❀🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀🍃✿🍃❀
❣﷽❣
🌴* #هفت_شهر_عشق* 🌴
🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام *🏴
#قسمت9⃣8⃣
دختر ابن عفيف آمدن سربازان را به پدر خبر مى دهد. ابن عفيف شمشير به دست مى گيرد:
ــ دخترم، نترس، صبور باش و استوار!
اكنون ابن عفيف به ياد روزگار جوانى خويش مى افتد كه در ركاب حضرت على(ع) شمشير مى زد. پس بار ديگر رَجَز مى خواند: "من آن كسى هستم كه در جنگ ها چه شجاعانى را به خاك و خون كشيده ام".
پدر، نابيناست و دختر، پدر را هدايت مى كند: "پدر! دشمن از سمت راست آمد" و پدر شمشير به سمت راست مى زند.
دختر مى گويد: "پدر مواظب باش! از سمت چپ آمدند" و پدر شمشير به سمت چپ مى زند.
تاريخ گفتار اين دختر را هرگز از ياد نخواهد برد كه به پدر مى گويد: "پدر! كاش مرد بودم و مى توانستم با اين نامردها بجنگم، اينها همان كسانى هستند كه امام حسين(ع) را شهيد كردند".540
دشمنان او را محاصره مى كنند و از هر طرف به سويش حمله مى برند. كم كم بازوان پيرمرد خسته مى شود و چند زخم عميق، پهلوان روشن دل را از پاى درمى آورد.
او را اسير مى كنند و دست هايش را با زنجير مى بندند و به سوى قصر مى برند. ابن زياد به ابن عفيف كه او را با دست هاى بسته مى آورند، نگاه مى كند و مى گويد:
ــ من با ريختن خون تو به خدا تقرّب مى جويم و مى خواهم خدا را از خود راضى كنم!541
ــ بدان كه با ريختن خون من، غضب خدا را بر خود مى خرى!
ــ من خدا را شكر مى كنم كه تو را خوار نمود.
ــ اى دشمن خدا! كدام خوارى؟ اگر من چشم داشتم هرگز نمى توانستى مرا دستگير كنى، امّا اكنون من خدا را شكر مى كنم چرا كه آرزوى مرا برآورده كرده است.
ــ پيرمرد! كدام آرزو؟
ــ من در جوانى آرزوى شهادت داشتم و هميشه دعا مى كردم كه خدا شهادت را نصيبم كند، امّا از مستجاب شدن دعاى خويش نااميد شده بودم. اكنون چگونه خدا را شكر كنم كه مرا به آرزويم مى رساند.542
ابن زياد از جواب ابن عفيف بر خود مى لرزد و در مقابل بزرگى ابن عفيف احساس خوارى مى كند.
ابن زياد فرياد مى زند: "زودتر گردنش را بزنيد" و جلاد شمشير خود را بالا مى گيرد و لحظاتى بعد، پيكر بى سر ابن عفيف در ميدان شهر به دار آويخته مى شود تا مايه عبرت ديگران باشد.543
اسيران هيچ خبرى از بيرون زندان ندارند و هيچ ملاقات كننده اى هم به ديدن آنها نيامده است. كودكان، بهانه پدر مى گيرند و از اين زندان تنگ و تاريك خسته شده اند. شب ها و روزها مى گذرند و اسيران هنوز در زندان هستند.
به ابن زياد خبر مى رسد كه مردم آرام آرام به جنايت خويش پى برده اند و كينه ابن زياد به دل آنها نشسته است.
او مى داند سرانجام روزى وجدان مردم بيدار خواهد شد و براى نجات از عذاب وجدان، قيام خواهند كرد. پس با خود مى گويد كه بايد براى آن روز چاره اى بينديشم.
در اين ميان ناگهان چشمش به عمرسعد مى افتد كه براى گرفتن حكم حكومت رى به قصر آمده است. ناگهان فكرى به ذهن ابن زياد مى رسد: "خوب است كارى كنم تا مردم خيال كنند همه اين جنايت ها را عمرسعد انجام داده است".
آرى! ابن زياد مى خواهد براى روزى كه آتش انتقام همه جا را فرا مى گيرد، مردم را دوباره فريب دهد و به آنها بگويد كه من عمرسعد را براى صلح فرستاده بودم، امّا او به خاطر اينكه نزد يزيد، عزيز شود و به حكومت و رياست برسد، امام حسين(ع) را كشته است.
حتماً به ياد دارى موقعى كه عمرسعد در كربلا بود، ابن زياد نامه اى براى او نوشت و در آن نامه به او دستور كشتن امام حسين(ع) را داد، اگر ابن زياد بتواند آن نامه را از عمرسعد بگيرد، كار درست مى شود.
