#یادداشت_روز_هجدهم
#در_باب_طلبگی
#پوستین_طلبگی
معمولا کلمه پوستین را در جایی به کار می برند که می خواهند بگویند فردی خود را جای فردی دیگر جا زده است. مانند این ضرب المثل معروف: گرگی در پوستین میش. یعنی آنچه می نماید نیست. به این معنا که #دو_هویت دراینجا وجود دارد هویتی در پوستین و هویتی بیرون از آن.
حالا سوال این است که #طلبگی برای به منزله پوستین است و ما می توانیم آن را از خود جدا کنیم و از آن بیرون بیاییم یا اصلا #دوگانگی و #دوئیتی وجود ندارد و هر چه هست یک چیز واحد است و جدایی ناپذیر.
یکی از مهمترین #رازهای_موفقیت در مسیر طلبگی گذر از مرحله پذیرش هویت طلبگی و انتخاب آگاهانه این هویت است. به صورتی که دیگر بین فرد و دنیای طلبگی دوگانگی وجود نداشته باشد و این هویت با او #عینیت پیدا کرده باشد.
به طوری که احساس کند #مرگ_طلبگی او مرگ خود او نیز محسوب می شود.
نشانه ظاهری این معنا این است که همانطور که همه اطرافیان او نام، نام خانوادگی و نسب او را می شناسند، به همان صورت بدانند که طلبه است و از او جز این انتظار نداشته باشند. حتی اگر او هنوز #لباس_روحانیت را نپوشیده و به #کسوت
_طلبگی مفتخر نشده باشد.
فردی که هنوز نتوانسته چنین معنایی را در خود ایجاد کند و روزها در پوستین طلبگی به سر می کند و شب ها لباس خود را به تن می کند، ممکن است گاهی #شب_و_روز خود را نیز #گم کند و تردید را به همه شبانه روز خود منتقل کند.
این شخص نه می تواند از پس #آداب_پوستین روز برآید و نه می تواند #آسایش_شب را برای خود فراهم آورد. نه درس می خواند و نه می تواند که نخواند. نه طلبگی می کند و نه می تواند که کاری نکند. نه می تواند پوستین روز را از تن در آورد و نه می تواند با آن برای #شام_شبش کار کند.
در یک جمله به نظر نگارنده #گشایش_در_دنیای_طلبگی، حقیقتا و در همه ابعاد برای طلبه ایجاد می شود اما برای کسی که در پوستین طلبگی به سر می برد، طلبگی #عذابی است بی پایان و #سنگینی آن را تا همیشه بر دوش خود احساس می کند.
@masirtalabe