eitaa logo
حفظ مجازی برادران | ناصِحٌ اَمیِن
653 دنبال‌کننده
4هزار عکس
773 ویدیو
103 فایل
✨﷽✨ ✓مدرسه تخصصی مجازی حفظ قرآن کریم (ویژه برادران) ♡ ~باهدف تربیت حفاظ قرآن کریم شروع به فعالیت میکند🌱 ☆آیدی مراجعه ودریافت فرم ثبت نام: 📱شماره تماس جهت مشا 📍کانال واحد خواهران
مشاهده در ایتا
دانلود
یـازده پلہ زمین رفٺ بہ سمٺ ملڪوٺ💚 یڪ‌قدم مانده بہ‌او ڪار جہان درهم شد💜 بیـٺ آخــر نڪند قافیـہ غافلگیــرٺ💙 آۍ برخیـز ز جا قافـیہ یا شد❤️ 💚 💔 🖤🍃 🍃 @masirshahid 🍃🖤
وَ الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ💔 و تڪ و تنـہا مانـده!!🖤 ┄┅┅✿❀ 💚 💔 🖤🍃 🍃 @masirshahid 🍃🖤 ❀✿┅┅┄
:حمله ی زینبی بیچاره نمی دونست ... بنده چند عدد سوزن و آمپول در سایزهای مختلف توی خونه داشتم ... با دیدن من و وسایلم، خنده مظلومانه ای کرد و بلند شد، نشست ... از حالتش خنده ام گرفت ... - بزار اول بهت شام بدم ... وسط کار غش نکنی مجبور بشم بهت سرم هم بزنم ... کارم رو شروع کردم ... یا رگ پیدا نمی کردم ... یا تا سوزن رو می کردم توی دستش، رگ گم می شد ... هی سوزن رو می کردم و در می آوردم ... می انداختم دور و بعدی رو برمی داشتم ... نزدیک ساعت 3 صبح بود که بالاخره تونستم رگش رو پیدا کنم ... ناخودآگاه و بی هوا، از خوشحالی داد زدم ... - آخ جون ... بالاخره خونت در اومد ... یهو دیدم زینب توی در اتاق ایستاده ... زل زده بود به ما ... با چشم های متعجب و وحشت زده بهمون نگاه می کرد ... خندیدم و گفتم ... - مامان برو بخواب ... چیزی نیست ... انگار با جمله من تازه به خودش اومده بود ... - چیزی نیست؟ ... بابام رو تیکه تیکه کردی ... اون وقت میگی چیزی نیست؟ ... تو جلادی یا مامان مایی؟ ... و حمله کرد سمت من ... علی پرید و بین زمین و آسمون گرفتش ... محکم بغلش کرد... - چیزی نشده زینب گلم ... بابایی مرده ... مردها راحت دردشون نمیاد ... سعی می کرد آرومش کنه اما فایده ای نداشت ... محکم علی رو بغل کرده و برای باباش گریه می کرد ... حتی نگذاشت بهش دست بزنم ... اون لحظه تازه به خودم اومدم ... اونقدر محو کار شده بودم که اصلا نفهمیدم ... هر دو دست علی ... سوراخ سوراخ ... کبود و قلوه کن شده بود ... ┄┅┅✿❀ 💚 💔 🖤🍃 🍃 @masirshahid 🍃🖤 ❀✿┅┅┄
:مجنون علی تا روز خداحافظی، هنوز زینب باهام سرسنگین بود ... تلاش های بی وقفه من و علی هم فایده ای نداشت ... علی رفت و منم چند روز بعد دنبالش ... تا جایی که می شد سعی کردم بهش نزدیک باشم ... لیلی و مجنون شده بودیم ... اون لیلای من ... منم مجنون اون ... روزهای سخت توی بیمارستان صحرایی یکی پس از دیگری می گذشت ... مجروح پشت مجروح ... کم خوابی و پر کاری ... تازه حس اون روزهای علی رو می فهمیدم که نشسته خوابش می برد ... من گاهی به خاطر بچه ها برمی گشتم اما برای علی برگشتی نبود ... اون می موند و من باز دنبالش ... بو می کشیدم کجاست ... تنها خوشحالیم این بود که بین مجروح ها، علی رو نمی دیدم ... هر شب با خودم می گفتم ... خدا رو شکر ... امروز هم علی من سالمه ... همه اش نگران بودم با اون تن رنجور و داغون از شکنجه، مجروح هم بشه ... بیش از یه سال از شروع جنگ می گذشت ... داشتم توی بیمارستان، پانسمان زخم یه مجروح رو عوض می کردم که یهو بند دلم پاره شد ... حس کردم یکی داره جانم رو از بدنم بیرون می کشه ... زمان زیادی نگذشته بود که شروع کردن به مجروح آوردن ... این وضع تا نزدیک غروب ادامه داشت ... و من با همون شرایط به مجروح ها می رسیدم ... تعداد ما کم بود و تعداد اونها هر لحظه بیشتر می شد ... تو اون اوضاع ... یهو چشمم به علی افتاد ... یه گوشه روی زمین ... تمام پیراهن و شلوارش غرق خون بود ... ┄┅┅✿❀ 💚 💔 🖤🍃 🍃 @masirshahid 🍃🖤 ❀✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••✾🌻🍂🌻✾•• پروردگارا با اولین قدمهایم برجاده های صبح نام مولایم را عاشقانه زمزمه می کنم و سلام خود را به سویش میفرستم ✨ 💚 | اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌ |🏴 ┄┅┅✿❀ 💚 💔 🖤🍃 🍃 @masirshahid 🍃🖤 ❀✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 جوانانِ😭 بنےهاشم😭 بیایید... علی را 💔 بر در خیمه 😔 رسانید...