⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_دهم 🔻 #ورود_آدم_و_حوا_بر_زمین🌍 🙍🏻♂️ #آدم از بهشت🏞️ بر روی #کوه_صفا⛰
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖
📝 #پارت_یازدهم
🔻 #ازدواج_آدم_با_حواء👩❤️👨
👫آدم و حواء به فرمان خداوند #ازدواج کردند💍
🔸 و خداوند از آدم خواست که حواء را به سمت خویش #فرا خواند
💁🏻♂️ و آدم از حواء خواست اما او نزد آدم نیامد.😑
☝🏻 در عوض از آدم خواست تا نزد حواء رود و #این_آدم_بود_که_به_طرف_حواء_رفت
🔹 و اگر آدم نیز این کار را نمی کرد جریان آفرینش به گونه ای دیگر تغییر می یافت.
*-*-*-*-*-*-*-*
🔻 #هابیل_و_قابیل👬
🔸آدم در #هفتاد_بار_زایمان_حواء،🤱🏻 صاحب #یکصد_و_چهل_دختر_و_پسر شد. 👨👩👧👦
🔹و #اولین_فرزندان آدم و حواء #هابیل بود که به همراه دختری بنام
« #اقلیما» متولد شد 🧑🏻👧🏻
🔸و در #زایمان_دوم #قابیل بود که به همراه دختری بنام « #لوزا» متولد شد.
👱🏻♀️ لوزا از #زیباترین دختران آدم بود.
🔹 #آدم_تصمیم_گرفت تا او را به #ازدواج_هابیل
و اقلیما را به #ازدواج_قابیل درآورد،
😤ولی #قابیل از این رأی پدر #عصبانی شد و لب به #اعتراض باز کرد.
🌸 آدم به آنها گفت:
✨ هر کدام جداگانه #قربانی نزد خداوند ببرید و هر کدام که #مورد_قبول خداوند قرار گرفت او با لوزا #ازدواج خواهد کرد👌🏻✨
🔸 و آنها این چنین کردند #نذر_هابیل #مقبول پروردگار قرار گرفت. ✅
😤و باز #قابیل اعتراض کرد
🔹 و خداوند بعد از این اتفاق #ازدواج_با_مُحرمات را #حرام نمود📛
🔸و به امر خدا #هابیل با #حوریهای_بهشتی بنام « #نزلة» وصلت نمود و👫
🔹 #قابیل با دختری از #گروه_جنّیان بنام « #جهانه» ازدواج کرد.👫
ادامه دارد.....
#یازینب
_☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _
『•🤍𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』_ _ _ _
•⌈↝ @masirsaadatee 🌸⃟🕊
ڪـانـال ڕاه سـعــادٺــ↑↑↑
مـا را بـہ دوسـٺــان خــود مـعـرفـے ڪنـیـد🌹
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_نوزدهم 🔻 #نفرین_ادریس_علیه_السلام 🔹...... ولی آن مردم و #پادشاه🤴 به
📘 #از_آدم_تا_خاتم
📝 #پارت_بیستم
🔻 #رضایت_ادریس_علیه_السلام
#و_بخشیدن_گناه_مردم
..... ❤️ #خداوند به ادریس #وحی💫 فرستاد که مردم #توبه کرده اند، من پروردگار آسمانها بر آنها رحمت آورده و از #گناهشان در میگذرم،
🔹اما توقف #عذاب به رضایت تو است. ☝🏻 #اما_ادریس هنوز راضی به #بخشش نبود.‼️
🔸 خداوند #غذای_ادریس_و_یارانش را که توسط فرشته ای💫 به غار برده می شد #قطع_کرد.
🔹ادریس #سه_روز بیغذا ماند تا اینکه از شدت #گرسنگی لب به #اعتراض گشود و گفت؛
🤲🏻 پروردگارا قبل از اینکه بمیرم روزیم را قطع می کنی؟⁉️
✨ #خداوند فرمود؛
تو فقط سه روز #بی_غذا ماندی و اینگونه #ناتوان و پریشانی،🤨
پس چگونه به فکر مردمت نیستی که #بیست_سال است دچار #خشکسالی شده اند‼️‼️
من از تو #خواستم ولی تو آنها را #نبخشیدی پس از غار بیرون بیا و مانند آنان به دنبال #روزی خود باش.👌🏻
🔸ادریس با حالتی #ناتوان😥 وارد شهر شد.
