eitaa logo
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
245 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
9.7هزار ویدیو
106 فایل
یــــا ابـــاصـــالــح المــہـد ے ادࢪڪـنــے ارتبــاط بـا خــادم ڪـانـال: @rahimi_1363 بـا بـه إشـتــراڪـ گـذاشـٺــن لینـڪـ ڪـانـال راه ســعــادٺ،در ثـــوابــــ نـشـــر مـطـالــبـــ شــریـڪـ بــاشـیــد ۩؎ @masirsaadatee
مشاهده در ایتا
دانلود
یاقاضی الحاجات(ای برآورنده حاجتها)×صد ✍🏻هرکس نمــاز2شنبه رابخواندثواب۱۰حج و۱۰عمره برایش نوشته شود 2رکعت ؛ درهر رکعت بعدازحمد یک آیة‌الکرسی ،توحید ،فلق وناس بعد از سلام۱۰ استغفار ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹در روايتي دارد كه يک وقتی حضرت مسیح (علی نبینا و آله و علیه السلام) رفتند در يك خرابه اي استراحت كنند، همین که خواستند بخوابند يك نيم خشتي را ديدند آنجا افتاده؛ آن را جلو كشاندند و سرشان را روي اين نيم خشت گذاشتند. 🔹بلافاصله، بعد از كشيدن اين نيم خشت زير سر ديدند شيطان حاضر شد. فرمودند: «معلون! من چه كردم كه تو آمدي؟» آخر حضور شيطان هم حساب و كتاب دارد؛ حضور شيطان همين جوري نيست دليل دارد. 🔹شیطان گفت كه: يا نبي الله! اين نيم خشت را كه زير سرت كشيدي طبعًا ّمي خواستي زير سرت يك خرده بلندتر باشد. گفتم بروم ببينم مي توانم به ايشان بگويم آقا اين خشت ها را دوتایش كن. بعد كه دو تایش كرد بگويم خوب است يك خرده برگ بگذاري رويش نرم هم بشود. بعد مرتب بكشانمت به آن سمت. 🔹 حضرت عیسی (علی نبینا و آله و علیه السلام) فرمودند: نيم خشتي هم به ما نمي تواني ببيني؟ و انداختند آن طرف و خوابيدند. این تشویق به اضافه کردن و بیشتر و بهتر خواستن یکی از کارهای شیطان است. 👤 ️استاد حاج شیخ جعفر ناصری ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸✨ امام صادق ؏ ؛ اگر در مقابل کسی قرار گرفتی که از او می‌ترسی آیة‌الکرسی را بخوان✨ 📚 رهنمای گرفتاران ۱۰۸ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖 با این ذکر میزان حسناتت رو زیاد کن! 🎙حجت الاسلام والمسلمین استاد ___________ « ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
⛅️داستان ظهور☀️ 🏳قسمت چهاردهم (هزاران فرشته به کمک آمده اند) نگاه کن! یاران امام زمان با چه نظمی
⛅️داستان ظهور☀️ 🏳قسمت پانزدهم (آنانی که بار دیگر زنده شده‌اند) همه منتظرند تا فرمان حرکت صادر شود، لشکر به گروه‌هایی منظّم تقسیم شده است. در این میان متوجّه یک گروه هفت نفری می‌شوم. جلو می‌روم و از یکی از آنها می‌خواهم که درباره خودش سخن بگوید. او خودش را «تلمیخا» معرّفی می‌کند. نمی‌دانم او را می‌شناسی یا نه؟ «تلمیخا»، نام یکی از اصحاب کهف است، اصحاب کهف همان هفت نفری هستند که در قرآن قصّه آنها آمده است. آیا سوره کهف را خوانده‌ای؟ آن هفت نفر خدا پرست از ترس طاغوت زمان خود به غاری پناه بردند و بیش از سیصد سال در آن غار خواب بودند. شاید بگویی: آقای نویسنده، عجب حرف‌هایی می‌زنی؟ حواست کجاست؟ نکند خیالاتی شده‌ای؟ اصحاب کهف هزاران سال است از دنیا رفته‌اند، آخر چطور آنها را در لشکر امام زمان، می‌بینی؟ من در اینجا فقط یک جمله می‌گویم: مگر سخن امام صادق(ع) را نشنیده‌ای که فرمود: «هرگاه قائم ما قیام کند خداوند اصحاب کهف را زنده می‌کند». آری، در لشکر قائم آل محمّد(ع) افراد زیادی هستند که بعد از مرگ به امر خدا زنده شده‌اند تا آن حضرت را یاری کنند. یکی دیگر از آنها «مقداد» است. او یکی از بهترین یاران پیامبر و حضرت علی(ع) بود که اکنون به امر خدا به دنیا بازگشته است. دیگری «جابر بن عبد اللّه انصاری» است. او از یاران نزدیک پیامبر بود و تا زمان امام باقر(ع)، زنده ماند. همان کسی که روز «اربعین» به کربلا آمد و در آب فرات غسل کرد و قبر شهید کربلا را زیارت کرد؛ اکنون، او زنده شده است تا انتقام خون امام حسین(ع) را بگیرد. من عدّه زیادی را می‌بینم که می‌گویند ما در عالم برزخ بودیم و چون امام زمان ظهور کرد، فرشته‌ای نزد ما آمد و به ما خبر داد که روزگار ظهور فرا رسیده است، برخیزید و به یاری آن حضرت بشتابید. 📚داستان ظهور/خدامیان آرانی(برگرفته از روایات) ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
مقام عرشی حضرت‌زهرا_18.mp3
11.42M
شناخت منجی و طلب او، به شدت و با سرعت فوق‌العاده، وسیع و وسیع‌تر می‌شود! و همانگونه که وقوعِ ناگهانی انقلاب، موجب تحیّر امپریالیسم جهانی شد؛ نزدیک است روزی‌که؛ ✦واقعه‌ی ظهور نیز، در اوج تحیّر و ناباوری دنیا، اتفاق بیفتد. از کجا می‌توان این ادّعا را ثابت کرد؟! 🎙استاد شجاعی "سلام الله علیها" ۱۸ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_صد_ونود_ویکم 🔻 #کشتن_فرستاده_خدا 🌸خداوند در این اوقات #پیامبری_از_فرزن
📘 📖 📝 🔻 🔹در آن وقت خداوند پیامبری بنام ( ) بر آن قوم مبعوث گردانید. 👈🏻 در آن سرزمین کوه بلندی⛰ وجود داشت که بود. 🔸روزی سیمرغ از شدت گرسنگی و 👧🏻🧒🏻 از آن قوم را شکار کرد. 👥مردم آن قوم نزد حنظله آمدند و از او خواستند تا به درگاه خداوند و آنان را از چنگال این پرنده نجات دهد.✔️ 🔹حنظله دعا کرد 🤲🏻 تا از روی زمین برچیده شود. ⏳کمی بعد نسل آن حیوان از بین رفت.✔️ 🔸 سودی نداشت❌ و آنان به نافرمانی خود ادامه دادند.🤦🏻‍♂️ ✨خداوند به سوی آن قوم مبعوث کرد که همه کشته🗡 شدند.😔 ↩️ تا اینکه خداوند ⚡️ را در ابتدا و انتهای شب بر آنان نازل کرد و اثری از آن مردم و دیارشان باقی نماند.❌ ▪️به آنان می گفتند، ☝️🏻چون پیامبران خود را درون خاک دفن میکردند.🤦🏻‍♂️ *-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-* 🔻 🔸 بر مردمی مبعوث شد که پادشاهی بنام ( سصدقیا) داشتند. 🔹 ابتدا آنان بر خدا ایمان داشتند و مردمی درستکار😊 بودند✔️، ↩️ تا اینکه در دین خود نهادند.😟 🌸خداوند در پاسخ سرکشی آنها را مأمور حکومت آنان گردانید. ☝️🏻اما آن قوم دست به دعا برداشتند و . خداوند نیز توبه آنان را بخاطر پدران صالحشان😇 پذیرفت.✔️ ☀️صبح گاهان مردم مشاهده 👀 کردند که تمامی در اردوگاه خود به هلاکت 🗡رسیدند و فقط از آنها از جمله بخت نصر از خشم الهی جان سالم به در بردند. ☝️🏻و بار دیگر را بر آنان حاکم کرد. 🔹صدقیا مردی و 📿 بود تا زمانی که صدقیا بر مردم حکومت می کرد، مردم به آئین و اطاعت پیامبر خود باقی ماندند✅ ⬅️او به فرمان خدا مأمور شد تا قوم خود را از و باز ✋🏻دارد و آنها را بار دیگر به ایمان و خداپرستی فرا خواند. پروردگار به وحی فرستاد که به زودی جان صدقیا را خواهم ستاند. ☝️🏻بهتر است از او بخواهی برای خود انتخاب کند. 🔸شعیا وحی خداوند را به صدقیا رساند.✔️ صدقیا به تضرع و زاری پرداخت و از آنکه نتوانست توشه ای برای خود فراهم کند، ابراز پشیمانی😔 کرد و از خداوند خواست تا اجلش را به اندازد. ✨خداوند نیز دعای او را مستجاب کرد و دیگر بر عمر او افزود➕ ↩️ مردم بار دیگر به سرکشی و گناه روی آوردند. 🌸خداوند به شعیا وحی فرستاد که به زودی و گنهکار و امت تو نابود می شوند. 🍃 ؛ گناه خوبان در این میان چیست؟ ⁉️ ✨ ؛☝️🏻 آنها با گنهکاران همنشینی داشتند و هیچ گاه بر آنان به خشم نگاه نکردند و از معاشرت با آنان ناراحت نبودند.❌ 🔹شعیا به سوی قومش رفت تا آنان را کند. ☝️🏻اما آنها نه تنها دعوتش را و ارشادهایش را گوش ندادند ❌ تصمیم به قتلش گرفتند.🤦🏻‍♂️ 🔸شعیا از میان ان قوم سرکش و خود را در داخل تنه درختی🌳 پنهان کرد. اما شیطان را به مردم نشان داد و آنان با اره ای بزرگ درخت را به همراه شعیا از وسط جدا کردند😣. ↩️ پیامبری بنام بر آن قوم مبعوث گشت. 👈🏻 او خطاب به قومش گفت؛ 📔 خبر از ظهور کتابی روشن میدهد که از ⛰️ بر سراسر گیتی پرتو می‌افکند و آسمان از ستایش محمّد و امت او لبریز است.😍✔️ 👤مردی سوار بر شترش🐫 خشکی را در نوردیده و برای ما به ارمغان می آورد. ✨ظهور او بعد از خواهد بود.☑️ ☝🏻اما آن قوم گفته های حبقوق را نیز ❌و تصمیم به او گرفتند. ↩️ تا اینکه پروردگار آن قوم سرکش و نافرمان را به و جزای اعمالشان رساند.✔️ ادامه دارد…… _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان زهرابانو💗 قسمت50 بعد از اینکه ملوک از اتاق بیرون رفت. به صحبت هایش خوب فکر کردم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان زهرابانو💗 قسمت51 وارد دانشگاه شدم. به طرف کتابخانه رفتم تا در مورد پایان نامه ام تحقیق کنم. کتاب مورد نظرم را برداشتم، روی اولین صندلی نشستم و شروع کردم. در سکوت محیط غرق کار و یادداشت مطالب بودم که صدای بلندی نظرم را به خود جلب کرد. مینو و سوگل بودند که رو به من می خندیدند. مینو گفت: - رها توووووویی!!!! - چه تیپی زدی؟ سوگل هم که اصلا توجهی به محیط و تذکرات نداشت با خنده ی بلند به مسخره گفت: لباس های مادر بزرگت را پوشیدی؟... صبر کردن فایده ای نداشت وسایلم را جمع کردم و به طرفشان رفتم و جدی گفتم : ساکت باشید مثلا اینجا کتابخانه هست! خودم به بیرون رفتم،  هردویشان همراهم آمدند. به بیرون که رسیدم گفتم: بله رها هستم این هم ظاهر جدیدام... الان رفتار شما را متوجه نمیشوم. جدی بودنم را که دیدن صدایشان را پایین آوردند. مینو گفت: - مگه چی شده که رهای مقدس شدی؟ سوگل هم گفت: اوه اوه پس بی خیال تو باید شد با این تیپ... سکوت کردم که هردو با تمسخر از کنارم رد شدند. می دانستم ظاهرم برایشان خنده دار است ولی اهمیتی نداشت. 🍁نویسنده_طـــﻟاﺑاﻧـــۆ🍁 ♦️کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد♦️ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