eitaa logo
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
245 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
9.7هزار ویدیو
106 فایل
یــــا ابـــاصـــالــح المــہـد ے ادࢪڪـنــے ارتبــاط بـا خــادم ڪـانـال: @rahimi_1363 بـا بـه إشـتــراڪـ گـذاشـٺــن لینـڪـ ڪـانـال راه ســعــادٺ،در ثـــوابــــ نـشـــر مـطـالــبـــ شــریـڪـ بــاشـیــد ۩؎ @masirsaadatee
مشاهده در ایتا
دانلود
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
🍃💠 #داستان عبرت ‏انگيز مكافات باغداران و توبه آنان🍃💠‏ قسمت اول 👇 در قرآن، در سوره قلم از آيه 16
🍃🍒 عبرت انگیز مکافات باغداران و توبه آنان 🍃🍒 قسمت دوم 👇 در قسمت قبل خواندیم اجل مرد باغدار رسید و باغ به دست فرزندان او افتاد.. آن هانصيحت‏هاى پدر را به باد فراموشى سپردند، حتى با يكديگر هم سوگند شدند كه محصول باغ را براى خود ضبط كنند و چيزى به نيازمندان ندهند و به هم مى ‏گفتند: ما عيالوار هستيم، و محصول باغ و كشتزار بايد براى هزينه زندگى خودمان باشد، به قدرى در اين تصميمشان جدى بودند كه حتى اءن شاء الله نگفتند. هنگامى كه فصل چيدن محصول فرا رسيد، با هم پيمان بستند كه صبح زود دور از انظار نيازمندان ميوه‏ هاى باغ را بچينند. نيازمندان طبق معمول عصرِ پدر آن‏ها، به باغ سر مى ‏زدند، به اميد آن كه حق آن‏ها داده شود، ولى محروم بر مى‏ گشتند. خداوند بر آن باغداران بخيل و دنياپرست و مغرور غضب كرد، نيمه ‏هاى شب صاعقه ‏اى مرگبار را به سوى آن باغ فرستاد، آن صاعقه چنان درختان آن باغ را سوزانيد كه آن باغ سرسبز و خرم را همچون شب سياه ظلمانى كرد، و چيزى از آن باغ، جز مشتى خاكستر باقى نماند. ادامه دارد ... https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
🍃🍒 #داستان عبرت انگیز مکافات باغداران و توبه آنان 🍃🍒 قسمت دوم 👇 در قسمت قبل خواندیم اجل مرد باغدا
🍎🍐 عبرت انگیز مکافات باغداران و توبه آنها 🍊🍇 قسمت آخر 👇 باغداران از همه جا بى خبر، صبح زود همديگر را صدا زدند و براى چيدن محصول به سوى باغ روانه شدند، در مسير راه آهسته به همديگر مى‏ گفتند: مواظب باشيد كه امروز حتى يك نفر فقير به طرف باغ نيايد. وقتى كه به باغ رسيدند، مشتى زغال و خاكستر ديدند، همه چيز را دگرگون شده يافتند، به قدرى كه گيج شدند و باور نمى ‏كردند و گفتند: ما راه را گم كرده‏ ايم. سپس گفتند: همه چيز از دست ما رفته و ما به طور كلى محروم شده‏ ايم. يكى از برادران كه از همه عاقل‏تر بود به آن‏ها گفت: آيا من به شما نگفتم كه تسبيح خدا كنيد. آن‏ها كه باد غرورشان خالى شده بود به تسبيح خدا پرداختند و خود را ظالم و مقصر خواندند و همديگر را سرزنش مى ‏كردند و فرياد مى ‏زدند: اى واى بر ما كه طغيانگر بوديم. سرانجام به كيفر حيله و نيرنگ خود رسيدند و به مكافات سخت گرفتار شدند. ولى اين عذاب ناگهانى، باغداران را آن چنان تكان داد كه عبرت گرفتند به خصوص با نصيحت يكى از برادران كه عاقل‏تر بود آن‏ها از خواب غفلت بيدار شدند و توبه كردند، و دل به خدا بستند و گفتند: اميدواريم كه خداوند بهتر از آن باغ را به ما عنايت فرمايد. از عبدالله بن مسعود نقل شده كه: وقتى آن‏ها توبه حقيقى كردند، و خداوند صداقت آن‏ها را دانست، باغ سرسبز و خرمى به نام حَيَوان (زنده و پرنشاط) به آن‏ها عطا كرد كه درختان بسيار پربار با ميوه ‏هاى بسيار عالى داشت، به طورى كه دانه ‏هاى خوشه‏ هاى انگور آن باغ، آن قدر بزرگ و چشمگير بود كه نظير آن را كسى نديده بود. https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
