⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_صد_وهشتاد_وچهارم 🔻 #هدایای_بلقیس 🔹بلقیس #هدایای_بسیاری🎁 به همراه #بزرگ
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖
📝 #پارت_صد_وهشتاد_وپنجم
🔻 #تخت_بلقیس_نزد_سلیمان_آمد
🔹چون سلیمان تخت را در نزد خود دید 👀گفت؛
🍃«این از فضل و احسان خدای من است☝️🏻 تا مرا #امتحان کند که آیا او را #شکر🤲🏻 میکنم یا #کفران_نعمت او میکنم و
✦☜هر که خدا را شکر کند، شکر نکرده است مگر برای نفس خود
✦☜ و هر که نعمت خدا را کفران کند به درستی که خدای من از شکر او بینیاز است و صاحب #کرم و #بزرگواری است.»
↩️ سپس #سلیمان_گفت؛
🍃«شکل تخت را تغییر دهید✔️ تا ببینم آیا با زیرکی و هوشیاری میفهمد که تخت اوست یا از آنهایی است که هدایت نمییابند🤔»
🔸وقتی #بلقیس نزد سلیمان آمد به او گفت؛
👸🏻:«آیا تخت تو چنین است؟⁉️ »
👸🏻گفت؛ «☝️🏻گویا آن است و پیش از این #معجزه_علم_پیغمبری و حقیقت تو به ما داده شده بود و ایمان آورنده بودیم.»
☝️🏻و در حقیقت قبلاً آنچه غیر از خدا میپرستید مانع🚧 ایمان او شده بود و او از جمله #گروه_کافران بود.»
🔸پیش از آمدن بلقیس، سلیمان به #جنیان دستور داده بود که #کاخی_شیشهای برای او ساخته و بر #روی_آب🌊 گذاشتنه بودند.
🔹وقتی #بلقیس آمد، به او گفتند؛
👥 «به قصر وارد شو»
و او گمان کرد که آب است.
☝️🏻به همین خاطر لباس خود را روی پاهایش بالا کشید و پاهایش پیدا شد.
🔸پس #سلیمان_گفت؛
🍃 «این محلی است که از #شیشه ساخته اند و آب نیست❌.»
👸🏻 #بلقیس_گفت؛ «من بر نفس خود ستم کرده بودم😔 (که غیر از خدا را میپرستیدم و اینک) #ایمان_آوردم و با سلیمان مطیع خداوند عالمیان🌏 شدم».
↩️ بعد از آن بلقیس به #شهر_سبأ نامه نوشت و پیغام✉️ فرستاد که من به خدای یگانه ایمان آوردم و سلیمان یک پادشاه #ظالم_نیست❌،
☝🏻 بلکه دارای #حکمت و #عدالت است و دین او بر حق است.✅
و #قوم_سبأ_را_دعوت_کرد که دین خدایی را بپذیرند.
🔸وقتی خبر به شهر سبأ رسید، بعضی #قبول_نکردند.😑
😈شیطان آنها را #وسوسه کرد که بلقیس #زن🧕🏻 است و زن عقلش🧠 #ناقص است و از دم و دستگاه سلیمان ترسیده و به عزت و نعمت بیشتر #طمع_دارد.
👥 آنها #گفتند؛ ما دین خود را از دست نمیدهیم و اگر بلقیس فریب خورد و گمراه شد #ما_فریب_نمیخوریم❌.
🔸و بعد از آنکه خداپرستان از آنها جدا شدند یک #سیل_عظیم🌊 آمد و شهرشان را آب بُرد و آنها در #بیابانها پراکنده شدند.
🌸حضرت سلیمان در زمان خود همه #بزرگان و #پادشاهان را به دین و کتاب موسی دعوت کرد و با قدرت 💪🏻و حکمتی که خدا به او بخشیده بود بیشتر مردم را #به_راهراست_راهنماییکرد.✔️
🔹 #روزگار_سلیمان بیشتر، روزگار
▪️صلح و
▪️آبادی و
▪️پیشرفت دانش و صنعت بود☑️،
⏪سلیمان ساختمان #بیت_المقدس را تمام کرد✔️
⏪ و چشمه ها و قناتهای بسیاری جاری کرد✔️
⏪ و راهها 🛣و پلها و سَدها و خانه های🏘 بسیار در زمان او ساخته شد
⏪و آوازه #حشمت و #حکمت_سلیمان به تمام شرق و غرب عالم🌍 کشیده شد.
ادامه دارد.....
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_صد_وهشتاد_وپنجم 🔻 #تخت_بلقیس_نزد_سلیمان_آمد 🔹چون سلیمان تخت را در نزد
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖
📝 #پارت_صد_وهشتاد_وششم
🔻 #عمر_سلیمان_علیه_السلام
🔹 #حکومت و #پیامبری سلیمان به مدت #چهل_سال در کمال عزت و قدرت 💪🏻و عظمت ادامه داشت
☝️🏻 تا در یکی از روزها که حضرت برای بازدید ساختمان 🏢و #قصر زیبای🏛 خود که از آبگینه صاف و شفاف بنا شده بود رفت
🔸 و #در_یکی_از_اطاقهای_فوقانی به تماشای👀 اطراف شهر مشغول بود و در عظمت و قدرت خداوند به فکر🤔 فرو رفته بود.
🔹در همان حال که سلیمان بر عصای خود تکیه زده بود و به تماشا مشغول بود،
💢ناگهان صدای ورود شخصی👤 را احساس کرد و از افکار خود بیرون آمد.
↩️با نزدیک شدن صدا، چهره جوان با #هیبتی_بینظیر پدیدار گشت،
سلیمان که از ورود #بدون_اجازه وی ناراحت😔 شده بود پرسید،
🍃تو #کیستی و چرا بدون اجازه وارد قصر شده ای؟⁉️ 🤨
💫 #ملک_الموت_گفت؛
✋🏻من کسی هستم که رشوه قبول نمیکنم❌ و ترسی از پادشاه ندارم✖️، من #پیک_مرگم و برای گرفتن جان تو آمدم و☝🏻 برای من #کلبه_فُقرا🏠 و #کاخ_پادشاهان فرقی ندارد✖️ و برای ورود به آن به اجازه کسی نیازی ندارم✋🏻.
