با صحبتهای خود آنها را ترساند و در نتیجه آنها همکاری خود را با قریش قطع کردند. او بعد از اجرا کردن نقشه خود وارد اردوگاه احزاب شد و با حیله میان آنها نیز اختلاف افکند و ماموریت خود را به نحو احسن انجام داد. اختلاف میان قریش باعث قطع همکاری میان آنها شد و سردی هوا نیز مزید بر علت شد و در نتیجه احزاب با خفت و خاری مدینه را ترک کردند و بدین ترتیب این قائله نیز به نفع اسلام پایان یافت. دارد ... https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
#داستان قسمت هفتدهم 👈 داستان حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم 💠 جنگ احزاب(خندق) خداوند در قرآ
قسمت هیجدهم 👈 داستان حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم 💠 جنگ بنی قریظه زمانیکه آخرین دسته احزاب ، مدینه را باترس و لرز ترک کردند و در حالیکه خستگی از چهره مسلمانان هویدا بود پیامبر بنا به فرمان الهی تصمیم گرفت تا کار بنی قریظه را یکسره کند. آنها نماز ظهر را خواندند اما پیامبر دستور داد تا نماز عصر در محله بنی قریظه برگزار شود. ایشان پرچم را به دست علی (علیه السلام) داد و او و لشکریان قلعه دشمن را محاصره کردند. یهودیان که خود را در خطر دیدند تصمیم نهایی خود را گرفتند و آن چیزی جز تسلیم شدن در برابر سپاه با عظمت اسلام نبود. بنی قریظه بعد از اینکه تسلیم شدند پیامبر به آنها فرمودند: آیا راضی هستید هر چه سعد بن معاذ درباره شما حکم کند اجرا نماییم؟ و آنها جواب مثبت دادند. پیامبر نیز در مقابل به پیشنهادی که هنوز سعد نداده بود رای مثبت داد. سعد به یهود گفت شما باید کشته شوید و زنان و فرزندانتان اسیر و اموالتان تقسیم گردد اما گروهی از آنها اسلام آورده ونجات یافتند. 💠 جنگ بنی المُصْطَلق بنی المُصْطَلق تیره ای از قبیله خزاعه بودند که با قریش همجوار بودند. گزارشاتی به مدینه رسید که رئیس این گروه قصد جمع آوری سلاح و نیرو برای محاصره مدینه را دارد. پیامبر تصمیم گرفت که فتنه را در نطفه خفه کند برای همین وقتی از صحت کار آنها مطلع شد با یاران خود به سمت قبیله مذکور رفته و در کنار چاه مریسع با آنها روبرو شد جنگ شروع شد و جانبازی مسلمانان و نیز اثرات روانی آنها باعث پیروزی مسلمانان گردید. دارد ... https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
#داستان قسمت هیجدهم 👈 داستان حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم 💠 جنگ بنی قریظه زمانیکه آخرین
قسمت نوزدهم 👈 داستان حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم 💠 داستان صلح حدیبیه در سال ششم هجرت پیامر برای زیارت خانه خدا با یاران خود به طرف مکه حرکت کردند اما با ممانعت قریش مواجه شدند پیامبر و یارانش در منطقه حدیبیه متوقف شدند و با فردی از قریش به نام عروه مواجه شدند. پیامبر هدف خود را از آمدن به مکه به او گفت و او نیز تعریف پیامبر و کارهایی را که از او مشاهده کرده بود برای قریش بازگو نمود. پیامبر نیز قصد داشت که عمر را برای توجیه قریش از این سفر راهی مکه کند که او از ترس جانش نرفت و به جای او عثمان این مسئولیت را پذیرفت. اما شایعه کشته شدن عثمان باعث شد تا پیامبر تصمیم به شدت عمل با کفار شود و برای همین بیعتی با یاران خود به نام رضوان نمود اما عثمان سالم بازگشت. در نهایت بعد از گفتگوهای زیاد بین طرفین مقرر شد که پیامبر امسال را از حج صرف نظر نماید و سال بعد نیز بیش از سه روز در مکه نمانند و نیز سلاح با خود حمل نکنند و... پیامبر نیز پذیرفتند و دستور دادند تا شتر ها را همانجا قربانی کنند و نیز از احرام در آیند. دستور پیامبر به اجرا در آمد و در همین موقع بود که سوره فتح نازل شد و بشارت فتح عظیمی را به آنها داد. ادامه دارد ۰۰۰ https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