#داستان_پیامبران 👈 داستان حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) 💠 داوری حضرت محمد در نصب حجرالاسود
قسمت دوم 👇 👈 داستان حضرت محمد 💠 آغاز بعثت رسول خدا هر سا ل مدتی در کوه حراء به تنهایی مشغول عبادت می شد و خوابهای صادقانه می دید و در دره های مکه بر هر سنگ و درختی که گذر می کرد صدای السلام علیک یا رسول ا... می شنید. ایشان در چهل سالگی و در روز 27 رجب در حالیکه در داخل غار مشغول عبادت بود با صدایی مواجه شد که به او گفت: اقرا ...بخوان. این صدا ،صدای جبرئیل بود. از آنجائیکه او بی سواد بود گفت که نمیتوانم بخوانم اما جبرئیل دوباره از او این درخواست را تکرار کرد و این عمل تا 3 بار ادامه یافت. پیامبر بعد از نزول وحی به خانه رفت و از همسرش خواست تا او را بپوشاند. ایشان در حالیکه در بستر بود آیات آغازین سوره مدثر بر او نازل شد: ای در بستر خواب آرمیده. برخیز و مردم را هشدار ده و پروردگارت را بزرگ بشمار و لباست را پاک کن و ... دارد ... https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
#داستان قسمت دوم 👇 👈 داستان حضرت محمد 💠 آغاز بعثت رسول خدا هر سا ل مدتی در کوه حراء به تنهایی
قسمت چهارم 👇 👈 داستان حضرت محمد 💠 آغاز دعوت پیامبر دعوت ایشان که آنطور که از او خواسته شده بود از خانه و خانواده آغاز شد و اولین کسانی که به او ایمان آوردند خدیجه و حضرت علی(علیه السلام) بودند. ایشان دعوت خود را بصورت پنهانی شروع نمودند و این دعوت سه سال به طول انجامید و طرفدارانی نیز در این مدت به دست آورد. بعد از سه سال به او دستور شروع دعوت آشکار داده شد و او به علی دستور داد که مقداری غذا و شیر تهیه کند و سپس 45 نفر از سران بنی هاشم را دعوت به مهمانی گرفت تا کار دعوت علنی خود را از آنجا شروع نماید. جلسه شروع شد ولی قبل از اینکه او کار اصلی خود را آغاز کند عمویش ابولهب با سخنان بیهوده آمادگی مجلس را از بین برد. جلسه مجددا روز بعد تکرار شد و ایشان پس از پذیرایی سخنان خود را با حمد و ستایش خدا و اعتراف به وحدانیت او آغاز کرد و از آنان طلب یاری نمود و به آنها گفت که من خیر دنیا و آخرت را برای شما به ارمغان آورده ام. او از جمع خواست تا کسی را به عنوان نماینده خود انتخاب نماید اما هیچکس به جز علی داوطلب این امر خطیر نشد و آمادگی خود را تا سه بار نیز به حضرت اعلام نمود در نتیجه حضرت ایشان را به عنوان وکیل و وصی بعد از خود انتخاب نمود. مجلس به پایان رسید در حالیکه هر کسی در رد پیامبر سخنی گفت و نیز ابولهب با حالت مسخره به ابوطالب گفت که محمد پسرت علی را بزرگ تو قرار داد. بعد ازاین ماجرا دستور دعوت عمومی صادر شد. دارد ... https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
#داستان قسمت چهارم 👇 👈 داستان حضرت محمد 💠 آغاز دعوت پیامبر دعوت ایشان که آنطور که از او خواسته