🍃 #سلیمان_گفت؛
خدا را شکر🤲🏻 امروز #روز_لقای_من است، پس بگذار پایین بیایم و آنگاه جانم را بگیر.✅
💫 #ملکالموت_گفت؛
خواست خداوند است که تو بر بالای این بلندی و #بهطور_ایستاده قبض روح شوی. ✔️
↩️آنگاه ملک الموت سلیمان را به همان شکل که ایستاده بود و بر عصای خود تکیه زده بود #قبض_روح کرد،
☝️🏻 در این زمان ایشان #هزار_و_پنجاه_و_سه_سال از عمرشان میگذشت که چشم از جهان فرو بست.
🔹 #پس_از_وفات_سلیمان، هیچ کس از مرگ او اطلاع نیافت.❌
بدن او تا مدتی همچنان #بر_عصا_تکیهداشت و همگی او را بر بالای بلندی نظاره 👀میکردند و فکر میکردند، او زنده است و می گفتند؛
روزهاست که #بی_آب و #غذا و #بی_خستگی به عصایش تکیه زده.
🔸هیچ کس #جرأت_ورود به اتاق او را نداشت،❌
☝️🏻 تا اینکه پس از مدتی #موریانهها به عصای وی دست یافتند و آن را #خوردند و چون #عصای_سلیمان_شکست جسمش به زمین افتاد و در آن وقت بود که اطرافیانش دریافتند که مدتی از مرگ وی میگذرد.
✨«پس چون مرگ را بر او مقرر داشتیم، جز #جنبندهای_خاکی (موریانه) که عصای او را به (سرعت) میخورد، 👥آدمیان را از مرگ او آگاه نکردیم.
☝️🏻پس چون سلیمان فرو افتاد برای جنیان روشن شد که اگر غیب میدانستند در آن #عذاب_خفتآور باقی نمیماندند.» ✨
🌺 از امام صادق روایت شده،
👈🏻 در این مدت که سلیمان بر سرپا ایستاده بود #آصف_بن_برخیا کارها را اداره میکرد تا وقتی که موریانه ها عصا را خوردند.
🔸این پیامبر الهی #چهل_و_سه_دختر و #بیست_و_هفت_پسر داشت.
و
👑 #712سال بر روی زمین #پادشاهی_کرد. ✔️
⚰ #قبر آن حضرت نزد قبر پدرش داوود در #بیت_المقدس است.
▪️ #صفوف_لشکرش صد فرسخ و
▪️ #نقش_نگینش اسم اعظم بود.☑️
⬅️ #بعد_از_وفات_سلیمان مدتی طولانی آصف #در_پرده_غیبت به سر برد تا آنکه خداوند او را به سوی مردم 👥فرا خواند.
☝️🏻هنگامی که سلیمان از دنیا رفت، #ابلیس به کتاب 📔سلیمان دست یافت و بر پشت و جلو آن نوشت،✍🏻 این #گنجینهای_علمی است که آصف برخیا برای سلیمان بن داوود به #ودیعت گذاشته است.
👥گروهی از #کافران با دیدن این نوشته گفتند؛☝️🏻 پس سلیمان با این کتاب بر ما حکم میراند.
👥 #یهودیان بعد از سلیمان از نیرنگ و دروغ های شیطان😈 پیروی کردند و جذب شگردهای کتاب سلیمان شدند.
🌺امام صادق فرمودند؛
✨ #قبل_از_استفاده_از_نوره، بر سلیمان نبی درود بفرستید که☝️🏻 اولین بار به دستور او نوره برای #پاکیزگی تهیه شد.
ادامه دارد....
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_دویست_ونهم 🔻 #خدا_به_زکریا_فرزند_عطا_میکند 🔹برخورد با مریم، زکریا را
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖
📝 #پارت_دویست_ودهم
🔻 #شهادت_زکریا_علیه_السلام
🔹حضرت زکریا بیشتر اوقات خود را به عبادت 🤲🏻حق تعالی و موعظه و اندرز بندگان خدا می گذرانید
☝️🏻تا وقتی که به دستور #پادشاه_جبار آن زمان فرزندش یحیی را به #قتل ⚔رساندند،
🔸زکریا از ترس😱 وی از شهر خارج شد و در یکی از باغ های🌳 اطراف #شهر_بیت_المقدس پنهان گردید،
#مأمورین_شاه به تعقیب او وارد باغ شدند.
🌳 #درختی در آنجا بود و زکریا در میان آن درخت رفته و پنهان گردید،
💂🏻♂ #مأمورین به #راهنمایی_شیطان😈 که به صورت انسانی👤 درآمده بود به کنار آن درخت آمده و با اره آن درخت را دو نیم کرده و #زکریای_پیغمبر نیز در وسط درخت به دو نیم شد.😖
↩️و سپس خداوند بزرگ برای #انتقام_خون_یحیی_و_زکریا⚔ خبیثترین مردم😈 را بر سر آنها مسلط کرد و #جمع_بیشماری از آنها را به انتقام ریختن خون پاک آن دو پیغمبر بزرگوار به دیار نابودی فرستاد.
🔸جنازه آن بزرگوار در #بیت_المقدس دفن شد و قبر آن حضرت در آنجا است.
😈ابلیس در آن روزها در خانههای بنیاسرائیل رفت و آمد میکرد و در مورد #زکریا_و_مریم تهمت هایی روا میداشت.😟
☝️🏻و پیوسته شایعاتی در مورد آنها رواج میداد تا آنکه مردم👥 را #علیه_زکریا تحریک کرد و آنان پیامبر خدا را به #شهادت⚔ رساندند.
🌸خداوند به فرشتگانش دستور داد که زکریا را غسل داده و #سه_روز بر آن نماز 🤲🏻بخوانند و آنگاه دفن کنند.
👈🏻هرگاه زکریا به آسمان نگاه 👀 میکرد و نامهای مبارک
🌷محمّد صلی الله علیه و آله ،
🌷علی علیه السلام ،
🌷فاطمه علیهاالسلام
🌷و حسن علیه السلام
☝️🏻را میدید، تمام #رنج_و_غمش😔 از بین می رفت.😊
✨ اما با دیدن نام
🌹 #حسین_بن_علی_علیه_السلام
بغض گلویش😢 را می فشرد و پیوسته ناله 😩سر می داد و با دیدن نام حسین بن علی علیه السلام سه روز در مسجد🕌 #اعتکاف میکرد.
