eitaa logo
حفظ مجازی برادران | ناصِحٌ اَمیِن
653 دنبال‌کننده
4هزار عکس
773 ویدیو
103 فایل
✨﷽✨ ✓مدرسه تخصصی مجازی حفظ قرآن کریم (ویژه برادران) ♡ ~باهدف تربیت حفاظ قرآن کریم شروع به فعالیت میکند🌱 ☆آیدی مراجعه ودریافت فرم ثبت نام: 📱شماره تماس جهت مشا 📍کانال واحد خواهران
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 #پروفایل‌محرم 🏴 #السلام_علیک_یااباعبدلله 😭 🏴 #محرم_سلام 😭 🏴 #اربعین_حرم 😭 🍃 #کانال_مسیر_راه_با_شهدا 🍃 @masirshahid 🍃
🏴 #پروفایل‌محرم 🏴 #السلام_علیک_یااباعبدلله 😭 🏴 #محرم_سلام 😭 🏴 #اربعین_حرم 😭 🍃 #کانال_مسیر_راه_با_شهدا 🍃 @masirshahid 🍃
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 ◾️شیعیان دیگر هوای کربلا دارد حسین روی دل با کاروان کربلا دارد حسین از حریم کعبه جدش به اشکی شست چشم مروه پشت سر نهاد٬ اما صفا دارد حسین ⚫️فرارسیدن ماه حزن و اندوه و ماتم رو اول به ساحت مقدس امام زمان روحی له فداه و به شما اعضای محترم کانال مسیر راه با شهدا تـــسلیت عرض میکنم ان شاالله کربلایی بمانیم پیش از آنکه کربلایی شویم 😔😭  🏴 😭 🏴 😭 🏴 😭 🖤🍃 🍃 @masirshahid 🍃🖤 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
: همراز علی 🍃حسابی جا خورد و خنده اش کور شد ... زینب رو گذاشت زمین ... - اتفاقی افتاده؟ ... رفتم تو اتاق، سر کمد و علی دنبالم ... از لای ساک لباس گرم ها، برگه ها رو کشیدم بیرون ... - اینها چیه علی؟ ... رنگش پرید ... - تو اونها رو چطوری پیدا کردی؟ ... - من میگم اینها چیه؟ ... تو می پرسی چطور پیداشون کردم؟ ... 🍃با ناراحتی اومد سمتم و برگه ها رو از دستم گرفت ... - هانیه جان ... شما خودت رو قاطی این کارها نکن ... 🍃با عصبانیت گفتم ... یعنی چی خودم رو قاطی نکنم؟ ... می فهمی اگر ساواک شک کنه و بریزه توی خونه مثل آب خوردن اینها رو پیدا می کنه ... بعد هم می برنت داغت می مونه روی دلم ... 🍃نازدونه علی به شدت ترسیده بود ... اصلا حواسم بهش نبود... اومد جلو و عبای علی رو گرفت ... بغض کرده و با چشم های پر اشک خودش رو چسبوند به علی ... با دیدن این حالتش بدجور دلم سوخت ... بغض گلوی خودم رو هم گرفت... 🍃خم شد و زینب رو بغل کرد و بوسیدش ... چرخید سمتم و دوباره با محبت بهم نگاه کرد ... اشکم منتظر یه پخ بود که از چشمم بریزه پایین ... 🍃- عمر دست خداست هانیه جان ... اینها رو همین امشب می برم ... شرمنده نگرانت کردم ... دیگه نمیارم شون خونه... 🍃زینب رو گذاشت زمین و سریع مشغول جمع کردن شد ... حسابی لجم گرفته بود ... 🍃- من رو به یه پیرمرد فروختی؟ ... خنده اش گرفت ... رفتم نشستم کنارش ... - این طوری ببندی شون لو میری ... بده من می بندم روی شکمم ... هر کی ببینه فکر می کنه باردارم ... - خوب اینطوری یکی دو ماه دیگه نمیگن بچه چی شد؟ ... خطر داره ... نمی خوام پای شما کشیده بشه وسط ... 🍃توی چشم هاش نگاه کردم ... - نه نمیگن ... واقعا دو ماهی میشه که باردارم ... 🏴 😭 🏴 😭 🏴 😭 🖤🍃 🍃 @masirshahid 🍃🖤 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
