eitaa logo
حفظ مجازی برادران | ناصِحٌ اَمیِن
653 دنبال‌کننده
4هزار عکس
773 ویدیو
103 فایل
✨﷽✨ ✓مدرسه تخصصی مجازی حفظ قرآن کریم (ویژه برادران) ♡ ~باهدف تربیت حفاظ قرآن کریم شروع به فعالیت میکند🌱 ☆آیدی مراجعه ودریافت فرم ثبت نام: 📱شماره تماس جهت مشا 📍کانال واحد خواهران
مشاهده در ایتا
دانلود
شهدا میشود تفحص کنید کول بار گناه بر دوشم سنگینی میکند یادمان شهدای بازی دراز/ 📲 گوشی 🔸کاری از مرکز طراحان راهیان نور ✏️ . .
🕊♥️🕊♥️🕊 💞 در جلسه ی اول خواستگاری با هماںْ شرم و حیای☺️ همیشگی پرسید: حوصله ی بزرگ کردن فرزند شهید🌷 را داری؟ میتوانی شوی⁉️ 🌷 🌙 🌹🍃🌹🍃 @masirshahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❗️❗️کتاب نخونی برات گرون تموم میشه❗️❗️ @masirshahid
📚🌈 💖 اگر انسان👤 بخواهد در زمینه های معنوی و فرهنگی تر و تازه بماند جز رابطه با کتاب📚 چاره ای ندارد. 🌺✨🌸🌺✨🌸🌺✨🌸🌺✨ @masirshahid
📚🌈 💖 📕 ✍ 🔸اگر سردردى، مريضى يا هر مشكلى داشتيم، معتقد بوديم برويم خوب مى‌شويم. مى‌گفت: «مى‌شه تمام عمر و تموم سالت رو در هيئت ببندى!»👌🌸 جزو آرزوهايش بود در خانه روضه هفتگى بگيريم، اما نمى‌شد. چون خانه‌مان كوچك بود و وسايل‌مان زياد ...😞 🔸البته زياد هيئت دو نفرى داشتيم. براى هم مى‌كرديم و چاشنى‌اش چندخط هم مى‌خوانديم☺️، بعد ، نسكافه يا بستنى مى‌خورديم. مى‌گفت: «اين خوردنيا الان مال هيئته!» هر وقت چاى مى‌ريختم مى‌آوردم، مى‌گفت: «بيا دوسه خط روضه بخونيم تا خورده باشيم!»😋 🔸 مى‌خوانديم و مى‌كرديم. اصرار نداشتيم زيارت را تا ته بخوانيم. يكى دو صفحه را با مى‌خوانديم📖، چون به زبان عربى مسلط بود، برايم مى‌كرد و مى‌داد. @masirshahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سخن بی تو مگر جان شنیدن دارد؟ نفس بی‌تو کجا نای‌دمیدن دارد !!💔 علت کوری یعقوب نبی معلوم است شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد😔 ♥️ @masirshahid
📚کتاب راز انگشتر 📝 کتاب راز انگشتر راوی خاطرات به جا مانده از سعید بیاضی زاده،از شهدای مدافع حرم و روحانی کرمانی است که در سن 22 سالگی به شهادت رسید. در مدت حضور خود به‌عنوان نیروی تبلیغی-رزمی توانست ارتباط بسیار خوبی با رزمندگان مدافع حرم ایجاد کند و خاطرات خوشی را از خودش به یادگار بگذارد . خواندن این کتاب می‌تواند یکی از تجربه های خوب کتاب‌خوانی شما با موضوع «مقاومت و دفاع از حرم» باشد. 📗بخشی از کتاب میگفت: وقتی روضه امام حسین خونده میشه، میگیم ایکاش مابودیم و به کمک امام حسین میرفتیم؛ خب امروز هم همون روزه. از این مدل حرفها زیاد میگفت تا دلمان با رفتنش آشوب نشود. 🔸موضوع کتاب: روایت سبک زندگی شهید مدافع حرم 🔸ناشر: موسسه فرهنگی مطاف عشق 🔸قیمت: 15000 تومان 🔸شماره جهت سفارش: 09120515911 🔸کد سفارش (موقع سفارش این کد را اعلام کنید):0107 @masirshahid
