🍃اگه از کانال شهدایی ما خوشتون اومده به دوستانتون معرفی کنید☺️
@masirshahid
.
🔹نام کتاب: #سی_و_هفت_سال
( نگاه واقعبینانه به طولانیترین گروگانگیری قرن اخیر)
🔹به کوشش: #حمید_داود_آبادی
🔹ناشر: #انتشارات_شهید_کاظمی
🔹تعداد صفحه: 100 صفحه
🔹قیمت پشت جلد: ۸۰۰۰تومان / قیمت با ۲۰% تخفیف: ۶۴۰۰تومان
.
📚درباره کتاب
روایت طولانی ترین گروگان گیری قرن اخیر
به چاپ چهارم رسید
چاپ چهارم کتاب 37سال، نگاهی واقع بینانه به طولانی ترین گروگان گیری قرن اخیر و پرونده اسارت یا شهادت #شهید_متوسلیان توسط انتشارات #شهید_کاظمی منتشر می شود.
37 سال از روز یک شنبه تلخی که در پست بازرسی برباره در شمال بیروت، آن حادثه تلخ اتفاق افتاد، می گذرد.
در آن روز گرم تابستان شرجی لبنان، شبه نظامیان فالانژیست مسیحی – مارونی که نقش جاده صاف کن و مزدور اسرائیل را برای اشغال لبنان ایفا می کردند، دست به جنایتی فراموش نشدنی زدند.
ربودن حاج احمد متوسلیان فرمانده قوای محمد رسول الله (ص) که از ایران برای دفاع از مظلومان لبنان اعزام شده بودند، سیدمحسن موسوی کاردار سفارت ایران در بیروت، کاظم اخوان خبرنگار و عکاس خبرگزاری ایرنا و بسیجی رزمنده تقی رستگار، طولانی ترین حادثه ربایش 4 نفر را رقم زد.
از آن تاریخ تا به امروز، اخبار ضد و نقیضی منتشر شده است که هیچ کدام سندیت نداشته و همه بر حدسیات و ادعاها مبتنی است.
در این کتاب، سعی شده است حتی المقدور با نگاه به ادعاها، نقابی به حقیقت زده شود.
بدان امید که هر چه زودتر سرنوشت آن عزیزان مشخص شود تا مادر چشم انتظار حاج احمد متوسلیان، همسر و فرزند سیدمحسن موسوی و دیگران از نگرانی رهایی یابند.
🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷
@masirshahid
💠 روایت یک خواب
📌ارسالی از مخاطبین
🌷در خواب دیدم، مزار شهید روحالله نور سبزی روشن است. فضای نورانی و آرامش بخشی داشت. یک #قرآن زیبا هم روی مزارش بود.
🌷گاهی نگاه میکردم به قرآن زیبا و گاه به عکس شهید روی مزار.
سر که چرخاندم دیدم شهید #رسول(شهید خلیلی) و #روحالله(شهید قربانی) و #نوید(شهید صفری) کنار هم ایستادند. با خودم گفتم چه جالب این شهدا با هم هستند.
🌷قرآن را برداشتم. باز که کردم. سفید رنگ و واضح نوشته شده بود:
#تقوا #تقوا #تقوا
صفحه بعد هم همین بود.
صفحه قبل را ورق زدم دیدم باز هم نوشته تقوا...
با خودم گفتم این کدوم سوره است که انقدر تقوا داره که از خواب بیدار شدم...
🔻کلام شهید روحالله قربانی:
شهادت خوب است ولی تقوا بهتر، تقوایی که در قلب است و در رفتار بروز کند.
#شهید_روح_الله_قربانی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@masirshahid
باز هم خاطره ای بخوانید از #رفاقت دو شهید مدافع حرم؛ رفاقتی که ختم به #شهادت شد.😍
👌شهدا با معرفتن
هوای #رفقاشون رو دارن☺️
حالا چه این رفاقت در زمان حیاتشون شکل بگیره و چه بعد از شهادتشون پس در رفاقت باهاشون کم نذار✌️
رفیق فقط #رفیقِ_شهید👌
#رفیقِ_شهید_شهیدت_میکنه😍
#بخوانید👇👇
🍃🌹🍃🌹
@masirshahid
#خاطرات_شهدا 🌷
🔰خاطره مشترک از دو شهید
📚قسمتی از کتاب #دلتنگ_نباش
⚜بیستوهفتم آبانماه #روحالله مانند روزهای دیگر به دانشکده رفته بود. از صبح کارهایش را بر طبق روال همیشه انجام داد✅ و ظهر همراه مهران به سالن غذاخوری🍲 رفتند. وقتی وارد سالن شدند، گرم صحبت بودند که #عکسی روی دیوار🌠 نظر روحالله را به خود جلب کرد.