:علی مشکوک من برگشتم دبیرستان ... زمانی که من نبودم ... علی از زینب نگهداری می کرد ... حتی بارها بچه رو با خودش برده بود حوزه ... هم درس می خوند، هم مراقب زینب بود ... سر درست کردن غذا، از هم سبقت می گرفتیم ... من سعی می کردم خودم رو زود برسونم ... ولی عموم مواقع که می رسیدم، غذا حاضر بود ... دست پختش عالی بود ... حتی وقتی سیب زمینی پخته با نعناع خشک درست می کرد ... واقعا سخت می گذشت علی الخصوص به علی ... اما به روم نمی آورد ... طوری شده بود که زینب فقط بغل علی می خوابید ... سر سفره روی پای اون می نشست و علی دهنش غذا می گذاشت ... صد در صد بابایی شده بود ... گاهی حتی باهام غریبی هم می کرد ... زندگی عادی و طلبگی ما ادامه داشت ... تا اینکه من کم کم بهش مشکوک شدم ... حس می کردم یه چیزی رو ازم مخفی می کنه ... هر چی زمان می گذشت، شکم بیشتر به واقعیت نزدیک می شد ... مرموز و یواشکی کار شده بود... منم زیر نظر گرفتمش ... یه روز که نبود، رفتم سر وسایلش ... همه رو زیر و رو کردم... حق با من بود ... داشت یه چیز خیلی مهم رو ازم مخفی می کرد ... شب که برگشت ... عین همیشه رفتم دم در استقبالش ... اما با اخم ... یه کم با تعجب بهم نگاه کرد ... زینب دوید سمتش و پرید بغلش ... همون طور که با زینب خوش و بش می کرد و می خندید ... زیر چشمی بهم نگاه کرد ... - خانم گل ما ... چرا اخم هاش تو همه؟ ... چشم هام رو ریز کردم و زل زدم توی چشم هاش ... - نکنه انتظار داری از خوشحالی بالا و پایین بپرم؟ ... حسابی جا خورد و زینب رو گذاشت زمین ... 🏴 😭 🏴 😭 🏴 😭 🖤🍃 🍃 @masirshahid 🍃🖤 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🔻برخی اعمال خوب ده روز اول 🔻 1⃣ غسل مخصوصا در روز اول محرم 2⃣ توبه و توسل به اهل بیت و امام حسین (ع) 3⃣ روزه ۹ روز اول محرم - بویژه روز اول آن که حضرت زکریا برای بچه دار شدن گرفت - روزه روز عاشورا کراهت شدید دارد که : - اهل سنت بنا بر بدعت بنی امیه روزه میگیرند - بهتر است در روز عاشورا، بدون نیت روزه ، از خوردن بویژه آشامیدن، تاحد امکان پرهیز کرد 4⃣ دائم الوضو بودن به ویژه به هنگام حضور در مجالس و مراسم 5⃣ خواندن زیارت عاشورا - در دهه اول محرم اهتمام ویژه بدان شود - به طور مستمر که بهتر است بعداز نماز صبح باشد . - همراه با غسل و وضو - خوانده شدن صد بند لعن و سلام - نماز بعد از زیارت خوانده شود - دعای علقمه - رعایت قبله - رعایت پوشش مناسب - طریق نشستن و ایستادن (بویژه ایستادن در هنگام سلام ) 6⃣ زیارت حضرت عبدالعظیم الحسنی - که ثواب زیارت امام حسین (ع) را دارد. 7⃣ حالت عزا به خانه و محل کسب، و خود شخص - پوشیدن لباس مشکی - نصب کتیبه های عاشورائی - مقداری سیاهی در خانه - پرچم عزا بر سر در خانه 8⃣ تشکیل و شرکت در مجالس روضه 9⃣ انفاق و احسان - مخصوصا برای سرسلامتی و تشفی قلب مبارک امام زمان (ع) و فرج ایشان 🔟اجتناب از امور شادی آور و مفرح بویژه در دهه اول ⬅️ اهتمام به گریه برای امام حسین (ع) 🏴 😭 🏴 😭 🏴 😭 🖤🍃 🍃 @masirshahid 🍃🖤 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴🏴 ▪️دلخوشم با تو اگر از دور صحبت میکنم ▪️باسلامی هر کجا باشم زیـــارتـــ میکنم ✨صبحم به نام تو 💫از دور سلام✋ 🏴 😭 🏴 😭 🏴 😭 🖤🍃 🍃 @masirshahid 🍃🖤 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
