❥🌺»
مےگفـٺ:
حـسیڹ |ع| واسـہ گنآهڪاریے مثـل مـڹ و ٺـو خلق شدهـ: )
↷
↷
#پشیموڹڪهـبآشے
#حسیڹنگاهٺمےڪنهـ ❁
┄┅┅✿❀ #السلامعلیڪیااباعبدلله💚
#دلتنگحرمبطلبارباب💔
🖤🍃 #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
🍃 @masirshahid 🍃🖤 ❀✿┅┅┄
1_99992363.mp3
6.07M
☝☝
🎙 مداحیِ هنرمندانه و خوشمعنای سیّدرضا نریمانی با شعری که #محتوای آن با اقتباس از نامِ #کتابهای رهبر معظّم انقلاب سروده شده است...
❇️ لیست کتاب ها:
▫️ #آفتاب_در_مصاف
▫️ #همرزمان_حسین (علیهالسلام)
▫️ #انسان_۲۵۰_ساله
▫️ #از_ژرفای_نماز
▫️ #واجب_فراموششده
▫️ #جاودانه_تاریخ
▫️ #پیشوای_صادق
▫️ #طرح_کلی_اندیشه_اسلامی
▫️ #بانوی_تراز
▫️ #محفل_خردمندان
▫️ #بهار_در_بهار
▫️ #اقدام_و_عمل
▫️ #اندیشه_مقاومت
▫️ #چهار_گفتار
┄┅┅✿❀ #السلامعلیڪیااباعبدلله💚
#دلتنگحرمبطلبارباب💔
🍃 #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
🍃 @masirshahid 🍃 ❀✿┅┅┄
•💔
📞شما یڪ تماس از ڪربلا دارید!!
جـانم حسـین جـان؟!
هل من ناصـرِ ینـصرونی...؟؟
-اگر در ڪربلا بودم تا پایِ جان برایِ حسین"ع" تلاش میڪردم:)
گفت: یڪ حسـینِ زنده داریم؛
نامش مـهدے"عج" است!
تاحالا برایش چه کردهای؟!!
-عجیب سکوت کردم💔
✍پینوشت:حسین"ع" امامِ زمانِ کوفیان بود و مهدیِ فاطمه"عج، امامِ زمانِ ما..!
⚠️حواسمان باشد، با اعمال وگناهانمان دوباره امام زمانمـان را راهے قتلگاه نکنیم😔💔
┄┅┅✿❀ #السلامعلیڪیااباعبدلله💚
#دلتنگحرمبطلبارباب💔
🖤🍃 #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
🍃 @masirshahid 🍃🖤 ❀✿┅┅┄
حفظ مجازی برادران | ناصِحٌ اَمیِن
•💔 📞شما یڪ تماس از ڪربلا دارید!! جـانم حسـین جـان؟! هل من ناصـرِ ینـصرونی...؟؟ -اگر در ڪربلا بو
̶̶̶̶̶̶̶̶?̶̶̶̶̶̶̶̶گ̶̶̶̶̶̶̶̶ن̶̶̶̶̶̶̶̶ا̶̶̶̶̶̶̶̶ه̶̶̶̶̶̶̶̶ ی̶̶̶̶̶̶̶̶ع̶̶̶̶̶̶̶̶ن̶̶̶̶̶̶̶̶ی̶̶̶̶̶̶̶̶ س̶̶̶̶̶̶̶̶ی̶̶̶̶̶̶̶̶ل̶̶̶̶̶̶̶̶ی̶̶̶̶̶̶̶̶ ب̶̶̶̶̶̶̶̶ر̶̶̶̶̶̶̶̶ ص̶̶̶̶̶̶̶̶و̶̶̶̶̶̶̶̶ر̶̶̶̶̶̶̶̶ت̶̶̶̶̶̶̶̶ ی̶̶̶̶̶̶̶̶و̶̶̶̶̶̶̶̶س̶̶̶̶̶̶̶̶ف̶̶̶̶̶̶̶̶📣 😭ز̶̶̶̶̶̶̶̶ه̶̶̶̶̶̶̶̶ر̶̶̶̶̶̶̶̶ا̶̶̶̶̶̶̶̶ س̶̶̶̶̶̶̶̶ل̶̶̶̶̶̶̶̶ا̶̶̶̶̶̶̶̶م̶̶̶̶̶̶̶̶ ا̶̶̶̶̶̶̶̶ل̶̶̶̶̶̶̶̶ل̶̶̶̶̶̶̶̶ه̶̶̶̶̶̶̶̶ ع̶̶̶̶̶̶̶̶ل̶̶̶̶̶̶̶̶ی̶̶̶̶̶̶̶̶ه̶̶̶̶̶̶̶̶ا̶̶̶̶̶̶̶̶
📚کتاب الکترونیکی پاسخ به شبهات حسینی
📝 خطیب توانا و محقق و مترجم عالم، حسین انصاریان در سلسه صحبت هایی به بررسی شبهات وارده به مراسمات عزاداری امام حسین علیه السلام پرداخته است. این صحبت ها تبدیل به کتابی الکترونیکی شده ( فایل متن +صوت) و رایگان در اختیار علاقه مندان قرار گرفته است.