#داستان قسمت نوزدهم 👈 داستان حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم 💠 داستان صلح حدیبیه در سال ششم
قسمت بیستم 👈 داستان حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم 💠 دعوت پادشاهان به اسلام با قرار داد صلح حدیبیه مسلمانان تا حدودی به آرامش نسبی دست یافتند بنابراین پیامبر فرصت کرد تا برای سران کشورها نامه بنویسید و آنها را به اسلام دعوت کند. اکنون 185 نامه از پیامبر به سران برخی از کشورها موجود است که نشان از منطقی بودن روش پیامبر است. این نامه ها برای سران بسیاری از کشورها از جمله قیصر روم،خسرو پرویز پادشاه ایران ،نجاشی پادشاه حبشه و... نوشته شده است. 💠 جنگ خیبر جرم بزرگی که یهودیان خیبر داشتند این بود که تمام قبائل عرب را برای کوبیدن اسلام تشویق کردند. این ناجوانمردی باعث شد تا پیامبر با 1400 نفر به سوی قلعه آنان حرکت کردند تا ریشه آنها را درآورند. سپاه اسلام شبانه به قلعه ها رسیدند . صبحگاهان یهودیان خود را در محاصره اسلام دیدند و قلعه هایشان یکی یکی توسط مسلمانان فتح شد تا اینکه به قلعه بزرگی رسیدند که مرحب در آن قرار داشت. پیامبر که حال مصاعدی نداشت ابتدا ابوبکر و سپس عمر را برای فتح آن فرستاد اما هیچکدام موفق به فتح آن نشدند. در نتیجه رسول خدا فرمودند به خدا فردا پرچم را به دست مردی می سپارم که او،خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبر نیز او را دوست دارند. همه متوجه شدند که منظور پیامبر حضرت علی است اما ایشان به دلیل درد چشم در جمع حاضر نبود. صبح روز بعد حضرت علی به در چادر پیامبر رسید و پیامبر با آب دهان مبارکش چشمان او را شفا دادند. ایشان پس از بهبودی چشم به سراغ یهودیان رفتند و در یک مبارزه مرحب را به قتل رساندند و بعد از یک جنگ شدید بین مسلمانان و یهود حضرت درب قلعه را از جا کند و مسلمانان موفق به فتح آن شدند. یهود تسلیم شد و تمام اموال منقولشان به دست مسلمانان افتاد. دارد ... https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
#داستان قسمت بیستم 👈 داستان حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم 💠 دعوت پادشاهان به اسلام با قرا
قسمت بیست ویکم 👈 داستان حضرت محمد ص 💠 دعوت پادشاهان به اسلام با قرار داد صلح حدیبیه مسلمانان تا حدودی به آرامش نسبی دست یافتند بنابراین پیامبر فرصت کرد تا برای سران کشورها نامه بنویسید و آنها را به اسلام دعوت کند. اکنون 185 نامه از پیامبر به سران برخی از کشورها موجود است که نشان از منطقی بودن روش پیامبر است. این نامه ها برای سران بسیاری از کشورها از جمله قیصر روم،خسرو پرویز پادشاه ایران ،نجاشی پادشاه حبشه و... نوشته شده است. 