ادامه دارد....
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_دویست_یازدهم 🔻 #حضرت_یحیی_علیه_السلام 🌺با عنایت از خداوند جهان
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖
📝 #پارت_دویست_ودوازدهم
🔻 #یحیی_و_ارشاد_مردم
🔹هنگامی که رهبانان و مسافران #بیت_المقدس را در لباس ها و شب کلاه های بلند و پشمینه می دید👀 و هنگامی که می دید چگونه از سینه خود #زنجیرها ⛓را عبور داده و به ستون های مسجد بسته اند.
⬅️از مادرش 🧕🏻خواست تا برای او نیز جامه ای مثل آنان تهیه کند ☝️🏻تا به #بیت_المقدس برود و همراه عابدان به #ریاضت و #تضرع بپردازد.
🔸 زکریا با خواسته او #مخالفت_کرد.
👈🏻زیرا که او هنوز #خردسال👦🏻 بود.
🔹 اما یحیی از پدرش پرسید؛
☝️🏻آیا کوچکتر از من از این دنیا چشم فرو نبسته اند؟🤨
✨زکریا #آگاهی و #شوق 😍فرزندش را دید، از همسرش خواست تا برای او لباسی تهیه کند.☑️
⏳مدتی از رفتن یحیی به بیت المقدس می گذشت.☝️🏻 تا آنکه از شدت #عبادت🤲🏻 و #شب_زنده_داری به استخوان پاره ای تبدیل شد.
✨یحیی چنان #عاشق و #شیفته😍 عبادت شده بود که از شدت عبادت #جسمش_ضعیف و اندامش🤕 نحیف گشته بود، پوست صورتش به استخوان چسبیده و عضلاتش تحلیل رفته بود.😓
⬅️در آن لحظه یحیی از وضع خود به خداوند زاری 😩نمود.
🌸 خداوند خطاب به او فرمود؛
✋🏻 به عزتم سوگند اگر می دانستی که #آتش_جهنم 🔥چه سوزشی دارد به جای #لباس_پشمی، لباسی از آهن به تن می کردی.
☝️🏻 بعد از این گفته پروردگار، یحیی آن قدر گریست😭 تا گونه هایش #زخم گردید.
🔹وقتی خبر این اتفاق به گوش زکریا رسید، سراسیمه 😟نزد پسرش حاضر شد و گفت؛
🌿 ای فرزندم چرا با خود چنین می کنی😕، من از خدا خواستم تا تو را #روشنی_چشم_من قرار دهد.
🍃یحیی گفت؛☝️🏻 آیا شما بارها به من نگفتید که میان #بهشت🏞 و #جهنم 🔥گذرگاهی است که فقط گریه کنندگان😭 از ترس خدا، قادر به عبور از آن خواهند بود؟
🔸یحیی با برخورداری از #توانایی_علمی📚، مسائل تورات را مورد بررسی و دقت🧐 قرار می داد و مشکلات آن را حل می نمود و☝️🏻 بر اصول و فروع آن مسلط شد.✅
🔹او برای مردم #مشهور شده بود که در اجرای #حق، شجاع💪🏻 و در مخالفت با باطل #سرسخت است و در راه خدا از سرزنش😏 نکوهش کنندگان #باکی_ندارد و از قدرت خودسران ستمگر ترسی به خود راه نمی دهد.❌
ادامه دارد...
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_دویست_ودوازدهم 🔻 #یحیی_و_ارشاد_مردم 🔹هنگامی که رهبانان و مسافران #بیت_
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖
📝 #پارت_دویست_وسیزدهم
🔻 #یحیی_و_پند_شیطان
🔹هرگاه زکریا مشغول موعظه ای بود و یحیی را در میان جمعیت 👥میدید دیگر حرفی از #جهنم🔥 و #بهشت نمیبرد✋🏻
☝️🏻 زیرا که #یحیی را دارای #روحیه_ای_لطیف مییافت.
🔸روزی با دقت در میان جمعیت نگریست 👀و هنگامی که #یحیی را ندید در مورد جهنم شروع به صحبت کرد.
👈🏻 از #خشم_خداوند😡 و آتش چاهی🕳 در جهنم میگفت، در این لحظه یحیی که خود را مخفی کرده بود از میان جمعیت👥 برخواست و فریاد زد؛
😫 وای بر هر #غفلت_کننده از دوزخ،🔥
آنگاه حیران از میان جمع بیرون رفت.
↩️ هنگامی که زکریا به منزل🏡 آمد #از_یحیی_خبری_نبود، مادر🧕🏻 یحیی به دنبالش رفت.
فرزندش را در کنار آبی نشسته دید که با خداوند مناجات🤲🏻 میکرد، یحیی همراه مادرش به خانه بازگشت. ✔️
☀️صبح زود به #خواب_سنگینی😴 رفته بود و چیزی نمانده بود که نمازش قضا شود.
☝️🏻 اما #فرشتهای_درخواب_بهاو_گفت؛
✨ای یحیی آیا همنشینی بهتر از ما میخواهی، پس برخیز و #نمازت_را_به_پا_دار.😇
🔹 یحیی برخاست و نمازش را خواند و از خداوند به خاطر لغزشش #بخشش_طلبید.
↩️آنگاه از مادرش #لباسی_پشمی خواست تا بار دیگر برای عبادت 🤲🏻به #بیت_المقدس برود.
😈ابلیس بارها سعی کرد تا یحیی را #غافل_کند و اکثر اوقات بر سر راهش می نشست و آزار و ستم فراوانی در حق یحیی انجام می داد، تمام #مکر و #حیلهای را که داشت به کار میبست اما یحیی را نمیتوانست گمراه کند.❌
🔸روزی #یحیی_از_ابلیس_پرسید؛
🍃آیا تا به حال بر من چیره شدهای؟🤔
😈 #ابلیس_گفت؛ خیر.☝️🏻 اما در تو خصلتی است که میتوانم باعث #غفلت تو شوم ✔️و آن صفت #پرخوری🍞 است که نمیتوانی #شب_زندهداری کنی و نماز بپا داری.😏
🌿یحیی از همان لحظه با خداوند عهد کرد که دیگر با #شکم_سیر نخوابد❌.
