Moghadam-Shab1Fatemieh11392[03].mp3
6.89M
بر مشامم میرسد بوی عزای فاطمه💔
کربلایی جواد مقدم
شهادت #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#ایام_فاطمیه
#فاطمیه
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤 برایامامزمانمچهکنم ؟
فرازی ازدعای توسل
#فاطمیه
#ایام_فاطمیه
ان شاء الله ظهور #امام_زمان
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️️ چرا حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) با چنان مقام قدسی برای بازپسگیری فدک اقدام کردند؟ (از اندک فیلمهای باقیمانده از شهید مطهری)
خیلی زیبا
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🪐نماز شب پیامبر اعظم (صل الله علیه وآله) در کنار خانه فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
از امام صادق علیه السلام درباره فضیلت نماز در خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) پرسیدند ایشان فرمودند...👆
🎙#حجتالاسلامحامدکاشانی
#آجرکاللهیاصاحبالزمانعجل_الله
_________________________________
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
مقام عرشی حضرت زهرا_1.mp3
12.24M
#مقام_عرشی_حضرت_زهرا_
#سلام_الله_علیها ۱
رضایت و خشم حضرت فاطمه سلاماللهعلیها، محور رضایت و خشم خداست !
کمی به این حدیث، عمیق فکر کنید!
«تمامِ الله در یک زن، جلوه کرده است که حبّ و بغض او، دقیقاً منطبق با الله است» !
این یعنی عصمت مطلق!
※ چنین الگویی را چگونه باید شناخت و چگونه ارتباط برقرار کرد؟
#استاد_شجاعی
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
7.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 هر وقت ناامید شدی از خودت، این ذکر نجاتت میده!
🎙اســـتــــــــــــاد #شـــجــــاعــی
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_صد_وهفتاد_وپنجم 🔻 #آشوب_داخلی 🔹 #آبیشالوم مردم👥 را بسوی خود فراخواند و
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖
📝 #پارت_صد_وهفتاد_وششم
🔻 #حکومت_سلیمان_علیهالسلام
🔹سلیمان که #حرفهای_نداشت🤷🏻♂️ روزی به اصرار همسرش برای تهیه غذا به بازار رفت.
☝️🏻اما از آنجا که #نه_شغلی داشت و #نه_پولی💵، دست خالی به منزل🏠 بازگشت🙁،
↩️ روز دوم نیز به بازار رفت و #دست_خالی برگشت.😔
⬅️ #روز_سوم موفق شد 😃در کنار #صیادی به دستیاری مشغول شود و در آخر روز دو ماهی🐠🐠 به عنوان مُزد از مرد دریافت کند.✔️
🔸سلیمان هنگامی که به منزل بازگشت، شکم ماهیان را شکافت تا غذایی آماده کنند👌🏻
▪️ #در_شکم_یکیاز_ماهیان انگشتری💍 پیدا کرد. 🤩
🔸هنگامی که سلیمان انگشتر را به دست کرد، #پرندگان 🕊و #باد🌪 و هرچه در اطرافش بود، در برابر او به #سجده افتادند.😲
🔹 سلیمان از همان جا #تصمیم_گرفت همسر خود🧕🏻و اقوامش را به شهر اصطخر ببرد و #دعوتش_را_علنیکند.
☝️🏻بر #نقش_انگشتر سلیمان نوشته شده بود؛
✨«منزه است خداوندی که پریان را با کلمات خود به لجام کشید.»✨
🔸در آن زمان مردم به جاه و جلال و #ثروت_پادشاهان💰 فریفته شده بودند و بهتر بود که پیشوای این مردم در ظاهر نیز از همه تواناتر 💪🏻باشد.
