⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_صد_وهشتاد_وچهارم 🔻 #هدایای_بلقیس 🔹بلقیس #هدایای_بسیاری🎁 به همراه #بزرگ
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖
📝 #پارت_صد_وهشتاد_وپنجم
🔻 #تخت_بلقیس_نزد_سلیمان_آمد
🔹چون سلیمان تخت را در نزد خود دید 👀گفت؛
🍃«این از فضل و احسان خدای من است☝️🏻 تا مرا #امتحان کند که آیا او را #شکر🤲🏻 میکنم یا #کفران_نعمت او میکنم و
✦☜هر که خدا را شکر کند، شکر نکرده است مگر برای نفس خود
✦☜ و هر که نعمت خدا را کفران کند به درستی که خدای من از شکر او بینیاز است و صاحب #کرم و #بزرگواری است.»
↩️ سپس #سلیمان_گفت؛
🍃«شکل تخت را تغییر دهید✔️ تا ببینم آیا با زیرکی و هوشیاری میفهمد که تخت اوست یا از آنهایی است که هدایت نمییابند🤔»
🔸وقتی #بلقیس نزد سلیمان آمد به او گفت؛
👸🏻:«آیا تخت تو چنین است؟⁉️ »
👸🏻گفت؛ «☝️🏻گویا آن است و پیش از این #معجزه_علم_پیغمبری و حقیقت تو به ما داده شده بود و ایمان آورنده بودیم.»
☝️🏻و در حقیقت قبلاً آنچه غیر از خدا میپرستید مانع🚧 ایمان او شده بود و او از جمله #گروه_کافران بود.»
🔸پیش از آمدن بلقیس، سلیمان به #جنیان دستور داده بود که #کاخی_شیشهای برای او ساخته و بر #روی_آب🌊 گذاشتنه بودند.
🔹وقتی #بلقیس آمد، به او گفتند؛
👥 «به قصر وارد شو»
و او گمان کرد که آب است.
☝️🏻به همین خاطر لباس خود را روی پاهایش بالا کشید و پاهایش پیدا شد.
🔸پس #سلیمان_گفت؛
🍃 «این محلی است که از #شیشه ساخته اند و آب نیست❌.»
👸🏻 #بلقیس_گفت؛ «من بر نفس خود ستم کرده بودم😔 (که غیر از خدا را میپرستیدم و اینک) #ایمان_آوردم و با سلیمان مطیع خداوند عالمیان🌏 شدم».
↩️ بعد از آن بلقیس به #شهر_سبأ نامه نوشت و پیغام✉️ فرستاد که من به خدای یگانه ایمان آوردم و سلیمان یک پادشاه #ظالم_نیست❌،
☝🏻 بلکه دارای #حکمت و #عدالت است و دین او بر حق است.✅
و #قوم_سبأ_را_دعوت_کرد که دین خدایی را بپذیرند.
🔸وقتی خبر به شهر سبأ رسید، بعضی #قبول_نکردند.😑
😈شیطان آنها را #وسوسه کرد که بلقیس #زن🧕🏻 است و زن عقلش🧠 #ناقص است و از دم و دستگاه سلیمان ترسیده و به عزت و نعمت بیشتر #طمع_دارد.
👥 آنها #گفتند؛ ما دین خود را از دست نمیدهیم و اگر بلقیس فریب خورد و گمراه شد #ما_فریب_نمیخوریم❌.
🔸و بعد از آنکه خداپرستان از آنها جدا شدند یک #سیل_عظیم🌊 آمد و شهرشان را آب بُرد و آنها در #بیابانها پراکنده شدند.
🌸حضرت سلیمان در زمان خود همه #بزرگان و #پادشاهان را به دین و کتاب موسی دعوت کرد و با قدرت 💪🏻و حکمتی که خدا به او بخشیده بود بیشتر مردم را #به_راهراست_راهنماییکرد.✔️
🔹 #روزگار_سلیمان بیشتر، روزگار
▪️صلح و
▪️آبادی و
▪️پیشرفت دانش و صنعت بود☑️،
⏪سلیمان ساختمان #بیت_المقدس را تمام کرد✔️
⏪ و چشمه ها و قناتهای بسیاری جاری کرد✔️
⏪ و راهها 🛣و پلها و سَدها و خانه های🏘 بسیار در زمان او ساخته شد
⏪و آوازه #حشمت و #حکمت_سلیمان به تمام شرق و غرب عالم🌍 کشیده شد.
ادامه دارد.....