🍂 واااای علی اکبرم💔😭😭 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 ┄┅┅✿❀ #السلام‌علیڪ‌یااباعبدلله💚 #دلتنگ‌حرم‌بطلب‌ارباب💔 🍃 #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا 🍃 @masirshahid 🍃 ❀✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
أنتَ فے قَلبے أُمنیہ؛ وَ فے صوتے دُعاء..{♥️} [ ٺ ] در قلب من يڪ آرزو هستے؛ و در صدايم يڪ دعا..{❣} #السلام‌علیڪ‌یااباعبدلله💚 #دلتنگ‌حرم‌بطلب‌ارباب💔 🍃 #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا 🍃 @masirshahid 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اِنّا لِله وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعون: مادر صبور و گرانقدر و سه شهید والامقام، برادران داداشی پس از تحمل سال‌ها بیماری، به فرزندان شهیدش پیوست به بیت معظم شهیدان داداشی و خانواده‌های معظم شهدا و امت شهیدپرور امیرکلا تسلیت عرض می نماییم ... ┄┅┅✿❀ 💚 💔 🖤🍃 🍃 @masirshahid 🍃🖤 ❀✿┅┅┄
تحصیلات خود را در زادگاهش همدان، آغاز کرد و پس از گذراندن دوره راهنمایی در مدرسه خیام، دوره متوسطه را در رشته ریاضی فیزیک دبیرستان ابن سینا همدان به اتمام رساند و پس از آن در آزمون سراسری دانشگاه ها شرکت کرد. در سال 1377 وارد دانشگاه صنعتی شریف شد و تحصیلات خود را در رشته مهندسی شیمی آغاز کرد. از بسیجیان فعال دانشگاه بود و در دوران دانشجویی به عنوان مسئول فرهنگی بسیج دانشجویی دانشگاه شریف فعالیت می کرد. در سال 1381 در رشته مهندسی شیمی موفق به دریافت مدرک کارشناسی شد و در همین رشته در مقطع کارشناسی ارشد ادامه تحصیل داد و پس از آن وارد مرحله دکترای رشته نانو بیوتکنولوژی شد. در دوران تحصیل در دانشگاه در پروژه ساخت غشاهای پلیمری برای جداسازی گازها که برای اولین بار در کشور انجام شد، همکاری داشت و چندین مقاله ISI به زبان های انگلیسی و فارسی در مجلات معتبر علمی جهان به چاپ رساند. در 25 بهمن ماه 1390، پس از شهادت، به شهید مصطفی احمدی روشن مدرک دکترای افتخاری در رشته نانو بیوتکنولوژی از دانشگاه تهران اعطا شد. 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ تولد ┄┅┅✿❀ 💚 💔 🖤🍃 🍃 @masirshahid 🍃🖤 ❀✿┅┅┄
میم شیمی دوستش می‌گفت: خوابگاه دانشگاه شریف، خیابان زنجان، بلوک یک، اتاق 313، من و مصطفا دو سال با هم بودیم. مصطفا، میم شیمی 77 از آن دست آدم‌های بشاش و خنده‌رو که یک ماه نشده با همه آشناست. با همه گرم می‌گیرد، با مذهبی و غیر‌مذهبی، با همه شوخی می‌کند. اگر کسی دنبالش می‌گشت، محتمل‌ترین جایی که می‌شد پیدایش کرد، همان پاتوق مذهبی‌های خوابگاه زنجان بود، نمازخانه خوابگاه. شریفی ها به دانشجویان «مهندسی شیمی» شریف، میم شیمی می‌گویند. 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ تولد ┄┅┅✿❀ 💚 💔 🖤🍃 🍃 @masirshahid 🍃🖤 ❀✿┅┅┄
همسر وی فاطمه بلوری کاشانی، فارغ التحصیل کارشناسی ارشد رشته شیمی دانشگاه صنعت شریف است که در سال 1382 با مصطفی عقد ازدواج بست و بعد از یک سال و نیم زندگی مشترک خود را آغاز کردند. حاصل این ازدواج یک پسر به نام «علی» است که ار شهید احمدی روشن به یادگار مانده است. 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ تولد ┄┅┅✿❀ 💚 💔 🖤🍃 🍃 @masirshahid 🍃🖤 ❀✿┅┅┄