♦️بیشترین آزاری که ابلیس بر پیامبران روا داشت ☝️🏻در حق #یحیی بود.
🔹 #سختترین_روزها برای مردم #سه_وقت است؛ 👇🏻
▪️ #اول، روزی که از مادرش #زاده میشود و برای اولینبار دنیای اطرافش را میبیند👀
▪️و #دوم، روزی که از دنیا🌍 میرود و برای بار اول #جهان_دیگر را می بیند.
▪️ #سوم، روزی که از قبر برانگیخته میشود و با احکام و قوانین 📜مواجه میگردد
🌸 و خداوند یحیی را در تمام این سه مرحله #ایمن و #سلامت بخشید😊 و ترس او را از بین برد.☑️
ادامه دارد...
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_دویست_وپانزدهم 🔻 #حضرت_مریم_علیهاالسلام 🌺حضرت مریم، ☝️🏻 آن بانوی بزرگو
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖
📝 #پارت_دویست_وشانزدهم
🔻 #مریم_خادم_بیت_المقدس
🧕🏻مادر مریم طبق #نذری☝️🏻 که کرده بود او را به #بیت_المقدس فرستاد، و چون فهمید🤔 مریم در خدمت به بیت المقدس پذیرفته✔️ شده است،
☝️🏻بار دیگر غمهایش زدوده شد 😊
🔹و دانست که خدا او را مشمول #لطف و #کرم خاص خود قرار داده است 😍و او را بر این نعمت برگزیده است.
👈🏻لذا #مریم را در پارچه ای پیچید و به سوی بیت المقدس روان شد و او را به #روحانیون حرم 🕌سپرد و
🧕🏻گفت؛☝️🏻 این دختر نزد شما باشد، زیرا من نذر کردم که #خدمت_گذار_خانه_خدا باشد.
⬅️آنگاه که مریم تحویل روحانیون بیت المقدس شد، #خادمین و #متولیان اطراف او جمع 👥شدند و در پرستاری و تکفل او به نزاع پرداختند و هر یک می خواستند☝️🏻 #امور_دختر را زیر نظر داشته باشند و #تربیت او را به عهده بگیرند،
👈🏻زیرا #مریم دختر پیشوای آنها بود و #پدرش در زمان حیات در بین خادمین بیت المقدس، #مقامی_والا و #ارجمند 😌داشت، از این رو همگی می خواستند که این افتخار نصیب آنها گردد.
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*
🔻 #زکریا_و_کفالت_مریم
🔸در میان #خادمین_بیت_المقدس زکریا نسبت به مریم مهربان تر 😊بود و #رغبت_بیشتری به نگهداری او داشت.
✨او می گفت؛✋🏻 من #شوهر_خاله او هستم، این دختر را به من بدهید و مرا مخصوص توجه به او قرار دهید،☑️
☝️🏻زیرا من از جهت #ارتباط_خویشاوندی به او نزدیکتر و بیشتر مورد اعتمادم.
👥مشاجره بالا گرفت و هر یک برای مقصود خود دلیلی📜 بیان می کرد، و با #اصرار می خواستند #سرپرستی_مریم را خود به عهده بگیرند✅
❌ هیچکدام حاضر نشدند که این #افتخار نصیب شخص دیگری شود و #کفایت_مریم را به او بسپارند،😒
زیرا هر کدام امیدوار بودند که بدینوسیله به پروردگار خود #تقرب جویند🤲🏻.
⬅️بالاخره همگی 👥تصمیم به #قرعه_کشی گرفتند و در کنار نهری جمع شدند و #قلمهای ✍🏻خود را در آب انداختند، تا قلم هر کس بالا آمد #کفالت_مریم از آن او باشد.
☝️🏻پس از لحظاتی⏳ قلمها زیر آب رفت و تنها #قلم_زکریا🖋 بود که روی آب 🌊آمد، لذا تسلیم رأی او شدند و مریم را به او سپردند.
🔸 از آن پس مریم تحت سرپرستی و کفالت #زکریا درآمد و زکریا تربیت او را به عهده گرفت.✅
🌿زکریا تصمیم گرفت به #شکرانه🤲🏻 این کار وسایل آسایش و رفاه مریم را به بهترین وجه فراهم سازد.
♥️ عشق و علاقه زکریا به مریم، او را وا داشت تا مریم را دور از #دسترس_مردم نگهدارد.
☝️🏻لذا اطاق بلندی در #بیت_المقدس بنا کرد که راهی به آن جز بوسیله نردبان نبود.❌
🍃زکریا شخصاً به بررسی و کفالت امور مریم پرداخت✔️. او مرتب به #مسکن🏠 و #محراب عبادت 🤲🏻مریم سر می زد تا از حال وی آگاه گردد و #مایحتاج_زندگی او را فراهم سازد.
☝️🏻هرگاه که زکریا به نزد مریم می رفت، او را در حال #عبادت🤲🏻 می دید و همیشه غذایی🍲 آماده که در برابرش ظاهر می گشت،
🌿گفت؛ ای مریم این از کجا آمده است؟🤔
✨ او پاسخ گفت:
☝️🏻این از جانب #خداست که خدا به هرکس بخواهد بی شماری روزی می دهد.😊
🌸مریم نیز از مردم کناره گرفت و در مکانی #سکنا گزید و پوششی برای خود برگزید☝️🏻 تا از دید مردم دور باشد و در برابر آنان پرده ای بر خود گرفت☑️.
ادامه دارد.....