قسمت پنجم 👇 👈 داستان حضرت محمد 💠 ادامه آغاز دعوت پیامبر حضرت روزی به بالای کوه صفا رفته و همگان را جمع کرده و به آنها گفت که اگر من به شما بگویم در پشت این کوه دشمن کمین کرده حرف مرا باور می کنید؟ مردم جواب مثبت دادند. حضرت در ادامه به آنها گفت من شما را از عذاب الهی برحذر می دارم اما باز هم با اخطار ابولهب مواجه شد و جمعیت که از نیت ایشان آگاه شده بودند متفرق شدند. روزی نیز حضرت وارد مسجدالحرام شد و عده ای را در حال سجده بر بتها مشاهده نمود و آنها را از این کار برحذر داشت اما آنها دلیل کار خود را تقرب به درگاه الهی عنوان نمودند و پیامبر بازهم آنها را از شرک به خداوند ترسانید. اما مردم او را کاهن و دروغگو خواندند. گروهی نیز نزد ابوطالب آمدند و نزد او گله کردند و از او خواستند تا جلو کارهای محمد را بگیرد. پیامبر به دعوت خویش ادامه داد و در نتیجه مورد خشم و غضب مشرکین قرارگرفت . اینبار نیز قریش به سراغ ابوطالب رفته و به گفتند: ما از تو خواستیم تا جلوی محمد را بگیری اما تو اینکار را نکردی . ما طاقت توهین او به خدایان خود را نداریم یا جلوی او را بگیر یا با هر دوی شما پیکار خواهیم کرد. ابوطالب محمد را خواست و در مقابل قریش از او خواست تا دست از کارهای خود بردارد اما رسول خدا گفت : عمو جان به خدا اگر خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار دهند دست از رسالت خود بر نخواهم داشت و با گریه آنجا را ترک کرد . ابوطالب نیز او را صدا زد و به او گفت که هر چه دوست داری بگو. به خدا قسم من هم دست از یاری تو برنخواهم داشت. دارد ... https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
#داستان قسمت پنجم 👇 👈 داستان حضرت محمد 💠 ادامه آغاز دعوت پیامبر حضرت روزی به بالای کوه صفا رفت
قسمت ششم 👇 👈 داستان حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) 💠 پیشنهادهای قریش به پیامبر دعوت به اسلام مورد پذیرش عده بسیاری از مردم قرار گرفت و قریش با مشاهده این وضع برای مقابله با این تهدید به مشورت پرداختند. سرانجام تصمیم گرفتند مواردی را به او پیشنهاد دهند مثل وعده به مقام و دارایی و... اما رسول خدا به آنها گفت که من برای پست و مقام نیامده ام بلکه از طرف خداوند فرمان دارم تا دستوراتش را به شما ابلاغ کنم و شما را پند واندرز دهم... کفار اینبار به او پیشنهاد دادند تا در عبادت بتها با آنها شریک شود و آنان نیز در عبادت با او شریک شوند اما سوره کافرون بر پیامبر نازل شد و تکلیف آنها را روشن نمود. بعد از آن کفار تصمیم گرفتند آیاتی را که بت و بت پرستی را مذمت می کند از قرآن حذف کنند اما خداوند این آیه را نازل فرمودند: بگو مرا سزاوار نیست که قرآن را از پیش خود تغییر و تبدیل دهم ،من تنها از ولی پیروی می کنم. دارد ... https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
#داستان قسمت ششم 👇 👈 داستان حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) 💠 پیشنهادهای قریش به پیامبر دع
