🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺
🌺🌼🌺🌼🌺🌼
🌺🌼🌺🌼🌺
🌺🌼🌺🌼
🌺🌼🌺
🌺🌼
🌺
#داستان_های_پند_آموز
#هم_سفره
🔶روزی حضرت ابراهیم(ع) مشغول خوردن غذا به تنهایی بود. به بیرون خانه رفت و پیرمردی را دید که بر دوشش هیزم داشت.از او خواست که با او غذا بخورد.
🔷هنگامی که پیرمرد شروع به خوردن کرد نام خدا را نیاورد.ابراهیم(ع) از او دلگیر شد.
🔶 پیرمرد گفت من بی دین هستم و خدا را ستایش نمی کنم و ناراحت شد و از آنجا رفت.
🔷آنگاه از سوی خداوند متعال وحی آمد که ما در این مدت به او غذا دادیم و از او چیزی نخواستیم . تو یک بار به او غذا دادی و خواستار ستایش من شدی؟ برو و او را برگردان.
🔶ابراهیم (ع) پیش پیرمرد رفت و ماجرا را تعریف کرد.پیرمرد گریه کرد و به خدا ایمان آورد.😌😌😌
🆔 @masjed_azam_ahvaz