اكنون ابن زياد نگاهى به عمرسعد مى كند و مى گويد: "اى عمرسعد، آن نامه اى كه روز هفتم محرّم برايت نوشتم كجاست، آن را خيلى زود برايم بياور".
البته عمرسعد هم به همان چيزى مى انديشد كه ابن زياد از آن نگران است.
آرى! عمرسعد به اين نتيجه رسيده است كه اگر روزى مردم قيام كنند، من بايد نامه ابن زياد را نشان بدهم و ثابت كنم كه ابن زياد دستور قتل حسين را به من داده است. براى همين، عمرسعد با لبخندى دروغين به ابن زياد مى گويد: "آن نامه را گم كرده ام. وقتى در كربلا بودم، در ميان آن همه جنگ و خونريزى، نامه شما گم شد".
ابن زياد مى داند كه او دروغ مى گويد پس با صدايى بلند فرياد مى زند: "گفتم آن نامه را نزد من بياور!". عمرسعد ناراحت مى شود و مى فهمد كه اوضاع خراب است. براى همين از جا برمى خيزد و به ابن زياد مى گويد: "آن نامه را در جاى امنى گذاشته ام، تا اگر كسى در مورد قتل حسين به من اعتراضى كرد، آن نامه را به او نشان بدهم".
نگاه كن! عمرسعد از قصر بيرون مى رود. او مى داند كه ديگر از حكومت رى خبرى نيست!
به راستى، چه زود نفرين امام حسين(ع) در حق او مستجاب شد.544
#ادامه_دارد...
✨🌺الّلهُـمَّ عَجِّــلْ
🌸🍃
🍃
«ختم اَللَّهُمَّ اِنّي مَغلُوبٌ فَانتَصِر»
✨از حضرت امیرالمؤمنین (علیــه الســلام) نقل شده است که فرمود:
هر کس مورد ظلم واقع شده باشد ، وضو بگیرد و ✌️ رکعت نماز بجای آورد و رکوع و سجودش را کمی طولانی کند و چون سلام داد ۱۰۰۰ مرتبه بگوید:
💥اَللَّهُمَّ اِنّي مَغلُوبٌ فَانتَصِر💥
✅همانا نصرت الهی بسرعت به سوی او بشتابد.
📚رهنمای گرفتاران، ص ۲۵۵
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
🌷حرف غیرتی شهید فخری زاده که زبان همسرش را قفل کرد چه بود؟!..
▫️گفتم: «محسن جان! دیر میای بچهها نگرانتن». لبخندی زد و حرف از صمیم قلبش بیرون آمد؛ حرفی که زبانم را قفل زد.
▫️#غیرتمند گفت:
«هرچی من بیشتر کار کنم، #نتانیاهو کمتر خواب راحت به چشمش میاد؛ پس اجازه بده بیشتر کار کنم».
▫️معنای این حرفش را زمانی فهمیدم که #شهید شد؛ وقتی که نتانیاهو #توییت زد و برای یهودیها شنبه خوبی را آرزو کرد. از شنبه آرام در اسرائیل گفت؛ از شنبه بعد از محسن فخریزاده». ...
✍ خاطرات همسر شهید
▫️۷ آذرماه سال ۱۳۹۹ شهر آبسرد دماوند شاهد به خون غلتیدن محسن فخریزاده، دانشمند هستهای ایران بود.
▫️که دشمنان این سرزمین وجودش را مایه قوت نظام اسلامی و تهدید منافع امپریالیسم در منطقه غرب آسیا و اسرائیل میدیدند و به همین سبب این فیزیکدان برجسته ایرانی را شهید کردند ...
#فخر_هستهای_ایران
#دانشمند_هسته_ای_کشور #شهید_محسن_فخری_زاده🌷
╼═══•❅✿•❁•✿❅•═══╾
https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فکر اینکه یکی از قاتلان #شهید_روح_الله_عجمیان در فاجعه کرج یک پزشک بوده ، تن انسان را می لرزاند
تصور کنید اگر عکس این اتفاق افتاده بود الان رسانه های غربگرا چه می کردند؟
اعترافاتشان را که شنیدم روضه های دادگاه مختار به ذهنم آمد
لا یوم کیومک یا اباعبدالله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸مجروحیت شدید یکی ازبسیجیان شهرستان گرگان در اغتشاشات اخیر
این جوان بسیجی براثر جراحات وارده چشم چپ خود را از دست داده است
جوان بسیجی :افتخارمیکنم که در راه امنیت کشورم چشم سمت چپ راازدست دادم💔
{🍊}
🍊 خوش بو کنید با ....