قسمت هفتم 👇 👈 داستان حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) 💠 مهاجران حبشه در رجب سال پنجم بعثت ، یازده مرد و چهار زن به سرپرستی عثمان بن مظعون به طور پنهانی از مکه خارج و به جده رفته و از آنجا با کشتی خود را به حبشه رساندند. آنها دو ماه در آنجا ماندند و وقتی متوجه شدند قریش مسلمان شده اند دوباره آهنگ برگشت نمودند اما متوجه شدند که اسلام آنها نیرنگ بوده و در نتیجه بیشتر مورد آزار و اذیت قرار گرفتند. مجددا دستور مهاجرت صادر شد و اینبار جعفربن ابیطالب سرپرستی آنان را بر عهده گرفت. چون قریش از رفاه و راحتی مسلمین در حبشه آگاه شدند دو نفر را باهدایایی به حبشه فرستادند تا مسلمانان را با خود به مکه برگردانند در نتیجه این دو نفر نزد نجاشی رفته و شروع به بدگویی از مسلمانان نمودند . نجاشی آنها را احضار کرد و در مورد دینشان سوالاتی نمود. در این هنگام بود که جعفر برای او توضیحاتی داد و نیز آیاتی از سوره مریم را برایش خواند که بر نجاشی مسیحی اثر گذاشت و او را متاثر نمود. در نتیجه آنان را دست خالی بازگرداند. وقتی قریش با مسلمان شدن بیش از پیش کفار مواجه شدند بیشتر نگران شدند و تصمیم به قتل پیامبر گرفتند. دارد ... https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
# داستان 👈 داستان حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) قسمت هشتم👇 💠 اذیت و آزار پیامبر و مومنین
قسمت نهم 👇 👈 داستان حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) 💠 اعلامیه قریش ومحاصره اقتصادی وقتیکه قریش از کشتن پیامبر ناامید شدند تصمیم به نوشتن عهدنامه ای میان خود گرفتند تا آنرا در کعبه نصب کنند و تا دم مرگ به آن عمل نمایند. مفاد عهدنامه شامل موارد زیادی از جمله قطع خرید و فروش،قطع رابطه خانوادگی و زناشویی با مسلمین و حمایت از مخالفان محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) در تمامی زمینه ها بود. متن این پیمان به امضای قریش رسید. در طرف دیگر نیز ابوطالب از خویشاوندان خود خواست تا در تمامی زمینه ها از پیامبر پشتیبانی نمایند و نیز از همه خواست تا به دره ای واقع در میان کوههای مکه که به شعب ابیطالب معروف بود پناه ببرند. در آنجا ابوطالب برای جلوگیری از حملات ناگهانی قریش در نقاط مختلف پستهای دیدبانی گمارد. محاصره تمام عیار مسلمین آنها را در فشار زیادی قرار داد اما ناله های کودکان که ناشی از گرسنگی و ... بود هیچ تاثیری بر قریش نگذاشت. آنها با خوردن یک خرما و حتی نصف آن در شبانه روز زندگی را می گذراندند و فقط در ماههای حرام می توانستند وارد شهر شده و به داد و ستد بپردازند. این وضعیت سه سال به طول انجامید. پیامبر نیز در همین ایام به تبلیغ اسلام می پرداخت. بعد از گذشت سه سال خداوند از طریق جبرئیل به پیامبر خبر داد که موریانه تمام عهدنامه را به جز نام خدا خورده است. پیامبر این خبر را به همراه ابوطالب به قریش دادند که می توانست تصدیقی برسخنان پیامبر باشد اما قریش بر عناد خود افزودند و مسلمین دوباره مجبور به بازگشت به شعب شدند. پس از آن گروهی از قریش خود را به خاطر ستمی که به مسلمانان کردند مورد نکوهش قرار دادند و در نتیجه پیمان نقض و محاصره شکسته شد. دارد ... https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
#داستان قسمت نهم 👇 👈 داستان حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) 💠 اعلامیه قریش ومحاصره اقتصادی
