⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_نود_وششم 🔻 #افکندن_یوسف_در_چاه🕳 🌌در همان شب یعقوب در #خواب💭😴 دید که
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖
📝 #پارت_نود_و_هفتم
🔻 #فروش_یوسف_علیه_السلام
🔸یوسف را به #بازار_مصر برده و به قیمت اندک فروختند.
🔹 #عزیز_مصر🤴🏻 یوسف را به غلامی خرید و او را به مصر برد و چون #فرزندی_نداشت رو به همسرش👸🏻 گفت؛
🤴🏻:این فرزند را #گرامی_بدار و از او بخوبی مراقبت کن.
🍃«شاید به حال ما سودی داشته باشد.»🍃
🔸اینگونه #یوسف_نجات_یافت و با احترام نزد عزیز مصر و همسرش زندگی کرد، و در آنجا به خوبی #تربیت شد.✔️
👦🏻یوسف نیز برای آنان کمال جدیت و امانت به کار پرداخت و آنان را مردمانی شایسته یافت.👌🏻
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*
🔻 #یوسف_و_زلیخا
🌸زلیخا چو از آن جوانِ رشید
🍃چنان حُسن بیرون ز توصیف دید
🌸شد او عاشقش با تمام وجود
🍃از آن آتش عشق برخاست دود
🔹یوسف به #سن_بلوغ🧑🏻 رسید و #زیبایی او چشمگیر شد😍 و هر زنی که یکبار او را میدید دلباخته او میشد.😍
⏪ هنوز رنج به چاه افتادن از یاد یوسف خارج نشده بود که این بار دست روزگار، #مصیبت را از دریچه #زیبایی✨ و #حُسن_جمالش بر او وارد کرد و برای او دردسر بزرگی فراهم کرد که مدتها در دام آن گرفتار بود.😕
🧔🏻یوسف به مرور زمان، بزرگ شد و بتدریج لباس کودکی را افکند و #خلعت_جوانی_پوشید ✔️
☝🏻 تا جایی که #فکر_زلیخا👸🏻 هم مشغول و #متوجه_او_شد.✔️
↩️و 💕مهر او را در دل گرفت و در همه وقت و همه زمان پیوسته حرکات و سکنات او را زیر نظر داشت.👀
↩️ و برای رسیدن به او هر کاری میکرد و #آرزوی کام گرفتن از یوسف را در دل میپروراند،
👈🏻 همانگونه که هر زن جوان و خوش سیمایی به هنگام تنهایی آرزوهایی در سر میپروراند.
🔸 و آیا ممکن است که زن عزیز با آن مقام و مرتبه از یوسف کام دل بستاند.
👸🏻 #زلیخا همواره پی نقشهای زیرکانه بود، تا اینکه روزی یوسف نزد او بود.
🚪درها را چفت کرد و گفت،
👸🏻: بیا که من از آن توأم.
و به طرف یوسف آمد....
🧔🏻 #یوسف_گفت؛
🍃پناه بر خدا او آقای من است.
ادامه دارد....
_☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _
┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