#اطلاع_رسانی 🗞
#یامهدی_العجل
_☀️ 🌤 ⛅️ ☁️_
https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
✒️📖✒️📖✒️📖✒️ 💠👈 سلسله سخنرانی های ″دولــت کــریمه″ 🎬 قسمت دویست وهشتم ☝️.. این تجربه تاریخی را ب
✒️📖✒️📖✒️📖✒️
💠👈 سلسله سخنرانی های
″دولــت کــریمه″
🎬 قسمت دویست ونهم
〽️وقتی سپاه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) داشت به مدینه برمی گشت و مشغول دفن جنازه ها بودند، روحیه ها هم همه داغون بود، پیک پیامبر صدا زد فقط کسانی که دیروز در جنگ زخمی شدن🤕 آماده تعقیب دشمن بشوند. این هفتاد نفر تقریبا افرادی بودند که از میدان جنگ فرار نکردند و به هر حال زخم هایی هم برداشته بودند. فراری ها را پیامبر خیلی آدم حساب نکرد، گفت شمایی که در جنگ تا آخر ماندید⚔ حتی زخمی هم شدید آماده باشید.
خُب خیلی سخت است❗️جنگ سنگین، روحیه داغون، آنطرف زخمی، دوباره آماده جنگ دیگری بشوند.
👥انصار پیامبر در حالی که خیلی هایشان زخمی بودند و خون از زخم هایشان جاری می شد دوباره به سمت قریش حرکت کردند.
👆به نظر می رسید آدم می تواند اینطور تحلیل بکند⚠️ اصرار به حضور زخمی های جنگ احد برای این نبرد حمراء الاسد (آن منطقه ای که مسلمانها رفتند اتراق کردن برای جنگ دوباره با مشرکین حمراء الاسد می گویند) پیامبر گفت فقط زخمی ها بیایند، این استراتژی به نظر می آید برای این باشد ❌رسوا بکند فراریان روز جنگ احد را که اغلب از بزرگان مهاجرین بودند.
👈یعنی انصار اهل مدینه پیامبر را یاری کردند ولی آن بزرگان مهاجرین مثل ابوبکر، عمر و امثال اینها بودند که از جنگ فرار کردند، و به نوعی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) میخواست اینها را به مردم معرفی کند.
↩️در راه بازگشت که مشرکین داشتند به سمت مکه می رفتند یک مرتبه یک فردی به آنها رسید که🏇 از مدینه به سمت مکه می رفت، او را گیر آوردند و از او اخبار مدینه را پرسیدن. گفت پیامبر و اصحابش را در حمراء الاسد دیدم، سربازانش خیلی خشمگین💥 از مدینه خارج می شدند و در پی شما هستند. آنها از نتیجه نبرد دیروز به شدت پشیمانند و میخواهند🗡 شما را از بین ببرند.
🗣آن فرد به قدری از وضعیت روحی سپاه اسلام حرف زد که ابوسفیان از ادامه راه منصرف شد و گفت ما به پیروزی بزرگی دست پیدا کردیم، اگر برگردیم تن به شکست دادیم،
💢به افرادی که از تجار مکه بودند و به مدینه می رفتند گفت اگر از راه حمراء الاسد رفتی با رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم)✨و اصحابش ملاقات کردی، خوب است که آنها را از تعقیب ما بازداری، بگویی پیامبر میخواهی به تعقیب مشرکین بروی آنها لشکرشان از شما بیشتر است، جنگ روانی به راه کن، من به تو پاداش💰 می دهم.
آن فرد هم پذیرفت و هنگامی که به سپاه پیامبر رسید با آنها صحبت کرد و گفت لشکر مشرکین خیلی زیاد هست، ولی خُب مسلمین در قدرت کامل گفتند نه خدا برای ما کافیست. ✨
📖آیه [172] و [173] سوره آل عمران هم برای همین است.
🔺«الَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ ۚ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ»؛ از ميان آن كسان كه پس از زخم خوردن باز هم فرمان خدا و رسولش را اجابت كردند، آنان كه نيكوكار باشند و از خداى بترسند مزدى بزرگ دارند.
🔺«الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ»؛ كسانى كه مردم گفتندشان كه مردم براى جنگ با شما گرد آمدهاند، از آنها بترسيد، و اين سخن بر ايمانشان بيفزود و گفتند: خدا ما را بسنده است و چه نيكو ياورى است.
