eitaa logo
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
245 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
9.7هزار ویدیو
106 فایل
یــــا ابـــاصـــالــح المــہـد ے ادࢪڪـنــے ارتبــاط بـا خــادم ڪـانـال: @rahimi_1363 بـا بـه إشـتــراڪـ گـذاشـٺــن لینـڪـ ڪـانـال راه ســعــادٺ،در ثـــوابــــ نـشـــر مـطـالــبـــ شــریـڪـ بــاشـیــد ۩؎ @masirsaadatee
مشاهده در ایتا
دانلود
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_هشتاد 🔻 #ساخت_مسجد 🔹 #اولین_اقدام او این بود که مردم را به اسلام و ت
📘 📖 📝 🔻 🔹هنگامی که اسکندر یا همان به سوی شرق حرکت کرد، به سوی شتافت، ↩️بعد از آن به قومی رسید که هیچ زبانی را نمی فهمید🤦🏻‍♂️، آنها ظاهری به مانند آدمیان داشتند، آنان به نام و معروف بودند، به مانند انسانها بودند، میخوردند🍚 و می‌آشامیدند.🥛 اما در بدنشان داشتند. 🔸 بیشتر از 🖐🏻 نبود و عادت داشتند با و گام بردارند😳، به وسیله پشمی که در بدنشان بود، از سرما و گرما حفظ میشدند.✔️ 👂 و داشتند.✔️ 🍱 نوعی نهنگ دریایی🐳 بود، در روزهایی که غذا نداشتند به و سرزمین‌شان میپرداختند و 👈🏻 هنگامی که دیگر غذایی به دست نمی‌آوردند، به مزارع و سرزمین های دیگر و ترک شهر خود میشدند. 😟 ↩️چون میدادند و سراسر از بودند، هیچ انسانی نزدیک شدن به آنها را نداشت.❌ 🔹 تمام آنها آگاه بودند، وقتی هر کدام صاحب 👶 می‌شدند، دیگر برای ادامه حیات تلاشی نمیکردند، تا جان بدهند.😐 🔸آنها به نقاط مختلف زمین🌎 حمله کردند. مردم ناحیه ای که ذوالقرنین به تازگی به میان آنها آمده بود، او را از وجود قوم یأجوج و مأجوج مطلع ساختند و از او کمک خواستند.✔️ 🔹تنها تا رسیدن قوم یأجوج و مأجوج یک کوه🏔 فاصله بود، آنها به ذوالقرنین گفتند؛ 👥 آیا ممکن است و به تو بدهیم و تو میان ما و آنان قرار دهی❓ 🔸گفت؛ آنچه پروردگارم به من عطا کرده از مال شما بهتر است، مرا با خود یاری کنید، برای من 🔻 بیاورید، 🔻 بیاورید ☝🏻 تا برای شما بنا کنم✔️ 🔹 به دستور ذوالقرنین کار تراشیدن آهن و مس را شروع کردند، و از آن خمیده‌ای مثل گِل برای تکه های آهن درست کردند، ↩️ آنها طبقه‌ای را به دستور اسکندر با و طبق دیگر را با میچیدند و میان کوه را سدی بسیار بنا کردند که قوم نتوانستند از آن عبور کنند.✔️ ادامه دارد...... _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲     °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•° ↬@masirsaadatee↫ °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘  #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_دویست_وسی_نهم 🔻 #حمله_بخت_نصر_به_بنی_اسرائیل 🔹بعد از این ماجرا، روزی
📘 📖 📝 🔻 🔹مدتها گذشت و بخت نصر به سرزمین حاکم شد. 🌸 پروردگار کسی را به نزد داخل چاه🕳 فرستاد. ✨ ارمیا با دیدن فرستاده پروردگار حمد خدا 🤲🏻را به جای آورد. 🌌شبی در خواب دید 👀که سرش از و پاهایش از شده است. 🔮منجمّین از تعبیر خوابش درمانده شدند 😪و او دستور داد تا همگی را بزنند.🗡 👈🏻پس کسی از درباریان گفت؛ که می تواند تعبیر کند. او درون چاه زنده است.☑️ 🔸به دستور او را به کاخ آوردند. ✨ ارمیا با شنیدن خواب او گفت؛ سه روز بعد مردی 👤از اهالی تو را می کشد و پادشاهی تو به پایان خواهد رسید✅ 🔹بخت نصر او را نزد خود نگه داشت☝️🏻 که اگر چنین شد او را گردن بزنند. ⬅️بخت نصر در همه جا گذاشت. از ترس😰 دستور داد هر ای که به شهر نزدیک می شود را گردن بزنند🗡. 👤بخت نصر فرزندی نداشت.❌ تنها پسرکی 👦🏻را از نزد خود نگه می داشت. ☝️🏻آن کودک همانی بود که کمک کرد تا پادشاهی از فارس که به آیین 🤲🏻آشنا بود به کاخ حمله کند ⚔ 🔸و در روز موعود که ارمیا گفته بود به زندگی آن پایان داد و سپس اسیران ⛓را آزاد کرد. 🔹با کشته شدن بخت نصر آرامش😌 مجدد به بنی اسرائیل حاکم گشت. پادشاه بابل علاقه فراوانی به داشت.😍 🔹روزی به او گفت؛ دوست داشتم مانند تو داشته باشم.☝️🏻 چرا که تو نزد من بسیار عزیز می باشی. 😊 ✨ارمیا به او گفت؛ هنگام مجامعت با همسرت 🧕🏻به فکرمن باش، تا خداوند کودکی مانند من به تو عطا کند. 😊 ⬅️مدتی بعد پادشاه صاحب فرزندی شد که مخلوقات به ارمیای پیامبر بود.😇 ادامه دارد..... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