eitaa logo
حفظ مجازی برادران | ناصِحٌ اَمیِن
659 دنبال‌کننده
4هزار عکس
773 ویدیو
103 فایل
✨﷽✨ ✓مدرسه تخصصی مجازی حفظ قرآن کریم (ویژه برادران) ♡ ~باهدف تربیت حفاظ قرآن کریم شروع به فعالیت میکند🌱 ☆آیدی مراجعه ودریافت فرم ثبت نام: 📱شماره تماس جهت مشا 📍کانال واحد خواهران
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽❣ ❣﷽ سلام میڪنم بہ تو توئے ڪہ نوردیده‌اے توئے ڪہ سالها زمن بہ جزبدے ندیده‌اے سلام مے‌ڪنم بہ تو غریب غائب ازنظر توئے ڪہ وقٺ بـے ڪسے بہ داد من رسیده‌اے 🌼 🍃 ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄
⚜️❤️ ❤️⚜️ اشڪ تا باشد وضو لازم ندارد نوڪرٺ غیر بغضے در گلو لازم ندارد نوڪرٺ یا وجیها عِندَ رَبّے آبرویم را بخر تا تو باشےآبرو لازم ندارد نوڪرٺ 💚🍃 ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄
⚜️❤️ ❤️⚜️ اشڪ تا باشد وضو لازم ندارد نوڪرٺ غیر بغضے در گلو لازم ندارد نوڪرٺ یا وجیها عِندَ رَبّے آبرویم را بخر تا تو باشےآبرو لازم ندارد نوڪرٺ 💚🍃 ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄
🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁 🔹خیمه 🏕ی ماه محرم 🏴زده شد بر دل ماباز نام تو شده هر محفل ماجز غم عشق 💓تو 🔹ما را نبود سودایی عشق سوزان تو به آب 💧و گل🌸 ماتصویر حضور در جمع عزاداران حسینی 🌷 ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄
ڪدام‌دلـےاسٺ‌ڪہ‌ با‌یاد‌او‌ نـتپد...؟! مُردگان‌را‌رهاڪن‌؛ سُـخن‌ از‌ زندگان‌عـشـق می‌گویم...! ♥️ . . . ] ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄
✍می گفت شب قبل از شهادتش تو مقر نشسته بودیم. صحبت از شهادت بود . یهو حاج عبدالله گفت :" من شهید شدم ، منو با همین لباس نظامی ام خاکم کنید. " بچه ها زدن زیر خنده و شروع کردن به تیکه انداختن .حالا تو شهید شو .. !شهیدم بشی تهران بفرستنت باید کفن بشی . سعی میکنیم لباس نظامی ات رو بزاریم تو قبر .. ! تو خط مقدم بودیم که خبر شهادت حاج عبدالله رو شنیدیم . محاصره شده بودن ، امکان برگشتشون هم نبود . شهید شد و پیکرش هم موند دست تکفیری ها . سر از تنش جدا کرده بودن و عکس هاش رو هم گذاشته بودن تو اینترنت . بحث تبادل اجساد رو مطرح کرده بودیم که تکفیری ها گفته بودن خاکش کردیم . چون پیکر سر نداره دیگه قابل شناسایی نیست ... حاج عبدالله به آرزوش رسید ... ❤️شهید حاج عبدالله اسکندری ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄
در ایام 🏴 در دمشق حرم حضرت‌رقیه و سکینه✨ را تکفیری‌ها گرفته بودند چراغش💡 خاموش بود در طی عملیاتی تکفیری‌ها راعقب راند و خودش رفت چراغ حضرت‌رقیه را روشن کرد شهید بیضائی می‌گفت: نباید چراغ بی‌بی رقیه خاموش باشه..:) ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امشب ، هم شبِ هست 💚 هم شبِ شهید حاج قاسم...💔 یکی فرزند حسن(ع) بود، یکی سرباز حسین(ع)...
کَیفَ الموت عِندَک؟ اَحلی مِنَ العَسَــــل! پاهایی که به رکاب نمی‌رسید، بعد از شهادت به عَرش رسید... ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ ڪاش من آن صحن و سرایٺ بودم شامل مرحمٺ و لطف و عطایٺ بودم ڪاش در این ماه ، گوشہ اے از صحن شما یڪ دهہ معتڪف بودم ✨اَلسلامُ علی الحُسین ✨وعلی علی بن الحُسین ✨وَعلی اُولاد الـحسین ✨وعَلی اصحاب الحسین ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄
🌷 ♨️سالی که ، محمدتقی سوریه بود. سفراولش بود که 56 روز طول کشید..توی محلمون هرشب🌙 یادی از محمدتقی می کردن و برای سلامتیش می فرستادن.. وبرای سلامتی اون و همه ی مدافعان حرم دعا 🤲می کردن😔 ♨️مخصوصا شبی🌟 که منسوب به حضرت اکبر بود، جوونای مسئولیت میزبانی شام دادن به عزاداران حسینی رو به عهده گرفتن. اون شب🌜 همش حرف بود. چقدر اون شب براش گریه کردیم😢 ♨️یه شب ما سه تا تو حسینیه کنار هم نشسته بودیم، گوشیم📲 زنگ خورد، شماره ی عجیبی بود پیش شمارش 1000بود، بعدگوشی حمیده زنگ خورد، یه شماره شبیه مال من. اونم جواب نداد. بعد هم گوشی محبوبه زنگ خورد. هرسه تا شماره تقریباً شبیه هم بودن، هیچکدوم برنداشتیم. ♨️وقتی خونه اومدم یهو به اومد، نکنه از سوریه بوده باشه!!! به نرگس زنگ زدم و ماجرا رو گفتم. گفت: بله این شماره ها از هستن..کلی خودمو سرزنش کردم که حد نداشت.. دلش هوای خواهراشو کرده بود، اما ما گوشی رو نگرفته بودیم...🌱 ♨️وقتی باز به نرگس زنگ زد، زنداداش بهش گفت که خواهرات خیلی ناراحت شدن که رونگرفتن، ومدام خودشونو سرزنش میکنن، محمدتقی دوباره زنگ زد این بار گوشی روگرفتم و تا تونستم صدقه ش رفتم.. ♨️اون شب✨ها تا اسم میومد اشکمون 😢بی اختیار جاری میشد، به همه می گفتیم تورو خدا دعا کنین، وسالم برگرده و.. صحیح وسالم هم برگشت. ♨️اما شبهای امسال...🍃 تا اسم میاد، باز اشک تو چشمامون حلقه میزنه چون خیلی دلمون براش تنگ 💔شده...😔😢 اما این بار دیگه..خیلی دوره..اون قدر دور که نمی شنویم..گرچه حضورش وحس می کنیم ..ولی.. ♨️اینک دلم 💞به یاد برادر گرفته است شاعر از او بخوان که پر 🦋گرفته است آن را که قیمتِ دیگر گرفته است این شعر ادامه داشت اگر می گذاشت...😭 راوی: نرگس سالخورده 🌷 ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