⬅️سپس سلیمان دعا 🤲🏻کرد؛
🌿 خدایا به من #قدرت و #دولتی ببخش که هیچکس مانند آنرا نداشته باشد.❌
🌸خداوند نیز دعای او را #مستجاب_کرد☑️ و فرمان رسید که ↘️
🔻 #جن و
🔻 #پری و
🔻 #بادها و
🔻 #حیوانات نیز
👈🏻 مانند مردم👥 #در_اطاعت_سلیمان باشند✔️
⬅️ و نام بزرگ خداوند و
⬅️ زبان پرندگان و
⬅️ اسرار دانشها 📚
👈🏻به سلیمان آموخته شد و خداوند گفت؛
💫✨این بخشش ماست که هراندازه بخواهی #کمتر یا #بیشتر از آن بهرهمند میشود.✨
✅آری، خداوند دانش و اسرار بسیاری از #علوم و #فنون از جمله درک زبان پرندگان🕊 و حشرات 🐝را در اختیار سلیمان قرار داد.
🌼خداوند #نیروی_باد را در اختیار او گذاشت تا سلیمان در امور زراعت و حمل و نقل دریایی و دیگر امور زندگی از آن استفاده کند.✅
🌸 خداوند #زبان_حیوانات را به سلیمان آموخت✔️ و او قادر به #درک_صدایحیوانات شد و از این قدرت برای کسب اطلاعات صحیح و سریع استفاده میکرد.✅
🌺خداوند برای سلیمان #چشمه_مس را به مدت #سه_شبانه_روز همچون آب روان🌊، جاری ساخت و صنعت گران جن را در اختیار او نهاد تا در
⏪ #عمران و
⏪ #اصلاح_امور
از آنها استفاده کند.✔️
🍃«برای سلیمان #باد_را_مسخر_کردیم که صبح ☀️به قدر یک ماه و عصر 🌄به قدر یک ماه (بساطش را راه برد) و برای او #چشمه_مس را جاری کردیم.»
🔸 #جنیان از مس، #دیگهای_بسیار_بزرگ و #قدحهایی مانند حوض میساختند و برای استفاده سپاهیان👥👥 نصب می کردند.
🌿«جنیان برای او آنچه از #قصرها و #بناهای_رفیع می خواست می ساختند✔️ و تمثالها و صورتها و کاسه ها مانند حوضهای بزرگ و دیگهای بزرگ که نصب کرده بودند و از شدت بزرگ بودن آنها را نمی توانستند ❌حرکت دهند...»
🌺از امام صادق نقل شده؛
✨« #تمثالهایی که خدا در قرآن فرموده است جنیان برای حضرت می ساختند به شکل انسان👤 نبود بلکه به شکل ٫درخت 🌳و مثل آن بود.» ✨
👥عده ای از آنان که به #فنون_ساختمان آشنا بودند، در مدت کوتاهی بناهای عظیم و #کاخهای_باشکوه و برجها 🏢و پلهای بزرگی ساختند و ساختمانهای مهمی مانند...↘️
⏪« حاصور، مجد، جازر، بیتحورون، بعله و تدمر»
را به پایان رساندند و مخازن و سرباز خانه های مورد نیاز را بنا نمودند.✅
🔸در یکی از قصرهای سلیمان که از چوب و سنگهای گران قیمت ساخته و به جواهرات و تصاویر الوان آراسته شده بود، #تختی_جواهر_نشان وجود داشت.
ادامه دارد...
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 یک فنجان چای با خدا 💗 قسمت65 از اونجایی که یان یکی از فعالان انجمنهایی مدافع حقوق ب
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗یک فنجان چای با خدا 💗
قسمت66
تک تک تصاویر، لبخندها، شوخی هایِ حرص دهنده و محبتهایِ بی منتِ یان در مقابل چشمانم رژه رفت.. مرگ حقش نبود..
به حسام خیره شدم.. این صورت محجوب چطور میتوانست، پر فریب و بدطینت باشد؟
او با کلک، یان را وارد مسیری کرده بود که هیچ ربطی به زندگیش داشت.. دروغگویی هایِ این جوان و خودخواهیش محضِ به دام انداختنِ مردی دو رگه، یان و خیراندیشی هایش را به دهان مرگ پرتاب کرده بود..