بِه هَـوایِ حَـرَمَـتْ میـگُـذَرَدْ اَیـامَـمْ🚶🏼 کوهِ دَرْدَمْ کِه کُـنَد نامِـ حُسِینْ آرامَمْ🌿 🏴 😭 🏴 😭 🏴 😭 🖤🍃 🍃 @masirshahid 🍃🖤 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🍄 ﷽ 🍄 ‌ سلوک معنوی 💚 فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْكَ ... 💚 مَگر جز "تو" پناهِ دیگری هم دارم که به سویش بگریزم؟ 💟 🏴 😭 🏴 😭 🏴 😭 🖤🍃 🍃 @masirshahid 🍃🖤 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
عملیات کربلای ۲ رمز عملیات: یا ابا عبدالله الحسین ع هدف عملیات: آزاد سازی ارتفاعات منطقه و کمک به تداوم مبارزه مسلمانان شمال عراق منطقه عملیاتی:منطقه عمومی حاج عمران عراق تاریخ شروع: ساعت ۰۰/۱ بامداد ۱۰/۶/۶۵ وسعت منطقه عملیات:۵۰ کیلومتر مربع 📚موضوع مرتبط: #عملیات_کربلای_۲ #اطلاعات_عملیات 📆مناسبت مرتبط: تاریخ عملیات #06_10 #jihad #martyr‌ 🏴 #صلی_الله_علیک_یااباعبدلله 🏴 #السلام_علیک_یااباعبدلله 😭 🏴 #محرم_سلام 😭 🏴 #اربعین_حرم 😭 🍃 #کانال_مسیر_راه_با_شهدا 🍃 @masirshahid 🍃 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
عملیات کربلای ۲ مناطق آزاد شده:ارتفاعات ۲۴۳۵-۲۲۰۰-۱۶۰۰-۱۷۰۰-۱۸۰۰و۲۰۰۰ و بخشی از جاده حاج عمران - دربند- چومان مصطفی و گردکو تجهیزات منهدم شده دشمن:۱ فروند هواپیما- ۱ فروند بالگرد - چندین انبار مهمات- مقدار زیادی سلاح سبک و نیمه سنگین یگانهای منهدم شده دشمن: تیپهای ۸۰۷ و ۹۸ و ۶۰۴ پیاده- گردان کماندویی ابو عبیده - یک گردان کماندویی تحت امر لشکر ۲۳ بیش از ۵۰ درصد و تیپهای ۴۳۸و۹۱ پیاده کمتر از ۵۰ درصد تعداد کشته و زخمی دشمن: بیش از ۳۰۰۰ نفر تعداد اسراء: حدود ۲۰۰ نفر غنائم:۶ دستگاه تانک- دهها دستگاه خود رو- مقدار زیادی سلاح سبک و مهمات نیروی عمل کننده: نیروی زمینی سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی ایران 📚موضوع مرتبط: #عملیات_کربلای_۲ #اطلاعات_عملیات 📆مناسبت مرتبط: تاریخ عملیات #06_10 #jihad #martyr 🏴 #صلی_الله_علیک_یااباعبدلله 🏴 #السلام_علیک_یااباعبدلله 😭 🏴 #محرم_سلام 😭 🏴 #اربعین_حرم 😭 🍃 #کانال_مسیر_راه_با_شهدا 🍃 @masirshahid 🍃 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🌹بسم رب الشهدا 🌹 وصیت نامه شهید محسن حججے به خواهران: همیشه این بیت شعر را به یاد آورید...↓ آن زمانے ڪه " حضرت رقیه(س) " خطاب به پدرش فرمودند: غصه ے حجابِ من را نخورے باباجان...! چادرم سوخته اما به سرم هست هنوز... صلی الله علیک یا ابا عبدالله🏴🏴🏴 🏴 🏴 😭 🏴 😭 🏴 😭 🍃 🍃 @masirshahid 🍃 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