🌷زهرا سامری همرزم شهيده مريم فرهانيان:🌷 رمز موفقيت مريم اين بود كه هيچ‌گاه دلبسته دنيا نشد و دنيا و زرق و‌ برقش را نمی ديد. مريم روحی پويا داشت و سكون و يك‌جا ماندن را نمی توانست تحمل كند و اگر می ديد در جای ديگری می تواند خدمت كند خود را به آنجا می رساند.🌹 روزی وارد خانه شدم و مريم را رو به قبله ديدم، وقتی جلوتر رفتم، ديدم مريم روی دستانش می زند و از او سؤال كردم كه مشكلی پيش آمده، چيزی نگفت اما بعدها برای من تعريف كرد كه من هر روز اعضای بدنم را مواخذه می كنم و از آنها می پرسم كه امروز برای خدا چه كاری انجام داد‌ه‌ايد. در ايام فاطميه روزی سرزده وارد خانه شدم و ديدم مريم به پهنای صورت اشك می ريزد و نام حضرت زهرا(س) را صدا می زند. به او گفتم كه چرا اينقدر اشك می ريزی؟ گفت: «شما اگر مادرتان فوت كند چه كار می كنيد، شادی می كنيد يا گريه؟» مریم علی‌رغم فعاليت زيادی كه داشت روزه می‌گرفت و تنها با نان و آب افطار می كرد . 🌷بانوی شهیده مریم فرهانیان🌷 منبع: سایت شهیدان وبلاگ زن امروزی🌹 📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت @masirshahid
🌷شهیده در تمام مدت عمر گرانبهایش با بیداری و هوشیاری سیاسی و دینی زندگی کرد. با دید خدامحوری که داشت بعد از شکست محاصره آبادان شروع به رسیدگی به خانواده شهدا کرد. در صورتی که اگر شهیده دید دنیوی داشت و با تجاربی که در این مدت چهار سال و نیم به‌دست آورده بود می‌توانست به راحتی در محیط یک بیمارستان امن و دور از جنگ استخدام شود. ولی ماندن و خدمت در بنیاد شهید را پذیرفت. رسیدگی به خانواده شهدای آن موقع مانند رسیدگی امروزه نبود. خانواده شهدایی بودند که در روستاهای آبادان زندگی می‌کردند و در وضع خوبی به سر نمی‌بردند. شهیده با تن نحیفی که داشت کیلومترها مسافت را طی می‌کرد تا خودش را به خانواده شهدا برساند تا به وضع زندگی و درس بچه‌های خانواده شهدا رسیدگی کند. حتی از دوستانی که این صحنه‌ها را دیده بودند نقل قول شده که شهیده مریم فرهانیان با دوستان خود در حلب‌های روغن آب جوش می‌کرد تا پدر و مادر شهید ساکن روستا بتوانند با این آب گرم استحمام کنند. خیلی از خانواده شهدا با دیدن شهیده مریم فرهانیان بسیار خوشحال می‌شدند و این دختر را می‌پرستیدند.🌷 شهیده مریم فرهانیان🌺 منبع نوید شاهد 🌷 📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت @madirshahid
📌کتاب «دختری کنار شط» با موضوع زندگی‌نامه شهیده مریم فرهانیان، نوشته عبدالرضا سالمی نژاد در ۳۱۱ صفحه به همت نشر فاتحان چاپ و روانه بازار نشر شده است. آنچه نگارنده را بر‌آن داشته تا کتاب زندگی این شهید را دنبال کند و خواندنش را به دختران جوان توصیه کند فرایند پختگی، کمال و شکوفایی یک دختر مسلمان جوان است که راه طولانی عرفان صد ساله را در میان برترین مسیر؛ شهادت می‌پیماید.» 📌بررسی زندگی شهیده مریم فرهانیان، پرداخت یک شخصیت ماجراجو و یا انسانی حادثه‌ای نیست تا انتظار داشته باشیم حوادث و رویدادهای ناگفته ای در این کتاب بخوانیم 📌این کتاب در هشت فصل با عناوین خانواده، انقلاب اسلامی، مشارکت‌های اجتماعی، جنگ تحمیلی، امدادگر جنگ، مدد کار جنگ، شهادت و عکس ها، اسناد و پیوستها به چاپ رسیده است 🍃🍃🍃🍃🍃. تبیان رسانه زندگی🌷 📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت @masirshahid
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 بعضی ها دلشان گیر است... بعضی ها هم دلگیرن... اگر دلگیر باشی که هیچ. اما اگردلت گیر باشد هرکار میکنی برای رهایی دلت... حالا اگر دلت گیر شهادت 🌹باشد؟؟؟ 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت @masirshahid
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 عجب آن نیست که رفتی و دلم گیر تو شد... عجب آن است که من عاشق❤ صیاد شدم... 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت @masirshahid
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🔴 در محضر شهید علیرضا موحد دانش شهید علیرضا موحد دانش متولد سال ۱۳۳۷ تهران میباشد. ایشان پس از حضور در جبهه های غرب و جانبازی در منطقه ی عملیاتی بازی دراز در سال ۱۳۶۰، راهی جبهه های جنوب شدند. در یکی از عملیات ها جانشین فرمانده شهید محسن وزوایی بودند و پس از آن خود فرماندهی چند عملیات را بر عهده گرفتند. جبهه های جنگ جای شناختن مردان بزرگ خداست. و این بزرگ مرد بالاخره در تاریخ ۱۳۶۲ در عملیات والفجر ۲ به آرزوی دیرین خود دست یافت. 🌹شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت @masirshahid
حفظ مجازی برادران | ناصِحٌ اَمیِن
📗شهید گمنام محمد ذوالفقاری 🔸شهید گمنام 📝با گریه هایش از خواب بیدار میشود در آغوشش میکشید آرامش میکند هر مادری با بغل کردن بچش آرام میگیرد از اینکه دارایی به این با ارزشی دارد حس صاحب بودن بهش دست میدهد. سرش را روی سینش فشار میدهد از بالا به چهره ای معصومش نگاه میکند اگر میتونست سینه ای خود را میشکافت و آن را در داخل دلش میگذاشت، بوسه ها سیرش نمیکنند آنقدر روی سینه فشارش میدهد تا دلش آرام گیرد. اگر سختی باشد یک نفر هست که قرار هست مرد خانه شود یک نفر هست که بزرگ شود مادر را تاج سر خود کند دورش بگردد. باز بغلش میکند آرام میگیرد. یک نفر که باید می بود تا آرام دل بیقرار مادر باشد اما ۳۵ سال است که نیست. کاش میتوانست یکبار دیگر بغلش میکرد سرش را روی سینه اش میگذاشت دلش آرام میشد فقط یکبار دیگر.... هر وقت شهید گمنامی می آید سراسیمه به ستاد میرود.... نیست که نیست . ۳۵ سال هست که نیست اما مادر هنوز انتظار همان محمد ۱۷ ساله را میکشد. محمدش می آید.... امیدوار هست که بیاید … چون تابی برایش نمانده. مادر حواسش نیس محمد الان یک مرد ۵۰ ساله هست که نیست .... هر سربازی که شبیه محمد میبیند دنبالش راه میفتد... نگاهش میکند... از ترس اینکه باز محمد نباشد صدایش نمیکند چند خیابان بدنبالش میرود سرانجام دلش میخواهد بغلش کند صدایش میکند .... و باز .... عکسش شده مسکن برای درد مادر .. باز عکسش هست که... میگذارد روی سینه اش ... صورت چروک شده اش پر میشود از دانه های اشک.. کاش حداقل تکه استخوانی میرسید از محمدش بغلش میکرد مزاری برایش درست میکرد بلکه میتوانست مثل مادران شهید دیگر وقتی هوای پسرش به سر میزد میرفت بالای قبرش و در آغوشش میگرفت . درد دلش میگفت ۳۵ سال هست که درد دل مادر محمد، محمد هست... پیرشده اما هنوز انتظار میکشد شاید محمدش بیاید قبل از آنکه دیر شود ... اللهم عجل ولیک الفرج @masirshahid