قسمت دهم👇 👈 داستان حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم 💠 وفات ابوطالب وخدیجه حدود دو ماه بعد از خروج بنی هاشم از شعب و سه سال قبل از هجرت ابوطالب یگانه حامی پیامبر وفات یافت و سه روز بعد از او نیز خدیجه از دنیا رفت. وفات ایندو بزرگوار مصیبت بزرگی برای رسول خدا بود و دست قریش را برای آزار و اذیت بیشتر او بازتر کرد. شدت آزارها باعث شد که ایشان چند روز مانده به آخر شوال سال دهم بعثت به طائف بروند تا از حمایت قبیله ثقیف برخوردار شود لذا به همراه زید بن حارثه به آنجا رفت و آنها را به پرستش خدای یکتا دعوت کرد اما آنها جواب رد دادند و با گستاخی و نیز آزار و اذیت فراوان او را راندند. دارد ... https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
#داستان قسمت دهم👇 👈 داستان حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم 💠 وفات ابوطالب وخدیجه حدود دو ماه
قسمت یازدهم 👇 👈 داستان حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم 💠 معراج رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) زمانیکه پیامبر در مکه بود در یک شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصی در بیت المقدس رفت. ایشان در حین سفر به همراه جبرئیل در مدینه فرود آمد و نماز گزارد و در مسجد الاقصی نیز با ارواح ابراهیم و موسی و عیسی به امامت خودش نماز گزارد و از آنجا سفر خود را شروع کرد و آسمانهای هفتگانه را یکی بعد از دیگری طی نمود و با چیزهای عجیبی روبرو شد. زمانیکه به آسمان هفتم رسید حجابهایی از نور دید و در آنجا به اوج شهود باطنی و قرب الی ا... و مقام قاب قوسین او ادنی رسید. خداوند او را مخاطب ساخت و دستورات مهمی را صادر فرمود. پیامبر همان شب به مکه بازگشت. پیمان بستن مردم یثرب با پیامبر دعوتهای علنی پیامبر از اعراب برای پذیرش اسلام ادامه داشت تا در سال یازدهم بعثت رسول خدا در موسم حج در عقبه منی با گروهی از مردم یثرب ملاقات کرد که از خزرجیان بودند و گفتگوئیهایی بین دو طرف رد و بدل شد و آنها که مشتاق آشتی با رقیب خود یعنی قبیله اوس بودند به او ایمان آوردند و از او تقاضا کردند تا مشکلات و دشمنی بین دو قبیله به وسیله ایشان برطرف گردد آنها به یثرب رفته و مردم را به دین اسلام دعوت نمودند. چیزی نگذشت که اسلام در یثرب شیوع یافت و در تمامی خانه ها وارد شد. در سال دوازدهم بعثت دوازده نفر از آنان در موسم حج و در عقبه منی اولین پیمان را با رسول خدا بستند و بنا به درخواست آنها پیامبر مصعب را برای تبلیغ به سویشان فرستاد. موسم حج سال بعد نیز فرا رسید و کاروان حج یثرب که بالغ بر پانصد نفر بودند به طرف مکه حرکت کردند. ایشان در مکه با پیامبر ملاقات کردند و نیز در شب سیزدهم در نیمه های شب بصورت پنهانی با ایشان بیعت نمودند که دومین پیمان عقبه لقب گرفت. صبح روز بعد مشرکین از این پیمان با خبر شدند. دارد ... https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
#داستان قسمت یازدهم 👇 👈 داستان حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم 💠 معراج رسول خدا(صلی الله علیه
قسمت دوازدهم 👇 👈 داستان حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم ) 💠 هجرت مردم به یثرب ونقشه قتل پیامبر(ص) پس از بازگشت یثربیان به شهر خود و آگاه شدن قریش از بیعت سختگیری آنها بیشتر شد و زندگی را بر مسلمین سخت تر کردند در نتیجه آنها به اذن پیامبر به مدینه هجرت نمودند. قریش که از افزایش قدرت پیامبر بیمناک شده بودند در دارالندوه جمع شدند و تصمیم گرفتند تا از هر قبیله ای یک نفر را مامور قتل پیامبر کنند تا خونبهای ایشان بین