🔴 #رزق_چیست؟⁉️ 🤔
🔹 #رزق کلمه ای است بسیار فراتر از آنچه مردم می دانند.
1⃣ 👈🏻 زمانی که خواب😴 هستی و ناگهان، به #تنهایی و بدون زنگ زدن ساعت⏰ #بیدار میشوی؛ این
💥 #بیداری؛
✨ #رزق_است✅ ✨
چون بعضیها #بیدار_نمیشوند.
2⃣ 👈🏻 زمانی که با مشکلی رو به رو می شوی خداوند #صبری به تو می دهد که چشمانت👀 را از آن بپوشی، این
💥 #صبر،
✨ #رزق_است.✅✨
3⃣ 👈🏻 زمانی که در خانه🏠 #لیوانی_آب🚰؛ به دست پدر🧔🏻 یا مادرت🧕🏻 می دهی این
💥 #فرصت_نیکی_کردن
✨ #رزق_است.✅✨
4⃣ 👈🏻 گاهی اتفاق می افتد که در #نماز حواست با گفته هایت نباشد؛ #ناگهان_به_خود_می_آیی و #نمازت را با #خشوع می خوانی این
💥 #تلنگر،
✨ #رزق_است.✅✨
5⃣👈🏻یکباره یاد کسی میفتی که مدتهاست از او #بی_خبری و #دلتنگش💔 می شوی و جویای حالش، این
💥 #یادآوری؛
✨ #رزق_است.✅✨
⭕ #رزق_واقعی
👈🏻رزق #خوبی_هاست
❌ نه ماشین🚗
❌ نه درآمد💵،
اینها #رزق_مال است که خداوند به همه ی بندگانش می دهد،
☝🏻اما #رزق_خوبی_ها را فقط به دوستدارانش♥️ می دهد.😉
💢 و در آخر👇🏻
همین که عزیزانتان👨👩👧👦 هنوز در کنارتان هستند و #نفسشان_گرم است و #سلامت 😊
💥این #بزرگترینرزق خداوند است.✅
🌹روزتون خوش
و
زندگيتون پر از رزق🌹
#دختر_فاطمی
_ ☀️ 🌤 ⛅️ 🌥 ☁️ _
https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_شصت_و_چهارم 🔻 #ابراهیم_در_آتش 🔹مردم روزهای #متوالی به جمع آوری هیزم
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖
📝 #پارت_شصت_و_پنجم
🔻 #ابراهیم_در_آتش
🔸ابراهیم همچنان ثابت و #استوار #بیآنکه_اظهار_عجز_کند و چهره اش تغییر یابد، تنها #دل_به_خدا_بسته با سیمایی شاد😊، لبهایش را به این گفتار حرکت داد و گفت؛
🍃« #ای_خدای_بزرگ، ای خدای یکتا و
بیهمتا و بی_نیاز که
🍀 نه #پدر_کسی هستی و نه #فرزند_کسی، و
🍀نه #نظیر و #همتایی داری،
به لطف و کرمت #مرا_از_آتش_نجات_بده.»🤲🏻✔️
🌺 امام صادق فرمود؛
✨ وقتی که ابراهیم را در آتش🔥 افکندند عرض کرد؛
🤲🏻«خدایا! #به_حق_محمّدوآلَ ش از درگاهت #میخواهم که مرا از آتش #نجات_دهی،
خداوند نیز آتش🔥 را برای او #سرد و #گوارا_کرد.»✨✔️
↩️از هر سو #شعلههای_آتش🔥 سر به آسمان⛅️ زبانه کشیده بود و #قهقهه_نمرودیان بلند شده بود،😆 و #منجنیق ابراهیم را در دل توده های آتش #پرتاب_کرد، 😰
☝🏻#اما_خداوند_به_یاد_ابراهیم_بود، در همان لحظه از مصدر وحی الهی✨ به سوی آتش فرمان آمد؛↘️
💫« #ای_آتش🔥❗️
سرد و سلامت شو بر ابراهیم.»✨
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-
🔻 #ابراهیم_دلها_را_تسخیر_می_کند
🔹آنگاه #شعلههای_آتش🔥 فرو نشست و حرارتش به #سردی گرایید.😲✔️
🤴 نمرود و نمرودیان
مشاهده کردند که ابراهیم در کمال صحت و #سلامت در میان آتش نشسته است. 👥مردم از این وضع #تعجب😳 کرده و به #وحشت😱 افتادند.✔️
↩️ تمام حاضران دیدند که سراسر گودالِ پر از آتش،🔥 #تبدیل_به_گلستان💐 شده و ابراهیم در میان گلستان، بر تختی که یک پیرمرد (که #جبرئیل💫 بود) در کنار او نشسته و با او سخن میگوید.✨✔️
🤴نمرود با دیدن این منظره که #بهت_زده 😲شده بود ناخودآگاه فریاد زد؛ 🗣
🤴☝🏻 #اگر بنا است کسی برای خود خدائی را برگزیند، #سزاوار است که #خدای_ابراهیم را بپذیرد.✔️
🔹در این وقت #یکی_از_ساحران🧝♀ رو به نمرود گفت؛
🧝♀️: #من_قادرم آتش را شعله ور کنم تا ابراهیم را #بسوزاند،🔥
⏳ #چیزی_نگذشت که به اذن پروردگار #تیری_از_شعله_آتش به سینه مرد اصابت کرد و او را #کشت.✔️
ادامه دارد.....
_☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _
حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
↬@masirsaadatee↫
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_دویست_ودوازدهم 🔻 #یحیی_و_ارشاد_مردم 🔹هنگامی که رهبانان و مسافران #بیت_
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖
📝 #پارت_دویست_وسیزدهم
🔻 #یحیی_و_پند_شیطان
🔹هرگاه زکریا مشغول موعظه ای بود و یحیی را در میان جمعیت 👥میدید دیگر حرفی از #جهنم🔥 و #بهشت نمیبرد✋🏻
☝️🏻 زیرا که #یحیی را دارای #روحیه_ای_لطیف مییافت.
🔸روزی با دقت در میان جمعیت نگریست 👀و هنگامی که #یحیی را ندید در مورد جهنم شروع به صحبت کرد.
👈🏻 از #خشم_خداوند😡 و آتش چاهی🕳 در جهنم میگفت، در این لحظه یحیی که خود را مخفی کرده بود از میان جمعیت👥 برخواست و فریاد زد؛
😫 وای بر هر #غفلت_کننده از دوزخ،🔥
آنگاه حیران از میان جمع بیرون رفت.
↩️ هنگامی که زکریا به منزل🏡 آمد #از_یحیی_خبری_نبود، مادر🧕🏻 یحیی به دنبالش رفت.
فرزندش را در کنار آبی نشسته دید که با خداوند مناجات🤲🏻 میکرد، یحیی همراه مادرش به خانه بازگشت. ✔️
☀️صبح زود به #خواب_سنگینی😴 رفته بود و چیزی نمانده بود که نمازش قضا شود.
☝️🏻 اما #فرشتهای_درخواب_بهاو_گفت؛
✨ای یحیی آیا همنشینی بهتر از ما میخواهی، پس برخیز و #نمازت_را_به_پا_دار.😇
🔹 یحیی برخاست و نمازش را خواند و از خداوند به خاطر لغزشش #بخشش_طلبید.
↩️آنگاه از مادرش #لباسی_پشمی خواست تا بار دیگر برای عبادت 🤲🏻به #بیت_المقدس برود.
😈ابلیس بارها سعی کرد تا یحیی را #غافل_کند و اکثر اوقات بر سر راهش می نشست و آزار و ستم فراوانی در حق یحیی انجام می داد، تمام #مکر و #حیلهای را که داشت به کار میبست اما یحیی را نمیتوانست گمراه کند.❌
🔸روزی #یحیی_از_ابلیس_پرسید؛
🍃آیا تا به حال بر من چیره شدهای؟🤔
😈 #ابلیس_گفت؛ خیر.☝️🏻 اما در تو خصلتی است که میتوانم باعث #غفلت تو شوم ✔️و آن صفت #پرخوری🍞 است که نمیتوانی #شب_زندهداری کنی و نماز بپا داری.😏
🌿یحیی از همان لحظه با خداوند عهد کرد که دیگر با #شکم_سیر نخوابد❌.
♦️بیشترین آزاری که ابلیس بر پیامبران روا داشت ☝️🏻در حق #یحیی بود.
🔹 #سختترین_روزها برای مردم #سه_وقت است؛ 👇🏻
▪️ #اول، روزی که از مادرش #زاده میشود و برای اولینبار دنیای اطرافش را میبیند👀
▪️و #دوم، روزی که از دنیا🌍 میرود و برای بار اول #جهان_دیگر را می بیند.
▪️ #سوم، روزی که از قبر برانگیخته میشود و با احکام و قوانین 📜مواجه میگردد
🌸 و خداوند یحیی را در تمام این سه مرحله #ایمن و #سلامت بخشید😊 و ترس او را از بین برد.☑️
ادامه دارد...
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_دویست_وچهل_وسوم 🔻 #ماجرای_قرص_نان 🔹روزی ارمیا با دادن قرصی #نان🍞 به صا
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖
📝 #پارت_دویست_وچهل_وچهارم
🔻 #صد_سال_فراق
🌿عزیر بر حیوان 🐎خود سوار شد و به جستجوی #راه_منزل خویش پرداخت.
👈🏻در راه متوجه شد 👀که اوضاع مسیر و خانه ها تغییر کرده و تصویر 🖼گذشته فقط به صورت #رؤیایی در ذهن او وجود دارد😕،
☝️🏻با دقت🧐 در مسیر و تداعی خاطرات بالاخره به خانه 🏠خود رسید.
🔹بر درب خانه #پیرزنی 👵🏻را دید با کمر خمیده و اندامی لاغر که گذشت ایام پوست بدنش را چروکیده و بینایی چشمانش 😣را فرو کاسته است.
☝️🏻ولی با این حال در برابر #مصائب_دوران و جریان ماه و سال هنوز رمقی💪🏻 در بدن دارد.✅
🔸این پیرزن #مادر_عزیر است که عزیر او را در #ایام_جوانی و بهار زندگی رها کرده و رفته است.😔
🌿عزیر از پیرزن پرسید؛ آیا این خانه منزل عزیر است؟🤔
✨پیرزن گفت؛ آری این منزل عزیر است✅
👈🏻و بدنبال این سخن، صدایی گریه او بلند و اشکش😭 روان شد
☝️🏻 و گفت؛ عزیر رفت و مردم او را #فراموش کرده اند😔
و سالیان متمادی است که غیر از تو، نام عزیر را از کسی نشنیده ام.😕
🌿عزیر گفت؛ ✋🏻من عزیرم،
✨خدا #صد_سال مرا از این جهان🌏 به وادی مردگان برد و اکنون بار دیگر مرا به صحنه وجود آورده و زنده نموده است.😊
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*
🔻 #عزیر_آزمایش_شد
👵🏻پیرزن از گفته عزیز مضطرب😰 شد و در اولین برخورد، ادعای عزیر را #منکر شد،
⬅️سپس گفت؛ عزیر مرد #صالح و #شایسته ای بود و دعای 🤲🏻او همواره مستجاب می شد.☑️
☝️🏻هرچه از خدا می خواست، حاجتش برآورده می شد.
✨اگر تو عزیر هستی🤨 از خدا بخواه بدن من #سالم و چشم من #بینا گردد.
🌿عزیر دعا کرد🤲🏻 و ناگهان مادر او #بینایی و #سلامت و #شادابی خود را #بازیافت.😊
🧕🏻مادر دست و پای او را بوسید، سپس نزد بنی اسرائیل رفت و به #فرزندان🧔🏻 عزیر و #نوه های🧒🏻 او و #همسالان وی که روزگار استخوانشان را فرسوده بود اطلاع📢 داد
🍃و گفت؛ عزیری را که #صد_سال پیش از دست داده اید، خدا او را بازگردانده است.😃
☝️🏻وی به همان #صورت و #سن و #سال_جوانی نزد ما بازگشته است.
🌿عزیر نزد بستگان حاضر شد ولی اقوام او را #نشناختند😒 و منکر وی شدند و ادعای او را دروغ شمردند و در صدد #آزمایش او برآمدند،
🔹یکی از فرزندان عزیر گفت؛ پدر من #خالی_در_کتف خود داشت.
👥بنی اسرائیل شانه او را نگاه کردند دیدند #خال هنوز باقی است.✅
🔸بنی اسرائیل تصمیم گرفتند برای #اطمینان_قلبی❤️ و رفع هرگونه شک و تردید🤨 او را مورد آزمایش دیگری قرار دهند.
🔸لذا بزرگشان گفت؛ ما شنیده ایم زمانی که #بخت_نصر به بیت المقدس حمله کرد و تورات📔 را سوزاند.
☝️🏻فقط افراد👥 انگشت شماری و از آن جمله #عزیر تورات را از حفظ بودند،☑️
👈🏻اگر تو عزیری آنچه از تورات حفظ می باشی برای ما بخوان.🗣
🌿عزیر نیز تورات را بدون هرگونه #تغییر و #انحراف از حفظ خواند.✔️
🔹در این موقع بود که بنی اسرائیل، ادعای او را #تصدیق کردند ✅و او را #گرامی داشتند و با او پیمان بستند و به وی تبریک گفتند😊.
⬅️ولی گروهی👥 از بنی اسرائیل که در #نهایت_بدبختی بودند با این وجود ایمان به حق نیاوردند❌، بلکه به کفر خود افزودند😐
☝️🏻و گفتند؛ ( #عزیر_پسر_خداست).
ادامه دارد......
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