از دور خانهای🏠 را دید👀 که از آن دودی بلند بود.
🚶♂️ به طرف خانه🏠 رفت و #پیرزنی👵🏻 را دید که مشغول #پختن دو قرص نان است.
🔹 از پیرزن خواست تا قرص نانی🍞 به او بدهد.
☝🏻 اما پیرزن در جوابش گفت:
👵🏻: بنده خدا، #دعای_ادریس برای ما چیزی نگذاشته است و هر آنچه را که داشتیم #از_دست_دادهایم.
#برو به شهر دیگری و روزی خود را از آنها بخواه.
🔸ادریس دوباره #اصرار کرد،
👵🏻پیرزن گفت؛ یکی از این دو نان🍞 برای #پسرم می باشد و دیگری هم قسمت خود من است،
🔹 #بالاخره با اصرار زیاد ادریس، پیرزن #سهم_پسرش را به ادریس بخشید.
🔸 #فرزند_پیرزن با دیدن این وضع از #ترس و اضطراب #جان_سپرد.⚰️
👵🏻 پیرزن #ادریس را #مسئول_مرگ_پسرش دانست😠
🔹ادریس که ناراحتی زیاد پیرزن را دید، گفت؛
✨ناراحت نباش، من به #اذن_خدا، فرزندت را #دوباره زنده خواهم کرد✨ و همین کار را هم کرد.✔️
🔸 وقتی آن پسر #زنده شد.
👵🏻پیرزن و 🧑🏻فرزندش به ادریس #ایمان_آوردند و در شهر فریاد زدند🗣️ که #ادریس_بازگشته_است،📢
🔹 همه مردم نزد او آمدند و از او خواستند تا دعا کند🤲🏻 #عذاب_الهی از آنها دور شود،
☝🏻 #ولی ادریس گفت در صورتی این کار انجام می شود که همه شما به همراه پادشاه با پاهای برهنه👣 در برابرم حاضر شوید.
🔸 #پادشاه🤴از این فرمان ادریس #برآشفت😤😡 و #بیست_نفر را به دنبال ادریس فرستاد تا او را به نزدش بیاورند🔗
🔹 ادریس از #سرکشی پادشاه #عصبانی شد😡 و تمام بیست نفر را #قبض_روح کرد.😳
🔸 پادشاه🤴 #پنجاه_نفر دیگر را نزد ادریس فرستاد، آنها چون بدنهای_بیجان آن بیست نفر را دیدند😳، رو به ادریس #اعتراض کردند😠 و گفتند #بیست_سال ما را با دعایت #دچار_عذاب_الهی کردی و حال که برگشته ای هم این رفتار تو است😒‼️
بگو چرا اینگونه رفتار می کنی⁉️😠
🔹 #ادریس بی اعتنا به آنها دستور خود را #تکرار کرد، #تا_اینکه_بالاخره پادشاه به همراه #همه_مردم تسلیم شدند🙌🏻 و در برابر ادریس به #خضوع افتادند،
⏳چیزی نگذشت که #بارانی⛈ #پربرکت تمام زمین 🌍را فرا گرفت و تمام زمین و مردم را سیراب کرد. ✔️
🌺 #دعای_ادریس به خاطر ↘️
#رام_کردن و #آگاه_کردن_مردم به قدرت خداوند بود
☝🏻 تا مردم بار دیگر به مخالفت با او بر نخیزند و دیگر اینکه #پیامبران #در_راه_خدا، #دینداری و #دعوت_مردم_به_حق،
#به_شدت😡☝🏻 عمل می کنند.
حتی #خشم_آنها(پیامبران) در مرتبهای بالاتر از خداوند قرار دارد
☝🏻 #زیرا که بردباری💚 و صبر💙 و مهربانی💕 #خدا بی انتها و #بیمثال است.🌹✨
ادامه دارد....
#بنت_الزهرا
_☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _
『•🤍𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』_ _ _ _
•⌈↝ @masirsaadatee 🌸⃟🕊
ڪـانـال ڕاه سـعــادٺــ↑↑↑
مـا را بـہ دوسـٺــان خــود مـعـرفـے ڪنـیـد🌹
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_دویست_و_بیست_و_دوم 🔻 #نبوغ_عیسی_علیه_السلام 🔹هنگامی که عیسی #هفت_ساله
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖
📝 #پارت_دویست_وبیست_وسوم
🔻 #مناظره_عیسی_با_کاهنان
🔹عیسی به حلقه درس دانشمندان🧐 #بیت_المقدس وارد می شد و به سخنان آنها گوش فرا می داد و در آنها دقت و تأمل و تفکر 🤔می کرد، او می دید 👀که مردم به راحتی به هر سخن اعتقاد پیدا می کنند و آن را #تصدیق✅ می نمایند.