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_دویست_وهجدهم 🔻 #نگرانی_مریم_و_سفر_به_دور_دست 🔹چندین ماه گذشت و مریم در
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖
📝 #پارت_دویست_ونوزدهم
🔻 #ولادت_عیسی_علیه_السلام
☝️🏻بی تردید #پرهیزگاری_مریم، تا حدی ناراحتی های 😔او را کم می کرد، و او را #امیدوار می ساخت که خاطر پریشانش آسوده😌 گردد
🔹او همواره امید به #آینده یعنی زمان بعد از زایمان فکر می کرد🤔 که نوزاد خود می تواند دلیلی بر #بیگناهی او باشد
☝️🏻چرا که فرشته خدا به او خبر📜 داده بود که فرزندی از تو به دنیا می آید که در #گهوراه سخن می گوید.😟
☝️🏻و آیا این #برهان، دلیلی بر بی گناهی او نبود؟🤨
🔸 قطعا چنین بود، زیرا چنین کودکی خود بهترین #گواه بر پاکی مریم بود.✅
🔸بالاخره زمان وضع حمل فرا رسید✔️ و مریم درد زایمان را احساس کرد😣.
✨ مریم بی درنگ از شهر خارج شد و سر به #بیابان 🏜گذاشت تا دور از مردم👥 فرزند خود را به دنیا آورد.
☝️🏻تا اینکه درد زایمان او را به سوی تنه #درخت_خرمایی🌴 کشانید.
🦋گفت؛ ای کاش من از این پیش #مرده_بودم و از صفحه عالم به کلّی نامم فراموش شده بود😔.
🔹در آن بیابان مریم #تنها و #بی_پناه و بدون یار و مددکاری که در هنگام وضع حمل به او کمک کند و باعث تسکین دردش شود.😢
⏪پس، از زیر پای او فرشته ای ( #عیسی_بن_مریم)، مریم را ندا داد که؛
🌺 غم مدار🙂، پروردگارت از زیر قدم تو #چشمه_آبی جاری کرد.
✋🏻ای مریم شاخ درخت خرما 🌴را حرکت بده تا از آن برای تو #رطب_تازه فرو ریزد.
☝️🏻و تناول کن و از این چشمه آب بنوش و چشم خود را به #عیسی روشن دار.😊
☝️🏻در نهایت مریم #درد_طاقت_فرسا و مشقت بار😖 وضع حمل را چشید و فرزند خود را در محیطی باز و در زیر آسمان صاف به دنیا آورد.😊
✨و به این ترتیب #عیسی_علیه_السلام به قدرت الهی از مادری #نمونه و #پاک چشم به جهان گشود. ☝️🏻وقتی کودک به دنیا آمد، مریم به #بیت_المقدس بازگشت.
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*
🔻 #سرزنش_مریم_علیهاالسلام
☝️🏻بی شک سبز شدن 🌱 #نخل_خکشیده، دلیلی محکم✊🏻 بر بی گناهی مریم و #پاکدامنی او بود و این #آیت_روشن می توانست راه تهمت دروغگویان و عیب جویان را سد کند🚧.
🔹ولی این معجزه تنها برای آن دسته 👥کارساز است که در آن مکان و در کنار نخل با مریم روبرو👀 می شدند،☝️🏻 اما چنین نبود و در آن زمان مریم تنها بود و کسی آن صحنه را #مشاهده_نکرد.❌
😈ابلیس که باخبر گشت #کودکی به دنیا🌍 آمده است به جستجوی🧐 #مسیح پرداخت☝️🏻 وقتی او را با مریم در وسط #بیابانی یافت دور تا دورش را #انبوه_فرشتگان گرفته بودند و اجازه ورود به شیطان را ندادند❌.
😈 شیطان پرسید؛ عیسی کیست؟
✨ #عنایت_پروردگار بار دیگر شامل حال مریم شد و ندایی تازه از سوی #کودکش به او رسید که:
🌺گفتند؛ او مثل #آدم_علیه_السلام است بدون پدر به دنیا آمده است.☑️
☝️🏻اگر کسی از #جنس_بشر را که دیدی به او بگو که من برای خدا نذر #روزه_سکوت 🤫کرده ام و با هیچکس امروز هرگز سخن نخواهم گفت.
🦋مریم با شنیدن این ندا با #آسودگی_خاطر 😌تمرکز از دست رفته خود را باز یافت و قوای💪🏻 باقیمانه خود را به کار گرفت و در حالیکه #کودک_خود را در آغوش گرفته بود به طرف قریه و قبیله👥 خود به راه افتاد.
🔹با ورود مریم به شهر، خبر📢 او منتشر شد و چون مردم، او را با #نوزادش دیدند،👀 زبان به #سرزنش او گشودند و هرکس تهمتی زد و ناسزایی گفت😒.
👥آنها در #ملامت و #سرکوب او شدت عمل به خرج دادند. برخی #شرافت_خاندانش را بخاطرش می آوردند و بزرگواری اصل و نسب او را تذکر می دادند.🤨
ادامه دارد....
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_دویست_وبیست_ویکم 🔻 #بی_اعتنایی_مریم_در_برابر_تیره_دلان 🔹 #بیان_حکیمانه
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖
📝 #پارت_دویست_و_بیست_و_دوم
🔻 #نبوغ_عیسی_علیه_السلام
🔹هنگامی که عیسی #هفت_ساله شد، مریم☝️🏻 او را به مکتب فرستاد تا درس 📚فرا گیرد.
🔸روزی #معلم از عیسی خواست تا بگوید، #ابجد،
✨عیسی به جای پاسخ به معلم گفت؛ شما می دانید ابجد یعنی چه؟🤔
👤معلم ناراحت شد 😔و خواست او را #تنبیه کند.
☝️🏻اما عیسی از او خواست تا از تنبیه اش در گذرد.
⬅️بعد عیسی رو به معلم شروع کرد به #تفسیر و #معنا_کردن ابجد،
☝️🏻 هنگامی که عیسی با درایت و عقل کامل🧠، تفسیر را #بهتر از خود معلم توضیح داد☑️،
🔹 معلم، مریم را به حضور طلبید و از او خواست تا فرزندش را به خانه 🏠ببرد و گفت؛ که او #احتیاجی_به_درس_ندارد.😊
☝️🏻اگر چه عیسی همانند دیگر کودکان 🧒🏻رشد کرد و در میان دیگر کودکان از نوجوانی به جوانی رسید، ولی آثار #فضل و #آیات_رسالت ✨در او آشکار بود.
🔸هنگامی که او با #همسالان خود به بازی ⚽️و سرگرمی مشغول بود، ☝️🏻از آنچه که آنها در خانه های خود خورده اند 🍞و یا ذخیره نموده اند، #خبر_میداد.
🔹او وقتی نزد #آموزگار_دهکده می رفت و در حضور او می نشست،
☝️🏻از هر #حیث با دیگر همسالان خود متفاوت بود و با #جدیت تمام به گفتار استادش گوش می داد و با #شوق_فراوان،😍 در یادگیری اهتمام می ورزید.
👈🏻هنوز استاد درباره موضوع درس سخن نگفته بود که عیسی آن را بیان میداشت و از آموزگار سؤالاتی میکرد.
🔸هیچ مشکلی بر او باقی نمی ماند و موضوعی از ذهنش خارج نمیگشت.❌
✨عیسی به #دوازده_سالگی نرسیده بود که به اتفاق مادرش به #بیت_المقدس رفت.
👥جمعیتهای مختلف و مناظر جالب بیت المقدس و آثار سحرانگیز و دیدنی عبادتگاه ها او را مبهوت نساخت❌.
🏘 #شهر_بزرگ_بیت_المقدس با ☝️🏻آن همه نقش و نگار رنگارنگ و زیبایی ای که داشت عیسی را به خود #جذب_نکرد.
🔹با آنکه عیسی در آن سِن مستلزم بازی و سرگرمی های کودکانه بود،☝️🏻 هیچگونه #زیبایی و #نقش و #نگار شهر چشم او را نمی گرفت❌ و از تمامی آنها چشم می پوشید😌 و خود را به حوزه های #فضل و #حکمت میرساند تا از سرچشمه علم و معرفت📚 سیراب گردد.
ادامه دارد ....
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_دویست_و_بیست_و_دوم 🔻 #نبوغ_عیسی_علیه_السلام 🔹هنگامی که عیسی #هفت_ساله
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖
📝 #پارت_دویست_وبیست_وسوم
🔻 #مناظره_عیسی_با_کاهنان
🔹عیسی به حلقه درس دانشمندان🧐 #بیت_المقدس وارد می شد و به سخنان آنها گوش فرا می داد و در آنها دقت و تأمل و تفکر 🤔می کرد، او می دید 👀که مردم به راحتی به هر سخن اعتقاد پیدا می کنند و آن را #تصدیق✅ می نمایند.
🔸عیسی نتوانست❌ خود را اینگونه با #مستمعین (گوش کنندگان) هماهنگ سازد وبی اختیار 😌از میان مردم به ارائه #افکار و #آراء_خود🤔 می پرداخت و با بیان حق 📜به مجادله و بحث با آنها پرداخت،
☝️🏻 به حدی که بعضی #کاهنان از برخورد او #عصبانی😡 شده و سؤالات او را #نادیده 😒می گرفتند،
👈🏻اما بتدریج کار به جایی رسید که هرگاه #عیسی لب به سخن🗣 می گشود، همگی سراپا گوش می دادند و عرصه بر آنانی که بر عقیده باطل خود استوار💪🏻 بودند تنگ شد و او را در #سرزنش خود فرو می بردند.
⬅️زیرا تا آن لحظه #سابقه_نداشت کسی در برابر☝️🏻 عقاید باطلشان به مباحثه با آنان بپردازد و یا سخنان شنونده ای بر گفتارشان مقدم بیفتد.
☝️🏻اما عیسی به اعتراض آنها #اعتنایی_نکرد 😒و خشم و کینه آنان، عیسی را از روش خود باز نداشت.
🔸بلکه #سؤالات_خود را چون دانه های باران💧 بر سر آنان فرود می آورد و با #استدلال_های_قاطع💪🏻 خود عرصه گفتار و بیان را بر آنان تنگ می ساخت.
🔹یک روز بحث و مناظره عیسی با #دانشمندان_بنی_اسرائیل آن چنان او را مشغول🤔 ساخت،
که او #خوردن و #آشامیدن را فراموش کرد، مادر عیسی🧕🏻 که به انتظار بازگشت او نشسته بود، ناامید شد،
👈🏻لذا برخاست و به هر جایی که #گمان_میبرد او رفته باشد، سر زد و از هر انجمنی👥 که احتمال حضور او را می داد پرسید،⁉️ ولی چون از جستجو نتیجه ای نگرفت، #آزرده و #خسته به سوی شهر خود بازگشت.
🔹چون مریم از جستجوی در شهر خسته شد😪، فکر کرد که ممکن است عیسی به همراه نزدیکان 👥و یا با بعضی از همشهریان خویش به دهکده بازگشته باشد.
⏪پس در پی او به #دهکده رفت و به جستجوی🧐 او پرداخت ولی چون خبر و اثری از او نیافت،😢 ناچار دوباره به سوی #بیت_المقدس بازگشت و در آنجا به تفحّص فرزند خود پرداخت ولی اثری از او نیافت.❌
☝️🏻 او بار دیگر با دقت بیشتر 🧐در شهر به جستجوی فرزند خود پرداخت و این بار به هر #مکان و #منزلی🏡 که حدس می زد که عیسی به آنجا رفته، سر زد.
👈🏻و در همین حال ناگهان عیسی را دید👀 که در جمع #علما و #بزرگان و در دریای🌊 بحث و استدلال و مناظره غوطه ور است، و قوم را مغلوب #بیان_حق و #استدلال محکم 💪🏻خود کرده است.
✨ مریم از آنچه می دید متعجب شد😲 و با ناراحتی و نگرانی عیسی را نزد خود خواند و پرسید، چرا از من روی گردان شده ای؟!😔
🔹سپس او را مورد #سرزنش قرار داد و به خاطر غیبتش با او درشتی کرد و گفت؛ من در جستجوی تو #سختی ها کشیدم و برای یافتن تو چه #رنجها که تحمل نکردم.😠
🌿عیسی در پاسخ گفت؛ #بحث علمی با علما و مناظره با دانشمندان مرا آنچنان در خود فرو برد 🧐که دیگر نتوانستم به موقع به دیدار شما نایل گردم.😔
☝️🏻 سپس با عرض #پوزش به همراه مادر خود به شهر ناصره بازگشت.
ادامه دارد.....
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_دویست_وسی_وهشتم 🔻 #بنی_اسرائیل_پیامبر_خود_را_به_زنجیر_کشیدند 🔹در پایان
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖
📝 #پارت_دویست_وسی_نهم
🔻 #حمله_بخت_نصر_به_بنی_اسرائیل
🔹بعد از این ماجرا، روزی قوم بنی اسرائیل 👥چون به سمت #شرق نگاه کردند،
ناگهان دیدند👀 #غبار_غلیظی 🌫از زمین برخاسته و به حدی بالا رفته که جلو نور خورشید☀️ را گرفته است و زمین را در #تاریکی🌑 فرو برده است.
⬅️طولی نکشید که غبار شکافته شد و #قهرمانی_نیرومند 💪🏻که فرماندهی لشکری عظیم را برعهده داشت، در حالی که چون رعد می غرید و به سمت شهر🏘 حرکت می کرد، پدیدار گشت.
🔸این فرمانده جسور کسی نیست جز☝️🏻 #بخت_نصر که از بابل به قصد حمله⚔ به بنی اسرائیل حرکت کرده تا آنان را به هلاکت برساند
☝️🏻و او #مظهر_عذابی☄ است که خدا فرستاده است و هیچ کس را یارای مقابله با او نیست❌،
و در این حال قوم به جهل و عناد خود پی بردند و از یکدیگر پرسیدند؛
👥آیا این همان #عذاب است که ارمیاء ما را از آن می ترساند؟😧
☝️🏻اگر همان باشد، #مرگ و #مصیبت و #عذاب_الهی ما را فرا گرفته است.😔
🔹و با آمدن بخت نصر وعده پروردگار تحقق یافت✔️. #دو_فسادی که در میان آن قوم انجام شد،
▪️ یکی مخالفت😒 با احکام تورات و #کشتن_یحیی_بن_زکریا بود
▪️و دیگری #کشتن_اَرمیای_پیامبر و نقشه قتل عیسی بن مریم که نتیجه ای نبخشید❌ و #اولین_انتقام همان ستم هایی بود که توسط بخت نصر بر آنها روا شد.✅
🔸بخت نصر به آنان #مهلت_نداد که بر عاقبت خود چاره ای بیندیشند🤔، با جسارت تمام به شهر حلمه کرد و هرچه بر سر راه بود ویران🏚 کرد و سپس با سپاهیانش راهی #بیت_المقدس شد.
🔹در مسیر راهش به تلی از #خاک رسید. که از میانش #خون جوشان فَوران می کرد.😟
👈🏻 وقتی علت را پرسید🤨
👥گفتند؛ این #خون_پیامبر_خدا یحیی بن زکریا است که توسط بنی اسرائیل به ناحق ریخته شد.😔
👤 بخت نصر #قسم یاد کرد✋🏻 آنقدر مردم را بکشد🗡 تا آن خون از جهش بایستد.
🔻(میان شهادت یحیی و ظهور بخت نصر #صد_سال فاصله افتاد).
🔸او #حرمت_معابد را شکست و عبادت در آنجا را تعطیل کرد.🚫 ⬅️سپس به هر شهری که می رسید همه را به هیچ سؤال و جوابی #میکشت⚔ و گردن می زد او به #قتل و #کشتار مردم پرداخت و #سیل_خون🌊 در شهر جاری ساخت.
🌊نهری از خون توسط او در شهر ایجاد شد. حتی به #حیوانات🐎 نیز رحم نمی کرد.❌
🔹آخرین نفری را که کشت یک #پیرزن از بنی اسرائیل بود. #اموال💰 مردم را به تاراج بُرد و در اندک مدتی شهر را با #خاک یکسان و به تلی از آوار تبدیل نمود.
🔹حتی او در بابل #چاهی_عمیق🕳 حفر نمود و ارمیای پیامبر را به همراه ماده شیری🦁 درون آن چاه انداخت.
☝️🏻 اما ماده شیر به اذن پروردگار از #گِل_و_لای کف چاه می خورد و ارمیای پیامبر از شیر 🥛آن حیوان تغذیه می کرد.
ادامه دارد......
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_دویست_وسی_نهم 🔻 #حمله_بخت_نصر_به_بنی_اسرائیل 🔹بعد از این ماجرا، روزی
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖
📝 #پارت_دویست_وچهلم
🔻 #پایان_عمر_بخت_نصر
🔹مدتها گذشت و بخت نصر به سرزمین #بیت_المقدس حاکم شد.
🌸 پروردگار کسی را به نزد #ارمیا داخل چاه🕳 فرستاد.
✨ ارمیا با دیدن فرستاده پروردگار حمد خدا 🤲🏻را به جای آورد.
🌌شبی #بخت_نصر در خواب دید 👀که سرش از #آهن و پاهایش از #مس شده است.
🔮منجمّین از تعبیر خوابش درمانده شدند 😪و او دستور داد تا همگی را #گردن بزنند.🗡
👈🏻پس کسی از درباریان گفت؛ که #ارمیا می تواند تعبیر کند. او درون چاه زنده است.☑️
🔸به دستور #بخت_نصر او را به کاخ آوردند.
✨ ارمیا با شنیدن خواب او گفت؛ سه روز بعد مردی 👤از اهالی #فارس تو را می کشد و پادشاهی تو به پایان خواهد رسید✅
🔹بخت نصر او را نزد خود نگه داشت☝️🏻 که اگر چنین شد او را گردن بزنند.
⬅️بخت نصر در همه جا #مأمور گذاشت. از ترس😰 دستور داد هر #جنبنده ای که به شهر نزدیک می شود را گردن بزنند🗡.
👤بخت نصر فرزندی نداشت.❌
تنها پسرکی 👦🏻را از #نژاد_فارس نزد خود نگه می داشت.
☝️🏻آن کودک همانی بود که کمک کرد تا پادشاهی از فارس که به آیین #خداپرستی 🤲🏻آشنا بود به کاخ حمله کند ⚔
🔸و در روز موعود که ارمیا گفته بود به زندگی آن #خونخوار پایان داد و سپس اسیران ⛓را آزاد کرد.
🔹با کشته شدن بخت نصر آرامش😌 مجدد به بنی اسرائیل حاکم گشت. پادشاه بابل علاقه فراوانی به #ارمیا داشت.😍
🔹روزی به او گفت؛ دوست داشتم #فرزندی مانند تو داشته باشم.☝️🏻 چرا که تو نزد من بسیار عزیز می باشی. 😊
✨ارمیا به او گفت؛ هنگام مجامعت با همسرت 🧕🏻به فکرمن باش، تا خداوند کودکی مانند من به تو عطا کند. 😊
⬅️مدتی بعد پادشاه صاحب فرزندی شد که #شبیه_ترین مخلوقات به ارمیای پیامبر بود.😇
ادامه دارد.....
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_دویست_هفتادوششم 🔻 #هجرت_به_حبشه 🗓 در سال #پنجم_بعثت که کار سختگیری
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖
📝 #پارت_دویست_وهفتادوهفتم
🔻 #معراج_پیامبر_صلیاللهعلیهوآله
🗓 در سال 12 بعد از بعثت، در شب 27 رجب، 💫پیامبر #در_خانه_دخترعموی_خود🏠 مهمان بود و بعد از نماز عشاء خوابید. 😴
⏪در همان شب #جبرئیل و #میکائیل و #اسرافیل_با_هفتاد_هزارفرشته نازل شدند.✔️
💫 جبرئیل پیامبر را از خواب بیدار نمود و عرض کرد؛
🌌امشب شبی است که ♥️خداوند از تو دعوت نموده و مرا مأمور فرموده که تو را برای
▪️ #اکرام و
▪️ #مکالمه_حضوری و
▪️ #تماشای_عوالم_بالا و
▪️ #مشاهده_عجایب آن و
▪️ #آثار_رحمت_و_جلال_وجمال_خداوند که تاکنون برای کسی قبل از تو و بعد از تو روی نداده و نخواهد داد، حاضر نمایم.😊✅
☝️🏻لذا حضرت وضو گرفت و دو رکعت نماز خواند و آماده حرکت شد و آن سه مَلَک، #بُراق را که حیوانی از حیوانات بهشت بود حاضر نمودند.✔️
🔸هنگام سوار شدن یکی از آن سه مَلَک مقرب دهانه آن را گرفت و دیگری رکابش را و سومی لباس حضرت را مرتب کرد.✨
🔹در این هنگام بُراق تکانی خورد و #جبرئیل_گفت؛
💫آرام باش که تا کنون پیامبری مانند این بر تو سوار نشده و بعد از این هم نخواهد شد،
⏪ سپس براق حضرت را بلند نمود و جبرئیل؛ #آیات_آسمانی_و_زمینی را به پیامبر ارائه می داد.✔️
🔸بعد صدای موحشی به👂🏻 گوش حضرت رسید و جبرئیل او را به زمین🌍 فرود آورد و عرضه داشت؛
💫 اینجا مدینه است که باید بعدا به آن هجرت فرمایی 😊
▶️و حضرت در آنجا دورکعت نماز خواند و سوار شد✔️
↩️و پس از طی مسیری دوباره #جبرئیل او را پیاده نمود و #گفت؛
💫 #اینجا_طور_سینا_است
⏪ و دوباره پیامبر دو رکعت نماز خواند و سوار شد✔️
🔸 تا به #بیت_المقدس رسید و براق را به حلقه ای که انبیاء مرکب هایشان را به آن میبستند، بست و داخل مسجد🕌 شد و جبرئیل ملازم حضرت بود.
🔹در آنجا حضرت ابراهیم و موسی و عیسی و سایر انبیاء را دید که به استقبال آن حضرت آمده اند. و اقامه نماز گفته شد✅
⏪ و جبرئیل بازوی پیامبر را گرفت و بر تمامی انبیاء برای امامت، ایشان را مقدم داشت و او نماز خواند و همه اقتداء کردند و بعد از نماز،
👤کسی سه ظرف نزد حضرت آورد که در یکی شیر🥛 و در دیگری آب 🍶و در سومی شراب بود🍷
⏪ و شنید کسی گفت؛
▪️ اگر #ظرف_آب 🍶را بگیرد، خودش و امتش غرق می شوند.😟
▪️ اگر #ظرف_شراب 🍷را بردارد، خودش و امتش به راه باطل می روند 😢و
▪️ اگر #ظرف_شیر 🥛را بگیرد خودش و امتش به راه حق می روند.☺️✔️
⏪ سپس حضرت ظرف شیر 🥛را گرفت و تناول فرمود و #جبرئیل_عرضه_داشت،
💫 خودت و امتت همیشه بر حق خواهید بود ✔️
و سؤال از مشاهدات بین راه نمود و پیامبر آنچه را دیده و شنیده بود بیان فرمود.👌🏻
💫 #جبرئیل_گفت؛
☝️🏻 آن صدای #محوش که شنیدی، صدای سنگی بود که من هفتاد سال قبل آن را به جهنم 🏜انداخته بودم و در آن وقت به ته جهنم رسید و #اصحاب_گفتند؛
👥: از آن وقت به بعد پیامبر صلی الله علیه و آله دیگر خنده نکرد تا از دنیا رفت.😔
↩️پس جبرئیل به همراه پیامبر به آسمان دنیا #صعود نمود و #دربان_آسمان که اسماعیل نام داشت و هفتاد هزار ملک تحت فرمان او بود، بعد از استفسار از جبرئیل و سوال از نام حضرت، درب آسمان را باز نمود ✅و پیغمبر به او سلام✋🏻 کرد و او جواب داد.
🔸 پیامبر صلی الله علیه و آله برای او طلب مغفرت کرد و او نیز برای حضرت طلب مغفرت کرد و همگی به پیامبر تبریک و تهنیت گفتند و از ورود ایشان مسرور شدند،😃
☝️🏻 مگر یک نفر .....
ادامه دارد....
_ ☀️ 🌤 ⛅️ ☁️_
╰─┈➤↴
ܭߊࡅ߭ߊܠܙ_ܩߊ_ܝߊ_ܢ̣ܘ_ߊܢܚ݅ࡅ߳ܝߊܭ_ܢ̣ܭَܥ̇ߊܝࡅ࡙ܥ❣↶
╭━━⊰❀•❀🌤️❀•❀⊱━━╮
@masirsaadatee
╰━━⊰❀•❀🌤❀•❀⊱━━╯