▪️موضوع مرتبط: #استوری #امام_حسین_ع #تلنگرانه 📅مناسبت مرتبط: #فرا_رسیدن_محرم #jihad #martyr 🏴 #صلی_الله_علیک_یااباعبدلله 🏴 #السلام_علیک_یااباعبدلله 😭 🏴 #محرم_سلام 😭 🏴 #اربعین_حرم 😭 🍃 #کانال_مسیر_راه_با_شهدا 🍃 @masirshahid 🍃 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
▪️موضوع مرتبط: #عکس_نوشته_محرم #آرزوی_کربلا #امام_حسین_ع 📅مناسبت مرتبط: #محرم #jihad #martyr 🏴 #صلی_الله_علیک_یااباعبدلله 🏴 #السلام_علیک_یااباعبدلله 😭 🏴 #محرم_سلام 😭 🏴 #اربعین_حرم 😭 🍃 #کانال_مسیر_راه_با_شهدا 🍃 @masirshahid 🍃 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
▪️موضوع مرتبط: #استوری #امام_حسین_ع 📅مناسبت مرتبط: #دهه_اول_محرم #jihad #martyr 🏴 #صلی_الله_علیک_یااباعبدلله 🏴 #السلام_علیک_یااباعبدلله 😭 🏴 #محرم_سلام 😭 🏴 #اربعین_حرم 😭 🍃 #کانال_مسیر_راه_با_شهدا 🍃 @masirshahid 🍃 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
▪️موضوع مرتبط: #مسلم_بن_عقیل_ع #پوستر 📅مناسبت مرتبط: #شب_اول_محرم #jihad #martyr 🏴 #صلی_الله_علیک_یااباعبدلله 🏴 #السلام_علیک_یااباعبدلله 😭 🏴 #محرم_سلام 😭 🏴 #اربعین_حرم 😭 🍃 #کانال_مسیر_راه_با_شهدا 🍃 @masirshahid 🍃 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
❗️حسینی باش، نه هیئتی❗️ حضرت آیت الله العظمی بهجت رحمت الله علیه به جوانان تاکید داشتند که: حسینی بشوند، نه هیئتی! زیرا اگر گرم هیئت بشوید حسینتان را آنگونه که خود دوست دارید و باب میلتان است می سازید❣ و هر کس با میل شما مخالف باشد می گوئید با حسین علیه السلام مخالف است.🚫 ✨ولی اگر حسینی باشید، هیئت و رفتارتان را بر مبنای حسین علیه السلام می سازید.✨ هیئتی شدن کاری ندارد. کافیست: ریش بگذارید و با پیراهن مشکی از این هیئت به آن هیئت بروید!!🏴 حسینی شدن است که مشکل است..☝️ والسلام... 🏴 🏴 😭 🏴 😭 🏴 😭 🍃 🍃 @masirshahid 🍃 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
❤️||•در خیــال مــن نمےگنــجد دلـم را بشـڪنـے هرڪسے آمــد، شڪســت امّــا تــو هـرڪس نیسـتے||°💚 #حب‌الحسـین 🏴 #صلی_الله_علیک_یااباعبدلله 🏴 #السلام_علیک_یااباعبدلله 😭 🏴 #محرم_سلام 😭 🏴 #اربعین_حرم 😭 🍃 #کانال_مسیر_راه_با_شهدا 🍃 @masirshahid 🍃 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#بسم_الله #نخل_و_نارنج روایتی شیوا و فصیح است که #شیخ_مرتضی_انصاری (این مرجع عالیقدر) را با تمام خصایص منحصر به فرد ایشان چون "خودساختگی،مناعت طبع و پرهیزکاری" به گونه ای معرفی می کند که آه حسرت مان بلند میشود که؛ ای کاش پیش تر این فقیه را شناخته بودیم و چه تاسف آور است که شیعه از تاریخ خود و مفاخرش هیچ نمی داند. ♢برشی از کتاب 📖 ✂ ✔سید ناگهان گویی لابه‌لای نخل‌ها چیزی دیده باشد، سر بلند کرد و به دوردست خیره شد. از حرکت ایستاد و افسار را رها کرد. _ خبری شده سید؟ _ این راه که می‌رویم، مسیر حرکت حضرت حجت است. روزگاری هزاران هزار سیاه‌پوش این خاک را با پای پیاده خواهند کوبید تا آمادهٔ قدوم سربازان آن حضرت شود. می‌بینم دورانی را که شیعیان در صفوفی متراکم به زیارت می‌آيند و در اربعین، نجف را به کربلا وصل خواهند کرد. ♧پ.