همه قبایل تقسیم شود. آنها تصمیم گرفتند شب نقشه خود را عملی کنند اما خداوند به وسیله جبرئیل پیامبر را از نقشه آنها آگاه ساخت و در نتیجه حضرت علی با فداکاری تمام، آنشب به جای پیامبر در بسترشان خوابیدند و پیامبر به صورت مخفیانه و با خواندن آیاتی از سوره یس از آنجا گریخت . وقتی قریش به خانه پیامبر یورش بردند با کمال تعجب دیدند که علی (علیه السلام) در بستر آرمیده و وقتی سراغ پیامبر را از او گرفتند ایشان با خونسردی گفتند: مگر پیامبر را به من سپرده بودید؟! که اکنون از من می خواهید!!! این شب به لیله المبیت معروف گشت . دارد ... https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
#داستان قسمت دوازدهم 👇 👈 داستان حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم ) 💠 هجرت مردم به یثرب ونقشه ق
قسمت سیزدهم 👈 داستان حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم 💠 هجرت به یثرب وحوادث سال اول رسول خدا در همان شب اول ربیع الاول (شب هجرت) رهسپار غار ثور شد و به همراه ابوبکر سه روز در آنجا ماندند. قریش که از این واقعه سخت عصبانی بودند رد پای آنها را گرفتند تا به غار رسیدند اما پیش از رسیدن آنها به اذن خدا عنکبوتی در جلو غار تار تنیده و پرنده ای نیز روی تخمهای خود خوابیده بود که این معجزه باعث گمراهی قریش شد. آنها پس از سه روز جستجو ناامیدانه بازگشتند. پیامبر نیز پس از سه روز عازم قبا شدند و در منزل بزرگ قبیله ساکن شده و در آنجا نخستین مسجد را که به قبا معروف شد بنا نمودند. بعد از مدتی حضرت علی نیز پس از انجام کارهای محوله از طرف پیامبر(ص) به آنها ملحق شد. رسول خدا پس از به جا آوردن نمازجمعه رهسپار مدینه شد . وقتی دو قبیله اوس و خزرج از ورود ایشان مطلع شدند به سمت ایشان یورش برده و هر کدام می خواست به زور پیامبر را میهمان خود کند اما پیامبر فرمودند هر جا ناقه فرود آمد همانجا اقامت خواهم نمود. ناقه در زمین دو کودک یتیم به نام سهل و سهیل زانو زد. خانه ابو ایوب انصاری در نزدیکی این زمین بود و مادر وی از فرصت استفاده کرد و اثاث پیامبر را به خانه خود برد و در نتیجه پیامبر نیز به آنجا رفتند. رسول خدا پس از اسکان، زمینی که متعلق به دو یتیم بود خریداری نمود و دستور داد تا مسجدی را در آن مکان بنا کردند و از این پس اذان نیز توسط وحی ابلاغ گردید و وقت نمازها بدین وسیله اعلام شد اقدام بعدی پیامبر نیز بستن معاهده ای با یهود بود و به آنها اجازه میداد با رعایت شروطی در اموال و زندگی خود آزادانه رفتار نمایند. هشت ماه بعد از هجرت نیز پیامبر بین مهاجرین و انصار عقد اخوت بست و خود نیز با حضرت علی(ع) عقد اخوت بست. بعد از هجرت پیامبر و مسلمانان به مدینه مسلمانان که در مکه بودند مورد آزار و اذیت فراوان قریش قرار گرفتند بطوریکه کاسه صبرشان لبریز شد و از خداوند استمداد طلبیدند. در این هنگام بود که خداوند دستور جهاد با قریش را صادر نمود تا مسلمانان به فریاد همکیشان خود برسند. چون رسم قریش این بود که محصولات و کالاهای خود را به شامیان بفروشند و راه آنان نیز برای رفتن به شام تنها از مسیر مدینه میسر بود پیامبر تصمیم گرفت تا این راه را بر آنان ببندد و اموالشان را مصادره نماید. دارد ... https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea