•| #حتما_بخونید 👌
•| #زیارت_عاشورا♥️
شخصى نزد امام صادق رفت و گفت
من ازلحظه مرگ بسيارميترسم،چه کنم؟
امام صادق(ع) فرمودند:
#زيارت_عاشورا را زياد بخوان..💚
آن مرد گفت: چگونه با خواندن زيارت
عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم؟
امام صادق فرمود: مگر
در پايان زیارت عاشورا نمى خوانيد؟
{اَللّهُمَّارْزُقْنیشَفاعَهَالْحُسَیْنِیَوْمَالْوُرُودِ}
یعنی خدايا #شفاعت_حسين(ع)
راهنگام ورودبه قبر روزى من کن😭
#السلام_علیک_یااباعبدلله ✋
#جاااان_آقام❤️
@masirshahid
💥 #شهیدی_که_روی_هوا_نماز_میخواند 👇
🍃شهید احمدعلی #نیری یکی از شاگردان خاص مرحوم آیت الله حق شناس بود ؛ وقتی مردم دیدند که آیت الله حق شناس در مراسم ترحیم این شهید بزگوار حضور یافت و ابعادی از شخصیت او را برای مردم بیان کرد ، تازه فهمیدند که چه گوهری از دست رفته است!
مرحوم آیت الله #حق_شناس درباره شهید نیری گفت: " در این تهران بگردید. ببینید کسی مانند این احمد آقا پیدا می شود یا نه؟"
در بخشی از کتاب #عارفانه نوشته شده است: آیت الله حق شناس ، در مجلس ختم این شهید با آهی از حسرت که در فراق احمد بود ، بیان داشتند: رفقا! آیت الله بروجردی حساب و کتاب داشتند. اما من نمی دانم این جوان چه کرده بود؟ چه کرد که به اینجا رسید؟!"
🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰
⛔️سپس در همان شب در منزل این شهید بزرگوار روبه برادرش اظهار داشتند: من یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم. به جز بنده وخادم مسجد ، این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشت. به محض اینکه در را باز کردم ، دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است. دیدم که یک جوانی در حال سجده است. اما_نه_روی_زمین ! بلکه #بین_زمین_و_آسمان_مشغول_تسبیح حضرت حق است. جلوتر که رفتم دیدم احمد آقا است. بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد و گفت تا زنده ام به کسی حرفی نزنید...."
🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺
📚کتاب عارفانه
@madirshahid
♦️ #حاج_حسین_یکتا:
🌷بچه ها...
🌷اگه دیدین شیطون داره از گوشه خاکریز دلمون، میاد تو...
🌷باید #روضه بخونیم...
🌷روضه ما رو نگه میداره...
@masirshahid
4_663594931385794773.mp3
6.3M
اذان با صدای شهید ابراهیم هادی
#نماز_اول_وقت_و_شهدا
التماس دعا
@masirshahid
❤️ #سلام_امام_زمانم❤️
💚 #سلام_آقای_من💚
💝 #سلام_پدر_مهربانم💝
گرنیایی تاقیامت انتظارت می ڪشم
منت عشق ازنگاہ پرشرارت می ڪشم
ناز چندین سالہ چشم خمارت می ڪشم
تا نفس باقیست اینجا انتظارت می ڪشم
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
@masirshahid
حفظ مجازی برادران | ناصِحٌ اَمیِن
📗شهید ذبیح الله عالی
🔸نامه ای به شهید
📝بار آخر که با مادرم حرف زدم گفتم رمضان هم نزدیک است
روزه میگیرید?
مادرم گفت بخواهیم نخواهیم چن ماهی هست ک روزه ایم
راست میگفت عید که خانه بودم کامل یک وعده ای غذایمون حذف شده بود. فقط در خانه برنج داشتیم و عدس ،
برنج را که پارسال تابستان مادرم از وانتی خریده بود عدس رو هم از همسایمون تابستون کاشته بودن گرفته بود.
بماند که توان خرید سیب زمینی هم نداشتیم .
شانس اوردم که دانشجوام ، آخه من همه ای غذاهارو رزرو میکنم. خیلی بدم می آید از گفتن این حرف که شانس آوردم . برای یک مرد مایه ای ننگه که خونواده اش هی لاغرتر بشن و خودش بگه شانس اوردم که من تو اون موقعیت نیستم.
پدرم یک کارگر ساده اس از وقتی که بچه بودم شاید بتونم بگم چن باری بیشتر ندیدمش در تهران مشغول کاره دوماه یا سه ماه یبار به خاته می آید از وقتی هم که من دانشجو شدم سالی یبار میبینمش اونم شانسی بشه ....
بماند که با کل یک ملبیون حقوقی ک میگیرد فقط پول رزرو غذای دانشگاه من ماهی۲۰۰ تومان می شود
تازه برکت هم داخلش هس که چهار سر عائله ای دیگر را هم نان میدهد ویک پسرو دو دختر را مزدوج کرده . کلی هم وام خونه میریزد.
شاید باورتان نشود بزور وامی ک گرفته بودیم ۱۲ سال پیش خانه را ساختیم ولی هنوز نرسیدیم حمام بسازیم .
هنوز پدرم یک دل سیر درخانه ای ک ساخته ننشسته تا استراحت کند.
مادرم میداند پولی برایم نمانده اما هر بار که ازم میپرسد پول داری بهش دروغ میگویم . میگویم آره دارم. چطور میتوانم بگویم هر طور شده پولی جور کن برای یک جوان یه لا قبا ک همه ای غذاهارو رزرو کند.
با صد تومنی که از دوستم قرض گرفتم یک هفته را یک در میان غذاهایم را رزرو کردم ، یک ناهار رزرو میکنم وشام نه و فردا باز یک ناهار رزرو میکنم باز شام نه ....
به دوستم گفتم تابستان میرم سر کار داخل شهر زنجان که درآن دانشجوام به چند جا سپردم شبا برم کارگری به یک هتل سپردم گفتن حالا خبرت میکنیم .... کار که پیدا کنم صد تومنش را بدهم اوهم گفت پول خوابگاهش بوده که بمن قرض داده بماند که پول خوابگاه را هم ندادم گفتن کسائیکه تا اردیبهشت ندهند جریمه میشوند. پول ربا میگیرند اما اسمش را گذاشتن جریمه مگه چند درصدی حساب میکنن که ۱۷۰ تومن میشه اینقدر...
سفره مون کوچکتر شده هیچ ، تو خیلی از وعده ها کلا سفره مون جمع هم شده ....
بیچاره مادرم فکر میکنه درسم که تموم بشه میرم سر کار حداقل من مثل پدرم نمیشوم که در سال فقط چند بار زنش رو میبینه. با همه ای زحمتی که کشیدم تازه بعد کنکور ارشد هم بهش نگفتم کاری نیس مادر جان
پدرم شاید میتوانست زمانیکه مثل داییم که تو روستا زمین میخرید و به اصطلاح بارشو رو میبست نمیرفت سه سال در جبهه بجنگد . شاید بابام هم مثل داییم ی کامیونی داشت و میتونست بالا سر خانوادش باشد یا سر زمینش باشد.
خجالت میکشم از اینکه دانشجوام خجالت میکشم از اینکه به هیچ دردی نمیخورم خجالت میکشم از اینکه من وعده های غذاییم پره اما خانوادم نه ، خجالت میکشم تو سن ۲۵ سالگی به یک دختری هم قول ازدواج دادم ولی هر ۶ ماه تمدیدش میکنم
بیچاره دختر ببین او دل خوش به کی کرده بدبختش هم کردم شاید میتوانست با یکی دیگه زندگیش را شروع کند
مثل خر در گل گیر کردم ....
با اینکه ۳ شب هست هنوز دارم دنبال راهکار میگردم
مرحبا به رئیس جمهور اسلامی ...
هرروز اخبار را دنبال میکنم هیچ خبر امیدوار کننده ای نمیشنوم
یعنی قراره بدتر از این هم بشود ؟
بدبخت کسانیکه حتی پدرشون یک ملیون درامد رو هم نداره
....
نیستین شهدا تا ببینین بعد گذشت ۴۰ سال هنوز تونستیم از اسلام اسمشو داشته باشیم.
نیستین ببینین مسولامون خرج هزینه ای بچش رو تو یک کشور دیگ از تو جیب من میده نیستین ببینین سه قشر در جامعه مون وضعش خوبه
دولتی ...
سلبریتی...
بانک ها و فک و فامیل بانک و دولتی ها
یک گروهم سرشون خیلی شلوغه پزشکان و روانشناسامون ....
این نامه را به تو نوشتم شهید ذبیح الله عالی
تا بفهمی اون حقوقی که بخشیدی به جیب خر زاده ای میرود که کشورمان را لایق زندگی کردن نمیداند.
#داستان_کوتاه
@masirshahid
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
موضوع مرتبط:
#عملیات_نصر7
#عملیات_دفاع_مقدس
#پوستر_عملیات
📆مناسبت مرتبط
تاریخ عملیات:
#05_14
#jihad
#martyr
@masirshahid
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