🔸عیسی نتوانست❌ خود را اینگونه با #مستمعین (گوش کنندگان) هماهنگ سازد وبی اختیار 😌از میان مردم به ارائه #افکار و #آراء_خود🤔 می پرداخت و با بیان حق 📜به مجادله و بحث با آنها پرداخت،
☝️🏻 به حدی که بعضی #کاهنان از برخورد او #عصبانی😡 شده و سؤالات او را #نادیده 😒می گرفتند،
👈🏻اما بتدریج کار به جایی رسید که هرگاه #عیسی لب به سخن🗣 می گشود، همگی سراپا گوش می دادند و عرصه بر آنانی که بر عقیده باطل خود استوار💪🏻 بودند تنگ شد و او را در #سرزنش خود فرو می بردند.
⬅️زیرا تا آن لحظه #سابقه_نداشت کسی در برابر☝️🏻 عقاید باطلشان به مباحثه با آنان بپردازد و یا سخنان شنونده ای بر گفتارشان مقدم بیفتد.
☝️🏻اما عیسی به اعتراض آنها #اعتنایی_نکرد 😒و خشم و کینه آنان، عیسی را از روش خود باز نداشت.
🔸بلکه #سؤالات_خود را چون دانه های باران💧 بر سر آنان فرود می آورد و با #استدلال_های_قاطع💪🏻 خود عرصه گفتار و بیان را بر آنان تنگ می ساخت.
🔹یک روز بحث و مناظره عیسی با #دانشمندان_بنی_اسرائیل آن چنان او را مشغول🤔 ساخت،
که او #خوردن و #آشامیدن را فراموش کرد، مادر عیسی🧕🏻 که به انتظار بازگشت او نشسته بود، ناامید شد،
👈🏻لذا برخاست و به هر جایی که #گمان_میبرد او رفته باشد، سر زد و از هر انجمنی👥 که احتمال حضور او را می داد پرسید،⁉️ ولی چون از جستجو نتیجه ای نگرفت، #آزرده و #خسته به سوی شهر خود بازگشت.
🔹چون مریم از جستجوی در شهر خسته شد😪، فکر کرد که ممکن است عیسی به همراه نزدیکان 👥و یا با بعضی از همشهریان خویش به دهکده بازگشته باشد.
⏪پس در پی او به #دهکده رفت و به جستجوی🧐 او پرداخت ولی چون خبر و اثری از او نیافت،😢 ناچار دوباره به سوی #بیت_المقدس بازگشت و در آنجا به تفحّص فرزند خود پرداخت ولی اثری از او نیافت.❌
☝️🏻 او بار دیگر با دقت بیشتر 🧐در شهر به جستجوی فرزند خود پرداخت و این بار به هر #مکان و #منزلی🏡 که حدس می زد که عیسی به آنجا رفته، سر زد.
👈🏻و در همین حال ناگهان عیسی را دید👀 که در جمع #علما و #بزرگان و در دریای🌊 بحث و استدلال و مناظره غوطه ور است، و قوم را مغلوب #بیان_حق و #استدلال محکم 💪🏻خود کرده است.
✨ مریم از آنچه می دید متعجب شد😲 و با ناراحتی و نگرانی عیسی را نزد خود خواند و پرسید، چرا از من روی گردان شده ای؟!😔
🔹سپس او را مورد #سرزنش قرار داد و به خاطر غیبتش با او درشتی کرد و گفت؛ من در جستجوی تو #سختی ها کشیدم و برای یافتن تو چه #رنجها که تحمل نکردم.😠
🌿عیسی در پاسخ گفت؛ #بحث علمی با علما و مناظره با دانشمندان مرا آنچنان در خود فرو برد 🧐که دیگر نتوانستم به موقع به دیدار شما نایل گردم.😔
☝️🏻 سپس با عرض #پوزش به همراه مادر خود به شهر ناصره بازگشت.
ادامه دارد.....
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