💠 جنگ خیبر جرم بزرگی که یهودیان خیبر داشتند این بود که تمام قبائل عرب را برای کوبیدن اسلام تشویق کردند. این ناجوانمردی باعث شد تا پیامبر با 1400 نفر به سوی قلعه آنان حرکت کردند تا ریشه آنها را درآورند. سپاه اسلام شبانه به قلعه ها رسیدند . صبحگاهان یهودیان خود را در محاصره اسلام دیدند و قلعه هایشان یکی یکی توسط مسلمانان فتح شد تا اینکه به قلعه بزرگی رسیدند که مرحب در آن قرار داشت. پیامبر که حال مصاعدی نداشت ابتدا ابوبکر و سپس عمر را برای فتح آن فرستاد اما هیچکدام موفق به فتح آن نشدند. در نتیجه رسول خدا فرمودند به خدا فردا پرچم را به دست مردی می سپارم که او،خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبر نیز او را دوست دارند. همه متوجه شدند که منظور پیامبر حضرت علی است اما ایشان به دلیل درد چشم در جمع حاضر نبود. صبح روز بعد حضرت علی به در چادر پیامبر رسید و پیامبر با آب دهان مبارکش چشمان او را شفا دادند. ایشان پس از بهبودی چشم به سراغ یهودیان رفتند و در یک مبارزه مرحب را به قتل رساندند و بعد از یک جنگ شدید بین مسلمانان و یهود حضرت درب قلعه را از جا کند و مسلمانان موفق به فتح آن شدند. یهود تسلیم شد و تمام اموال منقولشان به دست مسلمانان افتاد. پایان... https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
🌹 کربلایی کاظم ساروقی که‌یک‌ شبه حافظ کل قرآن شده 👇👇
5.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ✍️سخنرانی حاج آقا دانشمند 🎬موضوع: جوانان آخرالزمان 🌼درثواب انتشار سهیم باشید 👇 کوتاه و جذاب 🌻أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج🌻 حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲     °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•° ↬@masirsaadatee↫ °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
4_5963190408321173145.mp3
3.4M
شخصی که در روز غدیر ولایت حضرت علی (علیه السلام) را نپذیرفت! 🎙 حجت الاسلام استاد عالی 🌸 رسانه غدیر باشیم🌸 حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲     °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•° ↬@masirsaadatee↫ °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
📚 یکی از بزرگان اصفهان خدا رحمتش کند معلم علم اخلاق بود و همه رویش حساب می کردند. وی در میان مردم زود عصبانی می شد، ولی در خانه اش را نمی دانم... یادم نمی رود با وجود این که به من لطف داشت، یک وقت چرایی گفتم که به من برگشت و زود هم پشیمان شد! مقداری عصبانی منش و بداخلاق بود، خودش مثل باران گریه می کرد.. می گفت: "شبی در خواب دیدم که مُردم و مرا در قبر گذاشتند، ناگهان سگ سیاهی آمد و بنا بود که همیشه با من باشد!! در همان خواب حس کردم که این سگ سیاه، بداخلاقی های دنیای من است که به این صورت در آمده و تمثُّل پیدا کرده است..." مثل باران گریه می کرد و می گفت: "خیلی ناراحت بودم که حالا چطور می شود...که یک دفعه دیدم آقا امام حسین (علیه السلام) آمدند..." البته بگویم که این آقا با آن که از علمای بزرگ اصفهان بود، اما ارادت خاصی به اهل بیت (علیهم السلام) داشت و در جلسات خصوصی روضه شرکت می کرد و به منبر می رفت و می گفت: "برای این که از روضه خوان های امام حسین محسوب شوم منبر میروم و روضه می‌خوانم" می فرمود: "فهمیدم که برای آن نوکری که به این خاندان داشتم، آقا امام حسین (علیه السلام)به فریادم رسیده، به آقا امام حسین عرض کردم که این سگ چطور می شود؟ فرمودند: من تو را از دستش نجات میدهم...و با اشاره‌ای که به او کردند، رفت. از خواب بیدار شدم. نظیر این قضیه را زیاد داریم..! 📚 جهادبانفس،مظاهری ┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