حالا باید از حسام متنفر میشدم؟؟ چرا انزجار از این جوان تا این حد سخت بود؟ (پس تو و دوستات باعث کشته شدنِ یان شدین.. این حقش نبود.. اون به همه مون کمک کرد..)
سری تکان داد و لبی کش آورد ( بله.. درسته.. حقش نبود
به همین خاطر هم الان زندست دیگه..)
به شنیده ام شک کردم.. با تحیر خواستم تا جمله اش را دوباره تکرار کند و او شمرده شمرده اینکار را انجام داد. ( امکان نداره.. چون خودت اون شب، وقتی تو اون اتاق گیر افتاده بودیم بهم گفتی که اونا یان رو کشتن.. من اشتباه نمیکنم..)
کنار ابرویش را خاراند ( درسته.. خودم گفتم.. اما اون مال اون شب بود.. )
معنی حرفش را نمیفهمیدم و او این را خوب متوجه شده بود ( اون شب چندین بار بهتون گفتم که اونجا پره دوربینه.. پس من نمیتونستم از زنده بودنِ یان حرفی بزنم.. چون عثمان و بالا دستی هاش فکر میکردن که یان رو کشتن.. و من حق نداشتم رویاشونو بهم بزنم..)
رویا؟؟ یعنی یان زنده بود؟؟ هر چی بیشتر میگذشتم ذهنم توانایی حلاجی اش را بیشتر از دست میداد.
و حسام با صبوری جز به جز را برایم نقل میکرد ( خب یان یه روانشناس صلح طلب آلمانی بود که با طعمه قرار دادنش میخواستیم به هدفمون برسیم. پس مردونگی نبود که بی خیال امنیت و آسایشش بشیم. یعنی تو قاموسمون نامردی جا نداره..
مدتی که از ورود یان به نقشه میگذره، اون به وسطه ی تغییراتی که عثمان کرده بود بهش شک میکنه و تصمیم میگیره تا بیشتر در موردش تحقیق کنه..
توی تحقیقاتش متوجه میشه که یکی از سه خواهر عثمان یعنی خواهر وسطی، چندین سال قبل توسط افراطیون تو پاکستان کشته شده اما اون قصه ی دیگه ایی رو واسه شما تعریف کرده..
پس سراغ من میاد و جریان رو مو به مو بیان میکنه..
چند روزی به پروازتون مونده بود و من میترسیدم تا همه چیز بهم بخوره به همین خاطر، کمی از ماجرا رو با کلی سانسور براش تعریف کردیم..
و اون به این نتیجه رسید که وجود عثمان خودِ خطر واسه امنیت خوونواده ی دانیاله..
پس از اونجایی که خودشو به صلح طلب میدونست، پا به پای ما واسه خروجتون از آلمان تلاش کرد..
بعد از پرواز هواپیماتون به سمت ایران، ما مطمئن بودیم که رفقای عثمان و صوفی، بی خیال یان نمیشن. به هر حال یان به حلقه ی اتصال به ما بود هر چند ناخواسته و این خطر وجود داشت تا هویت واقعی عثمان توسط یان لو بره..
پس از نظر اونها به ریسکش نمیارزید و بهتر بود که از بین بره..
اما با یه مرگ بی سروصدا مثه تصادف..
حالا دیگه یان میدونست که من یه ایرانی معمولی نیستم. به همین خاطر بود که هر وقت تو تماسهای تلفنی تون در باره ی من ازش میپرسیدین سعی میکرد تا بحث رو عوض کنه..
بعد از چند روز حفاظت، کار دوستان ما واسه صحنه سازی مرگ یان شروع شد. چون اونا با دستکاری ماشین یان واسه کشتن اش اقدام کرده بودن.
یکی از بچه ها به شکل یان گریم شد و به جای اون سوار ماشینی شد که توسط هم ردیفهای عثمان و صوفی دستکاری شده بود...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