در این کتاب شبهاتی چون:
نگویید یا حسین ما نوکر تو هستیم
گریه و سینه زنی رشد نمی آورد و... واکاوی و پاسخ داده شده است.
📗بخشی از کتاب
لکه ننگی که انگلستان در دامن اسلام گذاشت و بقیه دشمنان . این صداها به نظر می آید از گلوی کسانی بیرون می آید که از عرفان اهل بیت علیهم السلام بی خبر هستند و از معارف اهل بیت بی اطلاع هستند و انگار این روایت که از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است شامل حال آنها نشده است که فرموده است عشق به اهل بیت من روزی است ، رزق است
من امیدوارم با بحث امروز صاحبان این صداها که متأسفانه اهل لباس (روحانیت ) هم هستند ، سری به عرفان اهل بیت بزنند، سری به روایات و معارف ناب اهل بیت بزنند در این مسئله ای که منکر شده اند و به مردم هم سفارش کرده اند این گونه نباشید
🔸موضوع کتاب: امام حسین علیه السلام
🔸ناشر:مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان
🔸مولف: حسین انصاریان
🔸دیدن نسخه کامل، الکترونیک کتاب
https://b2n.ir/77381
🔔فایل صوت های صحبت ها ضمیمه کتاب است
#محرم
#کربلا
#عاشورا
#امام_حسین_علیه_السلام
#سیره_امامان
#سیره_بزرگان
#شبهات
#رمان
#مطالعه
#کتابخوانی
🍂سلام علیکم
🏴عزاداریاتون قبول باشه ان شاءالله🌸
✨یہ خادم الشهید میخوایم که تو کار تبادلات کمک کنه و تو کارشم تجربه داشته باشه😉
💫هر کس میخواد تو مجازی خدمتی برا شهدا بکنه به آیدی زیر پیام بده⤵️
@ya_zahra313
یـازده پلہ زمین رفٺ بہ سمٺ ملڪوٺ💚
یڪقدم مانده بہاو ڪار جہان درهم شد💜
بیـٺ آخــر نڪند قافیـہ غافلگیــرٺ💙
آۍ برخیـز ز جا قافـیہ یا #قائـم شد❤️
#اللــہمعــجــللولــیڪالفـــرج
#السلامعلیڪیااباعبدلله💚
#دلتنگحرمبطلبارباب💔
🖤🍃 #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
🍃 @masirshahid 🍃🖤
وَ الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ💔
و تڪ و تنـہا مانـده!!🖤
┄┅┅✿❀ #السلامعلیڪیااباعبدلله💚
#دلتنگحرمبطلبارباب💔
🖤🍃 #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
🍃 @masirshahid 🍃🖤 ❀✿┅┅┄
#بی_تو_هرگز
#شهیدسیدطاهاایمانی
#قسمت_بیست_و_هفتم:حمله ی زینبی
بیچاره نمی دونست ... بنده چند عدد سوزن و آمپول در سایزهای مختلف توی خونه داشتم ... با دیدن من و وسایلم، خنده مظلومانه ای کرد و بلند شد، نشست ... از حالتش خنده ام گرفت ...
- بزار اول بهت شام بدم ... وسط کار غش نکنی مجبور بشم بهت سرم هم بزنم ...
کارم رو شروع کردم ... یا رگ پیدا نمی کردم ... یا تا سوزن رو می کردم توی دستش، رگ گم می شد ...