ن1 با شنیدن نام نجف اشرف و باب القبله ی حرم مولایمان، هربار چشمان مان به دنبال نور ضریح منورشان گشت و چون نیافت، به اشک نشست. ♧پ.ن2 #آقای_یامین_پور گرامی با شناخت #شیخ_اعظم مشتاق شناخت و درک بیشتر #سیدعلی_شوشتری نیز شدیم... پس بسم الله 🏴 #صلی_الله_علیک_یااباعبدلله 🏴 #السلام_علیک_یااباعبدلله 😭 🏴 #محرم_سلام 😭 🏴 #اربعین_حرم 😭 🍃 #کانال_مسیر_راه_با_شهدا 🍃 @masirshahid 🍃 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
: همراز علی 🍃حسابی جا خورد و خنده اش کور شد ... زینب رو گذاشت زمین ... - اتفاقی افتاده؟ ... رفتم تو اتاق، سر کمد و علی دنبالم ... از لای ساک لباس گرم ها، برگه ها رو کشیدم بیرون ... - اینها چیه علی؟ ... رنگش پرید ... - تو اونها رو چطوری پیدا کردی؟ ... - من میگم اینها چیه؟ ... تو می پرسی چطور پیداشون کردم؟ ... 🍃با ناراحتی اومد سمتم و برگه ها رو از دستم گرفت ... - هانیه جان ... شما خودت رو قاطی این کارها نکن ... 🍃با عصبانیت گفتم ... یعنی چی خودم رو قاطی نکنم؟ ... می فهمی اگر ساواک شک کنه و بریزه توی خونه مثل آب خوردن اینها رو پیدا می کنه ... بعد هم می برنت داغت می مونه روی دلم ... 🍃نازدونه علی به شدت ترسیده بود ... اصلا حواسم بهش نبود... اومد جلو و عبای علی رو گرفت ... بغض کرده و با چشم های پر اشک خودش رو چسبوند به علی ... با دیدن این حالتش بدجور دلم سوخت ... بغض گلوی خودم رو هم گرفت... 🍃خم شد و زینب رو بغل کرد و بوسیدش ... چرخید سمتم و دوباره با محبت بهم نگاه کرد ... اشکم منتظر یه پخ بود که از چشمم بریزه پایین ... 🍃- عمر دست خداست هانیه جان ... اینها رو همین امشب می برم ... شرمنده نگرانت کردم ... دیگه نمیارم شون خونه... 🍃زینب رو گذاشت زمین و سریع مشغول جمع کردن شد ... حسابی لجم گرفته بود ... 🍃- من رو به یه پیرمرد فروختی؟ ... خنده اش گرفت ... رفتم نشستم کنارش ... - این طوری ببندی شون لو میری ... بده من می بندم روی شکمم ... هر کی ببینه فکر می کنه باردارم ... - خوب اینطوری یکی دو ماه دیگه نمیگن بچه چی شد؟ ... خطر داره ... نمی خوام پای شما کشیده بشه وسط ... 🍃توی چشم هاش نگاه کردم ... - نه نمیگن ... واقعا دو ماهی میشه که باردارم ... 🏴 🏴 😭 🏴 😭 🏴 😭 🖤🍃 🍃 @masirshahid 🍃🖤 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
سه ماه قبل از تولد دو سالگی زینب ... دومین دخترمون هم به دنیا اومد ... این بار هم علی نبود ... اما برعکس دفعه قبل... اصلا علی نیومد ... این بار هم گریه می کردم ... اما نه به خاطر بچه ای که دختر بود ... به خاطر علی که هیچ کسی از سرنوشت خبری نداشت ... 🍃تا یه ماهگی هیچ اسمی روش نگذاشتم ... کارم اشک بود و اشک ... مادر علی ازمون مراقبت می کرد ... من می زدم زیر گریه، اونم پا به پای من گریه می کرد ... زینب بابا هم با دلتنگی ها و بهانه گیری های کودکانه اش روی زخم دلم نمک می پاشید ... از طرفی، پدرم هیچ سراغی از ما نمی گرفت ... زبانی هم گفته بود از ارث محرومم کرده ... توی اون شرایط، جواب کنکور هم اومد ... تهران، پرستاری قبول شده بودم ... 