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_دویست_وپانزدهم 🔻 #حضرت_مریم_علیهاالسلام 🌺حضرت مریم، ☝️🏻 آن بانوی بزرگو
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖
📝 #پارت_دویست_وشانزدهم
🔻 #مریم_خادم_بیت_المقدس
🧕🏻مادر مریم طبق #نذری☝️🏻 که کرده بود او را به #بیت_المقدس فرستاد، و چون فهمید🤔 مریم در خدمت به بیت المقدس پذیرفته✔️ شده است،
☝️🏻بار دیگر غمهایش زدوده شد 😊
🔹و دانست که خدا او را مشمول #لطف و #کرم خاص خود قرار داده است 😍و او را بر این نعمت برگزیده است.
👈🏻لذا #مریم را در پارچه ای پیچید و به سوی بیت المقدس روان شد و او را به #روحانیون حرم 🕌سپرد و
🧕🏻گفت؛☝️🏻 این دختر نزد شما باشد، زیرا من نذر کردم که #خدمت_گذار_خانه_خدا باشد.
⬅️آنگاه که مریم تحویل روحانیون بیت المقدس شد، #خادمین و #متولیان اطراف او جمع 👥شدند و در پرستاری و تکفل او به نزاع پرداختند و هر یک می خواستند☝️🏻 #امور_دختر را زیر نظر داشته باشند و #تربیت او را به عهده بگیرند،
👈🏻زیرا #مریم دختر پیشوای آنها بود و #پدرش در زمان حیات در بین خادمین بیت المقدس، #مقامی_والا و #ارجمند 😌داشت، از این رو همگی می خواستند که این افتخار نصیب آنها گردد.
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*
🔻 #زکریا_و_کفالت_مریم
🔸در میان #خادمین_بیت_المقدس زکریا نسبت به مریم مهربان تر 😊بود و #رغبت_بیشتری به نگهداری او داشت.
✨او می گفت؛✋🏻 من #شوهر_خاله او هستم، این دختر را به من بدهید و مرا مخصوص توجه به او قرار دهید،☑️
☝️🏻زیرا من از جهت #ارتباط_خویشاوندی به او نزدیکتر و بیشتر مورد اعتمادم.
👥مشاجره بالا گرفت و هر یک برای مقصود خود دلیلی📜 بیان می کرد، و با #اصرار می خواستند #سرپرستی_مریم را خود به عهده بگیرند✅
❌ هیچکدام حاضر نشدند که این #افتخار نصیب شخص دیگری شود و #کفایت_مریم را به او بسپارند،😒
زیرا هر کدام امیدوار بودند که بدینوسیله به پروردگار خود #تقرب جویند🤲🏻.
⬅️بالاخره همگی 👥تصمیم به #قرعه_کشی گرفتند و در کنار نهری جمع شدند و #قلمهای ✍🏻خود را در آب انداختند، تا قلم هر کس بالا آمد #کفالت_مریم از آن او باشد.
☝️🏻پس از لحظاتی⏳ قلمها زیر آب رفت و تنها #قلم_زکریا🖋 بود که روی آب 🌊آمد، لذا تسلیم رأی او شدند و مریم را به او سپردند.
🔸 از آن پس مریم تحت سرپرستی و کفالت #زکریا درآمد و زکریا تربیت او را به عهده گرفت.✅
🌿زکریا تصمیم گرفت به #شکرانه🤲🏻 این کار وسایل آسایش و رفاه مریم را به بهترین وجه فراهم سازد.
♥️ عشق و علاقه زکریا به مریم، او را وا داشت تا مریم را دور از #دسترس_مردم نگهدارد.
☝️🏻لذا اطاق بلندی در #بیت_المقدس بنا کرد که راهی به آن جز بوسیله نردبان نبود.❌
🍃زکریا شخصاً به بررسی و کفالت امور مریم پرداخت✔️. او مرتب به #مسکن🏠 و #محراب عبادت 🤲🏻مریم سر می زد تا از حال وی آگاه گردد و #مایحتاج_زندگی او را فراهم سازد.
☝️🏻هرگاه که زکریا به نزد مریم می رفت، او را در حال #عبادت🤲🏻 می دید و همیشه غذایی🍲 آماده که در برابرش ظاهر می گشت،
🌿گفت؛ ای مریم این از کجا آمده است؟🤔
✨ او پاسخ گفت:
☝️🏻این از جانب #خداست که خدا به هرکس بخواهد بی شماری روزی می دهد.😊
🌸مریم نیز از مردم کناره گرفت و در مکانی #سکنا گزید و پوششی برای خود برگزید☝️🏻 تا از دید مردم دور باشد و در برابر آنان پرده ای بر خود گرفت☑️.
ادامه دارد.....
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