هی سوزن رو می کردم و در می آوردم ... می انداختم دور و بعدی رو برمی داشتم ... نزدیک ساعت 3 صبح بود که بالاخره تونستم رگش رو پیدا کنم ... ناخودآگاه و بی هوا، از خوشحالی داد زدم ...
- آخ جون ... بالاخره خونت در اومد ...
یهو دیدم زینب توی در اتاق ایستاده ... زل زده بود به ما ... با چشم های متعجب و وحشت زده بهمون نگاه می کرد ... خندیدم و گفتم ...
- مامان برو بخواب ... چیزی نیست ...
انگار با جمله من تازه به خودش اومده بود ...
- چیزی نیست؟ ... بابام رو تیکه تیکه کردی ... اون وقت میگی چیزی نیست؟ ... تو جلادی یا مامان مایی؟ ... و حمله کرد سمت من ...
علی پرید و بین زمین و آسمون گرفتش ... محکم بغلش کرد...
- چیزی نشده زینب گلم ... بابایی مرده ... مردها راحت دردشون نمیاد ...
سعی می کرد آرومش کنه اما فایده ای نداشت ... محکم علی رو بغل کرده و برای باباش گریه می کرد ... حتی نگذاشت بهش دست بزنم ...
اون لحظه تازه به خودم اومدم ... اونقدر محو کار شده بودم که اصلا نفهمیدم ... هر دو دست علی ... سوراخ سوراخ ... کبود و قلوه کن شده بود ...
┄┅┅✿❀ #السلامعلیڪیااباعبدلله💚
#دلتنگحرمبطلبارباب💔
🖤🍃 #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
🍃 @masirshahid 🍃🖤 ❀✿┅┅┄
#بی_تو_هرگز
#شهیدسیدطاهاایمانی
#قسمت_بیست_و_هشتم:مجنون علی
تا روز خداحافظی، هنوز زینب باهام سرسنگین بود ... تلاش های بی وقفه من و علی هم فایده ای نداشت ...
علی رفت و منم چند روز بعد دنبالش ... تا جایی که می شد سعی کردم بهش نزدیک باشم ... لیلی و مجنون شده بودیم ... اون لیلای من ... منم مجنون اون ...
روزهای سخت توی بیمارستان صحرایی یکی پس از دیگری می گذشت ... مجروح پشت مجروح ... کم خوابی و پر کاری ... تازه حس اون روزهای علی رو می فهمیدم که نشسته خوابش می برد ...
من گاهی به خاطر بچه ها برمی گشتم اما برای علی برگشتی نبود ... اون می موند و من باز دنبالش ... بو می کشیدم کجاست ...
تنها خوشحالیم این بود که بین مجروح ها، علی رو نمی دیدم ... هر شب با خودم می گفتم ... خدا رو شکر ... امروز هم علی من سالمه ... همه اش نگران بودم با اون تن رنجور و داغون از شکنجه، مجروح هم بشه ...
بیش از یه سال از شروع جنگ می گذشت ... داشتم توی بیمارستان، پانسمان زخم یه مجروح رو عوض می کردم که یهو بند دلم پاره شد ... حس کردم یکی داره جانم رو از بدنم بیرون می کشه ...
زمان زیادی نگذشته بود که شروع کردن به مجروح آوردن ... این وضع تا نزدیک غروب ادامه داشت ... و من با همون شرایط به مجروح ها می رسیدم ... تعداد ما کم بود و تعداد اونها هر لحظه بیشتر می شد ...
تو اون اوضاع ... یهو چشمم به علی افتاد ... یه گوشه روی زمین ... تمام پیراهن و شلوارش غرق خون بود ...
┄┅┅✿❀ #السلامعلیڪیااباعبدلله💚
#دلتنگحرمبطلبارباب💔
🖤🍃 #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
🍃 @masirshahid 🍃🖤 ❀✿┅┅┄
••✾🌻🍂🌻✾••
پروردگارا با اولین قدمهایم برجاده های صبح
نام مولایم را عاشقانه زمزمه می کنم و سلام خود را به سویش میفرستم
✨ #السلامعلیالمَهدی💚
| اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ |🏴
┄┅┅✿❀ #السلامعلیڪیااباعبدلله💚
#دلتنگحرمبطلبارباب💔
🖤🍃 #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
🍃 @masirshahid 🍃🖤 ❀✿┅┅┄