⚜وسط حرفش پرید و گفت: « #مهران یه لحظه صبر کن!»چی شده⁉️روحالله بهسمت عکس روی دیوار رفت. همان طور که به عکس اشاره میکرد، خندید😄 و گفت: «اینجا رو نگاه کن. زده #شهید_محمدحسن_خلیلی . اینکه محمدحسن نیست، این #رسوله، دوستمه💞، میشناسمش!»
⚜مهران با تعجب به او نگاه میکرد😳. هنوز حرفی نزده بود که #روحالله گفت: «خب حالا چرا زده #شهید🤔 نکنه واقعاً شهید شده⁉️ این رسوله نه محمدحسن؛ ⚡️اما عکس #خودشه.»
⚜بعد با ترسی که از #چشمانش میبارید، به مهران خیره شد.نکنه واقعاً #رسول شهید شده😢 بیچاره میشم.مهران همچنان در سکوت به او خیره شده بود و چیزی نمیگفت. نمیدانست باید چه #عکسالعملی نشان بدهد.
⚜روحالله #غذایش را گرفت و سر میز نشست، اما یک قاشق هم نخورد❌. به یک نقطه خیره شده بود و با غذایش بازی میکرد🍝.
مهران چند بار #صدایش کرد.
- کجایی داداش؟ چرا غذات رو نمیخوری⁉️
⚜روحالله که با صدای او به خودش آمد، از سر میز بلند شد و گفت: «اصلاً #اشتهام کور شد، میرم یه #پرسوجو کنم ببینم خبر صحت داره یا نه⭕️.»این را گفت و از سالن غذاخوری رفت بیرون. چند دقیقه بعد مهران رفت سراغش👥، نگران حالش بود. وقتی به اتاقش رفت، دید که روحالله #اشکهایش را پاک میکند😭.
⚜از حالوروزش پیدا بود که خیلی #ناراحت است. رفت کنارش نشست و گفت: «چی شد؟ پرسیدی❓»روحالله سرش را بهنشانۀ #تأیید تکان داد و با بغض گفت: «آره پرسیدم. خبر صحت داره. حالا چهکار کنم😭؟»
⚜میدونم دوستت بوده، خیلی ناراحتی. اما باید خوشحال باشی که #شهید_شده و نمُرده.
روحالله که سعی میکرد بغضش را مخفی کند، گفت: «درد من فقط این نیست. آره شهید شده🌷، خوش به حالش.
⚜اما #رسول خیلی بلده بود. به کارش وارد بود. میخواستم برم پیشش ازش کار یاد بگیرم🛠 . کلی #سؤال_داشتم ازش. قرار بود چیزهایی رو که از #محرم_ترک یاد گرفته بود، بهم یاد بده😞. خیلی قرارها با هم گذاشته بودیم. فکرشم نمیکردم 🗯اینجوری بشه.»
⚜مهران بازهم سعی کرد که #دلداریاش بدهد، اما خودش هم میدانست خیلی فایدهای ندارد🚫. روحالله خیلی ناراحت بود😔.نمی دونست خودش هم روزی میشه شهید مدافع حرم و دست خیلیا رو میگیره...
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_رسول_خلیلی
#شهید_روح_الله_قربانی
🌹🍃🌹🍃
@madirshahid
#زنگ_انتظار
🍃قرار دلبیقرار
کسی بیقرار بود.
بیقراری امانش را بریده بود.
پیش هر کسی رفته بود
تا دوایی برای دل ناآرامش پیدا کند
کسی کاری برایش نکرده بود.
امیدهایی که به او داده بودند
خیلی زود به یأس مبدّل شده بود.
بعد از همۀ این به درِ بستهخوردنها
آمد پیش من و دوا خواست برای دل بیقرارش.
از او پرسیدم تا به حال چه نسخههایی برایش پیچیدهاند.
در میان این همه نسخه
آخرین نسخه، عجیب مأیوسش کرده بود.
به او گفته بودند: یاد خدا آرامبخش دلهاست.
اگر از بیقراری خستهای
لحظهای از یاد خدا خالی نشو.
به او قول داده بودند
اگر به یاد خدا باشد
بیتردید دلش آرام خواهد شد
و از بند این همه بیقراری نجات خواهد یافت.
میگفت خیلی دل بسته بودم
به این قول و قراری که با من گذاشته شد.
شب و روزم شد یاد خدا
طوری که حتّی شبها خواب خدا را میدیدم.
کسی لبم را بیحرکت ندید
حتّی به خواب هم که میرفتم
لبم به ذکر خدا تکان میخورد.
گفته بودند فقط زبانت نه
دلت هم باید به یاد خدا باشد
و من دربانی گذاشته بودم در درگاه دلم
تا یاد هر کسی و هر چیزی غیر از خدا را
به دلم راه ندهد.
امّا هر چه منتظر ماندم
آرام و قرار سراغ دلم را نگرفت
و از این راه هم ناامید شدم و حالا رسیدهام به آخر خط.
در میان حرفهایم با او حرف از تو شد
و از او پرسیدم آیا وقتی سخن از یاد خدا شد
سخن از تو هم به میان آمد یا نه
که از پاسخش فهمیدم اصلاً کسی نامی از تو به میان نیاورده.
به او فهماندم یاد کردن از خدا بدون یاد تو
غفلت اندر غفلت اندر غفلت است
و هیچ شباهتی به ذکر ندارد
اصلاً خدای بی تو وجود ندارد
که بتوان او را یاد کرد
چه رسد به این که با یادش آرام گرفت.
نام تو که آمد، آرام گرفت
دیگر نایستاد و رفت.
قربان تو که نامت آرامبخش دلهای بیقرار است.
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
@masirshahid
🌙
میگما...
دیدید نصف شبا🌌 چقد بی قرار میشه دلامون ؟😕
هی دلتنگِ ...😭
هی بی حوصلس ...😩
بیایید به جا گریه😭 ، به جا گوش کردن به آهنگای غمگین🎧 ، غصه خوردن☹️ ؛
پا شیم وضو بگیریم 😇، نماز شب بخونیم ...📿
یا نه اصلا ...
تو دلِ شب🌃 چند کَلوم با خدا💞 حرف بزنیم ... 🗣
تو همون جامون !🛌
فقط حرف بزنیم ...
@masirshahid
★❤★❤★❤★❤★
به آسمان زندگی امـ🌌 مینگرم
#تویی که در آسمان زندگی ام
درخشیدی✨
و #جاودانه ماندی
و روشن بخش زندگی ام شدی
و من ...
به تو می اندیشمـ💭
#به_تو ای بهتر از جانمـ♥️
به تو ای #رفیق تنهایی ام
به تو ای همدم شبهای تارم ...
به تو ...به تو ای #شهید🌷
و تو را...