🔆جبرئیل به رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نازل شد و گفت پیامبر برگرد، خداوند ترسی از شما در دل قریش افکند آنها دیگر قصد حمله دوباره به مدینه را ندارند و به سمت مکه حرکت کردند. و خیلی جالب است در راه برگشت هم که سپاه پیامبر✨ داشت به مدینه برمی گشت به یک کاروان تجاری برخورد کردند و خرید و فروشی با آنها داشتند 🛍 که اتفاقا سود خوبی هم بردند. یعنی خدا برای پرهیزکاران و متقیان ببینید چطور خیر دنیا و آخرت را جمع می کند.
📖آیه [174] سوره👆 آل عمران برای همین است.
🔸«فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ»؛ پس از جنگ بازگشتند، در حالى كه نعمت و فضل خدا را به همراه داشتند و هيچ آسيبى به آنها نرسيده بود. اينان به راه خشنودى خدا رفتند و خدا را بخشايشى عظيم است.
👌حرف پیامبر را گوش کردند، با تمام خستگی که داشتند نبرد حمراء الاسد را رفتند، جنگ نکردند، برگشتند هم ثواب اخروی بردند هم ثواب دنیایی.
📎ادامه دارد ...
🎤استاد احسان عبادی
#متن_دولت_کریمه 209
#لطـفـاً_مـعـرفــ_ڪـانـال_بـاشـیـد↓↓↓
✒️📖✒️📖✒️📖✒️
︽︽︽︽︽︽︽︽︽
https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
#مکیال_المکارم 🔴معرفت و شناخت نسبت به امام زمان ارواحنافداه.... 🌸🍃قسمت هیجدهم 🍃🌸 ✅ ادامه بحث ویژگ
#مکیال_المکارم
🔴معرفت و شناخت نسبت به امام زمان ارواحنافداه...
🌸🍃قسمت نوزدهم🍃🌸
✅ ادامه بحث ویژگی های امام عصر ارواحنا فداه که موجب وجوب دعا بر ایشان است.
✅ حرف " دال "
💠دعای آن حضرت برای مومنین....
سید ابن طاووس در کتاب مهج الدعوات گفته: من در سامرا بودم ، پس سحرگاهان دعای آن بزرگوار را شنیدم که میفرمود:
و آنان را زنده بدار در روزگار عزت ما و ملک ما و حکومت ما و دولت ما.
امام صادق علیه السلام از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله روایت کرده است که:
سه چیز است که قلب هیچ مسلمانی در آن خیانت ندارد:
1⃣ اخلاص در عمل برای خدا
2⃣ نصیحت و خیراندیشی برای امامان و پیشوایان مسلمان
3⃣ ملازمت جماعت آنها
(مقصود، دعوت و دعای امامان است)
💠دعوت آن حضرت به سوی حق....
در زیارت آن جناب آمده: سلام بر تو ای دعوت کننده الهی و ای مظهر صفات ربانی.
امام رضا علیه السلام فرمودند:
امام، امین خداوند در خلق اوست، و حجت اوست بر بندگانش و خلیفه او در بلادش و دعوت کننده به سوی او و مدافع از حقوق او است.
💠دفع بلا از ما به برکت وجود آن حضرت....
شخصی به نام علان از ظریف از نصر خادم نقل کرده که گفت:
بر صاحب الزمان وارد شدم در حالی که در گهواره بود، پس به من فرمود: آیا مرا می شناسی؟ من خاتم اوصیا هستم و تنها به وسیله من بلا از خانواده و شیعیانم دفع می شود.
رسول اکرم صلی الله علیه واله نیز فرمودند:
ستارگان برای اهل آسمان امان هستند که اگر ستارگان از بین بروند، آنها هم از بین می روند. و خاندان من برای اهل زمین امان هستند، پس اگر اهل بیت من از میان بروند، برای اهل زمین ناگواریها پیش خواهد آمد.
💠دفع بلا و عذاب از مردم به برکت شیعیان آن حضرت .....
این نیز از آثار و برکات وجود شخص آن جناب است.
امام باقر علیه السلام می فرماید:
زمانی بر مردم ما فرا می رسد که امام آنها از نظرشان غایب می شود، خوش به حال آن کسانی که در آن زمان بر امر ما ثابت بمانند. کمترین چیزی که به آنان می رسد ، عفو و بخشش گناهان و دفع بلا از آنان به برکت شیعیان آن حضرت....
📚منبع: مکیال المکارم
▫️نور حق می آید و ظلمت به پایان میرسد
اصل دین می آید و بدعت به پایان میرسد
▫️با ظهورش حل شود هر سختی و آشفتگی
وجه حق می آید و خفت به پایان میرسد
https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea