eitaa logo
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
225 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
9.7هزار ویدیو
106 فایل
یــــا ابـــاصـــالــح المــہـد ے ادࢪڪـنــے ارتبــاط بـا خــادم ڪـانـال: @rahimi_1363 بـا بـه إشـتــراڪـ گـذاشـٺــن لینـڪـ ڪـانـال راه ســعــادٺ،در ثـــوابــــ نـشـــر مـطـالــبـــ شــریـڪـ بــاشـیــد ۩؎ @masirsaadatee
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞توشهرمون همه میدونن؛ که زندگیم مال آقامه؛ یا اباصالح ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
7.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🪐عواقب ترک در کارها در کلام امیرالمؤمنین علی علیه السلام 🎙 __________________________________ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
gheflat 8.mp3
زمان: حجم: 13.86M
🎙 🟢جبران غفلت به هر شکلی که باشه... 🟢 تکنیکهای کم کردن غفلت.... ⏰مدت زمان: ۰۹:۳۵ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢↶ نمــاز شـ🌙ــب دوازدهــم مــاه رجـب ↷💢 💠🔹پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: ⤵️ هر کس در شب دوازدهم ماه رجب ◽️۲ رکعت نماز بجا بیاورد 🔹⇦ در هر رکعت بعد از «حمد» 🔹⇦ ده مرتبه آیه «امن الرسول» را بخواند ↫◄ آیات ۲۸۵ و ۲۸۶ سوره «بقره» 【آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللهِ وَ مَلآئِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَ قَالُواْ سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَ إِلَيْکَ الْمَصِيرُ لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَ عَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَطَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَآ أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ】 🕊 خداوند پاداش امر کنندگان به معروف و نهی کنندگان از زشتی‌ها و نیز ثواب آزادی هفتاد بنده از نوادگان اسماعیل علیه‌السلام را به او می‌دهد و به او هفتاد رحمت عطا می‌کند ↲اقبال الاعمال ✍ در صورت امکان این نماز را انتشار دهید تا شما هم در ثوابش شریک باشید ‌°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀° ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ                      کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ ➯ @masirsaadatee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_دویست_وهفتم 🔻 #زکریا_در_آرزوی_فرزند 🔹 #سالهای_عمر_زکریا بالا رفته، و س
📘 📖 📝 🔻 🔹هنگامی که 🧕🏻باردار شد گفت؛ ✨«پروردگارا آنچه در شکم خود دارم کردم☝️🏻 تا آزاد شده از مشاغل دنیا 🌍و پرستشگر🤲🏻 تو باشد. 🍃پس از من بپذیر که تو خود شنوایی. 🔸 پس چون فرزندش را بزاد ؛ ✨ پروردگارا من دختر زاده‌ام، خدا به آنچه او زاییده داناتر🧐 بود. 👦🏻پسر چون دختر👧🏻 نیست، ❌من نامش را میگذارم و او و فرزندانش را از رانده شده، به تو پناه میدهم. ⬅️پس پروردگارش وی را با حسن قبول کرد😊 و او را بار آورد و را سرپرست وی قرار داد✅ *-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-* 🔻 🧕🏻همسر زکریا بود. ☝️🏻 او از فرزندان ماتان که در آن زمان مهتری بنی اسرائیل را در اختیار داشت بود و را در خانه زکریا تربیت کرد و از او سرپرستی نمود.☑️ 🔹یکروز زکریا طبق برنامه📋 معمول به رفت تا به نماز 🤲🏻و انجام فرائض بپردازد. ⬅️سپس به قصد احوال پرسی وارد شد و او را غرق دریای تفکر🤔 و عبادت خدا🤲🏻 یافت، 🔸زکریا ناگهان در مقابل مریم دید که موجب تعجب و حیرت😲او شد ☝️🏻زیرا میوه های آن تابستانی بود، حال آنکه در آن موقع زمستان بوده و بعلاوه زکریا در شگفت بود که چگونه و 👤 این میوه ها نزد مریم آورده شده است. 🔹از روزی که 📔در معبد درباره به قرعه پرداختند و قرعه به نام آمد☝️🏻 و او مریم را تحت سرپرستی خود درآورد، ⬅️ تا امروز مریم در غرفه و محراب خود بوده و با اطرافیان👥 ارتباطی نداشته❌ و از اجتماع جدا شده بود. ☝🏻حتی از روزی که برای وفای به نذر خود، او را به معبد آورد تا به خدای خویش تقرب جوید، تا به آن روز نتوانسته بود یک مرتبه به ملاقات فرزندش نائل آید، ☝️🏻پس این از کجا بدست مریم رسیده است؟🤔 ☝️🏻و این موضوع غریب چگونه اتفاق افتاده است؟!🤔 🔹و در سوره داستان📕 کفالت آن حضرت از مریم دختر عمران چنین آمده است؛ 🌿«... و زکریا کفالت مریم را به عهده گرفت و هرگاه زکریا به محراب نزد مریم می رفت نزد او می یافت😲، 🍃 ؛ ای مریم این روزی تو از کجا آمده؟⁉️ 🧕🏻✨ ؛ ☝️🏻از پیش خداست که خداوند هرکه را خواهد بی حساب روزی میدهد.😊» ✨ ؛ ✋🏻ای زکریا! چرا وحشت زده و متعجبی؟⁉️علت تعجب تو چیست؟🤔 🌸خدا به هرکس که بخواهد بی حساب و بدون واسطه روزی می دهد.😊 🌻میوه های تازه بودی نزد او     🌿میوه خوشمزه و خوش رنگ و بو 🌻در زمستان میوه از پاییز بود     🌿 فصل تابستان زمستان نیز بود ادامه دارد......... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان زهرابانو💗 قسمت130 با آرامش بلند شدم... موهای خرمایی ام را بافتم به پشت سرم انداخ
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان زهرا بانو💗 قسمت131 بالاخره غذایم تمام شد و ظرفها را جمع کردم. بهتر بود خودم پیش قدم شوم. - میشه الان حرف بزنیم؟ - نه الان موقع نماز است بهتره نمازمان را بخوانیم بعد صحبت می کنیم. این خونسردی که الان داشت کلافه ام کرده بود ولی باز هم کوتاه آمدم ؛ آماده ی نماز شدم خواستم به اتاق بروم تا نمازم را بخوانم که آقاسید با لحن خاصی گفت: - مگر به جماعت نمی خوانید؟ کمی سنگینی رفتارش کم شده بود که جرات پیدا کردم چشم در چشمش شوم و بگویم: چادرم را بیاورم پشت سرتان به جماعت می خوانم. لبخندی که می خواست پنهان کند را دیدم و چرخیدم تا برای آوردن چادرم برم. "آقاسید" هرچه سخت گرفته بودم کافی بود... اتفاقی که افتاده بود را نمی توانستم بهانه کنم و سفر را برایش خراب... وقتی دلخور بود و قهر کرده بود فقط حاج بابا را کم داشت تا قربون و صدقه ی تک دخترش برود. بهتر بود قهر کودکانه اش را تمام کند. دوست نداشتم همسفر عبوسی باشم. زهرا هم در حال حاضر محرم من بود پس کمی حرف زدن و شوخی با او اشکالی نداشت. شاید حال و هوای تجربه ی تلخ چند ساعت پیش را راحت تر فراموش کند. از اینکه امام جماعت نمازش باشم دلخوش بودم ودر دل ذوق داشتم. وقتی خواست برای آوردن چادرش برود. موهای خرمایی بافته شده ای، لحظه ای من را میخ کوب کرد. خدای من این موهای کودکی اش هستند هنوز هم رنگشان به همان زیبایست وقتی حاج آقا با دست موها را زیر چادرش می زد و من زیر چشمی نگاهشان می کردم را خوب یادم هست. آب دهانم را قورت دادم و تلاشی برای پنهان کردن لبخند روی لبم نداشتم چون این ذوق را دیگر نمی توانستم پنهان کنم . 🍁نویسنده_طـــﻟاﺑاﻧـــو🍁 ♦️کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد♦️ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