تو را ای #شهید
با تمام وجود دوست می دارمـ❤️
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@masirshahid
📚موضوع مرتبط:
#شهید_علی_شهابی
#شهید_مدافع_امنیت
#jihad
#martyr
📆مناسبت مرتبط:
تاریخ شهادت
#05_09
@masirshahid
app.apk
9.92M
📚موضوع مرتبط:
#شهید_علی_شهابی
#شهید_مدافع_امنیت
#نرم_افزار
#jihad
#martyr
📆مناسبت مرتبط:
تاریخ شهادت
#05_09
@masirshahid
🌹شهید خلیل واحدی🌹
شهيد خليل واحدي در يکي از روزهاي بهاري خردادماه سال ۱۳۴۸ش در روستاي زيباي «وندرني عليا» از توابع شهرستان کامياران استان کردستان پا به عرصه هستي نهاد. دوران پرنشاط کودکي را در دامان پرمهر خانوادهاي زحمتکش و مهربان گذراند و با معارف پاک اسلامي آشنا شد. خليل، تحصيلات خود را تا پايان سال سوم راهنمايي ادامه داد و بعد از آن براي کمک در تأمين معاش خانواده راهي شهرهاي دور و نزديک ميشد. پس از پیروزي شکوهمند انقلاب اسلامي، خليل با هدف مبارزه با دشمنان بعثي راهي جبهههاي نبرد حق عليه باطل شد. وي که دوران سربازي خود را در جمع سبزپوشان سپاه پاسداران و در ميان رزمندگان جانبرکف انقلاب اسلامي ميگذراند، سرانجام در روز نهم مردادماه سال ۱۳۶۷ش در منطقه بيزل مريوان درحاليکه تنها ۱۹ سال داشت در هنگام درگيري با دشمن بعثي و بر اثر اصابت ترکش، شربت شيرين شهادت را عاشقانه سرکشيد و به سوي معبود پر گشود. مزار مطهر شهيد خليل واحدي در گلزار شهداي زادگاهش، روستاي وندرني قرار دارد. 🌷
فرازی از وصيتنامه: «... انسان با عمر کوتاهش بايد از اين دنيا توشه و آذوقهاي براي آخرت بردارد که در غير اين صورت هلاک خواهد شد...»
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
منبع:راسخون
📚موضوع مرتبط:
#شهید_خلیل_واحدی
#شهید_دفاع_مقدس
#بیوگرافی
#jihad
#martyr
📅مناسبت مرتبط:
تاریخ شهادت
#05_09
@masirshahid
شهید خلیل واحدی🌷
🍃زندگینامه 🍃
شهيد خليل واحدي در بيستم خردادماه هزار وسيصد وچهل وهشت در روستاي وندرني عليا از توابع شهرستان كامياران در دامن خانواده اي مذهبي و معتقد به مباني دين حيات بخش اسلام پا به عرصهي وجود نهاد و با تولد مبارك خود، كانون گرم خانواده را روشني بخشيد.🌺
با گذشت شش سال از تولدش با جهد وكوشش فراوان، استعدادهاي خود را شكوفا كرد و تا سوم راهنمايي با كسب نمرات عالي ادامه تحصيل داد.
با طلوع خورشيد نظام مقدس جمهوري اسلامي به رهبري امام راحل كه هديه اي بسيار گرانمايه از طرف ايزدمنان بود، براي دفاع از كيان جمهوري اسلامي ودفاع از ارزش ها، داوطلبانه براي انجام خدمت سربازي به سپاه پيوست وعازم جبهه هاي نبرد حق عليه باطل گرديد و به حراست از مرزهاي ايران اسلامي پرداخت.🌺
سرانجام در تاريخ ۱۳۶۷/۵/۹ در منطقه بيزل مريوان، در درگيري با دشمن بعثي عراق به شهادت رسيد. پيكر مطهر وي در زادگاهش به خاك سپرده شده است.🍁
💫بخشي از وصيت نامهي شهيد واحدي:
« به نظر من دنيا و دلبستگي هاي موجود در آن ارزش اين را ندارد كه انسان به خاطر آن از انسانيت و دين خود بگذرد.»
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
منبع تصویر: سامانه ملی شهدا
منبع متن: نوید شاهد کردستان
📚موضوع مرتبط:
#شهید_خلیل_واحدی
#شهید_دفاع_مقدس
#زندگی_نامه
#jihad
#martyr
📅مناسبت مرتبط:
تاریخ شهادت
#05_09
@masirshahid
📚موضوع مرتبط:
#شهید_خلیل_واحدی
#شهید_دفاع_مقدس
#وصیت_نامه
#jihad
#martyr
📅مناسبت مرتبط:
تاریخ شهادت
#05_09
@masirshahid
.
🔹نام کتاب: #از_حاج_ابراهیم_تا_خانطومان
(( مجموعه #مدافعان_حرم ))
🔹به روایت : #سید_عبدالرضا_هاشمی_ارسنجانی
🔹ناشر: #انتشارات_شهید_کاظمی
🔹تعداد صفحات : 584 صفحه
🔹قیمت پشت جلد: ۲۶۰۰۰تومان / قیمت با ۲۰% تخفیف: ۲۰۸۰۰تومان
.