🍃یه سال تمام از علی هیچ خبری نبود ... هر چند وقت یه بار، ساواکی ها مثل وحشی ها و قوم مغول، می ریختن توی خونه ... همه چیز رو بهم می ریختن ... خیلی از وسایل مون توی اون مدت شکست ... زینب با وحشت به من می چسبید و گریه می کرد ... 🍃چند بار، من رو هم با خودشون بردن ولی بعد از یکی دو روز، کتک خورده ولم می کردن ... روزهای سیاه و سخت ما می گذشت ... پدر علی سعی می کرد کمک خرج مون باشه ولی دست اونها هم تنگ بود ... درس می خوندم و خیاطی می کردم تا خرج زندگی رو در بیارم ... اما روزهای سخت تری انتظار ما رو می کشید ... 🍃ترم سوم دانشگاه ... سر کلاس نشسته بودم که یهو ساواکی ها ریختن تو ... دست ها و چشم هام رو بستن و من رو بردن ... اول فکر می کردم مثل دفعات قبله اما این بار فرق داشت ... 🍃چطور و از کجا؟ ... اما من هم لو رفته بودم ... چشم باز کردم دیدم توی اتاق بازجویی ساواکم ... روزگارم با طعم شکنجه شروع شد ... کتک خوردن با کابل، ساده ترین بلایی بود که سرم می اومد ... 🍃چند ماه که گذشت تازه فهمیدم اونها هیچ مدرکی علیه من ندارن ... به خاطر یه شک ساده، کارم به اتاق شکنجه ساواک کشیده بود ... 🍃اما حقیقت این بود ... همیشه می تونه بدتری هم وجود داشته باشه ... و بدترین قسمت زندگی من تا اون لحظه ... توی اون روز شوم شکل گرفت ... 🍃دوباره من رو کشون کشون به اتاق بازجویی بردن ... چشم که باز کردم ... علی جلوی من بود ... بعد از دو سال ... که نمی دونستم زنده است یا اونو کشتن ... زخمی و داغون ... جلوی من نشسته بود ... 🏴 🏴 😭 🏴 😭 🏴 😭 🖤🍃 🍃 @masirshahid 🍃🖤 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
بیا مهدی که دلها بی قراره💔 محرم یک مدینه ناله داره🍂 بیا مهدی که آمد موسم غم مه اشک و دعا ماه 😭 بیا مهدی که دل در شور و شین است عزای جد عطشانت است💔 🏴 🏴 😭 🏴 😭 🏴 😭 🖤🍃 🍃 @masirshahid 🍃🖤 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
اگه میخواےپروازڪنی|🕊| باید دل بڪنےاز دنیاو تعلقاتش...|✋| در سجده آخر|| نمازهایش این دعا را میخواند:|📖| {اللهم اخرج حب الدنیا من قلوبنا}💚 ❤️ 🏴 🏴 😭 🏴 😭 🏴 😭 🖤🍃 🍃 @masirshahid 🍃🖤 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🖇 هـــــــر گنـاه 👹 ڪودٺایۍ اسٺ 🤕 علیـہ خودِ انســان👤 🏴 🏴 😭 🏴 😭 🏴 😭 🖤🍃 🍃 @masirshahid 🍃🖤 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🍃💚 💛|قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّى اللّه علیه و آله :   اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤ منینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً✨💫 💛|پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود :   براى شہادٺ حسـین علیه السلام ، حرارٺ و گرمایۍ در دلـہاے مؤمـنان است ڪه هرگز سرد و خامـوش نمےشود 🔥💥  📚کتاب جامع احادیث الشیعه ، 📗ج 12، 📖ص 556 🏴 🏴 😭 🏴 😭 🏴 😭 🖤🍃 🍃 @masirshahid 🍃🖤 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