📚️برشی از کتاب:
حضور نیروی انسانی در #زمستانها، علاوه بر جلوگیری از این مشکل، نمایش میزان اقتدار در #شرایط_سخت هم محسوب میشود؛ دشمنی که با دیدن اولین #برف عقب می کشد، وقتی می بیند ما نه تنها عقب نکشیدیم که حتی در کولاک و #سرماهای_استخوان_سوز هم دست از مرزهای میهن عزیزمان نکشیده ایم و تا آخرین نفس ایستادهایم، کجا جرأت #تعرض پیدا می کند؟!
ما الان در تابستان و اوج گرمای ایران هستیم و اینجا این قدر #سرد است، فکرش را بکنید #زمستان چه خبر میشود؟!
وقتی یخ جادههای این جا در اردیبهشت و خرداد با بلدوزر شکسته و راهها باز میشود فکرش را بکنید زمستانهایش چگونه است؟
به نظر خودتان دشمنی که حضور بچههای ما، در اوج سرمای این جا را میبیند جرات نگاهِ کج به این طرفِ میلههای مرزیمان را دارد؟!
.
@masirshahid
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🍁زنی از نسل زهرا (س)🍁
🍀شهیده حافظه سلیمان شاهی
صبح زود از خواب بیدار شد،
غسل شهادت کرد
ساق هاشو پوشید و مقنعش رو محکم بست.
بهش گفتیم اگه بری معلوم نیست چه بلایی سرت بیاد
اما حافظه میخواست توی راهپیمایی برائت از مشرکین که حجاج شرکت داشتن ، شرکت کند.
میگفت: میخوام خوب حجابمو رعایت کنم که اگه درگیری شد تو خیابون باحجاب باشم .
یه کتری هم برداشته بود که به حجاج آب بده.
اولین سالگرد شهادت حسینش بود.
اوهم رفت پیش حسینشو هیچوقت برنگشت🍁🍂
🌹شهدارا یادکنیم با ذکر صلوات
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
📚موضوع مرتبط:
#شهیده_حافظه_سلیمان_شاهی
#برائت_از_مشرکین_حجاج
#جنایت_آل_سعود
📅مناسبت مرتبط:
تاریخ شهادت
#05_09
#jihad
#martyr
@masirshahid
📌خاطره ای از شهیده حافظه سلیمان شاهی:
سال 1332:مهربان تر از او ندیده بودم. چشم که باز می کردم، خنده ای بر لبانش شکفته بود تا زمانی که دوباره خوابم ببرد. آن قدر بالای سرمان می نشست و قصه می گفت و لالایی می خواند تا چشمانش سنگین می شد و رخسار بشاشش محو. گاهی اوقات همسایه ها ما را که تنها در حیاط می دیدند به کناری می کشیدند و می پرسیدند مامان زهرا، اذیتتان نمی کند.؟ غذا برایتان می پزد ؟نمی دانستم چرا این سؤ ال ها را می پرسند. مامان صدایش می زدیم. خودش این طور دوست داشت. بابا هم اسمش را عوض کرده بود و زهرا خانم صدایش می کرد.
📚موضوع مرتبط:
#شهیده_حافظه_سلیمان_شاهی
#برائت_از_مشرکین_حجاج
#جنایت_آل_سعود
#خاطره
📅مناسبت مرتبط:
تاریخ شهادت
#05_09
#jihad
#martyr
@masirshahid
💠💠در بخشی از وصیتنامه شهید خطاب به اعضای خانوادهاش آمده است:
🌷🍃«مادرم! مرا ببخش. رضایت تو مدخل بهشت است. دوست داشتم تو را در آغوش بگیرم و ببوسم اما هر بار خجالت میکشیدم و دور میشدم. حرارت دستانت شوق را در من بر میانگیزد.
🌸🍃فرزندم! ای فرشتهام؛ ای بزرگترین دارایی که خداوند به من بخشید؛ ای شادی عمرم؛ ای گنج گرانبهایم تو را با قلب و روحم در آغوش میکشم و شوقم را به تو منتتقل میکنم، آن زمان که احساس دلتنگی کردی، رفتم و وصیتم را برای تو گذاشتم. تو را میبینم و و صدایت را میشنوم و لبخندت مرا تسلی میدهد...
🌹🍃خواهر عزیزم، همسرم و همسایهها و فرزندانم! مرا یاد کنید. با من سخن بگویید؛ من میشنوم. مزارم را تنها نگذارید و مرا رها نکنید. برایتان قصه خود را خواهم گفت. من همانم که در غم ها و شادی هایتان شرکت کردم و کنارتان بودم. هنگام کودکی فرزندانم «کرار» و «آدم» در کنارشان نخواهم بود. به تربیتشان بپردازید و دست نوازش بر سرشان بکشید...
🌺🍃عزیزم، دوست و پسر عمهام «محمد علی شرارة» در نبرد تموز (نبرد ۳۳و روز سال ۲۰۰۶) مرا تنها گذاشت. زمانی که عکسش را در دستم میگیرم و آن را در کنار عکس سایر شهدایی که زینت اتاقم هستند قرار میدهم، به چشمانش نگاه میکنم و به او میگویم: «دوستم، دیدارمان طولانی نخواهد شد؛ سفرم نزدیک است. پسر عمه جان مشتاق دیدار توام.😭😭😭
منبع:ایتا سید ابراهیم(شهید مصطفی صدرزاده)
📚موضوع مرتبط:
#شهید_مهدی_یاغی
#شهید_مدافع_حرم
#وصیت_نامه
#jihad
#martyr
📅مناسبت مرتبط:
تاریخ شهادت
#05_09
@masirshahid
حفظ مجازی برادران | ناصِحٌ اَمیِن
شب قدر، عطشان پر کشید
ایام ماه مبارک رمضان بود. در کشاکش نبرد با تروریستهای تکفیری در سوریه در شرایط آب و هوایی بسیار سختی که گرمای هوا، کار را بسیار سخت میکند و از لحاظ شرعی افطار جایز میشود، روزه بود.
💫 یکی از همرزمانش به او گفت که بیشتر ما تصمیم گرفتیم افطار کنیم و تو؟! جواب داد افطار نخواهم کرد.
💥 بعد از پایان مأموریت هنگامی که همه نشستند، دوستان شهیدش را به یاد آورد و لبخند غریبی زد. همرزمش از او پرسید: «راز این لبخندت چیست؟» «مهدی» پاسخ داد که من نفر بعدی هستم که شهید خواهم شد.🌟
دوستش به شوخی از او پرسید: «نظرت درباره شهادت در امشب یعنی شب نوزدهم ماه رمضان چیست؟» جواب داد: « نه... میخواهم شهادتم در شب بیست و سوم باشد.»
مهدی در شب۲۳ ماه رمضان در نبرد رویارو با تروریستهای تکفیری و دشمنان قسم خورده راه و نهضتِ حسینی، به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
🌹«مهدی» در ۹ مرداد ۱۳۹۲، در سن ۲۴ سالگی و همزمان با ایام شهادت امیر المؤمنین علی (ع)، همانگونه که میخواست به شهادت رسید.
🕊 او عطشان پر کشید در حالی در دستانش جامی از آب کوثر بود تا روایتگر تشنگیاش باشد. او به شهادت رسید و تحت لوای حضرت زینب (س) به خاک سپرده شد. دوستان و یاران پیکر پاکش را بر دوش کشیدند در حالی که یکی خاک مزارش را بر او میریخت، یکی دست نوازش برسر یتیمانش میکشید و دیگری به خانوادهاش تسلیت میگفت.😭😭😭😭😭
🌼🍃«مهدی یاغی» جوان بسیار خوش خندهای بود. همه دوستانش، خندههای او را به یاد دارند. روزی که «مهدی» را در آرامگاهش به امانت میگذاشتند، آنان که چهره اش را دیدند، گفتند: «او میخندید؛ درست مثل خندههای هوشربایش در زمان حیات.»
منبع:ایتا سیدابراهیم(شهید مصطفی صدرزاده)
📚موضوع مرتبط:
#شهید_مهدی_یاغى
#شهید_مدافع_حرم
#jihad
#martyr
📅مناسبت مرتبط:
تاریخ شهادت
#05_09
@masirshahid